۱٬۶۶۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
جناب آقای بان کی مون، من هم از درد به خودم میپیچم و خوابم نمیبرد اما نه از درد جسمی و نه از درد شخصی، بلکه از درد تاریخی مردم این مرز و بوم، از دردی که ظلم و بیعدالتی به جان ما انداخته است. شما در رأس سازمانی هستید که باید مدافع حقوق اساسی ملت ما باشید و هرگاه مردمی در داخل کشورشان پناهی نمییابند دست به سوی شما دراز میکنند. من هم در ششمین دهه زندگیم پس از تحمل زجرها و بیعدالتیهای فراوان برای ثبت در تاریخ، شما را مورد خطاب قرار دادهام. | جناب آقای بان کی مون، من هم از درد به خودم میپیچم و خوابم نمیبرد اما نه از درد جسمی و نه از درد شخصی، بلکه از درد تاریخی مردم این مرز و بوم، از دردی که ظلم و بیعدالتی به جان ما انداخته است. شما در رأس سازمانی هستید که باید مدافع حقوق اساسی ملت ما باشید و هرگاه مردمی در داخل کشورشان پناهی نمییابند دست به سوی شما دراز میکنند. من هم در ششمین دهه زندگیم پس از تحمل زجرها و بیعدالتیهای فراوان برای ثبت در تاریخ، شما را مورد خطاب قرار دادهام. | ||
... جناب آقای دبیرکل؛ در دنیای امروز که سخن از حقوق حیوانات است ما چه گناهی کردهایم که باید از نخستین حقوق خود محروم باشیم؟ چرا من در طول بیش از یک سال و نیم از زمان دستگیریام فقط هشت دقیقه بتوانم وکیلم را ببینم؟ چرا وکالتنامه من پس از هفت ماه هنوز به دست خانوادهام نرسیده است؟ چرا و چرا و چرا؟ جناب آقای بان کی مون، چند شب است که به تصور اینکه آخرین شب عمر من است شب را به صبح میرسانم و الآن هم که این مطالب را برایتان مینویسم نمیدانم به دست شما میرسد یا نه، و اگر هم از حصارهای زندان بگذرد و به دستتان برسد شاید آن زمان من دیگر زنده نباشم، اما مهم نیست، من این نامه را نه برای خودم که اولین نبوده و آخرین هم نخواهم بود بلکه برای ملتی مینویسم که همه آنها درمعرض این بیعدالتی قرار دارند و امیدوارم مرگ من برای آنها زندگی، اسارت من برای آنها آزادی، ظلم من برایشان عدالت و ناامنی خانوادهام برایشان امنیت را به ارمغان | ... جناب آقای دبیرکل؛ در دنیای امروز که سخن از حقوق حیوانات است ما چه گناهی کردهایم که باید از نخستین حقوق خود محروم باشیم؟ چرا من در طول بیش از یک سال و نیم از زمان دستگیریام فقط هشت دقیقه بتوانم وکیلم را ببینم؟ چرا وکالتنامه من پس از هفت ماه هنوز به دست خانوادهام نرسیده است؟ چرا و چرا و چرا؟ جناب آقای بان کی مون، چند شب است که به تصور اینکه آخرین شب عمر من است شب را به صبح میرسانم و الآن هم که این مطالب را برایتان مینویسم نمیدانم به دست شما میرسد یا نه، و اگر هم از حصارهای زندان بگذرد و به دستتان برسد شاید آن زمان من دیگر زنده نباشم، اما مهم نیست، من این نامه را نه برای خودم که اولین نبوده و آخرین هم نخواهم بود بلکه برای ملتی مینویسم که همه آنها درمعرض این بیعدالتی قرار دارند و امیدوارم مرگ من برای آنها زندگی، اسارت من برای آنها آزادی، ظلم من برایشان عدالت و ناامنی خانوادهام برایشان امنیت را به ارمغان آورد. | ||
به امید جهانی سرشار از آزادی، عدالت و امنیت _ دیماه ۱۳۸۹، زندان اوین | |||
. | |||
== اعدام == | == اعدام == |
ویرایش