۱۷۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
[[پرونده:عبدی کهنسالی.JPG|جایگزین=عبدالرضا نیکبین در کهنسالی|بندانگشتی|عبدالرضا نیکبین در کهنسالی ]] | [[پرونده:عبدی کهنسالی.JPG|جایگزین=عبدالرضا نیکبین در کهنسالی|بندانگشتی|عبدالرضا نیکبین در کهنسالی ]] | ||
<blockquote>«اگر کسی چپ شده باشد میرود در گروههای چپ و مارکسیستی. عبدی آن راه را هم نرفت. عبدی میخواست زندگی کند. همهاش همین بود. دیگر نمیخواست خطر کند. منتهی طوری وانمود کرد و حرفهایی میزد که محمد و سعید مدتی گیج بودند ... و بلد بود مسائلش را طوری مطرح کند که آنها را گمراه کند و این باعث شد کلی بحثهای اضافه بکنند و میدیدند که باز هم حل نمیشود. ایراد ایدئولوژیک میگرفته و از مارکسیسم بحث میکرده. میگفتند ما میخواهیم مبارزه کنیم اگر تو هم میخواهی بیا بنشینیم و مسألهمان را حل کنیم ولی عبدی، موضع آدمی که نمیخواهد مبارزه کند داشته اما این را رک و پوست کنده نمیگفته. عبدی اینطوری بود و این را خیلی دیر فهمیدند. خوب اگر حنیفنژاد همچین آدمی بود میتوانست بگوید باید این را بکشیم ولی این کار را نکردند و گذاشتند برود با اینکه اطلاعات زیادی داشت و خیلی از اعضا را میشناخت»</blockquote> | <blockquote>«اگر کسی چپ شده باشد میرود در گروههای چپ و مارکسیستی. عبدی آن راه را هم نرفت. عبدی میخواست زندگی کند. همهاش همین بود. دیگر نمیخواست خطر کند. منتهی طوری وانمود کرد و حرفهایی میزد که محمد و سعید مدتی گیج بودند ... و بلد بود مسائلش را طوری مطرح کند که آنها را گمراه کند و این باعث شد کلی بحثهای اضافه بکنند و میدیدند که باز هم حل نمیشود. ایراد ایدئولوژیک میگرفته و از مارکسیسم بحث میکرده. میگفتند ما میخواهیم مبارزه کنیم اگر تو هم میخواهی بیا بنشینیم و مسألهمان را حل کنیم ولی عبدی، موضع آدمی که نمیخواهد مبارزه کند داشته اما این را رک و پوست کنده نمیگفته. عبدی اینطوری بود و این را خیلی دیر فهمیدند. خوب اگر حنیفنژاد همچین آدمی بود میتوانست بگوید باید این را بکشیم ولی این کار را نکردند و گذاشتند برود با اینکه اطلاعات زیادی داشت و خیلی از اعضا را میشناخت»</blockquote> | ||
[[پرونده:عبدی کهولت.JPG|جایگزین=عبدالرضا نیکبین در سالهای آخر عمر|بندانگشتی|248x248پیکسل|عبدالرضا نیکبین در سالهای آخر عمر]] | |||
== دستگیری == | |||
پس از ضربهی ساواک(سازمان امنیت حاکمیت سلطنتی) به سازمان مجاهدین در سال ۵۰ و دستگیری ۹۰ درضد از اعضا و کادرهای این سازمان، عبدالرضا نیک بین هم با وجود اینکه دو سال قبل از این تاریخ از عضویت در سازمان انصراف داده و ازدواج کرده و به زندگی عادی رو آورده بود، در بهمن ماه ۱۳۵۲ خورشیدی توسط نیروهای امنیتی شاه دستگیر و به مدت ۱۸ ماه زندانی شد و سر انجام در خرداد ۱۳۵۵ خورشیدی آزاد شد.[[پرونده:عبدی کهولت.JPG|جایگزین=عبدالرضا نیکبین در سالهای آخر عمر|بندانگشتی|248x248پیکسل|عبدالرضا نیکبین در سالهای آخر عمر]] |
ویرایش