۱۰٬۲۹۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
چه گوارا در خانوادهای مرفه ایرلندی - اسپانیایی متولد شد. پدرش ارنستو گوارا لینچ، ایرلندی و مادرش سلیا دلاسرنا اسپانیایی بود. چه گوارا ازکودکی دچار بیماری تنگی نفس (آسم) بود که تا پایان عمر این بیماری همراه او بود. درسال ۱۹۴۶ همراه با کوچ خانواده به بوئنس آیرس به تحصیل پزشکی پرداخت. درماه مارس سال ۱۹۵۳ با ارائه پایاننامه خود در باره حساسیتها (آلرژی) اجازه طبابت گرفت. چه گوارا پس از فارغ التحصیلی بیشتر اوقات فراغت خود را درسفر به کشورهای مختلف امریکای لاتین گذراند. درسال ۱۹۵۳ به گواتمالا رفت و درآنجا در سال ۱۹۵۴ شاهد سقوط دولت جاکوبو آربنز بدست سازمان «سیا» بود. چه گوارا از گواتمالا به مکزیک رفت و درآنجا با رائول و فیدل کاسترو آشنا شد و به آنها پیوست. درتابستان سال ۱۹۵۵ بعنوان سومین عضو تیم شناسایی جنبش ۲۶ ژوئیه [[انقلاب کوبا|کوبا]] توسط کاسترو برگزیده شد. او در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶ به همراه ۸۲ مبارز دیگر با قایقی به نام «گرانما» برای راهاندازی نبرد با دیکتاتوری باتیستا به کوبا رفت . چه گوارا در دوم ژانویه ۱۹۵۹ با پیروزی بر باتیستا به همراه یارانش وارد هاوانا شد. ارنستو چه گورا پس از پیروزی [[انقلاب کوبا|انقلاب در کوبا]] در پائیز ۱۹۶۶ به بولیوی رفته و با ایجاد یک گروه چریکی مبارزه در این کشور را آغاز کرد. چه گورا پس از نبردی خونین به اسارت ارتش بولیوی درآمد در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد. | چه گوارا در خانوادهای مرفه ایرلندی - اسپانیایی متولد شد. پدرش ارنستو گوارا لینچ، ایرلندی و مادرش سلیا دلاسرنا اسپانیایی بود. چه گوارا ازکودکی دچار بیماری تنگی نفس (آسم) بود که تا پایان عمر این بیماری همراه او بود. درسال ۱۹۴۶ همراه با کوچ خانواده به بوئنس آیرس به تحصیل پزشکی پرداخت. درماه مارس سال ۱۹۵۳ با ارائه پایاننامه خود در باره حساسیتها (آلرژی) اجازه طبابت گرفت. چه گوارا پس از فارغ التحصیلی بیشتر اوقات فراغت خود را درسفر به کشورهای مختلف امریکای لاتین گذراند. درسال ۱۹۵۳ به گواتمالا رفت و درآنجا در سال ۱۹۵۴ شاهد سقوط دولت جاکوبو آربنز بدست سازمان «سیا» بود. چه گوارا از گواتمالا به مکزیک رفت و درآنجا با رائول و فیدل کاسترو آشنا شد و به آنها پیوست. درتابستان سال ۱۹۵۵ بعنوان سومین عضو تیم شناسایی جنبش ۲۶ ژوئیه [[انقلاب کوبا|کوبا]] توسط کاسترو برگزیده شد. او در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶ به همراه ۸۲ مبارز دیگر با قایقی به نام «گرانما» برای راهاندازی نبرد با دیکتاتوری باتیستا به کوبا رفت . چه گوارا در دوم ژانویه ۱۹۵۹ با پیروزی بر باتیستا به همراه یارانش وارد هاوانا شد. ارنستو چه گورا پس از پیروزی [[انقلاب کوبا|انقلاب در کوبا]] در پائیز ۱۹۶۶ به بولیوی رفته و با ایجاد یک گروه چریکی مبارزه در این کشور را آغاز کرد. چه گورا پس از نبردی خونین به اسارت ارتش بولیوی درآمد در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد. | ||
== کودکی و جوانی چه گوارا == | == تاریخچه زندگی چه گوارا == | ||
=== کودکی و جوانی چه گوارا === | |||
چه گوارا درخانوادهای جمهوریخواه با افکار مترقی نشو و نما کرد و اولین تاثیرات عملی را در دنیای سیاست در سن ده سالگی از عموی خود پذیرفت. عموی چه گوارا در سال ۱۹۳۶ برای کمک به جمهوری خواهان اسپانیا به گردانهای بینالمللی در آنجا پیوست. او همراه با هر نامه عمویش روی نقشهای که داشت تغییرات جبهه بین جمهوریخواهان اسپانیا از یک سو و فالانٰژیستها و متحدان نازی آنها را از سوی دیگر علامتگذاری کرده و تحولات جنگ را دنبال میکرد. | چه گوارا درخانوادهای جمهوریخواه با افکار مترقی نشو و نما کرد و اولین تاثیرات عملی را در دنیای سیاست در سن ده سالگی از عموی خود پذیرفت. عموی چه گوارا در سال ۱۹۳۶ برای کمک به جمهوری خواهان اسپانیا به گردانهای بینالمللی در آنجا پیوست. او همراه با هر نامه عمویش روی نقشهای که داشت تغییرات جبهه بین جمهوریخواهان اسپانیا از یک سو و فالانٰژیستها و متحدان نازی آنها را از سوی دیگر علامتگذاری کرده و تحولات جنگ را دنبال میکرد. | ||
ارنستوی جوان پس از انتقال خانواده به شهر بوئنس آیرس در سال ۱۹۴۶ به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت. او درماه مارس سال ۱۹۵۳ پایاننامه خود را نوشت و اجازه طبابت دریافت کرد. | ارنستوی جوان پس از انتقال خانواده به شهر بوئنس آیرس در سال ۱۹۴۶ به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت. او درماه مارس سال ۱۹۵۳ پایاننامه خود را نوشت و اجازه طبابت دریافت کرد. | ||
== سفرهای چه گوارا == | چه گوارا به اشعار ر و آثار پابلو نرودا، گابریل میسترال، فدریکو گارسیا لورکا، آلبرکامو، کافکا، ژولورن در زمینه عشق و مهینپرستی علاقه زیادی نشان میداد. اعتقادات او درباره مرگ و زندگی از مطالعه کتابهای برتراند راسل، آثار جک لندن و فردریش نیچه تاثیر میگرفت.<ref>[https://www.imna.ir/news/428336/%DA%86%DA%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%A7-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%A9%D8%AF%D9%87-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%88%D8%A8%D8%A7 خبرگزاری ایمنا مقاله چه گوارا]</ref> | ||
=== سفرهای چه گوارا === | |||
چه گوارا پس از دریافت مدرک فارغالتحصیلی پزشکی یک سال مرخصی گرفت و به همراه دوستش «آلبرتو گرانادو» به کشورهای آمریکای لاتین مسافرت کرد. آنها با یک موتورسیکلت توترون ۵۰۰ خارج از رده دست به این سفر دور و دراز زدند. هدف او، درمان بیماران جذامی بود. اما موتور در همان ابتدای مسیر خراب شد و آن دو مجبور شدند ادامه مسیر را پیاده طی کنند. به گفته خود «چه» این اتفاق باعث شد او بهتر و بیشتر با فقر و بدبختی مردم آمریکای لاتین آشنا شود. او برای تامین هزینههای سفر کارگری میکرد و از نزدیک فقر و بیسوادی مردم آمریکای لاتین را احساس میکرد. چه گوارا دلیل این بدبختی را نظام ظالم و فاسد آن زمان میدانست و برطبق مطالعاتی که ازمارکسیسم داشت تنها راه رهایی از این فلاکت را «انقلاب مسلحانه» برآورد میکرد. | چه گوارا پس از دریافت مدرک فارغالتحصیلی پزشکی یک سال مرخصی گرفت و به همراه دوستش «آلبرتو گرانادو» به کشورهای آمریکای لاتین مسافرت کرد. آنها با یک موتورسیکلت توترون ۵۰۰ خارج از رده دست به این سفر دور و دراز زدند. هدف او، درمان بیماران جذامی بود. اما موتور در همان ابتدای مسیر خراب شد و آن دو مجبور شدند ادامه مسیر را پیاده طی کنند. به گفته خود «چه» این اتفاق باعث شد او بهتر و بیشتر با فقر و بدبختی مردم آمریکای لاتین آشنا شود. او برای تامین هزینههای سفر کارگری میکرد و از نزدیک فقر و بیسوادی مردم آمریکای لاتین را احساس میکرد. چه گوارا دلیل این بدبختی را نظام ظالم و فاسد آن زمان میدانست و برطبق مطالعاتی که ازمارکسیسم داشت تنها راه رهایی از این فلاکت را «انقلاب مسلحانه» برآورد میکرد. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۵: | ||
چه گوارا بار دیگر در سال ۱۹۵۳به سفر رفت و پس از بولیوی، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، هندوراس و السالوادور به گواتمالا رسید. | چه گوارا بار دیگر در سال ۱۹۵۳به سفر رفت و پس از بولیوی، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، هندوراس و السالوادور به گواتمالا رسید. | ||
در شهر گواتمالا گوارا با هیلدا گادآ آکوستا که یک اقتصاددان پرویی بود آشنا شد. هیلدا از لحاظ سیاسی به خوبی با جناح چپگرای «متحدین انقلابی خلق آمریکا» APRA (American Popular Revolutionary Alliance) در ارتباط بود. او چه گوارا را به چند مقام رسمی بلند مرتبه در دولت آربنز معرفی کرد. جایی که رئیس جمهور جاکوبو آربنز از طریق اصلاحات ارضی قصد براندازی نظام لاتیفوندیا (latifundia system) را داشت. گوارا در گواتمالا ماند تا آنچه لازم بود کسب کند تا به یک «انقلابی واقعی» تبدیل شود. | === ازدواج اول و فرزندان چه گوارا === | ||
[[پرونده:چه گوارا در کنار فیدل کاسترو.jpg|جایگزین=چه گوارا و فیدل کاسترو|بندانگشتی|چه گوارا و فیدل کاسترو]] | در شهر گواتمالا گوارا با هیلدا گادآ آکوستا که یک اقتصاددان پرویی بود آشنا شد. هیلدا از لحاظ سیاسی به خوبی با جناح چپگرای «متحدین انقلابی خلق آمریکا» APRA (American Popular Revolutionary Alliance) در ارتباط بود. او چه گوارا را به چند مقام رسمی بلند مرتبه در دولت آربنز معرفی کرد. جایی که رئیس جمهور جاکوبو آربنز از طریق اصلاحات ارضی قصد براندازی نظام لاتیفوندیا (latifundia system) را داشت. گوارا در گواتمالا ماند تا آنچه لازم بود کسب کند تا به یک «انقلابی واقعی» تبدیل شود. هیلدا به تدریج زمینه آشنایی چه گوارا با نیکو لوپز و فیدل کاسترو را فراهم کرد. مدتی بعد و پیش از انقلاب کوبا چه گوارا با هیلدا ازدواج کرد. | ||
دومین همسر چه گوارا آلئیدا مارچ یکی از همرزمان اوست که در سال ۱۹۵۹ با هم ازدواج کردند. | |||
فرزندان چه گوارا هیلدا (۱۹۵۶–۱۹۹۵)، آلیدا (زاده ۱۹۶۰)، کامیلو (زاده ۱۹۶۲)، سلیا (زاده ۱۹۶۳) و ارنستو (زاده ۱۹۶۵) هستند.[[پرونده:چه گوارا در کنار فیدل کاسترو.jpg|جایگزین=چه گوارا و فیدل کاسترو|بندانگشتی|چه گوارا و فیدل کاسترو]] | |||
== آشنایی چه گوارا با فیدل کاسترو == | == آشنایی چه گوارا با فیدل کاسترو == | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۸: | ||
ارنستو چه گوارا مسلماً یکی از معروفترین انقلابیون در تاریخ قرن گذشته است. در ژانویه سال ۲۰۰۰، مجله تایم او را به عنوان یکی از ۱۰۰ انسان تأثیر گذار در قرن بیستم معرفی کرد. | ارنستو چه گوارا مسلماً یکی از معروفترین انقلابیون در تاریخ قرن گذشته است. در ژانویه سال ۲۰۰۰، مجله تایم او را به عنوان یکی از ۱۰۰ انسان تأثیر گذار در قرن بیستم معرفی کرد. | ||
== تاثیر چه گوارا در انقلابهای جهان == | |||
جنبشها و مبارزات بسیاری پس از انقلاب پیروز کوبا در کشورهای مختلف جهان از جمله در امریکای لاتین و مرکزی و آسیا و آفریقا تحت تاثیر این جنبش قرارگرفتند. از جمله در ایران نیروهای مبارزی که به دنبال مبارزه قهرآمیز با دیکتاتوری شاه بودند با الگوی [[کانونهای شورشی]] که در انقلاب کوبا تجربه شده بود دست به عملیات مسلحانه زدند که نمونه آن را در جریان [[سیاهکل]] میبینیم، که تئوری آن برمبنای این گفته فیدل کاسترو است. در مورد اولویت تشکیل حزب یا عدم آن:<blockquote>«فیدل کاسترو میگوید که بدون پیشآهنگ، انقلاب وجود ندارد. او میگوید که لازم نیست پیشآهنگ، حتماً حزب مارکسیستی - لنینیستی باشد. او میگوید آنهایی که میخواهند دگرگونی را فراچنگ آورند، حق و وظیفه دارند به مثابۀ پیش آهنگانی که به این احزاب وابستگی ندارند متشکل شوند...باری در واقع، در مورد حزب و پیشآهنگی، هیچ نوع معادلۀ متافیزیکی که در آن حزب مارکسیست - لنینیست مساوی با پبشآهنگ باشد وجود ندارد.»</blockquote>چه گوارا خود درسال ۱۹۶۰ نوشته بود که: <blockquote>«نیروهای خلق میتوانند درنبرد بر ارتشی منظم پیروز شوند، همیشه لازم نیست به انتظار پیش آمدن موقعیتی انقلابی نشست، چنین موقعیتی را میتوان به یاری «کانون انقلابی» پدید آورد.</blockquote> | |||
== کانون شورشی از نظر چهگوارا == | |||
ارنستو چهگوار در یکی از کتابهایش به نام «تجارب جنگ چریکی در کوبا» اصول آن را مدون کرد. | |||
او این اصول را در سه نکته خلاصه کرد. | |||
دو محور از آن در تعریف «[[کانونهای شورشی|کانون شورشی]]» به این شرح بود: | |||
یکم: یک نیروی نامنظم با همه کوچکیاش میتواند در یک نبرد نابرابر، بر ارتشی منظم پیروز شود. | |||
دوم: ما نباید به انتظار پیش آمدن موقعیتی انقلابی بنشینیم چنین موقعیتی را خود میتوانیم بهوسیله یک «کانون انقلابی» پدید آوریم. | |||
یک«کانون شورشی کوچک» (متشکل از تعداد کمی رزمنده که بر نظم موجود شورش کردهاند) میتواند بهعنوان یک«موتور کوچک» «موتور بزرگ» یعنی «جامعه» را به حرکت در بیاورد.<blockquote>چهگوارا میگفت:</blockquote><blockquote>«وظیفهی هر انقلابیست که در تدارک انقلاب بکوشد.» محتوای حرف چهگوارا در حقیقت این بود که مردم محکوم نیستند مدت نامشخصی ظلم و استثمار را تحمل کنند تا (بر اساس نظریهئی که تازه معلوم نیست چهقدر درست باشد و اصلاً محقق شود یا نه؟!) به فلان مرحله از تکامل اجتماعی رسیده آنگاه گام در راه انقلاب و آزادی بگذارند! تحول را بهرغم حاکمیت هر وضعیتی باید ما خودمان به وجود بیاوریم.»</blockquote><blockquote>«با هر تعداد رزمندهئی که بهضرورت تغییر ایمان آوردهاند میتوان شروع کرد. همینگروه معدود، باید یک کانون شورشی تشکیل داده و به نحو مقتضی شروع به خلق کانون یا کانونهای بعدی کنند.</blockquote>این کانونها میتوانند به نقطهی امید مردم در برابر حاکمیت ضد مردمی تبدیل شده و با به حرکت درآوردن جامعه زمینهی انقلاب و دگرگونی را، خود به وجود آورند.» | |||
چهگوارا و یارانش نه میخواستند اراده خود را به واقعیت موجود تحمیل کرده، و نه میخواستند خارج از ظرفیتهای جامعه زودتر از رسیدن سیب انقلاب! آن را از درخت بچینند! آنها فقط میخواستند طلسم حاکمیت دیکتاتوری بر جامعه و بنبست روشنفکران بیعمل و کافهنشین را بشکنند. | |||
تئوری کانونهای شورشی چهگوارا مانند هر نظریهی جدیدی باید راهی طولانی میپیمود تا آبدیده شده و کامل گردد. | |||
== سخنانی از چه گوارا == | |||
* «وقتی رؤیای تحول از میان برود زمان [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب]] فرا میرسد.» | |||
* از دشمن نترسید اما از این بترسید که دشمن از شما نترسد. | |||
* باید همیشه آماده باشی تا در اعماق وجودت هر بیعدالتی را که بر هر فردی در هر نقطهای از دنیا اتفاق میافتد حس کنی، این بهترین خصوصیت انقلابی است. | |||
* آزادي بيش از همه از دست کسانی ضربه میخورد که براي نيل به آن کوتاهترين مسير را انتخاب میکنند. | |||
* ما نباید نزد مردم برویم و بگوییم: ما آمدهایم تا شما را زیر بال و پر خود گرفته و فقیرنوازی کنیم، یا علم خودمان را به شما تعلیم دهیم، کمبود فرهنگتان، جهلتان را از مسائل ابتدایی و اشتباهاتتان را به خودتان گوشزد کنیم. به جایش باید با ذهنی پژوهنده و روحی فروتن، از منبع عظیم دانایی و خرد ِ مردم بهره بگیریم. | |||
* ما هرگز نمیتوانیم از داشتن چیزی برای زندگی مطمئن شویم تا وقتی که برای آن مایل به مردن باشیم. | |||
* اگر تو در برابر هر بیعدالتی از خشم به لرزه میافتی؛ بدان که یکی از رفقای من هستی (یکی مثل من هستی). | |||
* انقلاب، سیبی نیست که پس از رسیدن میافتد، ما باید به افتادن مجبورش کنیم. | |||
* یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت میکند که به او احتیاج است. | |||
* اگر نتوان آزادی و عدالت را یکجا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب میکنم، تا بتوانم به بیعدالتی اعتراض کنم. | |||
* برای تشخیص زنده یا مرده بودن یک انسان، به شرف او نگاه کنید، نه به نبض او. | |||
* من علاقهمند به جامعه خشکِ اقتصادی نیستم. ما علیه نکبت و [[از خود بیگانگی|از خودبیگانگی]] مبارزه میکنیم. | |||
* شور و اشتیاق لازمهی هر کار بزرگی است . و برای انقلاب کردن . عشق و شور و جسارت بسیار زیادی لازم است. | |||
* مردم را دریاب… هرگز سازش نکن… کسانی که سازش نمیکنند میمیرند . اما مرگشان عین حیات و زندگیست … آری . تو نیز میمیری . اما در چهرهات نشانی از مرگ نخواهد بود… | |||
* عید من آن روزی است که زحمت یک سال دهقان . شام یک شب پادشاه نباشد. | |||
* با بیشتر شدن درجات استثمار، حس انقلاب هر لحظه قویتر میشود. | |||
* من آزادیبخش نیستم. آزادیبخش وجود ندارد . مردم هستند که خود را آزاد میکنند. | |||
* راهنمای عمل یک انقلابی حقیقی، احساسات عمیق عاشقانه اوست. | |||
* بگذارید بگویم که یک انقلابی واقعی توسط حس بزرگی از عشق راهبری میشود. | |||
* گرگها هرگز گـریه نمیکنند!! اما گاهــی چنان عرصه زنــدگی برایشان تنگ میشود که بر فراز بلندترین قله کوه میروند و دردناکتــرین زوزهها را میکــشند.. | |||
* سختیها و رنجهای زندگی همیشه مرا نیرومندتر و آبدیدهتر میکنند، به شرط آنکه در حدی نباشند که یارای مقابله با آنها را نداشته باشم و زیر آن جان دهم. هر سختی که مرا نکشد، مرا قویتر میکند. | |||
== سرنوشت فرمانده عملیات تیرباران چه گوارا == | |||
[[پرونده:مونیکا آرنل.JPG|alt=مونیکا ارتل|بندانگشتی|مونیکا ارتل]] | |||
در اول آوریل ۱۹۷۱، زنی به نام [[مونیکا ارتل]] که خود را یک جهانگرد استرالیایی معرفی میکرد، با سرهنگ روبرتو کواینتانییا (Colonel Roberto Quintanilla)،کنسول بولیوی در شهر هامبورگ آلمان قرار ملاقات میگذارد. این زن ۳۴ساله که کلاه و لباس شیک بر تن و عینک آفتابی به چشم داشت وارد دفتر کنسول شده، با خونسردی تپانچهای از کیفش درآورده با شلیک چند گلوله کنسول بولیوی را به قتل میرساند. وی سپس کلاه، کیف، تپانچه و سایر وسایلش را به گوشهای پرتاب کرده بدون اینکه اثری از خود برجای گذارد موفق به فرار میگردد. | |||
[[پرونده:تپانچه مورد استفاده مونیکا ارتل.JPG|جایگزین=سلاحی که باآن سرهنگ فرمانده قتل چه گوارا به قتل رسید|بندانگشتی|سلاح مونیکا ارتل در قتل کنسول بولیوی در هامبورگ]] | |||
این زن مونیکا ارتل (Monika Ertl) بود که به «انتقامگیر چه گوارا» شهرت یافت. در کیف دستی او یادداشتی به دست آمد که روی آن نوشته بود: «پیروزی یا مرگ، ارتش آزادیبخش ملی.» | |||
وقتی درتاریخ ۹ اکتبر ۱۹۶۷، ارنستو چهگوارا در بولیوی به قتل رسید، به فرمان روبرتو کواینتانییا دستانش را قطع کردند. دو سال پس از آن، کواینتانییا با ضربات قنداق تفنگ، کمر زندانی سیاسی به نام گوئیدو اینتی پاردو از رهبران چریکها و یکی از پنج چریک باقیمانده از جنبش چه گوارا در بولیوی را شکست و بعد او را به قتل رسانید. او به همین دلایل به یک هدف در میان انقلابیون بدل گشت و «ارتش آزادیبخش ملی» (ELN) در پی گرفتن انتقام از او بود. دولت بولیوی از ترس همرزمان چه گوارا، او را بعنوان کنسول به هامبورگ اعزام نمود. | |||
مونیکا آرتل که تعهدی استوار به چهگوارا و آرمان انقلابیاش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست «جنبش آزادیبخش ملی» برای انتقام همرزمانش این ماموریت را میپذیرد. جمله معروف «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم» از اوست. او در آخرین نامه به خانوادهاش در سال ۱۹۶۹ نوشت: «بدرود، من میروم و شما دیگر مرا هرگز نخواهید دید.» | |||
=== قاتل چه گوارا === | |||
قاتل چه گوارا سروان ماریو تران کسی که فرمان سرهنگ روبرتو کواینتانییا در مورد تیرباران او را اجرا کرد، در سال ۲۰۰۶ به بیماری آب مروارید دچار شد و در یک بیمارستان در کوبای آزاد شده توسط چه گوارا مداوا گردید. | |||
پسر وی در مصاحبه با روزنامه Santa Cruz de la Sierra گفت:<blockquote>«۴ دهه از زمانی که پدرم کوشید تا یک رویا را نابود کند گذشت اما چه، بازگشت و نبرد دیگری را برد و به ماریو تران پیر چشمهایش را برای دیدن رنگ آسمان و جنگلها و خنده نوههایش هدیه داد.»</blockquote> | |||
== روزشمار زندگی چه گوارا == | == روزشمار زندگی چه گوارا == | ||
* ۱۹۲۸ - تولد ارنستو چه گوارا در ۱۴ ژوئن در شهر روزاریو، آرژانتین. | * ۱۹۲۸ - تولد ارنستو چه گوارا در ۱۴ ژوئن در شهر روزاریو، آرژانتین. | ||
خط ۱۷۵: | خط ۲۴۱: | ||
* ۱۹۹۷ - ژوئیه: استخوانهای بازماندۀ چه گوارا در یک گور دستجمعی، در واله گرانده در بولیوی پیدا شد و در ۹ اکتبر درمراسمی رسمی با حضور فیدل کاسترو در شهر سانتا کلارای کوبا به خاک سپرده شد. | * ۱۹۹۷ - ژوئیه: استخوانهای بازماندۀ چه گوارا در یک گور دستجمعی، در واله گرانده در بولیوی پیدا شد و در ۹ اکتبر درمراسمی رسمی با حضور فیدل کاسترو در شهر سانتا کلارای کوبا به خاک سپرده شد. | ||
== منابع == | == منابع == |
ویرایش