کاربر:Safa/صفحه تمرین آبراهام لینکلن: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۴: خط ۸۴:
او در دوران تحصیل با برخی اعضای آتی سازمان چریک‌های فدایی خلق مانند: بهمن آژنگ و حسن نیک‌داوودی همکلاس بود و دوستی با آنان و تشکیل جلسات فکری در خانه‌ها و بیرون، افکار سیاسی و میل به مبارزه را آرام آرام در وجودش می‌پروراند. در‌‌ نوجوانی با جریانی که «گروه فلسطین» نامیده می‌شد، ارتباط تنگاتنگی پیدا کرد. گروهی چپ‌گرا وابسته به جریان جزنی- ضیاظریفی که مبارزه‌ای نامحدود علیه ظلم و نابرابری را تبلیغ می‌کرد.             
او در دوران تحصیل با برخی اعضای آتی سازمان چریک‌های فدایی خلق مانند: بهمن آژنگ و حسن نیک‌داوودی همکلاس بود و دوستی با آنان و تشکیل جلسات فکری در خانه‌ها و بیرون، افکار سیاسی و میل به مبارزه را آرام آرام در وجودش می‌پروراند. در‌‌ نوجوانی با جریانی که «گروه فلسطین» نامیده می‌شد، ارتباط تنگاتنگی پیدا کرد. گروهی چپ‌گرا وابسته به جریان جزنی- ضیاظریفی که مبارزه‌ای نامحدود علیه ظلم و نابرابری را تبلیغ می‌کرد.             


همزمان با دیگر رفقایش، مطالعات مارکسیستی خود را ادامه داد. احمد در عملیات متعددی شرکت داشت از جمله: مصادره موجودی بانک ونک، بانک آیزنهاور و ... در فروردین ١٣٥٠ رژیم عکس نه تن از فدائیان را منتشر و برای شناسائی آنها نهصدهزار تومان جایزه تعیین کرد. در خرداد ١٣٥٠ همراه با چهار رفیق دیگر در خانه تیمی خیابان طاووسی به محاصره نیروهای امنیتی درآمدند، که توانستند فدائی‌وار حلقه محاصره را شکسته از منطقه خارج شوند. در سحرگاه ٢٨مرداد ١٣٥١ رفیق احمد برای شرکت در یک عملیات ضربتی از خانه خارج می‌شود، اما کمی دورتر با مزدوران رژیم که برای این روز در آماده باش بودند برخورد کرد، طی درگیری با آنها زخمی شده و برای تجدید قوا و آمادگی برای آخرین نبردش، به یک خانه وارد می‌شود. در ابتدا از زن صاحب‌خانه برای بستن زخمش یک چادر می‌گیرد و هنگامی که می‌خواهد پول آن را به پردازد، زن از پذیرش پول خودداری کرده و از احساس مسئولیت رفیق شگفت‌زده می‌شود. پس از آن احمد تمامی افراد حاضر در خانه را برای امنیت آنها به زیرزمین خانه منتقل کرده، نبردش را با مزدوران از سر می‌گیرد. در این میان تمام وسائلی را که به همراه داشت کاملا از بین می‌برد و با آخرین گلوله‌ خود فدائی‌وار جان‌ می‌بازد.             
همزمان با دیگر رفقایش، مطالعات مارکسیستی خود را ادامه داد.             


برادرش در این باره می‌گوید: <blockquote>«شرایطی را به خاطر می‌آورم که هفت هشت سالی بیشتر نداشتم، که شکل و شمایل احمد، به عنوان مسئول خانواده برایم جا افتاده بود. تلاش احمد را در کنار مشقت پدر و مادر، همواره‌گی نقش محکم و جا افتاده‌اش را با اراده با صلابتش در تار و پود کل جامعه پر جمعیت خانواده حس می‌کردیم».</blockquote>چند سال بعد احمد به دوره خدمت سربازی رفت و پس از آن مدتی در کارخانه «شیشه قزوین» و چندی هم در «بنز خاور» تهران، مشغول به کار شد سرانجام به عنوان کتابدار در کتابخانه پارک فیشرآباد تهران، کار خود را آغاز کرد.                         
برادرش در این باره می‌گوید:           <blockquote>«شرایطی را به خاطر می‌آورم که هفت هشت سالی بیشتر نداشتم، که شکل و شمایل احمد، به عنوان مسئول خانواده برایم جا افتاده بود. تلاش احمد را در کنار مشقت پدر و مادر، همواره‌گی نقش محکم و جا افتاده‌اش را با اراده با صلابتش در تار و پود کل جامعه پر جمعیت خانواده حس می‌کردیم».</blockquote>چند سال بعد احمد به دوره خدمت سربازی رفت و پس از آن مدتی در کارخانه «شیشه قزوین» و چندی هم در «بنز خاور» تهران، مشغول به کار شد سرانجام به عنوان کتابدار در کتابخانه پارک فیشرآباد تهران، کار خود را آغاز کرد.                         


زندگی در تهران به تسریع روند رشد او به عنوان نیرویی مبارزاتی کمک کرد. کار در کارخانه و زندگی در کنار اقشار محروم پایتخت، آرام آرام احمد را به نوع خاصی از نگاه به جامعه سوق می‌داد و به مبارزه با وضع موجود تشویقش می‌کرد. همین ‌جا بود که با تشکیل حلقه‌های مطالعه میان افراد کم‌سواد و کارگران شاغل در کتابخانه به‌‌ همان راهی رفت که دیگر چریک‌های فدایی همچون پویان و احمدزاده رفته بودند و آگاه‌گری میان محرومان را به نخستین اولویت زندگی‌اش تبدیل کرد. همین روحیات مشترک و تشابهات بود که او را با کانون اولیه سازمان فداییان آشنا کرد. مطالعات مارکسیستی از همین‌جا آغاز شد و احمد به همراه دیگر همفکرانش قدم در راهی گذاشت که سرنوشتش را یکسره تغییر داد.
زندگی در تهران به تسریع روند رشد او به عنوان نیرویی مبارزاتی کمک کرد. کار در کارخانه و زندگی در کنار اقشار محروم پایتخت، آرام آرام احمد را به نوع خاصی از نگاه به جامعه سوق می‌داد و به مبارزه با وضع موجود تشویقش می‌کرد. همین ‌جا بود که با تشکیل حلقه‌های مطالعه میان افراد کم‌سواد و کارگران شاغل در کتابخانه به‌‌ همان راهی رفت که دیگر چریک‌های فدایی همچون پویان و احمدزاده رفته بودند و آگاه‌گری میان محرومان را به نخستین اولویت زندگی‌اش تبدیل کرد. همین روحیات مشترک و تشابهات بود که او را با کانون اولیه سازمان فداییان آشنا کرد. مطالعات مارکسیستی از همین‌جا آغاز شد و احمد به همراه دیگر همفکرانش قدم در راهی گذاشت که سرنوشتش را یکسره تغییر داد.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


تقریباً همزمان با این درگیری، ماموران به خانه تیمی قبلی که هنوز پویان و پیرونذیری در آن حضور داشتند حمله کرده و درگیری مسلحانه شروع می‌شود. نزاعی که تا عصر به طول انجامید اما نهایتاً به کشته شدن دو چریک ساکن خانه منجر شد.
تقریباً همزمان با این درگیری، ماموران به خانه تیمی قبلی که هنوز پویان و پیرونذیری در آن حضور داشتند حمله کرده و درگیری مسلحانه شروع می‌شود. نزاعی که تا عصر به طول انجامید اما نهایتاً به کشته شدن دو چریک ساکن خانه منجر شد.
احمد در عملیات متعددی شرکت داشت از جمله: مصادره موجودی بانک ونک، بانک آیزنهاور و ... در فروردین ١٣٥٠ رژیم عکس نه تن از فدائیان را منتشر و برای شناسائی آنها نهصدهزار تومان جایزه تعیین کرد. در خرداد ١٣٥٠ همراه با چهار رفیق دیگر در خانه تیمی خیابان طاووسی به محاصره نیروهای امنیتی درآمدند، که توانستند فدائی‌وار حلقه محاصره را شکسته از منطقه خارج شوند. در سحرگاه ٢٨مرداد ١٣٥١ رفیق احمد برای شرکت در یک عملیات ضربتی از خانه خارج می‌شود، اما کمی دورتر با مزدوران رژیم که برای این روز در آماده باش بودند برخورد کرد، طی درگیری با آنها زخمی شده و برای تجدید قوا و آمادگی برای آخرین نبردش، به یک خانه وارد می‌شود. در ابتدا از زن صاحب‌خانه برای بستن زخمش یک چادر می‌گیرد و هنگامی که می‌خواهد پول آن را به پردازد، زن از پذیرش پول خودداری کرده و از احساس مسئولیت رفیق شگفت‌زده می‌شود. پس از آن احمد تمامی افراد حاضر در خانه را برای امنیت آنها به زیرزمین خانه منتقل کرده، نبردش را با مزدوران از سر می‌گیرد. در این میان تمام وسائلی را که به همراه داشت کاملا از بین می‌برد و با آخرین گلوله‌ خود فدائی‌وار جان‌ می‌بازد.


[[پرونده:احمد زیبرم ۴.JPG|بندانگشتی|'''تصویری از دوران جوانی احمد زیبرم''']]
[[پرونده:احمد زیبرم ۴.JPG|بندانگشتی|'''تصویری از دوران جوانی احمد زیبرم''']]
۹٬۰۲۲

ویرایش

منوی ناوبری