کاربر:Hossein/1403421صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۳۹: خط ۳۹:


=== شهادت علی ===
=== شهادت علی ===
در کتاب راه حسین آمده است: عاقبت علی(ع) به‌دست یک‌تن از این گروه شهید شد و با فریاد «رستگاری» به‌ وادی جاویدان «پرورگار کعبه‌اش» پیوست (فزت و رب الکعبه)<ref name=":3" />  
در کتاب راه حسین آمده است: عاقبت علی(ع) به‌دست یک‌تن از این گروه شهید شد و با فریاد «رستگاری» به‌ وادی جاویدان «پرورگار کعبه‌اش» پیوست (فزت و رب الکعبه)<ref name=":3" />


=== امام حسن، درگیری با معاویه ===
== امام حسن، درگیری با معاویه ==
<blockquote>در کتاب راه حسین آورده شده است: معاویه که از همان زمان عثمان به‌دلائل مسلم تاریخی در هوای حکومت بود، اکنون که علی(ع) نیز از دنیا رفته است، بهترین فرصت را یافته و لذا با مجموعه‌یی از نقشه‌های حساب‌شده و به‌اتکای حزب اموی که از پیش درصدد امحای آیین نو و احیای نظام تبعیضی منحط گذشته بودند، به‌عمل می‌پردازد. دستور می‌دهد هر حدیثی که درباره فضلیت علی(ع) نقل شده است شما مانند آن را درباره خلفا جعل نمایید، زیرا این‌کار برای من بهتر و چشم مرا روشن می‌کند و خوشحال‌تر می‌گردم.<ref name=":3" /></blockquote>
<blockquote>در کتاب راه حسین آورده شده است: معاویه که از همان زمان عثمان به‌دلائل مسلم تاریخی در هوای حکومت بود، اکنون که علی(ع) نیز از دنیا رفته است، بهترین فرصت را یافته و لذا با مجموعه‌یی از نقشه‌های حساب‌شده و به‌اتکای حزب اموی که از پیش درصدد امحای آیین نو و احیای نظام تبعیضی منحط گذشته بودند، به‌عمل می‌پردازد. دستور می‌دهد هر حدیثی که درباره فضلیت علی(ع) نقل شده است شما مانند آن را درباره خلفا جعل نمایید، زیرا این‌کار برای من بهتر و چشم مرا روشن می‌کند و خوشحال‌تر می‌گردم.<ref name=":3" /></blockquote>
=== '''صلح امام حسن''' ===
امام حسن توانست ۴۰ هزار نفر را برای جنگ با معاویه بسیج کند اما به دلایلی که شرح آن را می‌توان در کتاب خواند راه جنگ ادامه نمی‌یابد. در کتاب آمده است:
اگر حسن‌بن علی(ع) همان مردی است که ما تا به‌حال در خلال این سطور کوتاه شناختیم، بلافاصله باید توضیح داد که به‌کار بردن کلمه صلح در موردش بسی کوته‌بینانه است. اگر او صلح کرده بود چرا معاویه تا آخر عمر از وی دست برنداشت و بارها درصدد کشتن وی برآمد؟
==== اعتراضات علیه صلح امام حسن ====
اعتراضات علیه این اقدام امام حسن از طرف دو دسته صورت می‌گیرد:
اول: عناصری که خود تقصیر کرده و صلح را ضروری ساخته‌اند و اکنون بدین‌وسیله می‌خواهند خود را تطهیر و عمل خود را توجیه کنند.
دوم: یاران صدیقی که به‌درجات مختلف در تحلیل صلح مزبور دچار اشکالند.<sup>[7]</sup>
کتاب راه حسین در این رابطه به نقل قول از کتاب الفتنه الکبری می‌پردازد: «... و گفت (حضرت حسن (ع) در جواب معترضان) که این کار همیشگی نخواهد بود. به‌این‌ ترتیب حسن (ع) آنان را چشم به‌راه جنگ در وقت مناسب نگهداشت و آنان را به‌صلح و سلم موقتی فرمان داد که بیاسایند و نیک آماده باشند...<sup>[7]</sup> امام حسن در سال ۴۸ هجری با سم معاویه که به دست جعده همسر امام حسن به او خورانده شد درگذشت.
== سلطنت معاویه ==
نویسنده راه حسین اینطور می‌نویسد:
حکومت معاویه دوران جدیدی را در تاریخ اسلام می‌گشاید و آن تغییر خلافت به‌پادشاهی و سلطنت است. سلطنتی که مشخصه آن اختناق و وحشت و کامجویی مشتی اراذل سفله است و طبق معمول در این‌گونه نظامها، همه حقایق و مقدسات در زیر انبوهی از دروغ و تهمت مدفون می‌شوند. در این دوران طبعاً نوک تیز همه افترائات نفرت‌بار متوجه دودمان انقلاب است که به‌هیچ رو نظم حاضر را تأیید نمی‌کند. این است که سب و لعن علی(ع) و همرزمانش آرم مخصوص این دستگاه می‌گردد....<sup>[7]</sup>
دستگاه اموی با انبوه تبلیغات پردامنه‌اش، مضافاً بر ناآگاهی توده تازه مسلمان شام، به‌ویژه نسبت به‌ماهیت «کاتب وحی» و با تکیه بر «خونخواهی عثمان» … به‌تحریف مصادیق اصیل مذهبی که شخصیت علی(ع) سمبل آن بود پرداخت. در این میان مردان آگاه و روشن‌بین، تضاد بین علی و معاویه را نه شخصی، بلکه تضاد دو جهان‌بینی که طبعاً معلول زندگی طبقاتی دو گروه متضاد می‌باشد دیدند. حجر و یارانش سکوت را جایز نمی‌دانند و عاقتب به همراه ۸ تن از یارانش توسط معاویه اعدام می‌شوند.
== امام حسین در عهد معاویه ==
در کتاب راه حسین آمده است: حضرت حسین (ع) ـ امام جدیدـ در مدینه به‌سر می‌برد و معاویه می‌کوشید کمتر با وی برخوردی داشته باشد. لذا بسیاری از نافرمانی‌های وی را نادیده می‌گرفت. چنان‌که در پاسخ حاکم مدینه که پس از شهادت «حجر» خبر رفت و آمدهایی را میان امام حسین (ع) و بزرگان عراق به او داده بود، نوشت: «… زنهار، زنهار تا با به حسین تعرض نرسانی، مادامی که او دست به‌اقدامی نزده تو هم تعرض نداشته باش تا حسین بر بیعت ما باشد. ما نیز اکنون قصد بر او نداریم؛ مترصد باش تا هر وقت از او اقدامی دیدی…»<sup>[8]</sup>
== سلطنت یزید ==
نیمه رجب سال 60هجری، معاویه پس از 40سال دیکتاتوری، که 20سال آن در امارت بر شام و 20سال دیگر در حکومت بر تمامی جهان اسلام گذشته بود، به 80سالگی درگذشت.<sup>[8]</sup> یزید جایگزین او شد. در کتاب راه حسین آمده است:
در حکومت یزید طبعاً مخالفتها آشکارتر گردید. چه، اگر معاویه توانسته بود با عنوان «کاتب وحی» عده‌یی از مردم را بفریبد، هیچ‌کس نبود که یزید پلید و شرابخوار و فاسق را نشناسد.<sup>[8]</sup>
=== '''یزید و امام حسین''' ===
طبق کتاب راه حسین، یزید به «ولید بن عتبه»، حاکم مدینه، نوشت: «هنگامی که این نامه به‌تو رسید، حسین بن علی(ع) و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آنها بیعت بگیر. پس اگر نپذیرفتند، آنها را گردن بزن و سرهایشان را نزد من بفرست. مردم را نیز به‌ بیعت فراخوان و هرکه سرباز زد همان حکم را که درباره حسین بن علی(ع) و عبدالله بن زبیر اجرا کردی، اجرا کن»....<sup>[9]</sup>
== امام حسین در برابر یزید ==
=== '''تصمیم به حرکت از مدینه''' ===
در کتاب راه حسین آمده است: حسین (ع) در پی تدارک کار خود بود و مصمم برای اوج دادن به‌عمل انقلابی. بر سر مزار رسول اکرم (ص) رفت و گفت: «خداوندا این آرامگاه پیامبر توست و من پسر دختر اویم و کاری پیش آمده که تو از آن آگاهی؛ پروردگارا، من نیکی را دوست می‌دارم و از پلیدیها بیزارم. ای صاحب بزرگی و بخشندگی، به‌حق آن‌ کس که در این‌جا آرمیده، راهی را برایم برگزین که تو و رسولت را راضی کند».<sup>[9]</sup>
==== '''نصیحت برادرش محمد حنفیه''' ====
«به‌جای امنی برو و از آنجا فرستادگانی نزد مردم بفرست و از آنها بیعت بگیر. اگر پذیرفتند، خدای را سپاسگزار و اگر با دیگر کس بیعت کردند، خدا از عقل و دین تو نکاهد و به فضل و مروت تو کاهشی نرسد».<sup>[9]</sup>
==== '''خطاب امام حسین به سرلشکر و لشکر دشمن''' ====
«جدم رسول خدا (ص) فرمود: ”هر یک از شما فرماندار ستمکار و قلدر و بدکاری را بنگرد که به‌حقوق خداوند تجاوز می‌کند و پیمان او را می‌شکند و با فرامین الهی و سنت پیغمبر او مخالفت می‌ورزد و در میان مردم به‌ تعدی و تجاوز حکومت می‌کند و با این‌ همه او را از زشتکاری باز ندارد، بر خدا واجب است که چنین کسی را به‌آتش غضبش بسوزاند… ”»<sup>[9]</sup>
=== '''حرکت به سمت مکه''' ===
حسین (ع) آخرین دیدار را از قبر رسول اکرم (ص) به‌عمل آورد و در آرامگاه جدش چنین گفت: باتمام اکراه و اندوه از جوار تو دور افتاده‌ام. به‌شدت بر من سخت گرفته‌اند که با یزید شرابخوار و عصیان‌ پیشه بیعت کنم. اگر بپذیرم راه کفر رفته‌ام و اگر سر برتابم با شمشیر کیفر یابم».
در این‌ زمان امام حسین (ع) بار سفر به‌سوی مکه بست و تمام خاندان بنی‌هاشم، به‌جز محمد بن حنفیه، از مدینه خارج شدند. حسین بن علی(ع) چون فکر می‌کرد مانع حرکتش می‌شوند و او را تعقیب می‌کنند، به «قیس بن سعد بن عباده» گفت:16«تو با 200مرد از پشت من بیا، اگر کسی را برای دستگیری ما فرستادند من و تو از دو جهت ایشان را محاصره می‌کنیم».<sup>[9]</sup>
==== '''امام حسین در مکه''' ====
امام حسین (ع) به‌هنگام ورود به‌ مکه این آیه را به‌آهستگی می‌خواند:23«وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْیَنَ قَالَ عَسَی رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاء السَّبِیلِ» سورهٔ القصص{22}«… امیدوارم خداوند هدایتم کند».
در مکه مردم به‌ استقبالش شتافتند. عبدالله‌ بن زبیر نیز، که قبل از امام حسین (ع) از مدینه به‌ مکه رسیده و کانون جنبشی برپا ساخته بود، دانست که با وجود حسین (ع) کسی دست بیعت به‌او نمی‌دهد. هر روز در مجالسی که حضرت برای روشن ساختن مردم ترتیب می‌داد حاضر می‌شد و در نماز به‌او اقتدا می‌کرد. حضرت حسین (ع) تا روزی که از مکه به‌طرف عراق حرکت کرد، جمعاً 93روز در مکه اقامت داشت.<sup>[9]</sup>
۱٬۱۹۴

ویرایش

منوی ناوبری