کاربر:Hossein/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
| عنوان ۲          =
| عنوان ۲          =
| نام              =
| نام              =
| تصویر            = قاضی محمد.jpg
| تصویر            = سرهنگ بهزاد معزی و مسعود رجوی.JPG
| اندازه تصویر      =
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      =
| عنوان تصویر      =
خط ۹۳: خط ۹۳:
== رفتن به آمریکا برای دوره خلبانی ==
== رفتن به آمریکا برای دوره خلبانی ==
و در نيمه سال ۱۳۳۷ عازم آمريكا شديم. براي آموزش دورة مقدماتي خلباني به پايگاه »لك لند « رفتيم. اين پايگاه در تگزاس در شهر سان‌آنتونيو قرار دارد. براي دورة مقدماتي پرواز رفتيم به پايگاه »بم‌بريج « در ايالت جورجيا. بعد از فارغ التحصيل شدن در آنجا ۲۰ روز وقت داشتيم كه برويم به پايگاه بعدي خودمان را معرفي كنيم. دورة مقدماتي پرواز را با هواپيماي »تي «۳۴ شروع كرديم. هركداممان حدود ۴۰ - ۵۰ ساعت با آن پرواز كرديم. بعد رفتيم با هواپيماي ديگري به نام »تي «۳۷ . جت دو موتورة كوچكي بود. »تي «۳۴ ملخدار و كوچك بود در حالي كه »تي «۳۷ ها جتهاي كوچك بودند. براي تكميل آموزش پايه اينجا هم آموزشمان حدود ۷ماه طول كشيد. بعد رفتيم خودمان را به پايگاه آموزشي پيشرفته به نام »ونس « كه در شهر »انيد « نزديك اوكلاهماسيتي ۳۰ بود معرفي كرديم. در پايان اين دوره بايستي »بال خلباني « را ميگرفتيم. بال خلباني علامتي است كه خلبانها م يزنند روي سينهشان. نشان رستة خلباني است. وقتي خلباني بال را ميزند روي سينه‌اش يعني دورة آموزش خلباني را به طور كامل ديده است. در مراسم رسمي فرمانده پايگاه صدا كرد پايان‌نامة آموزش خلباني به‌علاوة بال خلباني را به دستمان داد. يك ماه و خورده‌يي وقت داشتيم كه برويم به پايگاه بعدي تا دورة »گانري «، يعني آموزش با هواپيماي جنگي، را بگذرانيم. با كلاس بعدي كه فارغ التحصيل شدند. من هم راه افتادم رفتم به پايگاه بعديمان كه پايگاه »فونيكس « بود در ايالت »آريزونا. در »فونيكس « ما پروازمان را با هواپيماي «F۸۶» شروع كرديم. قبل از آن، دورة تيراندازي با هواپيماي «T۳۳» را ديديم. تا آن زمان، آموزش پرواز جمع ديده بوديم. ولي آن جا آموزش تيراندازي با آن را هم ديديم.
و در نيمه سال ۱۳۳۷ عازم آمريكا شديم. براي آموزش دورة مقدماتي خلباني به پايگاه »لك لند « رفتيم. اين پايگاه در تگزاس در شهر سان‌آنتونيو قرار دارد. براي دورة مقدماتي پرواز رفتيم به پايگاه »بم‌بريج « در ايالت جورجيا. بعد از فارغ التحصيل شدن در آنجا ۲۰ روز وقت داشتيم كه برويم به پايگاه بعدي خودمان را معرفي كنيم. دورة مقدماتي پرواز را با هواپيماي »تي «۳۴ شروع كرديم. هركداممان حدود ۴۰ - ۵۰ ساعت با آن پرواز كرديم. بعد رفتيم با هواپيماي ديگري به نام »تي «۳۷ . جت دو موتورة كوچكي بود. »تي «۳۴ ملخدار و كوچك بود در حالي كه »تي «۳۷ ها جتهاي كوچك بودند. براي تكميل آموزش پايه اينجا هم آموزشمان حدود ۷ماه طول كشيد. بعد رفتيم خودمان را به پايگاه آموزشي پيشرفته به نام »ونس « كه در شهر »انيد « نزديك اوكلاهماسيتي ۳۰ بود معرفي كرديم. در پايان اين دوره بايستي »بال خلباني « را ميگرفتيم. بال خلباني علامتي است كه خلبانها م يزنند روي سينهشان. نشان رستة خلباني است. وقتي خلباني بال را ميزند روي سينه‌اش يعني دورة آموزش خلباني را به طور كامل ديده است. در مراسم رسمي فرمانده پايگاه صدا كرد پايان‌نامة آموزش خلباني به‌علاوة بال خلباني را به دستمان داد. يك ماه و خورده‌يي وقت داشتيم كه برويم به پايگاه بعدي تا دورة »گانري «، يعني آموزش با هواپيماي جنگي، را بگذرانيم. با كلاس بعدي كه فارغ التحصيل شدند. من هم راه افتادم رفتم به پايگاه بعديمان كه پايگاه »فونيكس « بود در ايالت »آريزونا. در »فونيكس « ما پروازمان را با هواپيماي «F۸۶» شروع كرديم. قبل از آن، دورة تيراندازي با هواپيماي «T۳۳» را ديديم. تا آن زمان، آموزش پرواز جمع ديده بوديم. ولي آن جا آموزش تيراندازي با آن را هم ديديم.
 
[[پرونده:سرهنگ بهزاد معزی و مسعود رجوی.JPG|جایگزین=سرهنگ بهزاد معزی و مسعود رجوی|بندانگشتی|سرهنگ بهزاد معزی و مسعود رجوی]]
در ارتش آمريكا نيز مثل بيشتر ارتشهاي ديگر كشورها اول سعي ميكنند هرچه كه در ذهن و مغز دانشجو است تخليه كنند. بعد انضباط خشك و اطاعت بيچون وچراي ارتش را وارد كنند. يعني وقتي حرفي ميزنند بايد اجرا شود. چون و چرا ندارد. دليل ندارد. برهان ندارد. سعي در اين است كه ذهن از هرگونه احساسي و از هرگونه قضاوتي خالي شود. هر حرفي كه ميزنند بايد اجرا شود. فردي كه دستور را م يگيرد توي ذهنش اصلاً نبايد اين باشد كه دستور خلاف است. بلكه اصل برايش اطاعت مافوق است. البته اين را كه ميگويم استاندارد تمام آموزشهايشان بود. ما از دور و نزديك همه را مي ديديم. چه هوايي چه دريايي چه زميني. منتها در هوايي به علت ويژگي حرفة خلباني اين مسأله يك مقدار غلظت كمتري داشت. ولي در اساس همان بود كه فرمانده مي‌گفت و جاي بحث نداشت. در يك كلام جايي براي به كار گرفتن احساس انساني يا اخلاقي نيست.
در ارتش آمريكا نيز مثل بيشتر ارتشهاي ديگر كشورها اول سعي ميكنند هرچه كه در ذهن و مغز دانشجو است تخليه كنند. بعد انضباط خشك و اطاعت بيچون وچراي ارتش را وارد كنند. يعني وقتي حرفي ميزنند بايد اجرا شود. چون و چرا ندارد. دليل ندارد. برهان ندارد. سعي در اين است كه ذهن از هرگونه احساسي و از هرگونه قضاوتي خالي شود. هر حرفي كه ميزنند بايد اجرا شود. فردي كه دستور را م يگيرد توي ذهنش اصلاً نبايد اين باشد كه دستور خلاف است. بلكه اصل برايش اطاعت مافوق است. البته اين را كه ميگويم استاندارد تمام آموزشهايشان بود. ما از دور و نزديك همه را مي ديديم. چه هوايي چه دريايي چه زميني. منتها در هوايي به علت ويژگي حرفة خلباني اين مسأله يك مقدار غلظت كمتري داشت. ولي در اساس همان بود كه فرمانده مي‌گفت و جاي بحث نداشت. در يك كلام جايي براي به كار گرفتن احساس انساني يا اخلاقي نيست.


۱٬۰۶۸

ویرایش

منوی ناوبری