۹٬۹۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
'''ارنستو چه گوارا''' با نام کامل ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا (به اسپانیایی: Ernesto Rafael Guevara de la serna) معروف به چه گوارا یا ال چه، زاده ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در شهر روزاریو (Rosario) واقع در ایالت سانتافه آرژانتین به دنیا آمد. او پزشکی انقلابی، نظریه پرداز جنگهای چریکی، سیاست مدار، نویسنده، و یکی از چهرههای شاخص انقلاب کوبا بود. امروزه چهره و منش چه گوارا به نمادی جهانی از عنصر شورشگری در برابر ظلم و نابرابری تبدیل شده است، | '''ارنستو چه گوارا''' با نام کامل ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا (به اسپانیایی: Ernesto Rafael Guevara de la serna) معروف به چه گوارا یا ال چه، زاده ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در شهر روزاریو (Rosario) واقع در ایالت سانتافه آرژانتین به دنیا آمد. او پزشکی انقلابی، نظریه پرداز جنگهای چریکی، سیاست مدار، نویسنده، و یکی از چهرههای شاخص انقلاب کوبا بود. امروزه چهره و منش چه گوارا به نمادی جهانی از عنصر شورشگری در برابر ظلم و نابرابری تبدیل شده است، | ||
چه گوارا در خانواده ای مرفه ایرلندی - اسپانیایی متولد شد. پدرش ارنستو گوارا لینچ، ایرلندی و مادرش | چه گوارا در خانواده ای مرفه ایرلندی - اسپانیایی متولد شد. پدرش ارنستو گوارا لینچ، ایرلندی و مادرش سلیا دلاسرنا اسپانیایی بود. چه گوارا ازکودکی دچار بیماری تنگی نفس (آسم) بود که تا پایان عمر این بیماری همراه او بود. درسال ۱۹۴۶ همراه با کوچ خانواده به بوئنس آیرس به تحصیل پزشکی پرداخت. درماه مارس سال ۱۹۵۳ با ارائه پایاننامه خود در باره حساسیتها (آلرژی) اجازه طبابت گرفت. چه گوارا پس از فارغ التحصیلی بیشتر اوقات فراغت خود را درسفر به کشورهای مختلف امریکای لاتین گذراند. درسال ۱۹۵۳ به گواتمالا رفت و درآنجا در سال ۱۹۵۴ شاهد سقوط دولت جاکوبو آربنز بدست سازمان «سیا» بود. چه گوارا از گواتمالا به مکزیک رفت و درآنجا با رائول و فیدل کاسترو آشنا شد و به آنها پیوست. درتابستان سال ۱۹۵۵ بعنوان سومین عضو تیم شناسایی جنبش ۲۶ ژوئیه کوبا توسط کاسترو برگزیده شد. او در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶ به همراه ۸۲ مبارز دیگر با قایقی به نام «گرانما» برای راه اندازی نبرد با دیکتاتوری باتیستا به کوبا رفت . چه گوارا در دوم ژانویه ۱۹۵۹ با پیروزی بر باتیستا به همراه یارانش وارد هاوانا شد.ارنستو چه گورا پس از پیروزی انقلاب در کوبا در پائیز ۱۹۶۶ به بولیوی رفته و با ایجاد یک گروه چریکی مبارزه در این کشور را آغاز کرد. چه گورا پس از نبردی خونین به اسارت ارتش بولیوی درآمد در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد. | ||
== کودکی و جوانی چه گوارا == | == کودکی و جوانی چه گوارا == | ||
چه گوارا درخانواده ای جمهوری خواه با افکار مترقی نشو و نما کرد و اولین تاثیرات عملی را در دنیای سیاست در سن ده سالگی از عموی خود پذیرفت. چه گوارا در سال ۱۹۳۶ برای کمک به جمهوری خواهان اسپانیا به گردانهای بین المللی در آنجا پیوست. او همراه با هر نامه عمویش روی نقشهای که داشت تغییرات جبهه بین جمهوری خواهان اسپانیا از یک | چه گوارا درخانواده ای جمهوری خواه با افکار مترقی نشو و نما کرد و اولین تاثیرات عملی را در دنیای سیاست در سن ده سالگی از عموی خود پذیرفت. عموی چه گوارا در سال ۱۹۳۶ برای کمک به جمهوری خواهان اسپانیا به گردانهای بین المللی در آنجا پیوست. او همراه با هر نامه عمویش روی نقشهای که داشت تغییرات جبهه بین جمهوری خواهان اسپانیا از یک سو و فالانٰژیستها و متحدان نازی آنها را از سوی دیگر علامت گذاری کرده و تحولات جنگ را دنبال می کرد.<ref>کتاب چهره یک انفلابی صفحه ۲۳ و ۲۴</ref> | ||
ارنستوی جوان پس از انتقال خانواده به شهر بوئنس آیرس در سال ۱۹۴۶ به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت. او درماه مارس سال ۱۹۵۳ پایان نامه خود را نوشت و اجازه طبابت | ارنستوی جوان پس از انتقال خانواده به شهر بوئنس آیرس در سال ۱۹۴۶ به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت. او درماه مارس سال ۱۹۵۳ پایان نامه خود را نوشت و اجازه طبابت دریافت کرد. | ||
== سفرهای چه گوارا == | == سفرهای چه گوارا == | ||
چه گوارا پس از دریافت مدرک فارغالتحصیلی پزشکی یک سال مرخصی گرفت و به همراه دوستش «آلبرتو گرانادو» به کشورهای آمریکای لاتین مسافرت کرد. آنها با یک موتور سیکلت توترون ۵۰۰ خارج از رده دست به این سفر دور و دراز زدند. هدف او، درمان بیماران جذامی بود. اما موتور در همان ابتدای مسیر خراب شد و آن دو مجبور شدند ادامه مسیر را پیاده طی کنند. به گفته خود «چه» این اتفاق باعث شد او بهتر و بیشتر با فقر و بدبختی مردم آمریکای لاتین آشنا شود. او برای تامین | چه گوارا پس از دریافت مدرک فارغالتحصیلی پزشکی یک سال مرخصی گرفت و به همراه دوستش «آلبرتو گرانادو» به کشورهای آمریکای لاتین مسافرت کرد. آنها با یک موتور سیکلت توترون ۵۰۰ خارج از رده دست به این سفر دور و دراز زدند. هدف او، درمان بیماران جذامی بود. اما موتور در همان ابتدای مسیر خراب شد و آن دو مجبور شدند ادامه مسیر را پیاده طی کنند. به گفته خود «چه» این اتفاق باعث شد او بهتر و بیشتر با فقر و بدبختی مردم آمریکای لاتین آشنا شود. او برای تامین هزینههای سفر کارگری می کرد و از نزدیک فقر و بیسوادی مردم آمریکای لاتین را احساس می کرد. چه گوارا دلیل این بدبختی را نظام ظالم و فاسد آن زمان میدانست و برطبق مطالعاتی که ازمارکسیسم داشت تنها راه رهایی از این فلاکت را «انقلاب مسلحانه» برآورد میکرد. | ||
چه گوارا بعد از این مسافرت خاطراتش را از | چه گوارا بعد از این مسافرت خاطراتش را از درک رنج مردم محروم بصورت کتابی درآورد. | ||
چه گوارا بار دیگر در سال ۱۹۵۳ به سفر رفت و پس از بولیوی، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، هندوراس و السالوادور به گواتمالا رسید. | چه گوارا بار دیگر در سال ۱۹۵۳ به سفر رفت و پس از بولیوی، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، هندوراس و السالوادور به گواتمالا رسید. | ||
در شهر گواتمالا گوارا با هیلدا گادآ آکوستا که یک اقتصاددان پرویی بود آشنا شد. هیلدا از لحاظ سیاسی به خوبی با جناح چپگرای «متحدین انقلابی خلق آمریکا» APRA (American Popular Revolutionary Alliance) در ارتباط بود. او چه گوارا را به چند مقام رسمی بلند مرتبه در دولت آربنز معرفی کرد. جایی که رئیس جمهور | در شهر گواتمالا گوارا با هیلدا گادآ آکوستا که یک اقتصاددان پرویی بود آشنا شد. هیلدا از لحاظ سیاسی به خوبی با جناح چپگرای «متحدین انقلابی خلق آمریکا» APRA (American Popular Revolutionary Alliance) در ارتباط بود. او چه گوارا را به چند مقام رسمی بلند مرتبه در دولت آربنز معرفی کرد. جایی که رئیس جمهور جاکوبو آربنز از طریق اصلاحات ارضی قصد براندازی نظام لاتیفوندیا (latifundia system) را داشت. گوارا در گواتمالا ماند تا آنچه لازم بود کسب کند تا به یک «انقلابی واقعی» تبدیل شود. | ||
[[پرونده:چه گوارا در کنار فیدل کاسترو.jpg|جایگزین=چه گوارا و فیدل کاسترو|بندانگشتی|چه گوارا و فیدل کاسترو]] | [[پرونده:چه گوارا در کنار فیدل کاسترو.jpg|جایگزین=چه گوارا و فیدل کاسترو|بندانگشتی|چه گوارا و فیدل کاسترو]] | ||
== آشنایی چه گوارا با فیدل کاسترو == | == آشنایی چه گوارا با فیدل کاسترو == | ||
چه گوارا در سفرهای خود با چند تن از تبعیدیهای متصل به جنبش ۲۶ ژوئیه به رهبری «فیدل کاسترو» (جنبشی که حمله به یک سرباز خانه در | چه گوارا در سفرهای خود با چند تن از تبعیدیهای متصل به جنبش ۲۶ ژوئیه به رهبری «فیدل کاسترو» (جنبشی که حمله به یک سرباز خانه در سانتیاگوی کوبا به نام مونکادا را انجام داد.) ارتباط بر قرار کرد. در طی این ارتباطات بود که چه گوارا لقب معروف «چه» (che) را که در آرژانتینی مانند «رفیق» به کار میرود کسب کرد. | ||
او مدتی به یک گروه کوچک چریکی که توسط جوانان کمونیست تشکیل شده بود پیوست. آربنز در اثر توطئه خارجی علیه دولتش، مجبور شد به سفارت مکزیک پناهنده شود و از حامیان خارجی خود خواست که کشور را ترک کنند. هیلدا بازداشت شد و چه گوارا به کنسولگری آرژانتین پناه برد. او به مکزیک رفت و در سال ۱۹۵۴ دوباره با تبعیدیهای کوبا ارتباط برقرار کرد. | او مدتی به یک گروه کوچک چریکی که توسط جوانان کمونیست تشکیل شده بود پیوست. آربنز در اثر توطئه خارجی علیه دولتش، مجبور شد به سفارت مکزیک پناهنده شود و از حامیان خارجی خود خواست که کشور را ترک کنند. هیلدا بازداشت شد و چه گوارا به کنسولگری آرژانتین پناه برد. او به مکزیک رفت و در سال ۱۹۵۴ دوباره با تبعیدیهای کوبا ارتباط برقرار کرد. | ||
«نیکو لوپز» از تبعیدیهای کوبایی، چه گوارا را به رائول کاسترو و او نیز « چه » را به برادر بزرگترش یعنی فیدل کاسترو معرفی کرد. چه گوارا در سال ۱۹۵۵ به عضویت جنبشی که تحت رهبری فیدل کاسترو بود درآمد. نام این جنبش، جنبش ۲۶ ژوئیه بود که قصد براندازی حکومت باتیستا در کوبا را داشت. درهمین راستا آنها که ۸۲ رزمنده بودند با قایقی بنام «گرانما» به معنی «مادر بزرگ» در سواحل کوبا پیاده شدند اما در ساحل در کمین نیروهای باتیستا افتادند. در این عملیات بسیاری از نفرات کاسترو کشته شدند و کاسترو به همراه چه گوارا و عده کمی از نفرات (جمعاٌ ۲۲ نفر) توانستند از چنگ دشمن سالم بیرون بیایند. چه گوارا گفته است: «در همین مقابله خونین بود که من تجهیزات پزشکیم را کنار گذاشتم و برای جنگ از جسد یکی از مبارزان سلاح برداشتم».<ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/140383 مقاله ارنستو چه گوارا، شعله ای جاویدان درحافظه بشریت سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> | «نیکو لوپز» از تبعیدیهای کوبایی، چه گوارا را به رائول کاسترو و او نیز « چه » را به برادر بزرگترش یعنی فیدل کاسترو معرفی کرد. چه گوارا در سال ۱۹۵۵ به عضویت جنبشی که تحت رهبری فیدل کاسترو بود درآمد. نام این جنبش، جنبش ۲۶ ژوئیه بود که قصد براندازی حکومت باتیستا در کوبا را داشت. درهمین راستا آنها که ۸۲ رزمنده بودند با قایقی بنام «گرانما» به معنی «مادر بزرگ» در سواحل کوبا پیاده شدند اما در ساحل به دلیل خیانت راهنمای آنها در کمین نیروهای باتیستا افتادند. در این عملیات بسیاری از نفرات کاسترو کشته شدند و کاسترو به همراه چه گوارا و عده کمی از نفرات (جمعاٌ ۲۲ نفر) توانستند از چنگ دشمن سالم بیرون بیایند. چه گوارا گفته است: «در همین مقابله خونین بود که من تجهیزات پزشکیم را کنار گذاشتم و برای جنگ از جسد یکی از مبارزان سلاح برداشتم».<ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/140383 مقاله ارنستو چه گوارا، شعله ای جاویدان درحافظه بشریت سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> | ||
== مبارزات چه گوارا در کوبا == | == مبارزات چه گوارا در کوبا == | ||
کاسترو چه گوارا را به عنوان رهبر هنگ دوم لشکر انتخاب کرد. اولین اقدام چه گوارا برای حمله به یک پادگان در بیکیتو (Bueuycito) درست مانند نقشه پیش نرفت. افراد چه گوارا سر وقت حاضر نشدند و او هم به تنهایی حمله را شروع کرد. چه گوارا خواست یکی از نگهبانهای دشمن را دستگیر کند اما نگهبان فرار کرد و او هم به طرف نگهبان شروع به تیراندازی کرد اما تفنگش از کار افتاد. او در زیر بارانی از گلوله به طرف نیروهای خودی فرار کرد، اما آنها هم با شنیدن صدای تیراندازی، پادگان را به رگبار تیر گرفتند. در هر صورت پادگان تا قبل از این که چه بتواند تفنگش را درست کند تسلیم افراد او شد. | کاسترو چه گوارا را به عنوان رهبر هنگ دوم لشکر انقلابیون انتخاب کرد. اولین اقدام چه گوارا برای حمله به یک پادگان در بیکیتو (Bueuycito) درست مانند نقشه پیش نرفت. افراد چه گوارا سر وقت حاضر نشدند و او هم به تنهایی حمله را شروع کرد. چه گوارا خواست یکی از نگهبانهای دشمن را دستگیر کند اما نگهبان فرار کرد و او هم به طرف نگهبان شروع به تیراندازی کرد اما تفنگش از کار افتاد. او در زیر بارانی از گلوله به طرف نیروهای خودی فرار کرد، اما آنها هم با شنیدن صدای تیراندازی، پادگان را به رگبار تیر گرفتند. در هر صورت پادگان تا قبل از این که چه بتواند تفنگش را درست کند تسلیم افراد او شد. | ||
گوارا برای گروه یک مرکز رادیویی مخفی به نام رادیوی شورشی (Radio Rebelde) در فوریهٔ ۱۹۵۸ درست کرد. آنها به وسیلهٔ این مرکز برای مردم کوبا اعلامیه منتشر میکردند و با افرادی که خواستار عضویت در گروه بودند ارتباط بر قرار میکردند. | گوارا برای گروه یک مرکز رادیویی مخفی به نام رادیوی شورشی (Radio Rebelde) در فوریهٔ ۱۹۵۸ درست کرد. آنها به وسیلهٔ این مرکز برای مردم کوبا اعلامیه منتشر میکردند و با افرادی که خواستار عضویت در گروه بودند ارتباط بر قرار میکردند. | ||
در اواخر ژوئیه ۱۹۵۸ چه گوارا نقشی بسیار اساسی در نبرد Las Mercedes ایفا کرد. او ۱۵۰۰ نفر از افراد باتیستا را که قصد کشتن فیدل کاسترو و از بین بردن جنبش را داشتند، با استفاده از هنگ خود دستگیر کرد. بعدها سرگرد آمریکایی لری باکمن (Larry Bockman) این عملیات چه گوارا را تحلیل کرد و آن را عالی و بیهمتا (brilliant) خواند. با ادامه یافتن جنگ، چه گوارا رهبری یک هنگ دیگر را بر عهده گرفت و آن را به غرب اعزام کرد تا در لحظهٔ موعود حملهٔ آخر را به سوی هاوانا انجام دهند. در روزهای پایانی دسامبر ۱۹۵۸ چه گوارا به هنگ انتحاری خود دستور داد تا به سانتا کلارا (Santa Clara) حمله کنند. این حمله آخرین پیروزی قاطعانهٔ انقلابیون بود. رادیوی شورشی اعلام کرد هنگ چه گوارا در شب سال نو | در اواخر ژوئیه ۱۹۵۸ چه گوارا نقشی بسیار اساسی در نبرد Las Mercedes ایفا کرد. او ۱۵۰۰ نفر از افراد باتیستا را که قصد کشتن فیدل کاسترو و از بین بردن جنبش را داشتند، با استفاده از هنگ خود دستگیر کرد. بعدها سرگرد آمریکایی لری باکمن (Larry Bockman) این عملیات چه گوارا را تحلیل کرد و آن را عالی و بیهمتا (brilliant) خواند. با ادامه یافتن جنگ، چه گوارا رهبری یک هنگ دیگر را بر عهده گرفت و آن را به غرب اعزام کرد تا در لحظهٔ موعود حملهٔ آخر را به سوی هاوانا انجام دهند. در روزهای پایانی دسامبر ۱۹۵۸ چه گوارا به هنگ انتحاری خود دستور داد تا به سانتا کلارا (Santa Clara) حمله کنند. این حمله آخرین پیروزی قاطعانهٔ انقلابیون بود. رادیوی شورشی اعلام کرد هنگ چه گوارا در شب سال نو سانتاکلارا را پیروزمندانه تصرف کردند که با خبری که خبرگزاری بینالمللی بنا بر مرگ چه گوارا در حین نبرد داده بود تناقض داشت. در هر حال، باتیستا وقتی فهمید که ژنرالهایش با شورشیها مذاکره داشته و در جبههٔ آنها هستند در اولین روز سال ۱۹۵۹ از کوبا فرار کرد. در همان روز فیدل کاسترو و افرادش در نبرد خود پیروز شدند و نظام کنونی کوبا را تشکیل دادند. | ||
چه گوارا چندین پست مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رییس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده گرفت. او در این مدت شبانه روز برای ساختن کوبا که | چه گوارا چندین پست مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رییس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده گرفت. او در این مدت شبانه روز برای ساختن کوبا که ویرانهای بدور از تمدن بود به همراه فیدل کاسترو کار کرد. هنگامی ژان پل سارتر برای دیدن او به کوبا سفر کرد وی را به عنوان مردی که هرگز نمیخوابد توصیف نمود. | ||
== رفتن چه گوارا به بولیوی == | == رفتن چه گوارا به بولیوی == | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
== سخنانی از چه گوارا<ref>وبلاگ فرمانده چه [http://www.che1.blogfa.com/category/1 گوارا]</ref> == | == سخنانی از چه گوارا<ref>وبلاگ فرمانده چه [http://www.che1.blogfa.com/category/1 گوارا]</ref> == | ||
* «وقتی رؤیای تحول از میان برود زمان [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب]] فرا می رسد.» | * «وقتی رؤیای تحول از میان برود زمان [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب]] فرا می رسد.» | ||
* از دشمن نترسید اما از این بترسید که دشمن از شما نترسد | * از دشمن نترسید اما از این بترسید که دشمن از شما نترسد. | ||
* باید همیشه آماده باشی تا در اعماق وجودت هر | * باید همیشه آماده باشی تا در اعماق وجودت هر بیعدالتی را که بر هر فردی در هر نقطهای از دنیا اتفاق میافتد حس کنی، این بهترین خصوصیت انقلابی است. | ||
* آزادي بيش از همه از دست | * آزادي بيش از همه از دست کسانی ضربه ميخورد که براي نيل به آن کوتاهترين مسير را انتخاب ميکنند. | ||
* ما نباید نزد مردم برویم و بگوییم: ما آمدهایم تا شما را زیر بال و پر خود گرفته و فقیرنوازی کنیم، یا علم خودمان را به شما تعلیم دهیم، کمبود | * ما نباید نزد مردم برویم و بگوییم: ما آمدهایم تا شما را زیر بال و پر خود گرفته و فقیرنوازی کنیم، یا علم خودمان را به شما تعلیم دهیم، کمبود فرهنگتان، جهلتان را از مسائل ابتدایی و اشتباهاتتان را به خودتان گوشزد کنیم. به جایش باید با ذهنی پژوهنده و روحی فروتن، از منبع عظیم دانایی و خرد ِ مردم بهره بگیریم. | ||
* ما هرگز نمیتوانیم از داشتن چیزی برای زندگی مطمئن شویم تا وقتی که برای آن مایل به مردن باشیم. | * ما هرگز نمیتوانیم از داشتن چیزی برای زندگی مطمئن شویم تا وقتی که برای آن مایل به مردن باشیم. | ||
* اگر تو در برابر هر بیعدالتی از خشم به لرزه | * اگر تو در برابر هر بیعدالتی از خشم به لرزه میافتی؛ بدان که یکی از رفقای من هستی (یکی مثل من هستی). | ||
* انقلاب، سیبی نیست که پس از رسیدن | * انقلاب، سیبی نیست که پس از رسیدن میافتد، ما باید به افتادن مجبورش کنیم. | ||
* یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت می کند که به او احتیاج است. | * یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت می کند که به او احتیاج است. | ||
* اگر نتوان | * اگر نتوان آزادی و عدالت را یکجا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می کنم، تا بتوانم به بیعدالتی اعتراض کنم. | ||
* برای تشخیص زنده یا مرده بودن یک انسان، به شرف او نگاه کنید، نه به نبض او. | * برای تشخیص زنده یا مرده بودن یک انسان، به شرف او نگاه کنید، نه به نبض او. | ||
* من | * من علاقهمند به جامعه خشکِ اقتصادی نیستم. ما علیه نکبت و [[از خود بیگانگی|از خودبیگانگی]] مبارزه می کنیم. | ||
* شور و اشتیاق لازمه ی هر کار بزرگی است . و برای انقلاب کردن . عشق و شور و جسارت بسیار زیادی لازم است | * شور و اشتیاق لازمه ی هر کار بزرگی است . و برای انقلاب کردن . عشق و شور و جسارت بسیار زیادی لازم است. | ||
* مردم را دریاب… هرگز سازش نکن… کسانی که سازش نمی کنند میمیرند . اما مرگشان عین حیات و زندگیست … آری . تو نیز میمیری . اما در چهره ات نشانی از مرگ نخواهد بود… | * مردم را دریاب… هرگز سازش نکن… کسانی که سازش نمی کنند میمیرند . اما مرگشان عین حیات و زندگیست … آری . تو نیز میمیری . اما در چهره ات نشانی از مرگ نخواهد بود… | ||
* عید من آن روزی است که زحمت یک سال دهقان . شام یک شب پادشاه نباشد. | * عید من آن روزی است که زحمت یک سال دهقان . شام یک شب پادشاه نباشد. | ||
* با بیشتر شدن درجات | * با بیشتر شدن درجات استثمار، حس انقلاب هر لحظه قویتر می شود. | ||
* من | * من آزادیبخش نیستم. آزادیبخش وجود ندارد . مردم هستند که خود را آزاد میکنند. | ||
* راهنمای عمل یک انقلابی حقیقی، احساسات عمیق عاشقانه اوست. | * راهنمای عمل یک انقلابی حقیقی، احساسات عمیق عاشقانه اوست. | ||
* بگذارید بگویم که یک انقلابی واقعی توسط حس بزرگی از عشق راهبری میشود. | * بگذارید بگویم که یک انقلابی واقعی توسط حس بزرگی از عشق راهبری میشود. | ||
خط ۲۰۸: | خط ۲۰۸: | ||
این زن مونیکا ارتل (Monika Ertl) بود که به «انتقام گیر چه گوارا» شهرت یافت. در کیف دستی او یادداشتی به دست آمد که روی آن نوشته بود: «پیروزی یا مرگ، ارتش آزادیبخش ملی.» | این زن مونیکا ارتل (Monika Ertl) بود که به «انتقام گیر چه گوارا» شهرت یافت. در کیف دستی او یادداشتی به دست آمد که روی آن نوشته بود: «پیروزی یا مرگ، ارتش آزادیبخش ملی.» | ||
وقتی درتاریخ ۹ اکتبر ۱۹۶۷، ارنستو چهگوارا در بولیوی به قتل رسید، به فرمان روبرتو کواینتانییا دستانش را قطع کردند. دو سال پس از آن، کواینتانییا با ضربات قنداق تفنگ، کمر زندانی سیاسی به نام گوئیدو اینتی پاردو از رهبران چریکها و یکی از پنج چریک باقیمانده از جنبش چه گوارا در بولیوی را شکست و بعد او را به قتل رسانید. او به همین دلایل به یک هدف در میان انقلابیون بدل گشت و «ارتش آزادیبخش | وقتی درتاریخ ۹ اکتبر ۱۹۶۷، ارنستو چهگوارا در بولیوی به قتل رسید، به فرمان روبرتو کواینتانییا دستانش را قطع کردند. دو سال پس از آن، کواینتانییا با ضربات قنداق تفنگ، کمر زندانی سیاسی به نام گوئیدو اینتی پاردو از رهبران چریکها و یکی از پنج چریک باقیمانده از جنبش چه گوارا در بولیوی را شکست و بعد او را به قتل رسانید. او به همین دلایل به یک هدف در میان انقلابیون بدل گشت و «ارتش آزادیبخش ملی» (ELN) در پی گرفتن انتقام از او بود. دولت بولیوی از ترس همرزمان چه گوارا، او را بعنوان کنسول به هامبورگ اعزام نمود. | ||
مونیکا آرتل که تعهدی استوار به چهگوارا و آرمان انقلابیاش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست «جنبش آزادیبخش ملی» برای انتقام همرزمانش این ماموریت را | مونیکا آرتل که تعهدی استوار به چهگوارا و آرمان انقلابیاش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست «جنبش آزادیبخش ملی» برای انتقام همرزمانش این ماموریت را میپذیرد. جمله معروف «نه می بخشیم و نه فراموش میکنیم» از اوست. او در آخرین نامه به خانواده اش در سال ۱۹۶۹ نوشت: «بدرود، من میروم و شما دیگر مرا هرگز نخواهید دید.» | ||
=== قاتل چه گوارا === | === قاتل چه گوارا === |
ویرایش