|
|
خط ۱۰۶: |
خط ۱۰۶: |
| چرچیل شخصا او را در سن ۳۸ سالگی به درجهی سرلشگری ارتقا داده و به فرماندهی سپاه سی هزار نفرهی بریتانیا در شمال روسیه منصوب کرده و با دقت خاصی رفتارهای او را زیر نظر داشت. قراردادهای سرشار از سود نفتی برای انگلیسیها به موجب ضعف دولت مرکزی احمد شاه قاجار و تهاجم سایر قدرتهای بزرگ به چپاول منبع نفتی ایران باعث شد که انگلیسیها اقدامی پیشگیرانه را با سازمان دادن کودتای سوم اسفند ترتیب دهند. | | چرچیل شخصا او را در سن ۳۸ سالگی به درجهی سرلشگری ارتقا داده و به فرماندهی سپاه سی هزار نفرهی بریتانیا در شمال روسیه منصوب کرده و با دقت خاصی رفتارهای او را زیر نظر داشت. قراردادهای سرشار از سود نفتی برای انگلیسیها به موجب ضعف دولت مرکزی احمد شاه قاجار و تهاجم سایر قدرتهای بزرگ به چپاول منبع نفتی ایران باعث شد که انگلیسیها اقدامی پیشگیرانه را با سازمان دادن کودتای سوم اسفند ترتیب دهند. |
|
| |
|
| === چرچیل و نخست وزیری (۱۹۴۰ الی ۱۹۴۵ و ۱۹۵۱ الی ۱۹۵۴) === | | === چرچیل و نخست وزیری (۱۹۴۰ الی ۱۹۴۵) === |
|
| |
|
| آغاز جنگ جهانی دوم همزمان با نخست وزیری وینستون چرچیل است. او از مخالفان سیاستهای خلع سلاح داوطلبانه بود و همچنین از سیاست مماشات بریتانیا و فرانسه در مقابل زیاده خواهیهای هیتلر انتقاد میکرد. با زیر پاگذاشته شدن قرارداد مونیخ توسط هیتلر و شکست سیاست مماشات و شروع جنگ جهانی دوم با حمله آلمان به لهستان، بلژیک، هلند و فرانسه، در ماه می ۱۹۴۰ نویل چمبرلن از سمت نخست وزیری کناره گرفت و وینستون چرچیل در سن ۶۵ سالگی به عنوان نخست وزیر و وزیر جنگ معرفی شد. | | آغاز جنگ جهانی دوم همزمان با نخست وزیری وینستون چرچیل است. او از مخالفان سیاستهای خلع سلاح داوطلبانه بود و همچنین از سیاست مماشات بریتانیا و فرانسه در مقابل زیاده خواهیهای هیتلر انتقاد میکرد. با زیر پاگذاشته شدن قرارداد مونیخ توسط هیتلر و شکست سیاست مماشات و شروع جنگ جهانی دوم با حمله آلمان به لهستان، بلژیک، هلند و فرانسه، در ماه می ۱۹۴۰ نویل چمبرلن از سمت نخست وزیری کناره گرفت و وینستون چرچیل در سن ۶۵ سالگی به عنوان نخست وزیر و وزیر جنگ معرفی شد. |
خط ۱۱۸: |
خط ۱۱۸: |
| شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان تا ۴۰۰۰۰ نفر غیر نظامی تخمین زده میشود. | | شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان تا ۴۰۰۰۰ نفر غیر نظامی تخمین زده میشود. |
|
| |
|
| این کار چرچیل آنقدر منزجر کننده بود که دو ماه بلافاصله بعد از اتمام جنگ، مردم انگلستان دیگر به او و حزبش برای تمدید به بقای در قدرت رای ندادند و ترجیح دادند، فردی صلح طلب روی کار بیاید، که خرابیهای حاصل از جنگ را ترمیم نماید و وضع معیشتی مردم را بهبود بخشد.
| | === بازگشت به قدرت (۱۹۵۱ الی ۱۹۵۴) === |
| | ۲۶ اکتبر سال ۱۹۵۱ (آبان ۱۳۳۰) وینستون چرچیل دوباره نخست وزیر شد. همان مردمی که به حزب کارگر رای داده و «کلمنت اتلی» را به جای او نشانده و نخست وزیر انگلستان کرده بودند، بار دیگر به حزب محافظهکار و بازگشت چرچیل به قدرت رای دادند، زیرا با ملی شدن صنعت نفت ایران که از آغاز اولین استخراجها در دست انگلیسیها بود، قدرت استعماری انگلیستان به مبارزه طلبیده شده بود. ملی شدن نفت ایران اقتصاد انگلستان را تهدید میکرد. همچنین به اتوریتهی امپریالیستی انگلیس آسیب وارد شده بود و آنها بیم داشتند که در سایر نقاط استعمارزده نیز به همین وضع گرفتار شوند. پایین آمدن سود حاصل از تجارت انگلستان نیز مزید بر علت شد که حزب محافظهکار نخستوزیری دوباره چرچیل را تایید نماید و او با کابینهاش در ۲۶ اکتبر مستقر شود. طبیعی بود که برنامهریزی برای کسب حداکثر منافع نسبی در کابینه شدت یافت و در مدتی کمتر از ۲ سال با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، چرچیل و شرکایش به ایران بازگشتند. |
|
| |
|
| بخشی از توصیف فاجعه درسدن در روزنامه دی ولت بدین شرح است: “آنها در درسدن، تنها در عرض یک شب
| | با روی کار آمدن دو ابر قدرت شوروی و ایالات متحدهی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد، چرچیل با پیگیری سیاستی میخواست دوباره جایگاه انگلستان را به عنوان یک ابر قدرت بازیابی کند. مهمترین اقدام او در این زمینه هم حمله به شوروی تنها ۲ ماه پس از اتمام جنگ دوم جهانی بود. او در سخنرانی خود شورویها را منافی آزادی تلقی کرد و از همهی ملل دموکراتیک خواست که علیه نیروی فراگیر جهانی شوروی به پا خیزند. اصطلاح «پردهی آهنین» از اصطلاحات رایج جنگ سرد را در وصف حکومت شوروی و نوع حکومتداری آن به کار برد تا روحیهی جنگ طلبی او در جهت کسب منافع انگلیسیها بیش از پیش بر همگان آشکار گردد. |
| | |
| جهنمی، صدها هزار نفر را نابود کردند و گنجینههای فرهنگی بیشماری را تخریب نمودند. زنهایی که در بیمارستانها در حال وضع حمل بودند از پنجرهها به بیرون میپریدند تا در آتش نسوزند. اما در عرض چند دقیقه این زنان و کودکانشان که هنوز چشمانشان را به روی جهان باز نکرده بودند به تلی از خاکستر تبدیل شدند. هزارن نفر که بمبهای آتشزا آنها را تبدیل به مشعلهای متحرک کرده بود به درون حوضهای آب میپریدند اما فسفر حتی درون آب نیز آنها را میسوزاند. حتی حیوانات باغوحش نیز با بیچارگی به همراه انسانها به سوی آب میدویدند. اما تمام این انسانها و حیوانات به نام آزادی نابود شدند.” (۳ مارس ۱۹۹۵، دیولت)
| |
| | |
| چرچیل: “آنها را کباب کنید.”
| |
| | |
| هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. در ۱۳ فوریه ۱۹۹۰، ۴۵ سال بعد از ویرانی درسدن، دیوید ایروینگ (David Irving)، در کاخ فرهنگ درسدن به سخنرانی پرداخت. ایروینگ در سخنرانی خود به جملهای مشهور از چرچیل اشاره کرد:
| |
| | |
| ” نمیخواهم در مورد چگونگی نابود کردن اهداف با اهمیت اطراف درسدن به من پیشنهاد دهید. من پیشنهادهایی میخواهم در مورد چگونگی کباب کردن ۶۰۰۰۰۰ پناهندهای که از برسلاو به درسدن آمدهاند.” اما کباب کردن آلمانها برای چرچیل کافی نبود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمبارانها را در ساحل رودخانه الب (River Elbe) به رگبار ببندند.
| |
| | |
| این دستور چرچیل در راستای تحقق بخشیدن به برنامه پیشنهاد شده از سوی مورگنتا، وزیر خزانه داری روزولت بود.وی پیشنهاد کرده بود که برای اطمینان حاصل کردن از اینکه آلمان دیگر هیچگاه قدرت نیابد، می بایست به گونه ای به این کشور حمله کرد که این کشور تکه تکه و منزوی شود و برای همیشه از لحاظ صنعتی فلج بماند.
| |
| | |
| توماس بروکس نیز این بمباران را این گونه تشریح میکند:
| |
| | |
| “در مرکز شهر، که منطقهای پرجمعیت با وسعت ۱۵ کیلومتر مربع است، طوفان آتش حتی یک خانه را هم سالم نگذارد. آتشسوزی به مدت دو شبانه روز ادامه یافت. در مرکز شهر آسفالت خیابان در حال سوختن بود. در روز بعدی “تندباد” هنوز با سرعت بسیار شدید میوزید تا حدی که یک دانشجوی ترک قدرت آن را در روی پل رودخانه الب نیز احساس کرد. وی گفت: “یک تندباد بسیار شدید که بر اثر آتش به وجود آمده بود از روی رودخانه الب گذشت. ما مجبور شدیم در روی پل بر زمین بخوابیم و به نردهها بچسبیم تا باد ما را با خود نبرد.” برای اینکه مردم کشور دچار وحشت نشوند، گوبلز تعداد کشتهها را ۴۰۰۰۰ نفر اعلام کرد.
| |
| | |
| البته وی گزارشی از جانب رئیس دفتر تبلیغات در درسدن دریافت کرده بود که در آن تعداد تلفات بالغ بر ۳۵۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰ نفر ذکر شده بود…. حتی بعد از پایان جنگ به دلیل ملاحظات سیاسی از ارزیابی دقیق و عینی قربانیان این حادثه وحشتناک ممانعت به عمل آمد. بسیار ساده لوحانه است که باور کنیم تبلیغاتچیهای نازی عمدا تعداد قربانیان را زیاد اعلام کردهاند. هدف از بمبارانهای هوایی نیروهای متفقین، همانگونه که خود نیز اعلام کردهاند، شکستن روحیه مردم آلمان بود. اگر تبلیغاتچیهای نازی تعداد قربانیان را زیاد اعلام میکردند بدین معنا بود که در جهت نیات متفقین قدم برداشتهاند. تعداد تلفات درسدن چنان بالا بود که گوبلز تصمیم گرفت این تعداد را ۹۰ درصد کمتر از مقدار واقعی اعلام کند. وی از این واهمه داشت که اعلام ارقام واقعی باعث هرج و مرج و فروپاشی روحیه تمام مردم رایش گردد. به درستی که ابعاد این فاجعه قوه تخیل انسان را به مبارزه میطلبد.”
| |
| | |
| جنایات چرچیل در هندوستان
| |
| | |
| وینستون چرچیل عامل یکی از بزرگترین نسلکشیهای تاریخ بشر در هندوستان است که در آن (بین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵) شش تا هفت میلیون هندی(هندو، مسلمان و…) از گرسنگی و بیماری از بین رفتند. به دستور چرچیل مقادیر زیادی مواد غذایی و داروهایی که مایحتاج مردم هند بود برای انگلستان ارسال شد. او البته هیچگاه به خاطر این جنایت
| |
| | |
| از مردم هندوستان عذرخواهی نکرد.
| |
| | |
| ‘مادوسری موخرجی’ که به عنوان خبرنگار فعال است، در کتاب تکان دهنده جدیدی به نام ‘جنگ پنهان چرچیل’ که به تازگی به چاپ رسیده، سیاستهای چرچیل را مسبب اصلی این واقعه که یکی از بزرگترین قحطیهای تاریخ هند است، میداند.
| |
| | |
| به گفته موخرجی، علت کمبود مواد غذایی، صادرات وسیع آن از هند برای مصرف در میادین جنگ و نیز خود بریتانیا بود.
| |
| | |
| بین ماههای ژانویه و ژوئیه سال ۱۹۴۳ و در حالی که قحطی در هند شروع شده بود، این کشور بیش از ۷۰ هزار تن برنج صادر کرد.
| |
| | |
| چرچیل به بهانه کمبود کشتی با تقاضاهای صدور مواد غذایی به هند مخالفت کرد، آن هم در حالی که کشتیهایی بودند که با عبور از هند، از استرالیا به اروپا گندم میبردند تا برای مصرف آینده انبار شود.
| |
| | |
| به علاوه، چرچیل در سواحل بنگال، ‘سیاست زمین سوخته‘ را اِعمال کرد که به نام ‘سیاست دانیل’ معروف شد. در نتیجه مقامات، قایقها را که وسیله حیاتی ارتباطی منطقه بودند از آنجا منتقل و پلیس ذخایر برنج را مصادره و یا نابود کرد. پدر و مادرها فرزندان گرسنه شان را در چاهها و رودخانهها میانداختند. بسیاری با انداختن خود به زیر قطار خودکشی میکردند.
| |
| | |
| مردمان گرسنه برای گرفتن آبی که در آن برنج پخته شده گدایی میکردند. کودکان برگ مو و دیگران درختان، ریشه سیب
| |
| | |
| زمینی هندی و علف میخوردند. مردم حتی رمقی نداشتند تا جسد مردگان خود را بسوزانند. در دهکدههای بنگال سگها و شغالها روی تلهای جنازه جشن میگرفتند.
| |
| | |
| قحطی بالاخره زمانی به پایان رسید که در آخر سال بازماندگان ، محصول برنجشان را درو کردند. اولین محمولههای جو و گندم تنها در ماه نوامبر به افراد نیازمند رسید و تا آن موقع دهها هزار نفر از آنان تلف شده بودند.
| |
| | |
| (اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ و دخالت در ملی شدن صنعت نفت که منجر به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میشود)
| |
| | |
| در ماههای اولیه جنگ که شکستهای انگلیس و متحدینش مقابل آلمان زیاد شده بود، تصمیمی از سوی سران متفقین گرفته شد و آن استفاده از خاک ایران جهت جلوگیری از نفوذ آلمان به خاورمیانه و امداد رسانی به شوروی جهت دفاع در برابر حملات آلمانیها، بود. این در حالی بود که ایران اعلام بیطرفی نموده بود و ارتش رضا شاه- که به ادعای خود او بزرگترین و مجهزترین ارتش خاورمیانه بود- در عرض چندین ساعت توسط قوای انگلیسی و شوروی از جنوب، غرب و شمال محاصره شد. رضا شاه از قدرت خلع شد و سلطنت به پسرش محمدرضا پهلوی رسید.
| |
| | |
| در همان ایام که کشور از چندین طرف مورد تجاوز قرار گرفته بود و جامعهی ایرانی به دلیل استعمار خارجی و استبداد داخلی «عقب مانده » مینمود، سیل کمکهای تسلیحاتی، مالی و غذایی به نیروهای شوروی از مسیر راه آهن آبادان- تهران- بند انزلی که رضا خان به مثابهی فرشی قرمزی زیر پای بیگانگان پهن کرده بود، سرازیر میشد.
| |
| | |
| ۲۶ اکتبر سال ۱۹۵۱ (آبان ۱۳۳۰) وینستون چرچیل دوباره نخست وزیر شد. همان مردمی که در پایان جنگ جهانی دوم به اصطلاح، تاریخ مصرف او را منقضی شده یافته و به حزب کارگر رای داده و «کلمنت اتلی» را به جای او نشانده و نخست وزیر انگلستان کرده بودند، بار دیگر به حزب محافظهکار و بازگشت چرچیل به قدرت رای دادند، زیرا با ملی شدن صنعت نفت ایران که از آغاز اولین استخراجها در دست انگلیسیها بود، قدرت استعماری انگلیستان به چالش و مبارزه طلبیده شده بود. ملی شدن نفت ایران اقتصاد انگلستان را تهدید میکرد.
| |
| | |
| نفت ایران یکی از عوامل قدرت انگلستان در ۴ دههی اخیر بود. علاوه بر این انگلیسیها به پرستیژ امپریالیستی خودشان آسیب وارده شده بود و آنها بیم آن داشتند که در سایر نقاط استعماریشان به این درد گرفتار شوند (که در پایان دههی ۱۹۷۰ این اتفاق افتاد). پایین آمدن سود حاصل از تجارت انگلستان نیز مزید بر علت شد که حزب محافظهکار نخستوزیری دوباره چرچیل را تایید نماید و او با کابینهاش در ۲۶ اکتبر مستقر شود. طبیعی بود که برنامهریزی برای کسب حداکثر منافع نسبی در کابینه شدت یافت و در مدتی کمتر از ۲ سال با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، چرچیل و شرکایش به ایران بازگردند.
| |
| | |
| با روی کار آمدن دو ابر قدرت شوروی و ایالات متحدهی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد، چرچیل با پیگیری سیاستی میخواست دوباره جایگاه انگلستان را به عنوان یک ابر قدرت بازیابی کند. مهمترین اقدام او در این زمینه هم حمله به شوروی تنها پس از ۲ ماه اتمام جنگ دوم جهانی بود. او در سخنرانی مذکور شورویها را منافی آزادی تلقی کرد و از همهی ملل دموکراتیک خواست که علیه نیروی فراگیر جهانی شوروی به پا خیزند. اصطلاح «پردهی آهنین» از اصطلاحات رایج جنگ سرد را در وصف حکومت شوروی و نوع حکومتداری آن به کار برد تا روحیهی جنگ طلبی او در جهت کسب منافع انگلیسیها بیش از پیش بر همگان آشکار گردد. | |
|
| |
|
| به نظر میرسد چرچیل دچار یک نوع سردرگمی از بابت قبول نقش انگلیس به عنوان یک کشور اروپایی و فکر کردن به امپراتوری از دست رفتهی بریتانیا شده بود. در واقع، او هیچ علاقهای نداشت که این نقش را مانند تمامی کشورهای اروپایی را برای خود و کشورش بپذیرد. گذر زمان نشان میدهد که و در اواخر عمرش که به نمایندگی در پارلمان مشغول بود، این واقعیت را به او قبولانده بود که دوران خوش امپراتوری آفتاب تمام شده است. چرچیل تلاش کرد که با تعریف «روابط ویژه» special relations بین انگلستان و ایالات متحده خود را از مزایای این رابطه و تعامل بهرهمند سازد. | | به نظر میرسد چرچیل دچار یک نوع سردرگمی از بابت قبول نقش انگلیس به عنوان یک کشور اروپایی و فکر کردن به امپراتوری از دست رفتهی بریتانیا شده بود. در واقع، او هیچ علاقهای نداشت که این نقش را مانند تمامی کشورهای اروپایی را برای خود و کشورش بپذیرد. گذر زمان نشان میدهد که و در اواخر عمرش که به نمایندگی در پارلمان مشغول بود، این واقعیت را به او قبولانده بود که دوران خوش امپراتوری آفتاب تمام شده است. چرچیل تلاش کرد که با تعریف «روابط ویژه» special relations بین انگلستان و ایالات متحده خود را از مزایای این رابطه و تعامل بهرهمند سازد. |