۱٬۶۵۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۵۱: | خط ۳۵۱: | ||
== قانونمندی در روندهای اجتماعی == | == قانونمندی در روندهای اجتماعی == | ||
تا نیمهی دوم قرن نوزدهم میلادی، عملکرد جامعه، پیچیده و غیرقابل فهم به نظر میرسید. مردم گمان میکردند که نیروهای اجتماعی کور، باعث و بانی تغییر هستند. گرچه بسیاری از متفکران درباره قوانین تاریخی حرف میزدند اما هیچ نظر علمی درباره جامعه وجود نداشت. اما در نیمه سده نوزدهم بود که یک تئوری علمی درباره جامعه پدید آمد. کارل مارکس و فردریک انگلس اولین کسانی بودند که به نقش طبقه کارگر در تاریخ پی بردند. آنها ثابت کردند که جامعه برطبق قوانین عینی، یعنی مستقل از ارادهی انسانها تکامل مییابد. این بدان معناست که علیرغم خصلت به ظاهر تصادفی آنها، پدیدههای اجتماعی با هم بستگی نزدیک دارند و به ترتیب دقیق دنبال هم میآیند. بنابراین، تغییرات در شکلبندیهای اجتماعی-اقتصادی برطبق قوانین حاکم بر تکامل اجتماعی صورت میگیرد. ابتدا سیستم اشتراکی نخستین وجود داشت. سپس جامعهی بردهداری پدید آمد. به دنبال آن سیستم فئودالی و بعد سرمایهداری پدیدار گردید. این قوانین کلیهی حوزههای زندگی (اقتصادی، سیاسی و معنوی) را تحت تاثیر قرار میدهند. بین تولید و مصرف، بین سطح پیشرفت فنی و بارآوری کار پیوستگی نزدیک وجود دارد. اندنشه مارکسیسم بر این باور است که سوسیالیسم ناگزیر جانشین سیستم سرمایهداری خواهد شد. | |||
میتوان نتیجه گرفت که: | |||
* نیروهای اصلی جامعه، یعنی سازندگان تاریخ، مردم هستند. آنها اسباب کار میسازند، همهی انواع ثروت مادی را تولید میکنند، رسوم کهنه اجتماعی را از میان برمیدارند و بدین وسیله تکامل وجه تولید و جامعه را به طور کلی تضمین میکنند. | |||
* برای تغییر زندگی اجتماعی، نخست باید شالوده مادی جامعه، یعنی روابط اقتصادی یا تولیدی بین مردم را دگرگون کرد. | |||
=== جبر تاریخ، شرایط عینی و ذهنی === | |||
درک غیردیالکتیکی از جبر تاریخ (که درست نقطه مقابل نفی هرگونه قانونمندی در تاریخ است) تودهی مردم را خلع سلاح و نقش مبارزه و فعالیت زحمتکشان را نفی میکند. تفاوت اجتماع با طبیعت در این است که قوانین اجتماعی توسط انسانها و با فعالیت هرچه آگاهانهتر آنها تحقق میپذیرد. عمل قوانین اجتماعی، خودبهخودی و جدا از انسانها نیست، زیرا که اجتماع مرکب از انسانهاست، و کار و پراتیک و فعالیت و مبارزه انسانها است که روندهای اجتماعی را به وجود میآورد. در اینجاست که برخلاف روندهای طبیعت، عامل ذهنی نقش پیدا میکند. روندهای اجتماعی به نحوی دیالکتیکی دارای دو جنبه عینی و ذهنی هستند. کلید درک رشد جامعه و تفاوت آن با طبیعت، کلید درک تفاوت قوانین هستی طبیعی و قوانین هستی اجتماعی، عبارت است از درک درست دیالکتیکی عمل و عکسالعمل متقابل بین عامل تعیینکنندهی عینی و عامل ذهنی. | |||
قوانین عینی جامعه خودبهخودی عمل نمیکنند و عمل آنها و پیشرفت جامعه، مستلزم شرکت فعال انسان است. هرچه جامعه تکاملیافتهتر باشد، بیشتر فعالیت ایدئولوژیک آگاهانه و مبارزه انقلابی طبقات مترقی را ایجاب میکند. | |||
تفاوت طبقه فی نفسه یعنی طبقه در خود، با طبقه لنفسه یعنی طبقه برای خود، در همین جا روشن میشود. تا وقتی که یک طبقه محروم، بهطور بسته، در خودش و توی خودش است، هنوز به بلوغ شایسته برای غلبه بر طبقه حاکم و ستمگر نرسیده است. مگر اینکه بتواند حزب سیاسی خود را هم تشکیل بدهد. نتیجه اینکه، حرکت خودجوش و خودانگیخته و شرایط عینی برای انقلاب، البته مبنای لازم و ضروری است. اما برای اینکه به هدف برسد نیازمند تشکل و سازمان یافتگی و هدایت و رهبری است. این همان شرط کافی و همان عنصر ذهنی مکمل است. شرایطِ عینی را تکمیل و بارور میکند. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۵۸: | خط ۳۷۰: | ||
* تکامل جامعه، گروهی از نویسندگان شوروی | * تکامل جامعه، گروهی از نویسندگان شوروی | ||
* امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایهداری، ولادیمیر لنین | * امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایهداری، ولادیمیر لنین | ||
* [https://www.hambastegimeli.com/%DA%AF%D8%B2%D9%8A%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%A7/76184-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D8%A7%D8%B2 کارکرد و مسئولیت پیشتاز- فصل سوم از کتاب مبانی مشروعیت و مرزهای سرخ مقاومت، مسعود رجوی] |
ویرایش