کاربر:Khosro/صفحه تمرین مریم اکبری‌منفرد: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:


«... قلم بر می‌دارم تا برای تو بنویسم. برای تو برادر رشیدم. برای تو حمیدرضای عزیزم که نمی‌دانم الان و در این لحظه هستی یا نه؟ و یا چه تعداد از دوستانت در آغوشت پرپر شدند و تو نتوانستی کاری انجام بدهی. خواستم از احساسم در لحظه‌ای که خبر فاجعه بارحمله به لیبرتی را بار دیگر در شبکه‌های جمهوری اسلامی شنیدم برایت بنویسم. نمی‌دانم آیا این نامه را خواهی خواند و یا نه؟ هستی یا نه؟... روی تختم نشسته‌ام و مدام در ذهنم فضای لیبرتی و ۲۳ شهید و تعداد زیادی زخمی را مجسم می‌کنم. پروردگارا! دوباره عزیزانمان با خون خود در خاک لیبرتی غلتیدند و چون گل سرخ پرپر شدند. خدایا! علیرضا است یا معصومه، محمد است یا فرشید، اسدااله، عالم یا زهرا. وای خدایا کدامشان. کدامیک روحش هم‌چون کبوتر پرواز کرد. کدام مادر دلش داغدار شد… پس بنویسید ای قلم‌ها و این رشادت‌ها را در تاریخمان جاودانه کنید. دلم می‌خواهد فریاد بزنم: هل من ناصر ینصرنی؟ آیا فریاد رسی هست… ماییم که انسانیت و شرف و اخلاق را از شما داریم و شهیدانی که تا کمال انسانیت رفتند. ماییم و دستان رو به آسمان برای پایداری بیشترتان، برای صبر جمیل تک تکتان. وقتی فکر می‌کنم که در این کره خاکی، در سرتاسرش کسی نیست که به این جنایت‌ها پایان دهد، دلم می‌گیرد. خدایا آیا باید دنیا در تاریکی غرق شود؟ وقتی فکر می‌کنم نور این تاریکی شما هستید که در مقابل یک دنیا تاریکی ایستاده‌اید، غرق شوق و افسوس می‌شوم. شوق وجودتان و حضورتان دریچه‌ای است برای نفس کشیدن و غرق در افسوس که شمایید و مقابلتان یک دنیا؛ و این بشارت خدا است که به کمی نفرات نگاه نکنید که ما فرشتگان را برای یاری‌تان می‌فرستیم؛ و من مطمئن هستم که هزاران هزار فرشته شما را همراهی می‌کنند. پس به یقین پیروزی از آن شماست… مریم اکبری منفرد ۹/ ۸/ ۹۴ زندان اوین»<ref>[https://iran-spring.org/is/index.php?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=1081:%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF&Itemid=428&lang=fa مریم اکبری‌منفرد - سایت بهار ایران]</ref>
«... قلم بر می‌دارم تا برای تو بنویسم. برای تو برادر رشیدم. برای تو حمیدرضای عزیزم که نمی‌دانم الان و در این لحظه هستی یا نه؟ و یا چه تعداد از دوستانت در آغوشت پرپر شدند و تو نتوانستی کاری انجام بدهی. خواستم از احساسم در لحظه‌ای که خبر فاجعه بارحمله به لیبرتی را بار دیگر در شبکه‌های جمهوری اسلامی شنیدم برایت بنویسم. نمی‌دانم آیا این نامه را خواهی خواند و یا نه؟ هستی یا نه؟... روی تختم نشسته‌ام و مدام در ذهنم فضای لیبرتی و ۲۳ شهید و تعداد زیادی زخمی را مجسم می‌کنم. پروردگارا! دوباره عزیزانمان با خون خود در خاک لیبرتی غلتیدند و چون گل سرخ پرپر شدند. خدایا! علیرضا است یا معصومه، محمد است یا فرشید، اسدااله، عالم یا زهرا. وای خدایا کدامشان. کدامیک روحش هم‌چون کبوتر پرواز کرد. کدام مادر دلش داغدار شد… پس بنویسید ای قلم‌ها و این رشادت‌ها را در تاریخمان جاودانه کنید. دلم می‌خواهد فریاد بزنم: هل من ناصر ینصرنی؟ آیا فریاد رسی هست… ماییم که انسانیت و شرف و اخلاق را از شما داریم و شهیدانی که تا کمال انسانیت رفتند. ماییم و دستان رو به آسمان برای پایداری بیشترتان، برای صبر جمیل تک تکتان. وقتی فکر می‌کنم که در این کره خاکی، در سرتاسرش کسی نیست که به این جنایت‌ها پایان دهد، دلم می‌گیرد. خدایا آیا باید دنیا در تاریکی غرق شود؟ وقتی فکر می‌کنم نور این تاریکی شما هستید که در مقابل یک دنیا تاریکی ایستاده‌اید، غرق شوق و افسوس می‌شوم. شوق وجودتان و حضورتان دریچه‌ای است برای نفس کشیدن و غرق در افسوس که شمایید و مقابلتان یک دنیا؛ و این بشارت خدا است که به کمی نفرات نگاه نکنید که ما فرشتگان را برای یاری‌تان می‌فرستیم؛ و من مطمئن هستم که هزاران هزار فرشته شما را همراهی می‌کنند. پس به یقین پیروزی از آن شماست… مریم اکبری منفرد ۹/ ۸/ ۹۴ زندان اوین»<ref>[https://iran-spring.org/is/index.php?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=1081:%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF&Itemid=428&lang=fa مریم اکبری‌منفرد - سایت بهار ایران]</ref>
== سخنی از برادر مریم اکبری‌منفرد ==
... مریمدر سال ۱۳۶۰، و در شرایطی که مادرم در زندان بود تحصلات دبستانی خود را آغاز کرد؛ و تا سطح دیپلم به به درس خواندن ادامه داد. ولی آن‌چه که بیشتر از هر موضوع دیگری در زندگی مریم برجسته است، درد و رنج‌هاییست که توسط رژیم آخوندی بر او و خانواده‌مان و حالا هم به فرزندانش اعمال شده است. شگفتا که هرچه مریم در دوران کودکی‌اش از جنایات این رژیم رنج کشیده بود، عیناً فرزندان مریم هم همان درد و رنج‌ها را از عوامل رژیم متحمل شده‌اند. مریم در حالی که فقط ۶ سال داشت، مادرمان گرجی تنها به جرم برگزاری شب هفت فرزندش که توسط همین رژیم تیرباران شده بود، علیرغم این‌که مادری داغ‌دیده بود، دستگیر و به زندان اوین منتقل شد؛ و مریم فقط می‌توانست هر ماه یک‌بار به دیدن مادر، آن‌هم از پشت شیشه کابین ملاقات برود. در همین مراسم خواهرمان رقیه اکبری‌منفرد توسط پاسداران دست‌گیر و به زندان اوین منتقل شد. رقیه به ۱۰ سال حبس محکوم گردید؛ و وجود این‌که در حال گذراندن دوران حبسش بود، در سال ۱۳۶۷، و در جریان قتل عام زندانیان سیاسی به فرمان خمینی سربدار شد.
زندگی مریم هم‌واره با دردها و فراق‌ها همراه بود. در ۲۸ شهریورماه ۱۳۶۰، علیرضا یکی دیگر از برادرانمان که تنها ۲۰ سال داشت، به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران، توسط نظام جمهوری اسلامی تیرباران شد؛ و بدون این‌که جسدش به خانواده تحویل داده شود، شبانه در مزار بهشت زهرا به خاک سپرده شد. مریم در مهرماه ۱۳۶۴، و در زمانی که ۱۰ ساله بود، با تیرباران برادر دیگرمان غلامرضا که او نیز جرمش هواداری از سازمان مجاهدین بود، مواجه شد؛ و جسد غلامرضا هم بدون تحویل به خانواده شبانه در مزار بهشت زهرا خاک‌سپاری شد. نهایتاً هم در سال ۱۳۶۷ در جریان قتل عام زندانیان سیاسی خواهر و برادرمان رقیه و عبدالرضا به جرم هواداری از مجاهدین حلق‌آویز شدند. عجبا که همه‌ی این فراق‌ها و شهادت‌ها مقدمه‌ای بود برای این‌که مریم به خاطر نسبت خانوادگی با برادران اعدام شده‌اش و در حالی که خانه‌دار و دارای سه فرزند خردسال بود، فقط و فقط به جرم داشتن رابطه خانوادگی با برادران شهیدش به ۱۵ سال حبس محکوم می‌شود. این جرم عیناً در جلسه دادگاه مریم توسط قاضی صلواتی به تفهیم شده و به او گفته بود: تو جور برادران و خواهرانت را می‌کشی. شگفتا که باز هم جای جلاد و قربانی عوض می‌شود. به‌جای این‌که سردمداران این جنایات ضدبشری مجازات شوند، قربانی دلیل داشتن رابطه خانوادگی به تحمل حبس طولانی‌مدت محکوم می‌شود. در حال حاضر مریم یازدهمین سال محکومیتش را بدون حتی یک ساعت مرخصی سپری می‌کند. حالا نوبت سارا دختر خردسال مریم بود که در موقع دست‌گیری مادرش کمتر از ۴ سال داشت، می‌باید همان مسیر مریم را برای ملاقات مادرش در پشت کابین ملاقات طی کند...<ref>مصاحبه با حمیدرضا اکبری‌منفرد برادر مریم اکبری‌منفرد</ref>


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />
۶٬۰۶۳

ویرایش

منوی ناوبری