۹٬۸۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
در زمان حكومت استبدادی عبدالحمید میرزا ناصرالدوله فرمانفرما با او مخالفت کرد و در ۱۳۰۲ هجری قمری با شیخ احمد روحی از کرمان مهاجرت کرد و به اصفهان رفت و از آنجا به تهران، در تهران با حاجی میرزا یحیی دولتآبادی مصاحبت داشت. از آنجا با شیخ احمد به حاکم رشت مویدالدوله پناه بردند، اما به دلیل دسیسهچینی حاکم کرمان، مجبور به ترک رشت و مهاجرت به استانبول شدند. از استانبول به قبرس رفتند و در قبرس با دختران رهبر بابی میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل، ازدواج كردند، در آنجا در نهایت فقر روزگار میگذرانید و با روزنامههای اختر، استانبول و قانون همكاری داشت و با روشنفكرانی چون میرزا ملكمخان مراوده داشت. پس از این قضایا میرزا آقاخان در دمشق، «کتاب رضوان» را نگارش کرد و به رسم آن روزگار، دیباچه آن را به سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی تقدیم کرد تا از کرامات سلطانی بهره گیرد اما مقرری پادشاه کفاف زندگی میرزا را نمیداد.<ref>مشروطه ایرانی نوشته ماشاالله آجودانی ص ۱۶ و ۱۷</ref> | در زمان حكومت استبدادی عبدالحمید میرزا ناصرالدوله فرمانفرما با او مخالفت کرد و در ۱۳۰۲ هجری قمری با شیخ احمد روحی از کرمان مهاجرت کرد و به اصفهان رفت و از آنجا به تهران، در تهران با حاجی میرزا یحیی دولتآبادی مصاحبت داشت. از آنجا با شیخ احمد به حاکم رشت مویدالدوله پناه بردند، اما به دلیل دسیسهچینی حاکم کرمان، مجبور به ترک رشت و مهاجرت به استانبول شدند. از استانبول به قبرس رفتند و در قبرس با دختران رهبر بابی میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل، ازدواج كردند، در آنجا در نهایت فقر روزگار میگذرانید و با روزنامههای اختر، استانبول و قانون همكاری داشت و با روشنفكرانی چون میرزا ملكمخان مراوده داشت. پس از این قضایا میرزا آقاخان در دمشق، «کتاب رضوان» را نگارش کرد و به رسم آن روزگار، دیباچه آن را به سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی تقدیم کرد تا از کرامات سلطانی بهره گیرد اما مقرری پادشاه کفاف زندگی میرزا را نمیداد.<ref>مشروطه ایرانی نوشته ماشاالله آجودانی ص ۱۶ و ۱۷</ref> | ||
فقر شدید در این دوران میرزا را مجبور به نامهنگاری با میرزا ملکمخان میکند و از او تقاضای کمک میکند. ملکم در آن دوران در لندن، روزنامه قانون را منتشر میکرد و بالنسبه شخص پرنفوذی به شمار میرفت. در سال ۱۳۱۰ زمانی که مکاتبات ملکم و میرزا ادامه داشت، سید جمالالدین اسدآبادی، به دعوت سلطان عثمانی به استانبول میآید. تز اتحاد اسلامی سیدجمال مورد استقبال بسیاری از ایرانیان در تبعید از جمله میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی قرار میگیرد و همکاری این دو و حاجی میرزا حسنخان خیبرالملک در انجمن شیعیان با سیدجمال آغاز میگردد. در این دوران شیفتگی به سید در تمامی احوالات میرزا آقاخان مشهود بود. اما به مرور زمان، مشاهدهی انفعال سیدجمال باعث ناامیدی میرزا میشود. | فقر شدید در این دوران میرزا را مجبور به نامهنگاری با میرزا ملکمخان میکند و از او تقاضای کمک میکند. ملکم در آن دوران در لندن، روزنامه قانون را منتشر میکرد و بالنسبه شخص پرنفوذی به شمار میرفت. | ||
در همین روزگار در پاسخ پیشنهاد مستمری دولت ایران مینویسد:<blockquote>«مستمری ولایتی برای آدمی خوب است، یا ملا و طلبه و روضهخوان باشد، یا آن قدر قلاش (پست) و هرزه و یاوهدرآ و بیحیا که به همه جا بیاید و برود و مردم را تعجیز (عاجز) کند تا ناچار باشند مستمری او را بدهند و نام او را درسلک ارباب وظایف در کتابچه مردهخواران و کفننویسان ثبت کنند.<ref>کتاب اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی ص ۳۰۱ و ۳۰۲</ref> </blockquote>در سال ۱۳۱۰ زمانی که مکاتبات ملکم و میرزا ادامه داشت، سید جمالالدین اسدآبادی، به دعوت سلطان عثمانی به استانبول میآید. تز اتحاد اسلامی سیدجمال مورد استقبال بسیاری از ایرانیان در تبعید از جمله میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی قرار میگیرد و همکاری این دو و حاجی میرزا حسنخان خیبرالملک در انجمن شیعیان با سیدجمال آغاز میگردد. در این دوران شیفتگی به سید در تمامی احوالات میرزا آقاخان مشهود بود. اما به مرور زمان، مشاهدهی انفعال سیدجمال باعث ناامیدی میرزا میشود. | |||
در یکی از نامههایش مینویسد: <blockquote>«حضرت شیخ سیدجمال، در خانه خود به استقلال نشسته و چند نفر نوکر گرفته از صبح تا شام به پذیرایی مردم مختلف از هندی و تازی و افغانستانی و مصری و ایرانی و ترک و سودانی مشغولند و غیر از این هیچ کاری ندارند.»</blockquote>میرزا آقاخان که زمانی «جنگ هفتاد و دو ملت» را به منظور آگاهی بخشی و رهایی و اتحاد جهان اسلام نوشته بود، بر اثر مشاهده فساد حاکم در دستگاه سلطنت عثمانی و ایران و همچنین محافظهکاری و بیعملی سیدجمال به یکباره منتقد دین و نقش آن در جامعه میشود. دیدگاههای وی در این مورد در دو اثر آخر وی، «سه مکتوب» و «رساله صد خطابه» مشهود است. نامههایی که یاران سید جمالالدین، همچون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، برای شیخ هادی نجمآبادی میفرستادند، بسیار مورد حساسیت حکومت وقت ایران بود که در صورت کشف، موجب قتل نامهرسان میگردید. شیخ هادی نجمآبادی، یکی از مجتهدان مشهور تهران در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار بود. وی را باید یکی از تاثیرگذاران مهم تاریخ معاصر ایران دانست که هم در زمینه فکر تجددخواهی و هم در مسائل سیاسی ایران، تاثیرگذار بود. افکار و اندیشههای شیخ را در کتاب تحریر العقلاء میتوان دید. وی از نزدیکترین روحانیون ساکن ایران به سیدجمال الدین بود.<ref>کتاب سید جمالالدین و اندیشههای او از انتشارات امیرکبیر ص ۱۱۳</ref> | در یکی از نامههایش مینویسد: <blockquote>«حضرت شیخ سیدجمال، در خانه خود به استقلال نشسته و چند نفر نوکر گرفته از صبح تا شام به پذیرایی مردم مختلف از هندی و تازی و افغانستانی و مصری و ایرانی و ترک و سودانی مشغولند و غیر از این هیچ کاری ندارند.»</blockquote>میرزا آقاخان که زمانی «جنگ هفتاد و دو ملت» را به منظور آگاهی بخشی و رهایی و اتحاد جهان اسلام نوشته بود، بر اثر مشاهده فساد حاکم در دستگاه سلطنت عثمانی و ایران و همچنین محافظهکاری و بیعملی سیدجمال به یکباره منتقد دین و نقش آن در جامعه میشود. دیدگاههای وی در این مورد در دو اثر آخر وی، «سه مکتوب» و «رساله صد خطابه» مشهود است. نامههایی که یاران سید جمالالدین، همچون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، برای شیخ هادی نجمآبادی میفرستادند، بسیار مورد حساسیت حکومت وقت ایران بود که در صورت کشف، موجب قتل نامهرسان میگردید. شیخ هادی نجمآبادی، یکی از مجتهدان مشهور تهران در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار بود. وی را باید یکی از تاثیرگذاران مهم تاریخ معاصر ایران دانست که هم در زمینه فکر تجددخواهی و هم در مسائل سیاسی ایران، تاثیرگذار بود. افکار و اندیشههای شیخ را در کتاب تحریر العقلاء میتوان دید. وی از نزدیکترین روحانیون ساکن ایران به سیدجمال الدین بود.<ref>کتاب سید جمالالدین و اندیشههای او از انتشارات امیرکبیر ص ۱۱۳</ref> |
ویرایش