۶٬۵۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
'''پیشمرگه شهید مجاهد خلق ستوان دوم محمد حسین معیری(کاوه)''' | '''پیشمرگه شهید مجاهد خلق ستوان دوم محمد حسین معیری(کاوه)''' | ||
ستوان دوم محمدحسین معیری از سال ۱۳۵۹، در پلیس راه سنندج ــ کرمانشاه مشغول بهکار بود. در آنجا علیرغم جوّ شدید خفقان و سرکوب، او هیچگاه خود را تسلیم فرماندهان سرسپرده رژیم جمهوری اسلامی نکرد و در جمع همکارانش به افشای سیاستهای ارتجاعی رژیم حاکم پرداخت و با تعدادی از همکاران خود، جمع کوچکی از هواداران سازمان مجاهدین خلق را تشکیل داد. | |||
او فعالانه به روستائیانی که در محاصره اقتصادی بودند و پاسداران مانع از رسیدن سوخت و خواربار به آنها میشدند؛ کمک میکرد و در این رابطه چندین بار با مأموران خمینی درگیری پیدا کردم. در همین رابطه او از احترام و محبوبیت خاصی در نزد روستائیان برخوردار بود. پس از آغاز نبرد مسلحانه، حسین معیری با تقبل مخاطرات بسیار توانست مقداری سلاح و مهمات از محل خدمتش خارج ساخته و به برادران مجاهدش برساند. سرانجام خود نیز در مهرماه ۱۳۶۰، با اجرای یک طرح دقیق با مصادرهی ۲ قبضه سلاح ژ۳ و یک قبضه کلت و ۱۶۰ هزار تومان یول، محل خدمتش را ترک کرده و به صفوف پیشمرگان مجاهد خلق پیوست. پس از آن محمد حسین معیری در چند رشته عملیات موفقیتآمیز علیه مأموران خمینی شرکت کرد. وی سرانجام در حماسهی ٬٬دوشان٬٬ در روز ۲۴ فروردین ۱۳۶۱، پس از نبرد و مقاومتی که منجر به هلاکت تعدادی از مأموران دشمن شد، در کنار برادرش، پیشمرگهی مجاهد خلق کاظم معیری به شهادت رسید. او در دفترش نوشته بود: | |||
« در این چنگ که ما شروع کردهایم، بخاطر صلح مبارزه میکنیم، ما با تبسمی بر لب خواهیم مرد، زیرا این مرگ در راه زیباترین هدفهاست». | |||
قطعه شعری از پیشمرگهی شهید مجاهد خلق، ستوان دوم معیری | |||
اینک که فصل بهار است و فصل رویش گل | اینک که فصل بهار است و فصل رویش گل | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۹۱: | ||
پیوند دیگری است با تودههای خلق | پیوند دیگری است با تودههای خلق | ||
'''سرباز انقلابی مجاهد شهید حمید تنقطار(حیدر) چریک جنگل''' | |||
''' | |||
مجاهد شهید حمید تنقطار در اواخر سال ۱۳۵۸، هنگامیکه دوران سربازی خود را در تهران میگذرانید، رابط دیگر سربازان افراد محل خدمتش با سازمان مجاهدین خلق بود. او همراه یاران خود فعالانه در پخش و توزیع اعلامیهها و نشریات سازمان و تبلیغ مواضع سازمان فعالیت میکرد. در اوایل سال ۱۳۶۰، با افزایش دستگیری هواداران سازمان مجاهدین، حمید اجباراً محل خدمتش را ترک کرد و به شهر زادگاهش لاهیجان بازگشت و در آنجا به فعالیت مشغول شد. او با انجام مسئولیتهایش، بهسرعت مدارج ترقی را طی کرد و فرماندهی تیمهای میلیشیای دانشآموزان لاهیجان بر عهدهی او قرار گرفت. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، بهدلیل شناختهشدگی، حمید به لنگرود منتقل شد و بهعنوان مسئول نظامی این شهر، مسئولیتهایش را بهعهده گرفت؛ اما در مردادماه در یک پایگاه دستگیر و به سپاه لاهیجان منتقل شد. مجاهد شهید حمید تنقطار پس از ماهها مقاومت در برابر شکنجههای شکنجهگران، در دیماه همان سال بههمراه یکی از همرزمانش با اجرای یک طرح موفقآمیز از زندان سپاه گریخت و پس از یک ماه توانست مجدداً با یاران مجاهد خود ارتباط برقرار نموده و به همرزمانش در جنگل بپیوندد. حمید در جنگل در عملیات متعددی شرکت داشت و بهدلیل شایستگیها و توانائیهای بسیاری که از خود نشان داد، بهعنوان یکی از فرماندهان تیمهای عملیاتی انتخاب شد. سرانجام در ۱۵ خرداد۱۳۶۱، حمید تنقطار طی یک درگیری در جنگهای رامسر زخمی شد. یک روز بعد هنگامی که قصد داشت خود را به شهر برساند، دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. و بالاخره در روز۲۲ خرداد ۱۳۶۱، در محل دادسرای رامسر تیرباران شد. | |||
== اسامی و مشخصات ۱۲۵ تن از شهدای پرسنل ارتشی مجاهد خلق == | == اسامی و مشخصات ۱۲۵ تن از شهدای پرسنل ارتشی مجاهد خلق == |
ویرایش