۷٬۳۴۸
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه زندگینامه |نام_شخص= احمد رئوف بشری دوست |تصویر= ۲۲۲.jpg |عرض_تصویر=250px |...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
احمد رئوف بشریدوست (زادهی ۱۳۴۳ – آستارا، اعدام: تابستان ۱۳۶۷...)، پس از پایان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی، به علت علاقه و استعداد در کارهای فنی و الکترونیک، در رشتهی الکترونیک هنرستان صنعتی رشت ثبت نام کرد. احمد رئوف هنگامبا ورود به هنرستان که همزمان با [[انقلاب ضدسلطنتی]] بود؛ ۱۳ ساله بود. او با مبارزه و فعالیت سیاسی آشنا شد و از این پس در حرکتهای اعتراضی و تظاهرات علیه حکومت شاه فعال شد. پس از پیروزی [[انقلاب ضدسلطنتی]]، احمد رئوف ابتدا در انجمن اسلامی هنرستان به فعالیت پرداخت. اما با پی بردن به ماهیت خمینی از انجمن اسلامی خارج شد و به جنبش ملی مجاهدین در رشت پیوست. وی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، رو به زندگی مخفی آورد؛ و در اردیبهشت ۱۳۶۱، دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. احمد رئوف در زمستان ۱۳۶۶، پس از ۵ سال از زندان آزاد شد و تصمیم گرفت به ارتش آزادیبخش ملّی ایران بپیوندد اما مفقود شد. در سال ۱۳۷۰، مأموران وزارت اطلاعات حکومت جمهوری اسلامی به پدر او اطلاع دادند که احمد را در تابستان ۱۳۶۷، در زندان ارومیه اعدام کردهاند.یم. | احمد رئوف بشریدوست (زادهی ۱۳۴۳ – آستارا، اعدام: تابستان ۱۳۶۷...)، پس از پایان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی، به علت علاقه و استعداد در کارهای فنی و الکترونیک، در رشتهی الکترونیک هنرستان صنعتی رشت ثبت نام کرد. احمد رئوف هنگامبا ورود به هنرستان که همزمان با [[انقلاب ضدسلطنتی]] بود؛ ۱۳ ساله بود. او با مبارزه و فعالیت سیاسی آشنا شد و از این پس در حرکتهای اعتراضی و تظاهرات علیه حکومت شاه فعال شد. پس از پیروزی [[انقلاب ضدسلطنتی]]، احمد رئوف ابتدا در انجمن اسلامی هنرستان به فعالیت پرداخت. اما با پی بردن به ماهیت خمینی از انجمن اسلامی خارج شد و به جنبش ملی مجاهدین در رشت پیوست. وی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، رو به زندگی مخفی آورد؛ و در اردیبهشت ۱۳۶۱، دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. احمد رئوف در زمستان ۱۳۶۶، پس از ۵ سال از زندان آزاد شد و تصمیم گرفت به ارتش آزادیبخش ملّی ایران بپیوندد اما مفقود شد. در سال ۱۳۷۰، مأموران وزارت اطلاعات حکومت جمهوری اسلامی به پدر او اطلاع دادند که احمد را در تابستان ۱۳۶۷، در زندان ارومیه اعدام کردهاند.یم. | ||
== فعالیتهای سیاسی == | == فعالیتهای سیاسی احمد رئوف == | ||
احمد رئوف پس از پیوستن به جنبش ملی مجاهدین خلق که آن هنگام میلیشیایی ۱۵ ساله بود به خاطر فعالیتهایش علیه رژیم جمهوری اسلامی، برای فالانژها و [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] چهرهی شناخته شدهای بود. یکی از هنرجویان هنرستان صنعتی رشت که آن زمان با احمد دوست و همکلاس بود، میگوید: : | احمد رئوف پس از پیوستن به جنبش ملی مجاهدین خلق که آن هنگام میلیشیایی ۱۵ ساله بود به خاطر فعالیتهایش علیه رژیم جمهوری اسلامی، برای فالانژها و [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] چهرهی شناخته شدهای بود. یکی از هنرجویان هنرستان صنعتی رشت که آن زمان با احمد دوست و همکلاس بود، میگوید: : | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
[[پرونده:احمد رئوف3.JPG|جایگزین=احمد رئوف در کسب فنون رزمی|بندانگشتی|احمد رئوف در کسب فنون رزمی|259x259px]] | [[پرونده:احمد رئوف3.JPG|جایگزین=احمد رئوف در کسب فنون رزمی|بندانگشتی|احمد رئوف در کسب فنون رزمی|259x259px]] | ||
== دستگیری و اعدام == | == دستگیری و اعدام احمد رئوف == | ||
سرفصل ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، آغاز مرحلهی دشوارتری برای احمد رئوف و تمام مخالفان نظام جمهوری اسلامی بود. مادر احمد که تمام روز را در جست و جوی فرزندش به ارگانهای مختلف رژیم ایران مراجعه کرده و نتیجهای نگرفته بود میگفت: : | سرفصل ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، آغاز مرحلهی دشوارتری برای احمد رئوف و تمام مخالفان نظام جمهوری اسلامی بود. مادر احمد که تمام روز را در جست و جوی فرزندش به ارگانهای مختلف رژیم ایران مراجعه کرده و نتیجهای نگرفته بود میگفت: : | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
پس از چند دوره بازجویی و شکنجه، احمد بهپنج سال زندان محکوم شد؛ و به زندان باشگاه افسران رشت منتقل شگردید. در اولین ملاقات با مادرش قصدش را برای فرار از زندان ر ا با او در میان میگذارد. مادر احمد علاوه بر وصل ارتباط او با تشکیلات بیرون زندان، تلاش میکند با جاسازی، الزامات مورد نیازش را تهیه کند. اما در این فاصله مأموران حکومتی که از مقاومت زندانیان مجاهد رشت به ستوه آمده بودند در یک تصمیم جنایتکارانه در تاریخ ۲۲ اسفند۱۳۶۱، زندان باشگاه افسران رشت را بهآتش میکشند. شب حادثه پاسداران بهسوی زندانیان سیاسی که درحال فرار از محاصرهی آتش بودند، تیراندازی کردند و درنتیجهی آن ۷ زندانی سیاسی هوادار مجاهدین در آتش سوختند. احمد نیز درحالیکه بیهوش شده بود، توسط یکی از همرزمانش از میان شعلهها بیرون کشیده شد و موقتاً نجات پیدا کرد». . | پس از چند دوره بازجویی و شکنجه، احمد بهپنج سال زندان محکوم شد؛ و به زندان باشگاه افسران رشت منتقل شگردید. در اولین ملاقات با مادرش قصدش را برای فرار از زندان ر ا با او در میان میگذارد. مادر احمد علاوه بر وصل ارتباط او با تشکیلات بیرون زندان، تلاش میکند با جاسازی، الزامات مورد نیازش را تهیه کند. اما در این فاصله مأموران حکومتی که از مقاومت زندانیان مجاهد رشت به ستوه آمده بودند در یک تصمیم جنایتکارانه در تاریخ ۲۲ اسفند۱۳۶۱، زندان باشگاه افسران رشت را بهآتش میکشند. شب حادثه پاسداران بهسوی زندانیان سیاسی که درحال فرار از محاصرهی آتش بودند، تیراندازی کردند و درنتیجهی آن ۷ زندانی سیاسی هوادار مجاهدین در آتش سوختند. احمد نیز درحالیکه بیهوش شده بود، توسط یکی از همرزمانش از میان شعلهها بیرون کشیده شد و موقتاً نجات پیدا کرد». . | ||
=== | === گزارشی از زندان رشت === | ||
در گزارش دیگری از زندان رشت آمده است که چند ماه پس از بهآتش کشیدن زندان رشت، در خرداد ۱۳۶۲، دژخیم محسن خداوردی، دادستان رشت، به خاطر اینکه نمیتوانست مقاومت داخل زندانهای رشت را بشکند، تصمیم گرفت حدود ۴۰ تن از زندانیان مقاوم رشت را تبعید کند. مجاهد شهید احمد رئوف بشریدوست نیز یکی از همین زندانیان بود. رژیم ایران زندانیان تبعیدی را ابتدا از زندان رشت به زندان اوین در تهران و سپس به زندان گوهردشت کرج برد. . | در گزارش دیگری از زندان رشت آمده است که چند ماه پس از بهآتش کشیدن زندان رشت، در خرداد ۱۳۶۲، دژخیم محسن خداوردی، دادستان رشت، به خاطر اینکه نمیتوانست مقاومت داخل زندانهای رشت را بشکند، تصمیم گرفت حدود ۴۰ تن از زندانیان مقاوم رشت را تبعید کند. مجاهد شهید احمد رئوف بشریدوست نیز یکی از همین زندانیان بود. رژیم ایران زندانیان تبعیدی را ابتدا از زندان رشت به زندان اوین در تهران و سپس به زندان گوهردشت کرج برد. . | ||
=== | === گزارش از زندان گوهردشت کرج === | ||
یکی از همزنجیران احمد رئوف در گوهردشت نوشته است: : | یکی از همزنجیران احمد رئوف در گوهردشت نوشته است: : | ||
[[پرونده:احمد رئوف1.JPG|جایگزین=احمد رئوف بشری دوست|بندانگشتی|احمد رئوف بشری دوست|325x325px]] | [[پرونده:احمد رئوف1.JPG|جایگزین=احمد رئوف بشری دوست|بندانگشتی|احمد رئوف بشری دوست|325x325px]] | ||
««احمد به رغم سن کمی که داشت، از درک و فهم عمیقی برخوردار بود. روی گشاده و گوش باز در برخورد با مسئول و جمع مجاهدین و، دقت و جدیت در کار و مسئولیت از ویژگیهای بارز او بود. احمد با هر مسئولیتی که به او سپرده میشد بسیار جدی برخورد میکرد. مدتی مسئولیت آرایشگاه را به او سپردند. با اینکه آرایشگری نمیدانست خیلی سریع یاد گرفت و کارها را سریع پیش میبرد. مدتی نیز مسئول گوش دادن به صدای رادیو مجاهد بود. احمد از مطالب رادیو نهایت استفاده را مینمود. بسیار دقیق به اخبار و گفتار گوش میکرد و متن آن را به صورت مکتوب در اختیار دیگران قرار میداد. در کارهای جمعی، از کارهای دستی و هنری گرفته تا مناسبتهای مختلفی که در زندان برگزار میکردیم، برخوردی فعال و مسئله حلکن داشت». .» | ««احمد به رغم سن کمی که داشت، از درک و فهم عمیقی برخوردار بود. روی گشاده و گوش باز در برخورد با مسئول و جمع مجاهدین و، دقت و جدیت در کار و مسئولیت از ویژگیهای بارز او بود. احمد با هر مسئولیتی که به او سپرده میشد بسیار جدی برخورد میکرد. مدتی مسئولیت آرایشگاه را به او سپردند. با اینکه آرایشگری نمیدانست خیلی سریع یاد گرفت و کارها را سریع پیش میبرد. مدتی نیز مسئول گوش دادن به صدای رادیو مجاهد بود. احمد از مطالب رادیو نهایت استفاده را مینمود. بسیار دقیق به اخبار و گفتار گوش میکرد و متن آن را به صورت مکتوب در اختیار دیگران قرار میداد. در کارهای جمعی، از کارهای دستی و هنری گرفته تا مناسبتهای مختلفی که در زندان برگزار میکردیم، برخوردی فعال و مسئله حلکن داشت». .» | ||
در گزارش دیگری از زندان گوهردشت کرج در مورد مقاومت سرسختانهی احمد رئوف برای جلوگیری از انتقال به سلول خائنان آمده است: : | در گزارش دیگری از زندان گوهردشت کرج در مورد مقاومت سرسختانهی احمد رئوف برای جلوگیری از انتقال به سلول خائنان آمده است: : | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۳: | ||
=== انعکاس کتاب شازده کوچولو در رسانههای خارجی === | === انعکاس کتاب شازده کوچولو در رسانههای خارجی === | ||
هفته نامه های لاگازت والدوآز، اکورژیونال در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹، و همچنین کوته والدوآز بهتاریخ ۳۱ ژانویه این مطلب را درج کردند. | هفته نامه های لاگازت والدوآز، اکورژیونال در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹، و همچنین کوته والدوآز بهتاریخ ۳۱ ژانویه این مطلب را درج کردند. این هفته نام نوشت: | ||
او از طریق یک داستان مصور، برادرش را زنده می کند. | او از طریق یک داستان مصور، برادرش را زنده می کند.معصومه رئوف بشری دوست یک کتاب داستان مصور با عنوان شازده کوچولو در سرزمین ملاها را در گرامیداشت خاطرهی برادرش که در سال ۱۳۶۷، به قتل رسید؛ منتشر کرد. داستان او هم گرامیداشت خاطرهی برادرش احمد است که در ۲۳ سالگی در جریان قتلعام گستردهای که در سال ۱۳۶۷، در ایران اتفاق افتاد، کشته شد و هم یک شهادت تاریخی دربارهی این نسلکشی که همچنان مجازات ناشده باقی مانده است و هم یک فراخوان برای عدالت. داستان مصور شازده کوچولو در سرزمین ملاها، همانطور که اینگرید بتانکور، گروگان سابق فارک در کلمبیا در مقدمهی این کتاب نوشته است یک قصه برای کودکان نیست. با انتشار این داستان مصور در ماه گذشته، معصومه رئوف بشری دوست، از طریق شهادتهایی که گردآوری کرده، زندگی برادرش را که در آن قتلعام بزرگ کشته شد، ردیابی میکند. ۳۰ سال پیش جمهوری اسلامی ایران بیش از ۳۰ هزار زندانی و مخالف سیاسی را که اکثر آنها از اعضای مجاهدین خلق ایران بودند را اعدام کرد. | ||
معصومه رئوف بشری دوست یک | بعد از یک محاکمهی شتابزده و محکوم شدن به ۲۰ سال زندان بدون هیچ دلیل و مدرکی، معصومه رئوف بشری دوست موفق شد پس از ۸ ماه از زندان فرار کند و به یک مقر مقاومت در کردستان بپیوندد. احمد سرگذشتی مانند خواهرش نداشت که اکنون عضو جامعهی ایرانیان و مقاومت ایران است. نویسنده با برانگیختگی می گوید: <blockquote>«خیلی طول کشید تا بتوانم شهادتهای همسلولیهای احمد را راجع به دورانی که در زندان بود، گردآوری کنم. من به تدریج این اطلاعات را مانند قطعات یک پازل کنار هم گذاشتم تا این داستان را تکمیل کنم.»</blockquote>او با دوست هنرمندش سامر هارمن روی این کتاب داستان مصور کار کرده است. او توضیح می دهد: | ||
««نمیخواستم که داستان برادرم فراموش شود. یک متن بدون تصویر نمی توانست اینطور تأثیر گذار باشد. در این داستان، این خود احمد است که زندگیاش را تعریف می کند.» | |||
یک شهادت تکاندهنده، شازده کوچولو در سرزمین ملاها، نوشتهی معصومه رئوف بشری دوست و سامر هارمن. منتشر شده توسط انتشارات انجمن نویسندگان. | |||
یک شهادت تکاندهنده، شازده کوچولو در سرزمین ملاها، نوشتهی معصومه رئوف بشری دوست و سامر هارمن. منتشر شده توسط انتشارات انجمن نویسندگان | |||
=== وبلاگ نقد ادبی، کریستی فو ۰۲/۰۶/۲۰۱۹ === | === وبلاگ نقد ادبی، کریستی فو ۰۲/۰۶/۲۰۱۹ === |