۱۰٬۴۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سانترالیسم دموکراتیک'''، مرکب از دو کلمه سانترالیسم + دموکراسی است. سانترالیسم به معنای مرکزگرایی و دموکراسی در اینجا به معنی آزادی در بحث و گفتگو پیش از | '''سانترالیسم دموکراتیک'''، مرکب از دو کلمه سانترالیسم + دموکراسی است. سانترالیسم به معنای مرکزگرایی و دموکراسی در اینجا به معنی آزادی در بحث و گفتگو پیش از تصمیمگیری است. سانترالیزم دموکراتیک اولین بار توسط لنین برای ادارهی ساختار یک حزب انقلابی تعریف شد. این اصل به این معنی است که در بحثهای درون حزبی و درون سازمانی باید دموکراسی حاکم بوده و تصمیمگیری بر اساس آن انجام شود اما پس از تصمیمگیری اکثریت برسر خطوط مشخص تبعیت از آن برای همهی اعضا لازم الاجرا است که ابن جنبه آن سانترالیسم درمقام عمل را نشان میدهد. این روش از سال ۱۹۱۷ توسط احزاب انقلابی بکار گرفته شد. | ||
لنین نخستین بار درحزب سوسیال دموکرات اصل سانترالیزم دموکراتیک را ابداع کرد و اصول یک حزب سیاسی با انضباط و انقلابی را تکامل بخشید. لنین برای تعریف مناسبات بین اعضای حزب و به منظور دوری از ذهنیت «محفلی» انقلابیون روسیه و سانترالیسم در | لنین نخستین بار درحزب سوسیال دموکرات اصل سانترالیزم دموکراتیک را ابداع کرد و اصول یک حزب سیاسی با انضباط و انقلابی را تکامل بخشید. لنین برای تعریف مناسبات بین اعضای حزب و به منظور دوری از ذهنیت «محفلی» انقلابیون روسیه و سانترالیسم در تصمیمگیریها این پیشنهاد را داد، که با مخالفت بخشی از اعضای حزب سوسیال دموکرات تقسیم بندی جدیدی بنام اکثریت (بلشویک) و اقلیت (منشویک) در این حزب شکل گرفت. در برخی سازمانها و احزاب سیاسی ایران نیز این اصل حاکم است. از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران اصل سانترالیزم دموکراتیک را به عنوان یکی از اصول هفت گانه تشکیلات خود برمیشمرد. | ||
== سانترالیسم دموکراتیک و تعاریف آن == | == سانترالیسم دموکراتیک و تعاریف آن == | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
سانترالیسم یعنی: | سانترالیسم یعنی: | ||
۱. حزب دارای برنامه و اساسنامه واحدی است | ۱. حزب دارای برنامه و اساسنامه واحدی است. | ||
۲.حزب دارای یک ارگان عالی رهبری است که کنگره حزبی و در فاصله میان دو کنگره کمیته مرکزی آن را تشکیل میدهد. | ۲.حزب دارای یک ارگان عالی رهبری است که کنگره حزبی و در فاصله میان دو کنگره کمیته مرکزی آن را تشکیل میدهد. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==== تعریف عضویت ==== | ==== تعریف عضویت ==== | ||
سازمان های مختلف، تعاریف گوناگونی از «عضویت» دارند؛ مثلاً گروه کوچکی از سربازانی که پشت صفوف دشمن قرار دارند، به طور مشخص درک می کنند که چه کسانی هستند و به همین دلیل، برداشتی خشک و سفت و سخت از حقوق و تعهدات و وظایف هر یک از اعضای خود دارند. یک جنبش اجتماعی | سازمان های مختلف، تعاریف گوناگونی از «عضویت» دارند؛ مثلاً گروه کوچکی از سربازانی که پشت صفوف دشمن قرار دارند، به طور مشخص درک می کنند که چه کسانی هستند و به همین دلیل، برداشتی خشک و سفت و سخت از حقوق و تعهدات و وظایف هر یک از اعضای خود دارند. یک جنبش اجتماعی وسیع، صرفاً برداشتی مبهم از عضویت دارد، و تعهد اعضای آن محدود است. لنین اصول سانترالیسم دموکراتیک را در ارتباط با حزب سیاسی که در شرایط غیرقانونی عمل میکند به دقت تشریح کرد و به همین دلیل روی ضوابط بسیار صریح و شفاف عضویت یعنی پذیرش برنامۀ حزب و تعهد به فعالیت تحت رهبری یکی از سازمان های آن اصرار داشت<ref>کتاب «یک گام به پیش، دو گام به پس» نوشته لنین</ref> | ||
واضح است که حقوق و تعهدات اعضاء مطابق با ضوابط عضویت متفاوت است. از سوی | واضح است که حقوق و تعهدات اعضاء مطابق با ضوابط عضویت متفاوت است. از سوی دیگر یک سازمان و تشکیلات، چه یک اتحادیۀ کارگری باشد و چه یک جنبش اجتماعی یا هستۀ مخفی حزبی، حقوق و تعهدات اعضای آن ـ کم یا بیش ـ باید متعادل باشد. | ||
==== دموکراسی درون حزبی (یا مشارکتی) ==== | ==== دموکراسی درون حزبی (یا مشارکتی) ==== | ||
اصول دموکراسی درون حزبی، عینیترین بیان خود را در کمون پاریس یافت. همان طور که لنین در دولت و انقلاب توصیف کرد، دموکراسی درون حزبی مستلزم وسیعترین، دموکراتیک ترین و جامعترین بحث تا پیش از هر تصمیمی است و بر حقّ افراد برای تعیین فعالیت خودشان تأکید دارد. این دموکراسی مخالف جدایی شاخه های | اصول دموکراسی درون حزبی، عینیترین بیان خود را در کمون پاریس یافت. همان طور که لنین در دولت و انقلاب توصیف کرد، دموکراسی درون حزبی مستلزم وسیعترین، دموکراتیک ترین و جامعترین بحث تا پیش از هر تصمیمی است و بر حقّ افراد برای تعیین فعالیت خودشان تأکید دارد. این دموکراسی مخالف جدایی شاخه های قانونگذاری و اجرایی، یعنی تقسیم کار بین مدیریت و کار، تفکیک بین تئوری و عمل، است. در نتیجه، سانترالیسم دموکراتیک مستلزم آن است که ساختار یک سازمان به گونه ای باشد که ظرفیت مشارکت هر یک از بخشهای سازمان در تعیین سیاست های مرتبط با مسئولیت های خود آن ها را ایجاد کند. | ||
==== وحدت در عمل ==== | ==== وحدت در عمل ==== | ||
وحدت یکی از مسائل اساسی برای بقا و ادامۀ حیات یک سازمان انقلابی است، اما از آن جا که طبقۀ تحت ستم، خود باید دست به کار رهایی خودش باشد، وحدت نمی تواند با «دستور از بالا» صورت بگیرد. بلکه این وحدت تنها | وحدت یکی از مسائل اساسی برای بقا و ادامۀ حیات یک سازمان انقلابی است، اما از آن جا که طبقۀ تحت ستم، خود باید دست به کار رهایی خودش باشد، وحدت نمی تواند با «دستور از بالا» صورت بگیرد. بلکه این وحدت تنها میتواند بر پایۀ توافق و تعهد از طریق دموکراسی درون حزبی، و به وسیلۀ اعضایی که تعهدشان به سازمان، هماهنگ با حقوق آنها در درون آن سازمان است، محقق شود. هنگامی که یک خطّ مشی سیاسی از طریق بحثهای فراگیر و طولانی در میان افرادی که قرار است آن را انجام دهند، تعیین شود، در آن صورت وحدت در عمل به آسانی محقق میگردد. با این حال، عمل به ناچار گاه با موانع و تغییرات پیشبینی نشدهای رو به رو میگردد که واکنش و پاسخ فوری و هماهنگ شدهای را میطلبد. این موضوع غیر قابل انکار است که هماهنگی مؤثر و کارا برای انجام یک عمل مشخص، مستلزم چیزی به نام رهبری است. به همین دلیل وحدت در عمل الزاماً شامل پذیرش و مقبولیت رهبری میشود. این یکی از مسائلی است که در تاریخ جنبش انقلابی، به محلّ مناقشات و بحث های زیادی تبدیل شده است<ref>فصول نخست کتاب لنین با عنوان «بیماری کودکی چپ روی در کمونیسم»</ref>. | ||
==== تعادل میان سانترالیسم و دموکراسی ==== | ==== تعادل میان سانترالیسم و دموکراسی ==== | ||
برای توضیح این امر بهتر است که ابتدا مثالی بزنیم. گروه کوچکی از سربازان را که زیر آتش سنگین دشمن قرار گرفته اند درنظر بگیرید. در این شرایط، بحث جامع و مبسوط برای اتخاذ یک تاکتیک مناسب در بین سربازان، دیوانگی محض خواهد بود و به نابودی گروه منجر خواهد شد. در این جا بهترین سیاست، سانترالیسم تام و تمام است. به عکس، حالتی را درنظر بگیرید که در آن یک اتحادیۀ کارگری مشغول بحث در مورد پذیرش یا عدم پذیرش پیشنهاد کارفرما، یا تداوم اعتصاب است؛ در این حالت اعضای اتحاد میتوانند و باید تا حدّ لزوم برای تضمین این که تمامی اعضا با اعتصاب موافق هستند، به بحث و تصمیمگیری جمعی بپردازند. این تصمیم جمعی، چیزی است که رهبران نیز باید آن را بپذیرند. بنابراین رابطۀ میان دموکراسی و سانترالیسم غیرمتغیّر و ثابت نیست و به عوامل و شرایط بسیاری بستگی دارد. | برای توضیح این امر بهتر است که ابتدا مثالی بزنیم. گروه کوچکی از سربازان را که زیر آتش سنگین دشمن قرار گرفته اند درنظر بگیرید. در این شرایط، بحث جامع و مبسوط برای اتخاذ یک تاکتیک مناسب در بین سربازان، دیوانگی محض خواهد بود و به نابودی گروه منجر خواهد شد. در این جا بهترین سیاست، سانترالیسم تام و تمام است. به عکس، حالتی را درنظر بگیرید که در آن یک اتحادیۀ کارگری مشغول بحث در مورد پذیرش یا عدم پذیرش پیشنهاد کارفرما، یا تداوم اعتصاب است؛ در این حالت اعضای اتحاد میتوانند و باید تا حدّ لزوم برای تضمین این که تمامی اعضا با اعتصاب موافق هستند، به بحث و تصمیمگیری جمعی بپردازند. این تصمیم جمعی، چیزی است که رهبران نیز باید آن را بپذیرند. بنابراین رابطۀ میان دموکراسی و سانترالیسم غیرمتغیّر و ثابت نیست و به عوامل و شرایط بسیاری بستگی دارد. | ||
دموکراسی بیش از حد در عمل، به سردرگمی و بی نظمی و اغلب شکست | دموکراسی بیش از حد در عمل، به سردرگمی و بی نظمی و اغلب شکست میانجامد؛ سانترالیسم بیش از حد نیز از سوی دیگر به بوروکراسی، تصمیمات نادرست و فقدان تعهد اعضا منجر میشود. | ||
بدین ترتیب سانترالیسم و دموکراسی دو روی یک سکه هستند، دموکراسی بدون مرکزیت به یک لیبرالیسم و هرج و مرج و آشفتگی سازمانی و آشفتگی در وحدت اراده و عمل تبدیل | بدین ترتیب سانترالیسم و دموکراسی دو روی یک سکه هستند، دموکراسی بدون مرکزیت به یک لیبرالیسم و هرج و مرج و آشفتگی سازمانی و آشفتگی در وحدت اراده و عمل تبدیل میشود و سانترالیسم بدون دموکراسی به اعمال روشهای فردی و استبداد رأی و بریدن از تودههای حزبی منتهی میشود. اگر اصل سانترالیسم دموکراتیک بدون خدشه رعایت گردد، دموکراسی درون حزبی به برپایی سانترالیسم محکم و سالم کمک میکند و سانترالیسم نیز به دموکراسی مورد نیاز یاری میرساند. با این تعاریف اهمیت اصل سانترالیسم نه فقط از نظر تشکیلاتی بلکه از نظر سیاسی نیز برای تعیین سیاست و استراتژی و تاکتیک صحیح درمبارزه روشن میشود، واضح است که بنا به شرایط و اوضاع ممکن است یکی از دو جهت این اصل تقویت شود. | ||
مثلاٌ درشرایط کار مخفی هنگامی که دشمن با تمام وسایل و نیرو علیه حزب برخاسته و | مثلاٌ درشرایط کار مخفی هنگامی که دشمن با تمام وسایل و نیرو علیه حزب برخاسته و سازمانهای آن درمعرض ضربات شدید قرار می گیرد دموکراسی حزبی ناچار محدود میشود، تشکیل کنگرهها و کنفرانسها غیر منظم میشود، انتخاب ارگانهای رهبری اکثراٌ جای خود را به انتصاب افراد میدهد<ref name=":0" />. | ||
==== سانترالیسم دموکراتیک از دیدگاه تروتسکی ==== | ==== سانترالیسم دموکراتیک از دیدگاه تروتسکی ==== | ||
تروتسکی در باره تعادل میان دموکراسی و سانترالیسم می گوید:<blockquote>دموکراسی و سانترالیسم به هیچوجه دریک تعادل برابر با | تروتسکی در باره تعادل میان دموکراسی و سانترالیسم می گوید:<blockquote>دموکراسی و سانترالیسم به هیچوجه دریک تعادل برابر با یکدیگر قرار نمیگیرند. همه چیز به شرایط مشخص، موقعیت سیاسی کشور، توانمندی حزب و تجربه آن، سطح عمومی اعضای حزب، اتوریتهای که رهبری به دست آورده است، بستگی دارد. پیش از یک کنفرانس حزبی، یعنی زمانی که مشکل، فرموله کردن یک خطّ سیاسی برای شرایط آینده است، دموکراسی بر سانترالیسم غلبه میکند. هنگامی که مشکل به عمل سیاسی برمیگردد، سانترالیسم است که دموکراسی را تحت تبعیت خود قرار میدهد. دموکراسی مجدّداً زمانی جایگاه خود را بیان میکند که حزب نیاز پیدا میکند تا با دیدی انتقادی به ارزیابی فعالیت های خود بپردازد. تعادل بین دموکراسی و سانترالیسم، خود را در مبارزۀ واقعی مییابد، در لحظاتی نقض میشود، و سپس دوباره خود را برقرار میکند. بلوغ هر عضو حزب، خود را به طور اخص در این حقیقت آشکار میکند که او از سلسله مراتب حزب، چیزی بیش از آن چه که میتواند پرداخت کند، درخواست نمیکند. کسی که بسته به هر یک تلنگرو تنش، رویکرد خود نسبت به حزب را تعریف میکند، یک انقلابیِ ضعیف است.<ref>نامه در باره سانترالیسم دموکراتیک و رژیم از تروتسکی به هیئت تحریریه «socialist Appeal» (ایالات متحده امریکا) ۱۹۳۷</ref>.</blockquote> | ||
==== سانترالیسم دمکراتیک از دیدگاه مائو ==== | ==== سانترالیسم دمکراتیک از دیدگاه مائو ==== | ||
مائو در مورد سانترالیزم دموکراتیک میگوید:<blockquote>این شیوه چکونه | مائو در مورد سانترالیزم دموکراتیک میگوید:<blockquote>این شیوه چکونه است؟ این شیوه سانترالیزم دمکراتیک است، شیوه مشی تودهای است. نخست دموکراسی، سپس مرکزیت. کسب از توده ها و اعادهی آنها (از توده ها به توده ها) پیوند رهبری و تودهها، این نخستین نکته است که میخواستم در باره ی آن صحبت نمایم.</blockquote><blockquote>... رفتار ما در مورد این مسئله، دفاع پیگیر از حقیقت و آمادگی دائمی برای تصحیح اشتباهاتمان است. در کار ما، مسئله تشخیص درست از نادرست و صحیح از غلط جزئی از تضادهای درونی خلق است.</blockquote><blockquote>چنین تضادهایی نمیتوانند از طریق دعوا و سرکوب و بدتر از همه از طریق چاقو یا تفنگ حل شوند. ما تنها میتوانیم ازشیوه ی بحث و اقناع، انتقاد و انتقاد از خود استفاده نمائیم. در یک کلام تنها میتوان به شیوه دموکراتیک توسل جست و گذاشت تا مردم آزادانه حرف بزنند.</blockquote><blockquote>... من در سال ۱۹۵۷ گفتم که باید دست به ایجاد " یک جو زد که در آن مرکزیت دموکراتیک و انضباط و آزادی، وحدت اراده حاکم باشد طوری که هرکسی دارای روحیهای سرشار از رضایت و اشتیاق باشد. چنین جو سیاسی در داخل و خارج از حزب باید حاکم باشد. بدون آن نمیتوان در توده ها شور و شوق بوجود آورد. بدون دموکراسی نمیتوان بر مشکلات فائق آمد. روشن است که بدون مرکزیت نیز چنین امری محال است. جائی که دموکراسی نباشد، مرکزیت نیز وجود نخواهد داشت.</blockquote><blockquote>بدون دموکراسی یک مرکزیت اصولی وجود نخواهد داشت زیرا اگر عقاید متفاوت باشند و وحدت نظر وجود نداشته باشد مرکزیت نیز نمی تواند تحقق پذیرد.</blockquote><blockquote>مرکزیت چیست؟</blockquote><blockquote>قبل از هرچیز تمرکز ایدههای صحیح است، بر پایه چنین امری میتوان دیدگاه ها، اقدامات سیاسی، برنامهها، فرماندهی و عملیات را متحد نمود. این همان چیزیست که ما مرکزیت مینامیم، اگر مردم مسائل را نشناسند، اگر آنان هنوز عقاید و شکایاتی برای بیان داشته باشند، چگونه خواهید توانست وحدت را از طریق مرکزیت عملی سازید؟ اگر دموکراسی نباشد نمیتوان بصورت درستی از تجربیات بدست آمده جمع بندی نمود، اگر دموکراسی نباشد و اگر ایده ها از توده ها نشئت نگرفته باشند، باز هم غیر ممکن است که بتوان خط مشی و جهت گیری، اقدامات سیاسی و شیوههایی برگزید که صحیح باشند باید که در داخل و خارج حزب زندگی دموکراتیک حقیقی برقرار باشد این بدان مفهوم است که باید مجدانه مرکزیت دموکراتیک را در این ۲ دایره بکار برد. باید حقیقتاٌ مسائل را برای مردم مطرح کرد تا نظرات خود را بگویند. حتی اگر مردم بخواهند ما را سرزنش کنند باید به آنان اجازه داده شود. در بدترین حالت سرزنش های آنان موجب سقوط افراد مذکور خواهد شد، آنان دیگر نخواهند توانست در مقام خود باقی بمانند و به مقام های پایین تر سقوط خواهند کرد و یا به مناطق دیگر منتقل خواهند شد چرا قابل تصور نباشد؟ چرا افراد باید همواره ترقی نمایند و نه تنزل؟ چرا باید کسی همیشه در یک محل کار کند و به جای دیگر منتقل نگردد؟</blockquote><blockquote>من فکر می کنم که چنین تنزل و انتقالی حتی اگر قابل تائید نیز نباشد سودمند است، زیرا که اراده ی انقلابی فرد مذکور را آبدیده می نماید. بوی اجازه می دهد انواع شرایط نوین را بررسی و مطالعه نماید و به شناخت از مسائل لازم و بیشتری دست یابد...</blockquote><blockquote>داشتن یک مرکزیت پرولتری واقعی در کشورمان غیر ممکن است مگر از طریق بسط دموکراسی در درون خلق و درون حزب و مگر از طریق اعمال قاطعانه سیستم دموکراسی پرولتری، اگر سطح ارتقا یافتهای از دموکراسی نداشته باشیم، داشتن سطح پیشرفته ای از سانترالیسم غیر ممکن است و بدون داشتن سطح ارتقا یافتهای از سانترالیسم استقرار اقتصاد سوسیالیستی غیر ممکن است. در صورتی که کشور ما یک اقتصاد سوسیالیستی مستقر نسازد با چه وضعیتی روبرو خواهد شد؟ تبدیل به یک دولت رویزیونیستی و در واقع یک دولت بورژوایی میشود، در این کشور دیکتاتوری پرولتاریا به دیکتاتوری بورژوازی تبدیل شده و حتی یک دیکتاتوری ارتجاعی از نوع فاشیستی خواهد آمد<ref>سخنرانی مائو در یک کنفرانس وسیع کار به فراخوان کمیته مرکزی حزب کمونیست چین ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲</ref>.</blockquote> | ||
==== سانترالیسم دموکراتیک از دیدگاه [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]] ==== | ==== سانترالیسم دموکراتیک از دیدگاه [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]] ==== | ||
از نظر سازمان مجاهدین خلق ایران این اصل که از همان اصل اساسی حاکم بریک تشکیلات انقلابی (وحدت فرد ومسئولیت) ناشی میشود، مبین رابطه رهبری با اعضاء سازمان، وهم چنین رابطه اعضاء سازمان با رهبری، و درنهایت نحوه تصمیم گیری در درون یک سازمان انقلابی است . | از نظر سازمان مجاهدین خلق ایران این اصل که از همان اصل اساسی حاکم بریک تشکیلات انقلابی (وحدت فرد ومسئولیت) ناشی میشود، مبین رابطه رهبری با اعضاء سازمان، وهم چنین رابطه اعضاء سازمان با رهبری، و درنهایت نحوه تصمیم گیری در درون یک سازمان انقلابی است . | ||
مرکزیت که عالیترین ارگان تصمیم گیری است، از ذیصلاح ترین عناصر که درمجموع مناسبترین ترکیب را دردرون سازمان تشکیل می دهند، تشکیل میشود. یعنی افراد رهبری دقیقا برمبنای | مرکزیت که عالیترین ارگان تصمیم گیری است، از ذیصلاح ترین عناصر که درمجموع مناسبترین ترکیب را دردرون سازمان تشکیل می دهند، تشکیل میشود. یعنی افراد رهبری دقیقا برمبنای صلاحیتهای واقعی افراد (که درطول یک جریان انقلابی کسب شده ودرعین حال درجریان مسئولیتها نیز خود را نشان داده) مشخص میشوند. | ||
واژه دموکراتیک درکنار مرکزیت، بیانگر نقش وسهمی است که اعضاء و هواداران سازمان درمجموع حرکت سازمان دارا هستند . یعنی از یک طرف در یک ارتباط ارگانیک با رهبری و مرکزیت قرارگرفته (ازطریق ارتباطات فعال تشکیلاتی) و درنتیجه | واژه دموکراتیک درکنار مرکزیت، بیانگر نقش وسهمی است که اعضاء و هواداران سازمان درمجموع حرکت سازمان دارا هستند. یعنی از یک طرف در یک ارتباط ارگانیک با رهبری و مرکزیت قرارگرفته (ازطریق ارتباطات فعال تشکیلاتی) و درنتیجه درتصمیمگیریهای کلی وخطوط اساسی سازمان (که مقدمتا از سطوح ذیصلاح نظرخواهی شده، ولی درنهایت اکثر افرادی را که میتوانند نظر بدهند دربرمیگیرد) شرکت کرده، و ازطرف دیگر رهبری را درجریان تحولات ودگرگونیهای جامعه و عینیات اجتماعی، قرار میدهند، به این ترتیب رهبری (مرکزیت) دررابطهای فعال و دینامیک با سایر اعضاء قرار میگیرد.<ref>کتاب بررسی امکان انحراف مرکزیت دموکراتیک از انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران صفحات ۲۳ تا ۲۶</ref> | ||
در سازمان مجاهدین پس از انقلاب ایدئولوژیک که مشخصا بر مبارزه با جنسیتگرایی و فردیت فرو برنده متمرکز بود، این اصل نیز متکاملتر شده است. به این معنی که در عین اصالت دادن به انتخابگر بودن فرد، این ارزش ترویج میشود که هر عضو سازمان از بالاترین سطح تا پایین ترین سطح باید بیاموزد از تصمیمگیریهای فردی اجتناب کند. در این سازمان اغلب تصمیمگیریها، حتی در مسائل بسیار جزئی با نشستهای متعدد و بحث اقناع گرفته شده و به مورد اجرا درمیآید. به این ترتیب پیروی از نظر جمع و گذشتن از نظرات خود به نفع جمع یک ارزش ستایش شده به شمار میرود. | در سازمان مجاهدین پس از انقلاب ایدئولوژیک که مشخصا بر مبارزه با جنسیتگرایی و فردیت فرو برنده متمرکز بود، این اصل نیز متکاملتر شده است. به این معنی که در عین اصالت دادن به انتخابگر بودن فرد، این ارزش ترویج میشود که هر عضو سازمان از بالاترین سطح تا پایین ترین سطح باید بیاموزد از تصمیمگیریهای فردی اجتناب کند. در این سازمان اغلب تصمیمگیریها، حتی در مسائل بسیار جزئی با نشستهای متعدد و بحث اقناع گرفته شده و به مورد اجرا درمیآید. به این ترتیب پیروی از نظر جمع و گذشتن از نظرات خود به نفع جمع یک ارزش ستایش شده به شمار میرود. |
ویرایش