کاربر:Hossein/1403619صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۴۵: خط ۴۵:


یکی دیگر از بازداشت شدگان این زندان لورنس عربستان جاسوس زبردست انگلیسی بود که طرح خاورمیانه را پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی پیاده کرد که در این منطقه کشورهای کوچک و بزرگی عربی ایجاد شد. او در زمان شورش اسماعیل آقا سیمیتقو در کردستان به آن منطقه برای کمک به تجزیه بخشی از ایران رفته بود. هنگامی که شورشیان سرکوب شدند لورنس نیز دستگیر شد و به زندان قصر افتاد ولی بعد از چندی از این زندان فراری داده شد.<ref name=":12" />
یکی دیگر از بازداشت شدگان این زندان لورنس عربستان جاسوس زبردست انگلیسی بود که طرح خاورمیانه را پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی پیاده کرد که در این منطقه کشورهای کوچک و بزرگی عربی ایجاد شد. او در زمان شورش اسماعیل آقا سیمیتقو در کردستان به آن منطقه برای کمک به تجزیه بخشی از ایران رفته بود. هنگامی که شورشیان سرکوب شدند لورنس نیز دستگیر شد و به زندان قصر افتاد ولی بعد از چندی از این زندان فراری داده شد.<ref name=":12" />
=== گروه ۵۳ نفر ===
گروه موسوم به ۵۳ نفر که گرایش‌هایی به مکتب‌هایی چون سوسیال دموکراسی یا کمونیسم داشتند. بخشی از مدت زندانی بودن خود را در زندان قصر گذرانده‌اند یکی از مهم‌ترین اعضا این گروه انور خامه ای بود. وی درباره شرایط این زندان می‌گوید: این زندان چهار کریدور بود و همه ما در سلول‌های انفرادی بودیم. آن جا در کریدور یک و دو که وضعیت بهتری داشت و تخت خواب هم داشت، سرویس‌های بهداشتی بیرون سلول‌ها بود و برای استفاده از آن باید در می‌زدیم و با مأمور می‌رفتیم.
خامه ای درباره '''شکنجه''' شدن در این زندان می‌گوید: در زندان قصر ما را شکنجه نمی‌کردند. فقط زمانی که ما در زندان اداره سیاسی، یعنی همان جایی که الان موزه شده، به عنوان متهم تحت بازجویی بودیم شکنجه می‌شدیم. خود من هم آن جا مفصل کتک خوردم. وضع ما با بقیه زندانیان فرق می‌کرد. ملاقات هفته‌ای یک بار داشتیم. غذا از منزل می‌آوردند. کتاب همه نوع داشتیم...<ref name=":3" />
=== فرخی یزدی در زندان قصر ===
محمد حجتی کرمانی می‌گوید فرخی را در بند ۲ زندان قصر که بند شومی بود در مجاورت قتلگاه تیمورتاش و سردار اسعد زندانی کردند اما او به هشدارها توجه نمی‌کرد و مرتبا از حکومت انتقاد می‌کرد و شعر بر ضد نظام می‌سرود و سرانجام هم یک غزل که به مناسبت عروسی ولیعهد (محمدرضا) و فوزیه و آغاز جنگ جهانی دوم سروده بود کار را تمام و حکم قتل او را صادر کرد. من به سلولش رفتم که دیوارهایش از شعر سیاه شده بود. مرا این رباعی تکان داد:
هرگز دل ما ز خصم در بیم نشد
در بیم ز صاحبان دیهیم نشد
ای جان به فدای آنکه پیش دشمن
تسلیم نمود جان و تسلیم نشد<ref name=":3" />
آورده شده که فرخی یزدی غزلی گفته با مطلع «ای دژ سنگدل قصر قجر قاجار»‌که مفقود شده است.<ref>[https://historydocuments.org/sanad/?page=show_document&id=lu8cd2g6xk0 مرکز بررسی اسناد تاریخی - دایره زندان قصر]</ref>
فرخی یزدی در دیوان عزلیاتش شعر معروفی در مورد زندان قصر دارد:
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست
گفتنِ لفظِ مبارکبادِ طوطی در قفس
شاهدِ آیینه‌دل داند که جز تقلید نیست
عید نوروزی که از بیداد ضحّاکی عزاست
هرکه شادی می‌کند از دودهٔ جمشید نیست
سر به زیرِ پَر از آن دارم که دیگر این زمان
با من آن مرغ غزل‌خوانی که می‌نالید نیست
بی‌گناهی گر به زندان مُرد با حال تباه
ظالمِ مظلوم‌کش هم تا ابد جاوید نیست
هرچه عریان‌تر شدم گردید با من گرم‌تر
هیچ یار مهربانی بهتر از خورشید نیست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
صحبت عفو عمومی راست باشد یا دروغ
هرچه باشد از حوادث فرخی نومید نیست<ref>[https://ganjoor.net/yazdi/divan/ghazal/sh46 گنجور - فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - در زندان قصر]</ref>


=== پزشک احمدی قاتل معروف ===
=== پزشک احمدی قاتل معروف ===
خط ۱۴۱: خط ۱۹۳:


- گاهی هم مزّه می‌ریختند که بی پدر و مادرا، دوای شما فقط و فقط «مشکل‌گشا» است و لاغیر (مشکل گشا=شلاق)<ref name=":11" />
- گاهی هم مزّه می‌ریختند که بی پدر و مادرا، دوای شما فقط و فقط «مشکل‌گشا» است و لاغیر (مشکل گشا=شلاق)<ref name=":11" />
== فرار از زندان قصر ==
بزرگترین و معروفترین فرار از این زندان که در سال های پیش از انقلاب رخ داد فرار سید فرهاد نامی بوده است. این فرار در زمان محمدرضا شاه رخ داد. اشرف دهقان از چریک‌های فدایی خلق نیز توانست از زندان قصر فرار کند. مدتی قبل از انقلاب نیز درهای زندان توسط زندانیان باز شد و آنها بخشهایی از دیوار را تخریب نمودند. دو آمریکایی که متهم به اختلاس بودند در این زندان قصر زندانی بودند که داستان فرارشان توسط نویسنده آمریکایی به نام فالت به رشته تحریر در آمده است و فیلمی نیز از روی این داستان با نام فرار عقابها ساخته شده است.<ref name=":2" />
▬ نمونه دیگر تلاش یاران «بیژن جزنی» (سعید کلانتری، محمد چوپانزاده، عزیز سرمدی و عباس سورکی) برای فرار از زندان قصر است که در سال ۱۳۴۸ انجام شد امّا به نتیجه نرسید.<ref name=":1" />
▬ گویا فردی به نام «شیخ‌زاده» اهل آذَرْشَهْرْ (توفارقان یا دِهْخوارْقانْ) هم از زندان قصر فرار کرده که تاریخ دقیق آنرا نمی‌دانم. در زندان قصر شنیدم شیخ‌زاده از دوستان «طیّب رضایی» بوده‌است.<ref name=":1" />
▬ ۲۲ بهمن سال ۵۷ مقارن با اعلامیه بیطرفی ارتش، گروهی که به دروغ خود را هوادار آزادی زندانیان سیاسی جا می‌زدند، با مردمی که برای آزادی زندانیان سیاسی تلاش می‌کردند، همراه شدند و به زندان قصر حمله برده و سه آمریکائی را آزاد کردند. ▬ گویا یک واحد کماندوئی ۱۵ نفره با دوستان خودشان در تهران برای حمله به زندان قصر آماده می‌شوند. آن‌ها در‌‌‌ همان روزهای پرآشوب انقلاب قاطی جمعیت شده و با شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، به زندان قصر حمله می‌کنند که در نتیجه آن ۳ نفر آمریکایی «ماری الن شنایدر»، «لیگود» و «شیاپرون» جیم می‌شوند.<ref name=":1" />
=== فرار اشرف دهقانی ===
مورد دیگر فرار «اشرف دهقانی» در فروردین سال ۱۳۵۲ از زندان قصر است که به کمک مجاهدین و امثال معصومه شادمانی صورت گرفت.<ref name=":1" />
=== فرار سران حزب توده از زندان قصر ===
سایت تاریخ شفاهی ایران از این فرار نام برده و آن را یک رویداد مهم توصیف کرده است. در این گزارش آمده است: اعضای حزب از جمله کیانوری، مرتضی یزدی، جودت، نوشین و قاسمی‌قبلا در اختیار محاکم نظامی‌بودند که یک دادگاه دادگستری تهران اوایل آذر آن سال به اعتراضشان رسیدگی و اقدام محاکم نظامی‌در باره آنان را خارج از صلاحیت اعلام داشت و حکم داد که پرونده برای تحقیق به دادسرای تهران ارسال شود. پس از ابلاغ حکم به دستگاه قضایی ارتش، بررسی و مذاکره برای رد و یا قبول آن آغاز شد. ۱۸روز پس از صدور این حکم در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۲۹ در حالی که هنوز تصمیمی‌درباره ارسال پرونده به دادسرای تهران گرفته نشده بود و بعید بود که با آن موافقت شود ده نفر از رهبران حزب، که از زمان غیرقانونی کردن حزب دستگیر شده بودند به کمک دو تن از افسران شهربانی عضو سازمان نظامی‌(قبادی و رفعت محمد زاده) با سازماندهی روزبه و عباسی موفق به فرار از زندان شدند. پنج تن از آن‌ها (کیانوری، قاسمی، مرتضی یزدی، جودت، بقراطی) به سه نفری که از اعضای هیئت اجرائیه باقی مانده بودند (دکتر بهرامی، علی علوی، دکتر فروتن) ملحق می‌شوند.<ref>[https://oral-history.ir/?page=post&id=1285 تاریخ شفاهی ایران - 24 آذر 1329 فرار سران حزب توده از زندان قصر] </ref>


== زندانیان زندان قصر ==
== زندانیان زندان قصر ==
در دوره پهلوی چهره های سیاسی برجسته‌ای مثل مسعود رجوی موسی خیابانی از سازمان مجاهدین خلق ایران و بیژن جزنی و امبرپرویز پویان و علی اردلان از جبهه ملی... و چهره‌های مذهبی مثل آیت الله طالقانی، اکبر هاشمی رفسنجانی محمد تقی شریعتی مرتضی مطهری و افراد نظامی مثل سرلشکر محمدولی قرنی چهره‌های ادبی و سیاسی مثل فرخی یزدی، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، و بعضی دستگیرشدگان از حکومت شاه در اواخر دوره شاه از جمله غلامرضا نیک‌پی شهردار معروف تهران که بعدا اعدام شد بسیاری دیگر در این زندان زندانی بودند. امیر عباس هویدا که در اواخر دوره شاه و به دستور شاه دستگیر شده بود یکی از زندانیان آن بود. اغلب زندانیان اعدامی رژیم پهلوی نیز در این زندان نگهداری میشدند.<ref name=":2" />
گفته شده است که خمینی هم مدت ۱۹ روز در این زندان زندانی بوده است.<ref name=":4" />
'''[[احمد شاملو]]''' پس از کودتای ۲۸ مرداد وقتی در زندان بود با '''[[وارطان سالاخانیان]]''' آشنا شد. در هنگام مرگ وارطان در اثر شکنجه، احمد شاملو هم‌بند وارطان بود. وی در آن زمان شعر وارطان سخن نگفت را در رثای او سرود که بعدها برای گذر کردن از سد سانسور، کلمه «نازلی» جای «وارطان» به‌کار برده شد. مجاهد در این رابطه نوشته است: گویی وارطان در یاخته‌های جادویی این شعر زنده است؛ این وارطان است که با قلم احمد شاملو در همان سال در زندان قصر به این شعر خون، تپش و جاودانگی داده است.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D9%86%DA%AF%D9%81%D8%AA1 وارطان سخن نگفت]                                         </ref>
'''[[احمد شاملو]]''' پس از کودتای ۲۸ مرداد وقتی در زندان بود با '''[[وارطان سالاخانیان]]''' آشنا شد. در هنگام مرگ وارطان در اثر شکنجه، احمد شاملو هم‌بند وارطان بود. وی در آن زمان شعر وارطان سخن نگفت را در رثای او سرود که بعدها برای گذر کردن از سد سانسور، کلمه «نازلی» جای «وارطان» به‌کار برده شد. مجاهد در این رابطه نوشته است: گویی وارطان در یاخته‌های جادویی این شعر زنده است؛ این وارطان است که با قلم احمد شاملو در همان سال در زندان قصر به این شعر خون، تپش و جاودانگی داده است.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D9%86%DA%AF%D9%81%D8%AA1 وارطان سخن نگفت]                                         </ref>


'''[[مادر ذاکری]]''' مادر ذاکری در زندان قصر یا زندان اوین، در میان سایر خانواده‌های زندانیان به افشاگری علیه رژیم و زندانبانان می‌پرداخت. یک بار رئیس زندان قصر تهدید کرد که او را به‌خاطر فعالیت‌هایش دستگیر خواهد کرد. به‌دنبال این تهدید، مادر ذاکری خودش به دفتر کار رئیس زندان قصر رفت و گفت: «مگر نگفته‌اید که می‌خواهید مرا بگیرید، آمده‌ام که دستگیرم کنید».<ref>[https://radio.mojahedin.org/i/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%A2%D9%88%D8%B1-%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%B6%D8%AF%D8%A8%D8%B4%D8%B1 مادر ذاکری پیام‌آور شور و استقامت در مبارزه با خمینی ضدبشر]                                         </ref>
حسین خانعلی در خاطراتش می‌گوید: می شود گفت زندان سیاسی قصر، دانشگاه انقلاب بود. مثلا وقتی جوانی را اولین بار به جرم پخش اعلامیه ای به آنجا می آوردند که شاید چیز زیادی هم از مبانی و اصول انقلاب نمی دانست، وقتی از آنجا بیرون می رفت یک انقلابی تمام عیار شده بود. زندگی مبارزان سیاسی در اینجا به هیچ وجه بی برنامه و بی هدف نبود، از صبح که بیدار می شدیم تا شب کلی برنامه برای انجام دادن داشتیم.<ref name=":3" />


'''[[معصومه کبیری|معصوم شادمانی]]''' مادر مجاهد معصومه شادمانی پس از پشت سرگذاشتن یک دوره سخت شکنجه به زندان قصر منتقل شد و مدت ۵سال را در آنجا به‌سر برد. معصومه شادمانی در زمستان سال۱۳۵۷ پس از تحمل چهار سال و شش ماه زندان و شکنجه از جمله آخرین دسته زندانیان سیاسی بود که دروازه زندانها به رویشان گشوده شد و به میان مردم بازگشت.
اجتماع بیش از ۳ نفر در زندان ممنوع بود و یادگیری درس ها در زندان به این ترتیب بود نه مثلاً وقتی من مطلبی را از شخصی مانند آقای محمد تقی شریعتی(پدر دکتر علی شریعتی) که با هم مدتی هم سلول بودیم، یاد می گرفتم، در هواخوری یا داخل بند آن را به یک نفر دیگر انتقال می دادم و او هم به نفر بعدی و به این شکل بود که درس ها و یا اخبار و حتی بریده روزنامه هایی که به شکل قاچاق وارد زندان می شد، بین زندانیان دست به دست می شد.<ref name=":3" />


=== زندان قصر و اعتراض جمعی ===
=== زندان قصر و اعتراض جمعی ===
خط ۱۶۲: خط ۲۳۳:


=== مجاهدین خلق و زندان قصر ===
=== مجاهدین خلق و زندان قصر ===
'''[[مادر ذاکری]]''' مادر ذاکری در زندان قصر یا زندان اوین، در میان سایر خانواده‌های زندانیان به افشاگری علیه رژیم و زندانبانان می‌پرداخت. یک بار رئیس زندان قصر تهدید کرد که او را به‌خاطر فعالیت‌هایش دستگیر خواهد کرد. به‌دنبال این تهدید، مادر ذاکری خودش به دفتر کار رئیس زندان قصر رفت و گفت: «مگر نگفته‌اید که می‌خواهید مرا بگیرید، آمده‌ام که دستگیرم کنید».<ref>[https://radio.mojahedin.org/i/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%A2%D9%88%D8%B1-%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%B6%D8%AF%D8%A8%D8%B4%D8%B1 مادر ذاکری پیام‌آور شور و استقامت در مبارزه با خمینی ضدبشر]                                         </ref>
'''[[معصومه کبیری|معصوم شادمانی]]''' مادر مجاهد معصومه شادمانی پس از پشت سرگذاشتن یک دوره سخت شکنجه به زندان قصر منتقل شد و مدت ۵سال را در آنجا به‌سر برد. معصومه شادمانی در زمستان سال۱۳۵۷ پس از تحمل چهار سال و شش ماه زندان و شکنجه از جمله آخرین دسته زندانیان سیاسی بود که دروازه زندانها به رویشان گشوده شد و به میان مردم بازگشت.
عباس داوری از مسئولین سازمان مجاهدین خلق یک تصحیح بر گفته‌های مصطفی مدنی در مورد رابطه مجاهدین و فدایی‌ها در زندان قصر دارد. او در این نوشته اشاره می‌کند که شماره ۳ قصر بندی بود که مجاهدین و فدایی‌ها در آن کمون مشترک در ۱۳۵۱ داشتند. او از جمله می‌گوید من شخصاً تا روز ۲۷ مهر ۱۳۵۱ که همراه با تعدادی از مجاهدین و چریک‌های فدایی به تبعید در زندان عادل‌آباد شیراز فرستاده شدیم، در شماره ۳ قصر بودم. مصطفی مدنی را هم به‌خاطر دارم اما بیژن در قصر نبود.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%DB%8C%DA%A9-%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%AF%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D9%86%DB%8C یک نکته از عباس داوری درباره مقاله مصطفی مدنی]                                         </ref>
عباس داوری از مسئولین سازمان مجاهدین خلق یک تصحیح بر گفته‌های مصطفی مدنی در مورد رابطه مجاهدین و فدایی‌ها در زندان قصر دارد. او در این نوشته اشاره می‌کند که شماره ۳ قصر بندی بود که مجاهدین و فدایی‌ها در آن کمون مشترک در ۱۳۵۱ داشتند. او از جمله می‌گوید من شخصاً تا روز ۲۷ مهر ۱۳۵۱ که همراه با تعدادی از مجاهدین و چریک‌های فدایی به تبعید در زندان عادل‌آباد شیراز فرستاده شدیم، در شماره ۳ قصر بودم. مصطفی مدنی را هم به‌خاطر دارم اما بیژن در قصر نبود.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%DB%8C%DA%A9-%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%AF%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D9%86%DB%8C یک نکته از عباس داوری درباره مقاله مصطفی مدنی]                                         </ref>


خط ۱۹۲: خط ۲۶۷:
=== آخرین آزادی در زمان شاه از زندان قصر ===
=== آخرین آزادی در زمان شاه از زندان قصر ===
[[آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی زمان شاه در ۳۰ دی ۱۳۵۷|آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی]] زمان شاه در ۳۰ دی ۱۳۵۷ صورت گرفت. تعداد آزاد شدگان مجموعا ۱۶۲ نفر بود. زندانیان آزاد شده از همان محل با اتوبوس‌ها و مینی بوس‌هایی به مقابل وزارت دادگستری که خانواده‌های زندانیان سیاسی در آنجا تحصن کرده بودند رفته و ساعت ۹.۳۰ به آنجا رسیدند.
[[آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی زمان شاه در ۳۰ دی ۱۳۵۷|آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی]] زمان شاه در ۳۰ دی ۱۳۵۷ صورت گرفت. تعداد آزاد شدگان مجموعا ۱۶۲ نفر بود. زندانیان آزاد شده از همان محل با اتوبوس‌ها و مینی بوس‌هایی به مقابل وزارت دادگستری که خانواده‌های زندانیان سیاسی در آنجا تحصن کرده بودند رفته و ساعت ۹.۳۰ به آنجا رسیدند.
== فرار از زندان قصر ==
بزرگترین و معروفترین فرار از این زندان که در سال های پیش از انقلاب رخ داد فرار سید فرهاد نامی بوده است. این فرار در زمان محمدرضا شاه رخ داد. اشرف دهقان از چریک‌های فدایی خلق نیز توانست از زندان قصر فرار کند. مدتی قبل از انقلاب نیز درهای زندان توسط زندانیان باز شد و آنها بخشهایی از دیوار را تخریب نمودند. دو آمریکایی که متهم به اختلاس بودند در این زندان قصر زندانی بودند که داستان فرارشان توسط نویسنده آمریکایی به نام فالت به رشته تحریر در آمده است و فیلمی نیز از روی این داستان با نام فرار عقابها ساخته شده است.<ref name=":2" />
▬ نمونه دیگر تلاش یاران «بیژن جزنی» (سعید کلانتری، محمد چوپانزاده، عزیز سرمدی و عباس سورکی) برای فرار از زندان قصر است که در سال ۱۳۴۸ انجام شد امّا به نتیجه نرسید.<ref name=":1" />
▬ گویا فردی به نام «شیخ‌زاده» اهل آذَرْشَهْرْ (توفارقان یا دِهْخوارْقانْ) هم از زندان قصر فرار کرده که تاریخ دقیق آنرا نمی‌دانم. در زندان قصر شنیدم شیخ‌زاده از دوستان «طیّب رضایی» بوده‌است.<ref name=":1" />
▬ ۲۲ بهمن سال ۵۷ مقارن با اعلامیه بیطرفی ارتش، گروهی که به دروغ خود را هوادار آزادی زندانیان سیاسی جا می‌زدند، با مردمی که برای آزادی زندانیان سیاسی تلاش می‌کردند، همراه شدند و به زندان قصر حمله برده و سه آمریکائی را آزاد کردند. ▬ گویا یک واحد کماندوئی ۱۵ نفره با دوستان خودشان در تهران برای حمله به زندان قصر آماده می‌شوند. آن‌ها در‌‌‌ همان روزهای پرآشوب انقلاب قاطی جمعیت شده و با شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، به زندان قصر حمله می‌کنند که در نتیجه آن ۳ نفر آمریکایی «ماری الن شنایدر»، «لیگود» و «شیاپرون» جیم می‌شوند.<ref name=":1" />
=== فرار اشرف دهقانی ===
مورد دیگر فرار «اشرف دهقانی» در فروردین سال ۱۳۵۲ از زندان قصر است که به کمک مجاهدین و امثال معصومه شادمانی صورت گرفت.<ref name=":1" />
=== فرار سران حزب توده از زندان قصر ===
سایت تاریخ شفاهی ایران از این فرار نام برده و آن را یک رویداد مهم توصیف کرده است. در این گزارش آمده است: اعضای حزب از جمله کیانوری، مرتضی یزدی، جودت، نوشین و قاسمی‌قبلا در اختیار محاکم نظامی‌بودند که یک دادگاه دادگستری تهران اوایل آذر آن سال به اعتراضشان رسیدگی و اقدام محاکم نظامی‌در باره آنان را خارج از صلاحیت اعلام داشت و حکم داد که پرونده برای تحقیق به دادسرای تهران ارسال شود. پس از ابلاغ حکم به دستگاه قضایی ارتش، بررسی و مذاکره برای رد و یا قبول آن آغاز شد. ۱۸روز پس از صدور این حکم در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۲۹ در حالی که هنوز تصمیمی‌درباره ارسال پرونده به دادسرای تهران گرفته نشده بود و بعید بود که با آن موافقت شود ده نفر از رهبران حزب، که از زمان غیرقانونی کردن حزب دستگیر شده بودند به کمک دو تن از افسران شهربانی عضو سازمان نظامی‌(قبادی و رفعت محمد زاده) با سازماندهی روزبه و عباسی موفق به فرار از زندان شدند. پنج تن از آن‌ها (کیانوری، قاسمی، مرتضی یزدی، جودت، بقراطی) به سه نفری که از اعضای هیئت اجرائیه باقی مانده بودند (دکتر بهرامی، علی علوی، دکتر فروتن) ملحق می‌شوند.<ref>[https://oral-history.ir/?page=post&id=1285 تاریخ شفاهی ایران - 24 آذر 1329 فرار سران حزب توده از زندان قصر] </ref>
== زندانیان زندان قصر ==
در دوره پهلوی چهره های سیاسی برجسته‌ای مثل مسعود رجوی موسی خیابانی از سازمان مجاهدین خلق ایران و بیژن جزنی و امبرپرویز پویان و علی اردلان از جبهه ملی... و چهره‌های مذهبی مثل آیت الله طالقانی، اکبر هاشمی رفسنجانی محمد تقی شریعتی مرتضی مطهری و افراد نظامی مثل سرلشکر محمدولی قرنی چهره‌های ادبی و سیاسی مثل فرخی یزدی، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، و بعضی دستگیرشدگان از حکومت شاه در اواخر دوره شاه از جمله غلامرضا نیک‌پی شهردار معروف تهران که بعدا اعدام شد بسیاری دیگر در این زندان زندانی بودند. امیر عباس هویدا که در اواخر دوره شاه و به دستور شاه دستگیر شده بود یکی از زندانیان آن بود. اغلب زندانیان اعدامی رژیم پهلوی نیز در این زندان نگهداری میشدند.<ref name=":2" />
گفته شده است که خمینی هم مدت ۱۹ روز در این زندان زندانی بوده است.<ref name=":4" />
=== زندانیان سیاسی ===
حسین خانعلی در خاطراتش می‌گوید: می شود گفت زندان سیاسی قصر، دانشگاه انقلاب بود. مثلا وقتی جوانی را اولین بار به جرم پخش اعلامیه ای به آنجا می آوردند که شاید چیز زیادی هم از مبانی و اصول انقلاب نمی دانست، وقتی از آنجا بیرون می رفت یک انقلابی تمام عیار شده بود. زندگی مبارزان سیاسی در اینجا به هیچ وجه بی برنامه و بی هدف نبود، از صبح که بیدار می شدیم تا شب کلی برنامه برای انجام دادن داشتیم.<ref name=":3" />
اجتماع بیش از ۳ نفر در زندان ممنوع بود و یادگیری درس ها در زندان به این ترتیب بود نه مثلاً وقتی من مطلبی را از شخصی مانند آقای محمد تقی شریعتی(پدر دکتر علی شریعتی) که با هم مدتی هم سلول بودیم، یاد می گرفتم، در هواخوری یا داخل بند آن را به یک نفر دیگر انتقال می دادم و او هم به نفر بعدی و به این شکل بود که درس ها و یا اخبار و حتی بریده روزنامه هایی که به شکل قاچاق وارد زندان می شد، بین زندانیان دست به دست می شد.<ref name=":3" />
=== گروه ۵۳ نفر ===
گروه موسوم به ۵۳ نفر که گرایش‌هایی به مکتب‌هایی چون سوسیال دموکراسی یا کمونیسم داشتند. بخشی از مدت زندانی بودن خود را در زندان قصر گذرانده‌اند یکی از مهم‌ترین اعضا این گروه انور خامه ای بود. وی درباره شرایط این زندان می‌گوید: این زندان چهار کریدور بود و همه ما در سلول‌های انفرادی بودیم. آن جا در کریدور یک و دو که وضعیت بهتری داشت و تخت خواب هم داشت، سرویس‌های بهداشتی بیرون سلول‌ها بود و برای استفاده از آن باید در می‌زدیم و با مأمور می‌رفتیم.
خامه ای درباره '''شکنجه''' شدن در این زندان می‌گوید: در زندان قصر ما را شکنجه نمی‌کردند. فقط زمانی که ما در زندان اداره سیاسی، یعنی همان جایی که الان موزه شده، به عنوان متهم تحت بازجویی بودیم شکنجه می‌شدیم. خود من هم آن جا مفصل کتک خوردم. وضع ما با بقیه زندانیان فرق می‌کرد. ملاقات هفته‌ای یک بار داشتیم. غذا از منزل می‌آوردند. کتاب همه نوع داشتیم...<ref name=":3" />
=== فرخی یزدی در زندان قصر ===
محمد حجتی کرمانی می‌گوید فرخی را در بند ۲ زندان قصر که بند شومی بود در مجاورت قتلگاه تیمورتاش و سردار اسعد زندانی کردند اما او به هشدارها توجه نمی‌کرد و مرتبا از حکومت انتقاد می‌کرد و شعر بر ضد نظام می‌سرود و سرانجام هم یک غزل که به مناسبت عروسی ولیعهد (محمدرضا) و فوزیه و آغاز جنگ جهانی دوم سروده بود کار را تمام و حکم قتل او را صادر کرد. من به سلولش رفتم که دیوارهایش از شعر سیاه شده بود. مرا این رباعی تکان داد:
هرگز دل ما ز خصم در بیم نشد
در بیم ز صاحبان دیهیم نشد
ای جان به فدای آنکه پیش دشمن
تسلیم نمود جان و تسلیم نشد<ref name=":3" />
آورده شده که فرخی یزدی غزلی گفته با مطلع «ای دژ سنگدل قصر قجر قاجار»‌که مفقود شده است.<ref>[https://historydocuments.org/sanad/?page=show_document&id=lu8cd2g6xk0 مرکز بررسی اسناد تاریخی - دایره زندان قصر]</ref>
فرخی یزدی در دیوان عزلیاتش شعر معروفی در مورد زندان قصر دارد:
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست
گفتنِ لفظِ مبارکبادِ طوطی در قفس
شاهدِ آیینه‌دل داند که جز تقلید نیست
عید نوروزی که از بیداد ضحّاکی عزاست
هرکه شادی می‌کند از دودهٔ جمشید نیست
سر به زیرِ پَر از آن دارم که دیگر این زمان
با من آن مرغ غزل‌خوانی که می‌نالید نیست
بی‌گناهی گر به زندان مُرد با حال تباه
ظالمِ مظلوم‌کش هم تا ابد جاوید نیست
هرچه عریان‌تر شدم گردید با من گرم‌تر
هیچ یار مهربانی بهتر از خورشید نیست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
صحبت عفو عمومی راست باشد یا دروغ
هرچه باشد از حوادث فرخی نومید نیست<ref>[https://ganjoor.net/yazdi/divan/ghazal/sh46 گنجور - فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - در زندان قصر]</ref>


== زندان قصر در جمهوری اسلامی ==
== زندان قصر در جمهوری اسلامی ==
۱٬۱۶۰

ویرایش

منوی ناوبری