کاربر:Hossein/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
«در قسمت کش بافی کارگاه مشغول به کار شدم.. من در راهی پای گذاشته بودم که مجبور بودم آن را تا انتها طی کنم... تلاشم این بود که حساسیتی را روی خود برنیانگیزم تا اگر ناصریان در رابطه با من از مسئولان کارگاه سوال کرد، با نظر موافق آنان مواجه شوم ولی این مورد هیچ‌گاه اتفاق نیفتاد. روزی صد بار به خودم لعنت می‌فرستادم. در عین حال، این را برای خودم آزمایشی تلقی می‌کردم. می‌دانستم یک سال و اندی بیشتر به اتمام حکمم نمانده است و هیچ ذهنیتی از این که دوباره قتل‌عام‌ها از سر گرفته شود و جانم در خطر افتد نیز نداشتم. چرا که عمیقا اعتقاد داشتم، رژیم نیازی به انجام آن ندارد و سمت و سوی تحولات نیز چنان مسیری را نشان نمی‌دهد. در ثانی ما دیگر وزنه‌ای نبودیم و یا نقشی در تحولات آتی نمی‌توانستیم داشته باشیم که رژیم در صدد پیش‌گیری برآمده و قصد حذف‌مان را داشته باشد(کتاب ۴ صفحه ۱۱۸ و ۱۱۹ )»
«در قسمت کش بافی کارگاه مشغول به کار شدم.. من در راهی پای گذاشته بودم که مجبور بودم آن را تا انتها طی کنم... تلاشم این بود که حساسیتی را روی خود برنیانگیزم تا اگر ناصریان در رابطه با من از مسئولان کارگاه سوال کرد، با نظر موافق آنان مواجه شوم ولی این مورد هیچ‌گاه اتفاق نیفتاد. روزی صد بار به خودم لعنت می‌فرستادم. در عین حال، این را برای خودم آزمایشی تلقی می‌کردم. می‌دانستم یک سال و اندی بیشتر به اتمام حکمم نمانده است و هیچ ذهنیتی از این که دوباره قتل‌عام‌ها از سر گرفته شود و جانم در خطر افتد نیز نداشتم. چرا که عمیقا اعتقاد داشتم، رژیم نیازی به انجام آن ندارد و سمت و سوی تحولات نیز چنان مسیری را نشان نمی‌دهد. در ثانی ما دیگر وزنه‌ای نبودیم و یا نقشی در تحولات آتی نمی‌توانستیم داشته باشیم که رژیم در صدد پیش‌گیری برآمده و قصد حذف‌مان را داشته باشد(کتاب ۴ صفحه ۱۱۸ و ۱۱۹ )»


مسعود ابویی که خودش نیز از شاهدان قتل‌عام بوده است در این رابطه می‌گوید: <blockquote>«این نحوه‌ی برخورد زندانبان با زندانی آن‌گونه که مصداقی بیان کرده است نشان‌گر آن است که نوعی لطف و مرحمت خاص نسبت به این زندانی برقرار بوده است که علیرغم ایستادن روی حرفش در حالی‌که به قول خودش در همان صفحه‌ی کتاب بقیه را با کمترین بهانه‌ای برای اعدام برده‌اند، برای او اختیار انتخاب نوع نوشتن قائل شده‌اند. من خودم هم همین دادگاه را از سر گذرانده‌ام و می‌دانم در صورت هر ظنی مبنی بر مقاومت زندانی و محکوم نکردن سازمان امکان خروج از آن دادگاه وجود نداشته است.»</blockquote>اکبر صمدی زندانی سیاسی دهه ۶۰ در مقاله‌‌ای در مورد ایرج مصداقی می‌نویسد:
مسعود ابویی که خودش نیز از شاهدان قتل‌عام بوده است در این رابطه می‌گوید: <blockquote>«این نحوه‌ی برخورد زندانبان با زندانی آن‌گونه که مصداقی بیان کرده است نشان‌گر آن است که نوعی لطف و مرحمت خاص نسبت به این زندانی برقرار بوده است که علیرغم ایستادن روی حرفش در حالی‌که به قول خودش در همان صفحه‌ی کتاب بقیه را با کمترین بهانه‌ای برای اعدام برده‌اند، برای او اختیار انتخاب نوع نوشتن قائل شده‌اند. من خودم هم همین دادگاه را از سر گذرانده‌ام و می‌دانم در صورت هر ظنی مبنی بر مقاومت زندانی و محکوم نکردن سازمان امکان خروج از آن دادگاه وجود نداشته است.»</blockquote>اکبر صمدی زندانی سیاسی دهه ۶۰ در مقاله‌‌ای در مورد ایرج مصداقی می‌نویسد:<blockquote>«در فروردین سال ۶۵ به همراه گروهی از هم‌بندی‌ها، به زندان گوهردشت منتقل شدم. در همین دوران بود که مصداقی را از بند دیگری، به بند ما آوردند. جمع ما هیچ شناختی از او نداشت. تنها کسی که او را می‌شناخت مجاهد شهید موسی حیدرزاده بود که پیش‌ ازاین با مصداقی در یک بند بود. موسی در بند سابق، از ندامت و مصاحبه مصداقی علیه سازمان، مطلع بود. علت مصاحبه، این بود که مصداقی در سلول انفرادی درهم‌شکسته و برای خلاصی از فشار سلول انفرادی، شرط زندانبان برای خروج از انفرادی که مصاحبه علیه سازمان بود را پذیرفت. موسی می‌گفت که او قابل ‌اعتماد نیست چراکه زیرفشار کم می‌آورد. این یک تحلیل نبود بلکه مبتنی بر واقعیتی بود که موسی به‌چشم دیده بود....ایرج مصداقی در این مرحله هم کم آورد و از معدود کسانی بود که با ندامت و اجرای مصاحبه، از این شرایط خارج شد. همه زندانیان دهه شصت به‌خوبی به یاد دارند که بین آبان ۱۳۶۱ تا تابستان ۱۳۶۳ که به دوران فشار یا دربسته در زندان قزلحصار معروف شد و بندهای عمومی به بندهای مجرد تبدیل و همه امکانات قطع شد؛ تعداد بسیاری را به سلول‌های انفرادی گوهردشت و یا «قیامت» منتقل کردند که شرط خروجشان از سلول انفرادی یا قبر، قبول مصاحبه بود. با وجود مقاومت عمومی که وجود داشت، ایرج مصداقی در این مرحله هم کم آورد و از معدود کسانی بود که با ندامت و اجرای مصاحبه، از این شرایط خارج شد.<ref name=":0">شارلاتانیسم ایرج مصداقی، یک شاگرد [https://www.iran-efshagari.com/%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D9%84%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%82%DB%8C%D8%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%DA%98%D8%AE/ دژخیم]</ref></blockquote><blockquote>در رابطه با مصداقی، ارزیابی اولیه ما این بود که اگر چه در بند سابق، مرز سرخ مصاحبه رد کرده بود؛ اما ظاهراً تا آن زمان، مرز همکاری اطلاعاتی را رد نکرده بود و یا حداقل ما از آن بی‌اطلاع بودیم. در همین رابطه، مصداقی خود نیز خوب می‌دانست که نگاه جمع زندانیان نسبت به او چیست. به همین دلیل هم از همان ابتدای ورودش به بند دو، به‌دلیل همین ضعفهایش؛ من از جانب تشکیلات مسئولیت داشتم که به او نزدیک شده و در ارتباط فعال با او تلاش کنم، بیش از این جذب پاسداران و بازجویان نشود. این مسئولیت تا زمانی که با او در یک بند بودم، هم‌چنان برعهده من بود. در همین دوران بود که بی‌مرزی‌های مصداقی هر چه بیشتر خود را نشان داد. یکی‌ از نقاطی که ماهیت مصداقی، (همان ترس و تسلیم‌طلبی‌هایش) را برای همگان بارز کرد و او را تا نقطه‌ای برد که رودرروی جمع قرار گرفت، در شرایطی بود که زندانیان مقاوم بر سر ورزش جمعی با زندانبانان هر روزه درگیر و در کشمکش بودند، ایرج مصداقی با همان روحیه تسلیم‌طلبی، به‌همراه چند نفر دیگر، در مخالفت با ادامه ورزش جمعی اصرار می‌کردند. علت مخالفت اصلاً پیچیده و سخت نبود. چون هر کس که به ادامه ورزش جمعی رأی می‌داد؛ قبل از آن باید پیه مشت و لگد و فوتبال شدن و تونل کابل را به‌تن می‌مالید. در این دوران مصداقی فعالانه و رودرروی جمع بچه‌ها، اقدام به ترویج تسلیم‌طلبی در مقابل پاسداران می‌کرد. چیزی که از دید پاسدارانی که موظف بودند از وضعیت زندانیان گزارش بدهند، پنهان نبود و مصداقی هم این را می‌دانست.</blockquote><blockquote>در خرداد ۶۷ کمتر از دو ماه مانده به آغاز قتل‌عام، به‌واسطه برخوردی که بین برخی از بچه‌ها و پاسداران ایجاد شد من و تعدادی دیگر به سلول انفرادی منتقل شدیم. قبل از انتقال به سلول‌های انفرادی، زندانبانان با مشت و لگد به جان ما افتادند. مصداقی از ترس خودش را به غش و رعشه زد تا مبادا پاسداران اشتباهی او را هم کتک بزنند. وقتی از انفرادی خارج شدیم، همزمان بود با شروع قتل‌عام در گوهردشت.</blockquote><blockquote>هم‌چنین یادم می‌آید که در ۱۰مرداد ۶۷ «حاج داوود» (۱) (داوود لشکری سرکرده گوهردشت) وارد بند شد و اعلام کرد همه‌ کسانی که ۱۰سال و یا بیشتر حکم دارند از بند خارج شوند. هیچ‌یک از ما نمی‌دانستیم که ما را به‌کجا می‌برند؛ بنابراین همه‌ کسانی که حکم ده سال و بیشتر داشتند، از جمله مصداقی، بلند شده و آماده رفتن شدیم. در همین لحظه داوود لشکری مصداقی را خطاب قرار داد و گفت «تو نمی‌خواهد بیایی، بمان همین‌جا…!».<ref name=":0" /></blockquote>اکبر صمدی با ذکر این خاطرات نتیجه می‌گیرد ک ایرج مصداقی زندانی بریده خود شیفته‌ای است که از تاریخ مشخصی به خدمت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در آمده است او می‌نویسد، برای من که ۱۰سال در زندان این رژیم بوده‌ام و برای همه‌ کسانی که با ایرج مصداقی در زندان بوده‌اند و از نزدیک وی‌ را می‌شناسند؛ این خودشیفتگی و توهمات عجیب‌و غریب که این‌بار در قالب فیلم‌های پلیسی خود را نشان می‌دهد؛ چیز جدیدی نیست! واقعیت این است که خودشیفتگی و توهمات مصداقی برای بازجوهای وزارت اطلاعات و به‌اصطلاح دادیاران زندان ناشناخته نبود. چرا که اصلی‌ترین شغل آنها، بعد از شکنجه و بازجویی، پیدا کردن حلقات ضعیف برای به‌استخدام درآوردن آنها در گشت‌های دادستانی و اطلاعات بود. حال اگر کارهای او را در زندان با این خودشیفتگی جنون‌آمیز ضریب بزنیم، به‌خوبی روشن می‌شود که چگونه مصداقی از ابتدا طعمه دل‌چسبی برای استخدام بود و قدم‌به‌قدم در مسیری‌ که برایش ترسیم کرده بودند؛ گام برداشت تا به‌طور کامل از هضم رابع اطلاعات آخوندی عبور کرد.<ref name=":0" />


«در فروردین سال ۶۵ به همراه گروهی از هم‌بندی‌ها، به زندان گوهردشت منتقل شدم. در همین دوران بود که مصداقی را از بند دیگری، به بند ما آوردند. جمع ما هیچ شناختی از او نداشت. تنها کسی که او را می‌شناخت مجاهد شهید موسی حیدرزاده بود که پیش‌ ازاین با مصداقی در یک بند بود. موسی در بند سابق، از ندامت و مصاحبه مصداقی علیه سازمان، مطلع بود. علت مصاحبه، این بود که مصداقی در سلول انفرادی درهم‌شکسته و برای خلاصی از فشار سلول انفرادی، شرط زندانبان برای خروج از انفرادی که مصاحبه علیه سازمان بود را پذیرفت. موسی می‌گفت که او قابل ‌اعتماد نیست چراکه زیرفشار کم می‌آورد. این یک تحلیل نبود بلکه مبتنی بر واقعیتی بود که موسی به‌چشم دیده بود....ایرج مصداقی در این مرحله هم کم آورد و از معدود کسانی بود که با ندامت و اجرای مصاحبه، از این شرایط خارج شد. همه زندانیان دهه شصت به‌خوبی به یاد دارند که بین آبان ۱۳۶۱ تا تابستان ۱۳۶۳ که به دوران فشار یا دربسته در زندان قزلحصار معروف شد و بندهای عمومی به بندهای مجرد تبدیل و همه امکانات قطع شد؛ تعداد بسیاری را به سلول‌های انفرادی گوهردشت و یا «قیامت» منتقل کردند که شرط خروجشان از سلول انفرادی یا قبر، قبول مصاحبه بود. با وجود مقاومت عمومی که وجود داشت، ایرج مصداقی در این مرحله هم کم آورد و از معدود کسانی بود که با ندامت و اجرای مصاحبه، از این شرایط خارج شد.<ref name=":0">شارلاتانیسم ایرج مصداقی، یک شاگرد [https://www.iran-efshagari.com/%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D9%84%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%82%DB%8C%D8%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%DA%98%D8%AE/ دژخیم]</ref>
'''تماس محسن زادشیر با برنامه همیاری سیمای آزادی''':  


در رابطه با مصداقی، ارزیابی اولیه ما این بود که اگر چه در بند سابق، مرز سرخ مصاحبه رد کرده بود؛ اما ظاهراً تا آن زمان، مرز همکاری اطلاعاتی را رد نکرده بود و یا حداقل ما از آن بی‌اطلاع بودیم. در همین رابطه، مصداقی خود نیز خوب می‌دانست که نگاه جمع زندانیان نسبت به او چیست. به همین دلیل هم از همان ابتدای ورودش به بند دو، به‌دلیل همین ضعفهایش؛ من از جانب تشکیلات مسئولیت داشتم که به او نزدیک شده و در ارتباط فعال با او تلاش کنم، بیش از این جذب پاسداران و بازجویان نشود. این مسئولیت تا زمانی که با او در یک بند بودم، هم‌چنان برعهده من بود. در همین دوران بود که بی‌مرزیهای مصداقی هر چه بیشتر خود را نشان داد. یکی‌ از نقاطی که ماهیت مصداقی، (همان ترس و تسلیم‌طلبی‌هایش) را برای همگان بارز کرد و او را تا نقطه‌ای برد که رودرروی جمع قرار گرفت
آقای مصداقی! مگر من به خودت نگفته بودم آخرین پیام داریوش (ازشهدای قتل عام۶۷) چه بود؟ پیام این بود «اگر زنده ماندید سلام مرا به مسعود برسانید»<ref>ایران [https://www.iran-efshagari.com/%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b3-%d9%85%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%b2%d8%a7%d8%af%d8%b4%db%8c%d8%b1-%d8%a8%d8%a7-%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%87%d9%85%db%8c%d8%a7%d8%b1%db%8c/ افشاگر]</ref>


(در شرایطی که زندانیان مقاوم بر سر ورزش جمعی با زندانبانان هر روزه درگیر و در کشمکش بودند)، ایرج مصداقی با همان روحیه تسلیم‌طلبی، به‌همراه چند نفر دیگر، در مخالفت با ادامه ورزش جمعی اصرار می‌کردند. علت مخالفت اصلاً پیچیده و سخت نبود. چون هر کس که به ادامه ورزش جمعی رأی می‌داد؛ قبل از آن باید پیه مشت و لگد و فوتبال شدن و تونل کابل را به‌تن می‌مالید. در این دوران مصداقی فعالانه و رودرروی جمع بچه‌ها، اقدام به ترویج تسلیم‌طلبی در مقابل پاسداران می‌کرد. چیزی که از دید پاسدارانی که موظف بودند از وضعیت زندانیان گزارش بدهند، پنهان نبود و مصداقی هم این را می‌دانست.
'''تماس بتول ماجانی با برنامه همیاری سیمای آزادی:'''


در خرداد ۶۷ کمتر از دو ماه از آغاز قتل‌عام، به‌واسطه برخوردی که بین برخی از بچه‌ها و پاسداران ایجاد شد من و تعدادی دیگر به سلول انفرادی منتقل شدیم. قبل از انتقال به سلول‌های انفرادی، زندانبانان با مشت و لگد به جان ما افتادند. مصداقی از ترس خودش را به غش و رعشه زد تا مبادا پاسداران اشتباهی او را هم کتک بزنند. وقتی از انفرادی خارج شدیم، همزمان بود با شروع قتل‌عام در گوهردشت.
تو [ایرج مصداقی] که خودت در کتابی که نوشته‌ای، اعتراف کرده‌ای که توبه نامه نوشته و با اطلاعات آن‌زمان، همکاری کرده‌ای، چه اراجیفی داری بهم می‌بافی؟<ref>ایران [https://www.iran-efshagari.com/%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b3-%d8%a8%d8%aa%d9%88%d9%84-%d9%85%d8%a7%d8%ac%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%87%d9%85%db%8c%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%b3%db%8c%d9%85%d8%a7/ افشاگر]</ref>
 
هم‌چنین یادم می‌آید که در ۱۰مرداد ۶۷ «حاج داوود»<ref>این حاج داوود با حاج داوود رحمانی که رئیس زندان قزل‌حصار بود فرق دارد</ref> (داوود لشکری سرکرده گوهردشت) وارد بند شد و اعلام کرد همه‌ کسانی که ۱۰سال و یا بیشتر حکم دارند از بند خارج شوند. هیچ‌یک از ما نمی‌دانستیم که ما را به‌کجا می‌برند؛ بنابراین همه‌ کسانی که حکم ده سال و بیشتر داشتند، از جمله مصداقی، بلند شده و آماده رفتن شدیم. در همین لحظه داوود لشکری مصداقی را خطاب قرار داد و گفت «تو نمی‌خواهد بیایی، بمان همین‌جا…!».
 
اکبر صمدی با ذکر این خاطرات نتیجه می‌گیرد ک ایرج مصداقی زندانی بریده خود شیفته‌ای است که از تاریخ مشخصی به خدمت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در آمده است:
 
برای من که ۱۰سال در زندان این رژیم بوده‌ام و برای همه‌ کسانی که با ایرج مصداقی در زندان بوده‌اند و از نزدیک وی‌ را می‌شناسند؛ این خودشیفتگی و توهمات عجیب‌و غریب که این‌بار در قالب فیلم‌های پلیسی خود را نشان می‌دهد؛ چیز جدیدی نیست! واقعیت این است که خودشیفتگی و توهمات مصداقی برای بازجوهای وزارت اطلاعات و به‌اصطلاح دادیاران زندان ناشناخته نبود. چرا که اصلی‌ترین شغل آنها، بعد از شکنجه و بازجویی، پیدا کردن حلقات ضعیف برای به‌استخدام درآوردن آنها در گشتهای دادستانی و اطلاعات بود. حال اگر کارهای او را در زندان با این خودشیفتگی جنون‌آمیز ضریب بزنیم، به‌خوبی روشن می‌شود که چگونه مصداقی از ابتدا طعمه دل‌چسبی برای استخدام بود و قدم‌به‌قدم در مسیری‌ که برایش ترسیم کرده بودند؛ گام برداشت تا به‌طور کامل از هضم رابع اطلاعات آخوندی عبور کرد.<ref name=":0" />
 
تماس محسن زادشیر با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها: آقای مصداقی! مگر من به خودت نگفته بودم آخرین پیام داریوش [ازشهدای قتل عام67] چه بود؟ پیام این بود «اگر زنده ماندید سلام مرا به مسعود برسانید»<ref>ایران [https://www.iran-efshagari.com/%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b3-%d9%85%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%b2%d8%a7%d8%af%d8%b4%db%8c%d8%b1-%d8%a8%d8%a7-%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%87%d9%85%db%8c%d8%a7%d8%b1%db%8c/ افشاگر]</ref>
 
تماس بتول ماجانی با برنامه همیاری سیمای آزادی، گلریزان همبستگی ملی علیه آخوندها: تو [ایرج مصداقی] که خودت در کتابی که نوشته‌ایی، اعتراف کرده‌ای که توبه نامه نوشته و با اطلاعات آن‌زمان، همکاری کرده‌ایی، چه اراجیفی داری بهم می‌بافی؟<ref>ایران [https://www.iran-efshagari.com/%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b3-%d8%a8%d8%aa%d9%88%d9%84-%d9%85%d8%a7%d8%ac%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%87%d9%85%db%8c%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%b3%db%8c%d9%85%d8%a7/ افشاگر]</ref>


افشاگری رضا شمیرانی در رابطه با ایرج مصداقی (ویدئو)<ref>افشاگری رضا [https://videosnews.besoyepirozi.com/selected-videos/65794-%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8% شمیرانی]</ref>
افشاگری رضا شمیرانی در رابطه با ایرج مصداقی (ویدئو)<ref>افشاگری رضا [https://videosnews.besoyepirozi.com/selected-videos/65794-%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8% شمیرانی]</ref>


مینو همیلی:‌ ایرج مصداقی همچنان مومن به آیین توابیت<ref name=":2" />: ایرج مصداقی شناگر خوبی است. آنچنان که در سال ۶۷ در استخر پشت تصویر مصاحبه لاجوردی برای نشان دادن اوضاع مثلا آرام زندان‌ها پس از کشتار ۶۷ "کرال سینه" می‌رفت و امروز هم در آبی که جمهوری اسلامی برای تخریب شخصی افراد ریخته است، به همان سبک شنا می‌کند...تمام جرم من این است که از زهره شفایی همبندی سابقم که پدر، مادر، خواهر و دو برادرش که در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران، اعدام و جانباخته اند و خودم شاهد مقاومت‌هایش بودم دفاع کردم.
مینو همیلی در مقاله «ایرج مصداقی همچنان مومن به آیین توابیت» نوشته است، ایرج مصداقی شناگر خوبی است. آن‌چنان که در سال ۶۷ در استخر پشت تصویر مصاحبه لاجوردی برای نشان دادن اوضاع مثلا آرام زندان‌ها پس از کشتار ۶۷ "کرال سینه" می‌رفت و امروز هم در آبی که جمهوری اسلامی برای تخریب شخصی افراد ریخته است، به همان سبک شنا می‌کند...تمام جرم من این است که از زهره شفایی همبندی سابقم که پدر، مادر، خواهر و دو برادرش که در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران، اعدام و جان‌باخته‌اند و خودم شاهد مقاومت‌هایش بودم دفاع کردم.<ref name=":2" />


== ایرج مصداقی از نگاه دیگران ==
== ایرج مصداقی از نگاه دیگران ==
حزب توده در مقاله‌ای با عنوان یک «پرسش اساسی» از ایرج مصداقی، او را متهم به دروغگویی در مورد یکی از اعضای سابقه‌دارش به نام محمدعلی عمویی می‌کند. در این مقاله آمده است:<blockquote>در نوشتاری که  تحت عنوان «فراز و نشیب حزب توده در دهه‌ ۶۰» در بهمن ماه ۱۳۹۰ به قلم ایرج مصداقی منتشر شده است (۳)، در ارتباط با میزگردهای سال ۶۶ چنین می‌خوانیم: «برخلاف میزگردی که در سال ۶۲ تشکیل شده بود این بار افرادی چون عمویی، حجری، محمد‌زاده، پورهرمزان و ... حاضر به شرکت در میزگرد نشدند.» اما قریب به هفت سال بعد، یعنی در مرداد ماه سال جاری (۱۳۹۷)، در گفت‌وگوی هفتگی با «میهن تی وی» ادعا می‌کند که محمد‌علی عمویی در سال ۶۶ نیز در میزگردها شرکت کرده است<ref>مهر سایت هواداران حزب توده [http://10mehr.com/maghaleh/31051397/3132 ایران]</ref></blockquote>فرامرز دادرس در سایت باختر امروز نوشت:<blockquote>مشکل ایرج مصداقی با چریک های فدایی، مسئله اختلاف شخصی است، نه سیاسی. . او در این مقاله از جمله آورده است: مصداقی به شدت به چریک های فدایی حمله می کند و جریان سیاهکل را محکوم می کند. چرا؟ چون فرمانده سرکوب چریکهای سیاهکل سرهنگ احمدعلی محققی از طرف سپهبد اویسی فرمانده ژاندارمری آن زمان شد که دایی ایرج مصداقی می‌باشد. سرهنگ محققی تنها امیر ارتش شاهنشاهی بود که حکم فرماندهی اش را از شاه و خمینی دریافت کرد. این مقاله در جای دیگر می‌گوید: البته ایرج مصداقی پذیرفت تا تواب شود و به کمک از ما بهتران از زندان آزاد شد و به خارج کوچ کرد.<ref>سایت باختر [http://bakhtare-emruz.com/3809/ امروز]</ref></blockquote>مصطفی ملکیان در مقاله‌ای با عنوان «گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری»، به افشای ایرج مصداقی می‌پردازد که در مقاله‌اش به سخنان یک مامور امنیتی رژیم شاه به نام پرویز معتمد استناد کرده بود باعث ایجاد شک و تردید نسبت به چریک فدایی حمید اشرف شود.<ref>خبرنامه [https://news.gooya.com/politics/archives/2016/06/213381.php گویا] </ref>
حزب توده در مقاله‌ای با عنوان یک «پرسش اساسی از ایرج مصداقی»، او را متهم به دروغگویی در مورد یکی از اعضای سابقه‌دارش به نام محمدعلی عمویی می‌کند. در این مقاله آمده است، در نوشتاری که  تحت عنوان «فراز و نشیب حزب توده در دهه‌ ۶۰» در بهمن ماه ۱۳۹۰ به قلم ایرج مصداقی منتشر شده است، در ارتباط با میزگردهای سال ۶۶ چنین می‌خوانیم: «برخلاف میزگردی که در سال ۶۲ تشکیل شده بود این بار افرادی چون عمویی، حجری، محمد‌زاده، پورهرمزان و ... حاضر به شرکت در میزگرد نشدند.» اما قریب به هفت سال بعد، یعنی در مرداد ماه سال جاری (۱۳۹۷)، در گفت‌وگوی هفتگی با «میهن تی وی» ادعا می‌کند که محمد‌علی عمویی در سال ۶۶ نیز در میزگردها شرکت کرده است»<ref>مهر سایت هواداران حزب توده [http://10mehr.com/maghaleh/31051397/3132 ایران]</ref>


ايرج مصداقی و همنشين ساواکی اش! : پس از اينکه رفيق اشرف دهقانی در مطلبی تحت عنوان ( رفیق حمید اشرف در خاطرات یک ساواکی «بی همه چیز« ) به افشای دروغ های پرويز معتمد، مامور سابق ساواک شاه پرداخت و با دلایل بسيار نشان داد که اين ساواکی در گفتگوهايش با ايرج مصداقی هیچ اطلاعات ارزشمندی به خواننده نمی دهد، ايرج مصداقی در مصاحبه با تلويزيون ميهن مرز های بيشرمی را در نورديد.<ref>مجله [https://mejalehhafteh.com/2016/06/18/%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D9%87%D9%85%D9%86%D8%B4%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B4/ هفته]</ref>
فرامرز دادرس در سایت باختر امروز نوشت، مشکل ایرج مصداقی با چریک های فدایی، مسئله اختلاف شخصی است، نه سیاسی. او در این مقاله از جمله آورده است، مصداقی به شدت به چریک های فدایی حمله می کند و جریان سیاهکل را محکوم می‌کند. چرا؟ چون فرمانده سرکوب چریک‌های سیاهکل سرهنگ احمدعلی محققی که از طرف سپهبد اویسی فرمانده ژاندارمری آن زمان انتخاب شد، دایی ایرج مصداقی می‌باشد. سرهنگ محققی تنها امیر ارتش شاهنشاهی بود که حکم فرماندهی‌اش را از شاه و خمینی دریافت کرد. این مقاله در جای دیگری می‌گوید، البته ایرج مصداقی پذیرفت تا تواب شود و به کمک از ما بهتران از زندان آزاد شد و به خارج کوچ کرد.<ref>سایت باختر [http://bakhtare-emruz.com/3809/ امروز]</ref>


لاجوردی و ایرج مصداقی گوهر ارعاب و خشونت – کیمیا خاوری: ایرج مصداقی با لاجوردی تشابه دارد: '''ایرج مصداقی است، به مانند لاجوردی، امر به این و نهی از آن می‌کند و در کمین نشسته است، کسی مرتکب عمل یا گفتاری شود که علیرغم میل و برداشت و جهان بینی او است. این واکنش تفاوتی ندارد در خصوص چه موضوع و یا کدام فرد باشد، بلافاصله فکر و کلام و عقیده مخالف خود را قدغن می‌کند. اما به این نیز اکتفا نمی‌کند و در صدد برمی‌آید که شخص را به سزای اعمالش برساند، و این همان برخوردی بود که لاجوردی با رسیدن به قدرت، با مخالفین خود و نظام اسلامی کرد.'''
مصطفی ملکیان در مقاله‌ای با عنوان «گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری»، به افشای ایرج مصداقی می‌پردازد که در مقاله‌اش به سخنان یک مامور امنیتی رژیم شاه به نام پرویز معتمد استناد کرده بود تا باعث ایجاد شک و تردید نسبت به چریک فدایی حمید اشرف شود.<ref>خبرنامه [https://news.gooya.com/politics/archives/2016/06/213381.php گویا] </ref>


'''دومین خصوصیت مشابه اسدالله لاجوردی با ایرج  مصداقی، در هم‌گوهر بودنشان است. هر دو حاصل و گوهر حکومت ارعاب هستند و ماهیت خود را از چیرگی تام بر صداهای مخالف خود می‌یابند...ایرج مصداقی هم چنان کرده و می‌کند. همه یا باید نادم شوند و در حضور جامعه و مردم به ندامت خود اعتراف کنند و یا این که ترور شخصیتی شوند. وجه سومی در آیین ایشان، درکار نیست!'''<ref>سایت [https://www.aftabkaran.com/2017/02/10/%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%82%DB%8C-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D8%B9%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86/ آفتابکاران]</ref>
در مطلبی تحت عنوان «ايرج مصداقی و همنشين ساواکی اش!»  پس از اينکه رفيق اشرف دهقانی در مطلبی تحت عنوان  رفیق حمید اشرف در خاطرات یک ساواکی «بی همه چیز»  به افشای دروغ های پرويز معتمد، مامور سابق ساواک شاه پرداخت و با دلایل بسيار نشان داد که اين ساواکی در گفتگوهايش با ايرج مصداقی هیچ اطلاعات ارزشمندی به خواننده نمی دهد، ايرج مصداقی در مصاحبه با تلويزيون ميهن مرز های بيشرمی را در نورديد.<ref>مجله [https://mejalehhafteh.com/2016/06/18/%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D9%87%D9%85%D9%86%D8%B4%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B4/ هفته]</ref>
 
کیمیا خاوری در مطلبی تحت عنوان،لاجوردی و ایرج مصداقی گوهر ارعاب و خشونت می‌نویسد، ایرج مصداقی به مانند لاجوردی، امر به این و نهی از آن می‌کند و در کمین نشسته است، کسی مرتکب عمل یا گفتاری شود که علیرغم میل و برداشت و جهان بینی او است. این واکنش تفاوتی ندارد در خصوص چه موضوع و یا کدام فرد باشد، بلافاصله فکر و کلام و عقیده مخالف خود را قدغن می‌کند. اما به این نیز اکتفا نمی‌کند و در صدد برمی‌آید که شخص را به سزای اعمالش برساند، و این همان برخوردی بود که لاجوردی با رسیدن به قدرت، با مخالفین خود و نظام اسلامی کرد. دومین خصوصیت مشابه اسدالله لاجوردی با ایرج  مصداقی، در هم‌گوهر بودنشان است. هر دو حاصل و گوهر حکومت ارعاب هستند و ماهیت خود را از چیرگی تام بر صداهای مخالف خود می‌یابند...ایرج مصداقی هم چنان کرده و می‌کند. همه یا باید نادم شوند و در حضور جامعه و مردم به ندامت خود اعتراف کنند و یا این که ترور شخصیتی شوند. وجه سومی در آیین ایشان، درکار نیست!<ref>سایت [https://www.aftabkaran.com/2017/02/10/%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%82%DB%8C-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D8%B9%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86/ آفتابکاران]</ref>


نظرات محسن درزی که مصداقی او را تواب و تیرخلاص زن معرفی کرده و تا مرز از هم‌پاشیدگی زندگیش در سوئد پیش رفت. نظرات درویش، کیانوش توکلی و اژدر بهنام و آ.ائلیار در دفاع از سازمان چریکهای فدایی خلق که مورد حمله ایرج مصداقی قرار گرفته بود<ref>سایت ایران گلوبال من گریه می‌کردم و همسر و فرزندانم از عمل ایرج [https://iranglobal.info/node/46131 مصداقی]</ref>
نظرات محسن درزی که مصداقی او را تواب و تیرخلاص زن معرفی کرده و تا مرز از هم‌پاشیدگی زندگیش در سوئد پیش رفت. نظرات درویش، کیانوش توکلی و اژدر بهنام و آ.ائلیار در دفاع از سازمان چریکهای فدایی خلق که مورد حمله ایرج مصداقی قرار گرفته بود<ref>سایت ایران گلوبال من گریه می‌کردم و همسر و فرزندانم از عمل ایرج [https://iranglobal.info/node/46131 مصداقی]</ref>
خط ۸۹: خط ۸۱:


از جملە این افراد کە در شروع انقلاب آزادی ایران ویدیوھای سال گذشتە علی جوانمردی را بنام مطالب آبان‌ماە منتشر میکرد، فردی بنام ایرج مصداقی است.<ref>سایت آواتودی - علی [https://avatoday.net/fa/node/7765 جوانمردی]</ref>
از جملە این افراد کە در شروع انقلاب آزادی ایران ویدیوھای سال گذشتە علی جوانمردی را بنام مطالب آبان‌ماە منتشر میکرد، فردی بنام ایرج مصداقی است.<ref>سایت آواتودی - علی [https://avatoday.net/fa/node/7765 جوانمردی]</ref>
== پانویس ==
(۱) این حاج داوود با حاج داوود رحمانی رئیس زندان قزلحصار تفاوت دارد


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />
۲٬۳۹۰

ویرایش

منوی ناوبری