۹٬۹۰۷
ویرایش
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
در ۱۹۲۶ گرامشی دستگیر شد، و پس از مدتی بهعلت بیماریای که از دوران کودکی از آن رنج میبرد، او را به زندان خاصی فرستادند، و اجازه دادند که با محدودیتهایی دفتر یادداشت و قلم دریافت کند. از ۱۹۲۹ بود که اولین یادداشتهای زندان را نوشت، که توسط خواهرزنش از زندان خارج میشد. فاشیستها عملا تا آخر عمرش از ترس این انسانِ گوژپشت اما نابغه، او را در زندان نگه داشتند. گرامشی سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۷ را در زندانهای رژیم فاشیستی موسولینی گذراند. از آنجا که سخت بیمار بود، واپسین روزهای زندگیاش را در بیمارستان گذراند و در حالیکه قرار بود روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۷ آزاد شود، بیماریهای سخت و گوناگونش چنین اجازهای به او نداد. سرانجام گرامشی، یک هفته بعد در ۲۷ آوریل در بیمارستان «کی سیسانا» رم درگذشت. تاتیانا خواهرش هنگام ترتیب مراسم تدفین موفق شد «یادداشتهای زندان» گرامشی را که ۳۳ دفتر را شامل میشد، مخفیانه از اتاقش خارج سازد و به صورت محمولهی دیپلماتیک به مسکو بفرستد.گرامشی در ۱۹۳۷ به علت بیماری درگذشت، و خواهر زنش موفق شد که مجموعهی ۳۳ دفتر یادداشت را به دست دیگر رهبران کمونیست ایتالیا که در تبعید در مسکو به سر میبردند، برساند. این یادداشتها بهتدریج پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد. | در ۱۹۲۶ گرامشی دستگیر شد، و پس از مدتی بهعلت بیماریای که از دوران کودکی از آن رنج میبرد، او را به زندان خاصی فرستادند، و اجازه دادند که با محدودیتهایی دفتر یادداشت و قلم دریافت کند. از ۱۹۲۹ بود که اولین یادداشتهای زندان را نوشت، که توسط خواهرزنش از زندان خارج میشد. فاشیستها عملا تا آخر عمرش از ترس این انسانِ گوژپشت اما نابغه، او را در زندان نگه داشتند. گرامشی سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۷ را در زندانهای رژیم فاشیستی موسولینی گذراند. از آنجا که سخت بیمار بود، واپسین روزهای زندگیاش را در بیمارستان گذراند و در حالیکه قرار بود روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۷ آزاد شود، بیماریهای سخت و گوناگونش چنین اجازهای به او نداد. سرانجام گرامشی، یک هفته بعد در ۲۷ آوریل در بیمارستان «کی سیسانا» رم درگذشت. تاتیانا خواهرش هنگام ترتیب مراسم تدفین موفق شد «یادداشتهای زندان» گرامشی را که ۳۳ دفتر را شامل میشد، مخفیانه از اتاقش خارج سازد و به صورت محمولهی دیپلماتیک به مسکو بفرستد.گرامشی در ۱۹۳۷ به علت بیماری درگذشت، و خواهر زنش موفق شد که مجموعهی ۳۳ دفتر یادداشت را به دست دیگر رهبران کمونیست ایتالیا که در تبعید در مسکو به سر میبردند، برساند. این یادداشتها بهتدریج پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد. | ||
== | == آراء گرامشی == | ||
نخستین مقاله گرامشی در سن ۲۰ سالگی، هنگامی که آخرین سال دبیرستان را در جزیرهی ساردینیا میگذراند و پیش از آنکه سوسیالیست بشود، نوشتهشد، و آخرین مقاله، گزارشی است که او به کنگرهی دوم بینالملل کمونیستی (کومینترن) تسلیم کرد. این مقاله ابتدا در شمارهی ۱۴ نشریهی رسمی کومینترن به سه زبان آلمانی، فرانسوی و روسی چاپ شد و سپس در مارس ۱۹۲۱ در هفتهنامهی «اوردینه نوئووو» به زبان ایتالیایی انتشار یافت. | |||
دههی پر حادثهی ۱۹۱۰ دورهی شکلگیری بنیادی شخصیت گرامشی بود. هنگامی که او در سال ۱۹۱۱ با گرفتن بورس تحصیلی جوانان بیبضاعت از «ساردینیا» وارد تورین شد، افکار سیاسیاش احتمالا از نوع آمیزهی مضامین لیبرالی و سوسیالیستی بود که سالهای پیش از جنگ جهانی اول در جنوب ایتالیا و جزایر آن رواج داشت. گرچه گرامشی بهسرعت میرفت تا هرگونه گرایش در جهت ناسیونالیسم ساردینیایی را در تماس با واقعیت پرولتری پیشرفتهترین شهر صنعتیی ایتالیا به دور افکند. لیکن هرگز علاقهاش را به مسئلهی جنوب از دست نداد. تحول انقلابیی خشونتآمیزی که سال ۱۹۰۶ ساردینیا را درهم کوبید و بر سر تودههای دهقان، کارگران شهری، معدنچیان که یکدست از سوی سربازان ایتالیا سرکوب میشدند اثر گذاشت. نخستین تجربهی او در مبارزهی طبقاتی و انگیزهی اصلی وی در گزینش سیاست انقلابی بود. | |||
گرامشی در تورین بود که سوسیالیست شد و در اواخر ۱۹۱۳ به حزب پیوست، اندکی پس از ورود به این شهر با آنجلو تاسکا که همکلاس و همسن گرامشی و پسر یک کارگر راهآهن بود و از ۱۹۰۹ عضو حزب سوسیالیست بود، دوست شد. این دوستی او را وارد فعالیت تشکیلاتی کرد. | |||
گرامشی که تا اواخر بیش از همه به مسائل فرهنگی و دانشگاهی علاقه نشان میداد، در نوامبر ۱۹۱۵ تحصیلاتش را رها کرد و به کار دائم در نشریه «ایل گریدو دل پوپولو» پرداخت. تا پیش از این تاریخ وی فقط ۴ مقاله به چاپ رساندهبود. یکی از این مقالهها به نام بیطرفیی فعال در اکتبر ۱۹۱۴ نخستین تاخت و تاز سیاسی گرامشی در عرصهی روزنامهنگاری بود، چنان در قضاوت به اشتباه رفتهبود که سبب شد تا مدتها در زمینهی سیاسی قلم نزند، نوشتن این مقاله و تحلیل خطای آن اشتباه فاحشی بود که سالهای علیه او استفاده میشد. تاسکا در مقالهای به موسولینی «سردبیر آوانتی» و رهبر جناح چپ حزب سوسیالیست حمله کردهبود و گرامشی در این مقاله از موسولینی دفاع کرده بود. <ref>کتاب ستمبران و ستمگران آنتونیو گرامشی ص ۴ و ۵</ref> | |||
آنتونیو گرامشی در دفترهای زندان درگیر نبردی دائمی علیه هرگونه جبرباوری مکانیکی بود که نیروهای بالقوهی مارکسیسم را به عنوان یک فلسفهی پراکسیس تحلیل میبُرد. این برداشت که ما در حال حاضر شکست خوردهایم اما «مسیر تاریخ در بلندمدت همراستای ما عمل میکند» قطعاً میتواند در ایجاد اندکی پایداری در مبارزه مفید باشد، اما همچنین نوعی افیونِ مذهبیِ طبقات فرودست نیز هست، «جایگزینی برای تقدیر یا مشیتِ دینهای متکی به اقرار»، و در این معنا میتواند دلیلی برای انفعال و «خودبسندگی احمقانه» باشد. بنابراین، گرامشی نقد مشهور مارکس از دین را درموردِ خودِ مارکسیسم بهکار میبرد. هیچ تضمینی به هیچشکل در تاریخ وجود ندارد، همهچیز به توانایی ما در واکاوی، سازماندهی و تشکیل اتحادها وابسته است. اینمورد را همچنین میتوان به تجربههای مربوط به بحرانهای اقتصادی نیز تسری بخشید. | آنتونیو گرامشی در دفترهای زندان درگیر نبردی دائمی علیه هرگونه جبرباوری مکانیکی بود که نیروهای بالقوهی مارکسیسم را به عنوان یک فلسفهی پراکسیس تحلیل میبُرد. این برداشت که ما در حال حاضر شکست خوردهایم اما «مسیر تاریخ در بلندمدت همراستای ما عمل میکند» قطعاً میتواند در ایجاد اندکی پایداری در مبارزه مفید باشد، اما همچنین نوعی افیونِ مذهبیِ طبقات فرودست نیز هست، «جایگزینی برای تقدیر یا مشیتِ دینهای متکی به اقرار»، و در این معنا میتواند دلیلی برای انفعال و «خودبسندگی احمقانه» باشد. بنابراین، گرامشی نقد مشهور مارکس از دین را درموردِ خودِ مارکسیسم بهکار میبرد. هیچ تضمینی به هیچشکل در تاریخ وجود ندارد، همهچیز به توانایی ما در واکاوی، سازماندهی و تشکیل اتحادها وابسته است. اینمورد را همچنین میتوان به تجربههای مربوط به بحرانهای اقتصادی نیز تسری بخشید. | ||
▪️گرامشی بارها و بارها به رفقایش که معتقد بودند و امید داشتند که بحرانها ضرورتاً منجر به فروپاشی نظام سرمایهداری شود هشدار داد. او استدلال میکرد که اینگونه نیست، این انتظار که بحرانهای اقتصادی رخنهای در صفوف دفاعی دشمن پدید آورد که پس از آن بتوان ارتشِ خود را بهشکلی «برقآسا» به درون این صفوف گسیل کرد و پیروزیِ استراتژیک قاطعی بهدست آورد، قضاوتی اکونومیستی و جبرباورانه است که متعلق به الگوهای منسوخِ مدلی از انقلاب به مثابهی «جنگ مانووری» است. این مدل آخرین بار در ۱۹۱۷ در روسیه موفق شد و پس از آن در کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری در غرب، به دلیل ساختار عمیقاً پیچیدهی جامعهی مدنی در این جوامع، شکست خورد. در شرایط «جنگ موضعی»، بحران اقتصادی بهخودیخود نمیتواند باعث بهوجود آمدن رخدادهای تاریخی بنیادین شود و صرفاً «زمینهای مناسبتر برای انتشار ایدههای بدیل فراهم میآورد» . طبقات حاکم معمولاً میتوانند با شرایط جدید سازگار شوند و دوباره کنترل جنبههایی که از چنگشان خارج شده بود را به دست آورند. اینجا هم خبری از هیچگونه فرایند خودبهخودی نیست. بین اتفاقاتی که در «اقتصاد» در حال رخ دادن است و سطوح سیاسی و ایدئولوژیکی، هیچ توازی و تعادل بلاواسطی وجود ندارد. ممکن است طبقهی کارگر به بخشهایی رقیب تجزیه شود و ازهمینرو، درونِ هژمونی بورژواییِ بلوکِ قدرت حاکم جذب شود، یا آنکه میتواند هژمونی خود را از پایین شکل دهد، یا ترکیبی از هردوی اینها_ ــ تمامی اینها به تواناییاش در عمل و دگرگونی مناسبات قدرت در «جامعهی مدنی» و «جامعهی سیاسی» وابسته است. | ▪️گرامشی بارها و بارها به رفقایش که معتقد بودند و امید داشتند که بحرانها ضرورتاً منجر به فروپاشی نظام سرمایهداری شود هشدار داد. او استدلال میکرد که اینگونه نیست، این انتظار که بحرانهای اقتصادی رخنهای در صفوف دفاعی دشمن پدید آورد که پس از آن بتوان ارتشِ خود را بهشکلی «برقآسا» به درون این صفوف گسیل کرد و پیروزیِ استراتژیک قاطعی بهدست آورد، قضاوتی اکونومیستی و جبرباورانه است که متعلق به الگوهای منسوخِ مدلی از انقلاب به مثابهی «جنگ مانووری» است. این مدل آخرین بار در ۱۹۱۷ در روسیه موفق شد و پس از آن در کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری در غرب، به دلیل ساختار عمیقاً پیچیدهی جامعهی مدنی در این جوامع، شکست خورد. در شرایط «جنگ موضعی»، بحران اقتصادی بهخودیخود نمیتواند باعث بهوجود آمدن رخدادهای تاریخی بنیادین شود و صرفاً «زمینهای مناسبتر برای انتشار ایدههای بدیل فراهم میآورد» . طبقات حاکم معمولاً میتوانند با شرایط جدید سازگار شوند و دوباره کنترل جنبههایی که از چنگشان خارج شده بود را به دست آورند. اینجا هم خبری از هیچگونه فرایند خودبهخودی نیست. بین اتفاقاتی که در «اقتصاد» در حال رخ دادن است و سطوح سیاسی و ایدئولوژیکی، هیچ توازی و تعادل بلاواسطی وجود ندارد. ممکن است طبقهی کارگر به بخشهایی رقیب تجزیه شود و ازهمینرو، درونِ هژمونی بورژواییِ بلوکِ قدرت حاکم جذب شود، یا آنکه میتواند هژمونی خود را از پایین شکل دهد، یا ترکیبی از هردوی اینها_ ــ تمامی اینها به تواناییاش در عمل و دگرگونی مناسبات قدرت در «جامعهی مدنی» و «جامعهی سیاسی» وابسته است. | ||
== نامههای زندان == | |||
آنتونیو گرامشی در نامهای به همسرش، پس از تحمل سه سال زندان نوشت:<blockquote>«من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش میشود پشت سر گذاشتهام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته میشود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خندهام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمیکردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتیهای روانی خاص زندانیان به وجود میآید. در ایتالیا میگویند که ترس از مرگ نشانه پیری است. به نظر میرسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان میدهد که زندانی احساس میکند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشهای و سریع ایجاد میشود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگیاش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحیتر و کمعمقتر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر میشود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنههای وحشتناکی بودم.»</blockquote> | |||
== شهریار جدید == | == شهریار جدید == |
ویرایش