۱٬۶۶۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''محسن رضائی''' با نام اصلی «سبزوار رضایی میرقائد» (۱۰ شهریور ۱۳۳۳ در مسجد سلیمان) در مسجد سلیمان به دنیا آمد. قبل از انقلاب در سال ۱۳۵۲ برای تحصیل رشته مهندسی مکانیک به تهران آمد و وارد گروه منصورون شد و بعد از انقلاب از اعضای اصلی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد. وی پس از تأسیس سپاه پاسداران عضو شورای مرکزی سپاه شد و فرمانده اطلاعات سپاه را برای ۲ سال به عهده گرفت محسن رضایی در اولین ماههای جنگ ایران با عراق از سوی خمینی به عنوان فرمانده ستاد کلی نیروهای مسلح به فرماندهی سپاه انقلاب اسلامی انتخاب شد. در همان زمان او نام خود را از سبزوار رضایی میرقائد به محسن رضایی تغییر داد و شناسنامهی المثنی گرفت و در طول ۸ سال جنگ او فرمانده سپاه بود، محسن رضایی به مدت شانزده سال، از ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده داشت<ref>[http://biografiaka.akaup.com/biography/lider/news20177311525863227.html بیوگرافی کامل محسن رضایی-سایت اکا]</ref>. | '''محسن رضائی''' با نام اصلی «سبزوار رضایی میرقائد» (۱۰ شهریور ۱۳۳۳ در مسجد سلیمان) در مسجد سلیمان به دنیا آمد. قبل از انقلاب در سال ۱۳۵۲ برای تحصیل رشته مهندسی مکانیک به تهران آمد و وارد گروه منصورون شد و بعد از انقلاب از اعضای اصلی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد. وی پس از تأسیس سپاه پاسداران عضو شورای مرکزی سپاه شد و فرمانده اطلاعات سپاه را برای ۲ سال به عهده گرفت محسن رضایی در اولین ماههای جنگ ایران با عراق از سوی خمینی به عنوان فرمانده ستاد کلی نیروهای مسلح به فرماندهی سپاه انقلاب اسلامی انتخاب شد. در همان زمان او نام خود را از سبزوار رضایی میرقائد به محسن رضایی تغییر داد و شناسنامهی المثنی گرفت و در طول ۸ سال جنگ او فرمانده سپاه بود، محسن رضایی به مدت شانزده سال، از ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده داشت<ref>[http://biografiaka.akaup.com/biography/lider/news20177311525863227.html بیوگرافی کامل محسن رضایی-سایت اکا]</ref>. | ||
وی در سال ۱۳۵۳ با معصومه خدنگ که هر دو از اعضای گروه منصورون بودند، ازدواج کرد. فرزند او، علی رضایی، عضو شورای مرکزی جبهه ایستادگی است. علی رضایی با هدی طباطبایی فرزند لیلی بروجردی (نوه روحالله خمینی، فرزند زهرا مصطفوی و رئیس کمیته بانوان و جوانان دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام ،وکیل دادگستری، مشاور محسن رضایی در امور بانوان در انتخابات دهم ریاست جمهوری ) و عبدالحسین طباطبایی (برادر زن احمد خمینی برادر مرتضی و صادق طباطبایی) ازدواج کرده است. محسن رضایی همچنین سه دختر به نامهای سارا، زهرا و مهدیه دارد.همسر سارا رضایی، روحالله رئیسی، حقوقدان و بازپرس دادسرا است. پسر دیگر وی، احمد رضایی، در سن سی سالگی در نوامبر ۲۰۱۱ در هتلی در دوبی به طرز مشکوکی فوت کرده است. برادر او امیدوار رضایی نماینده شهر مسجد سلیمان در دوره ششم، هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی بوده است. | |||
'''مسئولیتها:''' | |||
– عضو بلندپایه گروه چریکی اسلامی منصورون در دهه ۵۰ شمسی | |||
ـ محافظ روحالله خمینی به عنوان عضو گروه ''منصورون''، به همراه گروههای ''صف'' و ''موحدین در سال'' ۱۳۵۷ | |||
ـ عضو هیئت ۱۲ نفره تدوین اساسنامه سپاه در زمستان ۵۷ | |||
ـ عضویت در شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به مدت ۳ ماه در سال ۱۳۵۸ | |||
ـ موسس واحد اطلاعات و بررسیهای سیاسی سپاه و و اولین فرمانده این واحد از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ | |||
ـ فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سن ۲۷ سالگی از ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ | |||
-مؤسس نیروهای سهگانه سپاه (نیروی زمینی، هوایی و دریایی سپاه پاسداران) | |||
ـ موسس دو دانشگاه ''امام حسین'' و ''بقیهالله وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی'' | |||
ـ فرماندهیقرارگاه سازندگی خاتمالانبیا از ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ | |||
ـ عضو و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال ۱۳۷۶ تا کنون | |||
ـ مسئول کمیسیونهای تخصصی سند چشمانداز ۲۰ ساله ایران، سیاستهای نظام در جذب سرمایهگذاری خارجی و سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی در مجمع تشخیص مصلحت نظام | |||
ـ کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی در فهرست خط امام و رهبری در سال ۱۳۷۸ | |||
ـ کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری (دو روز قبل از انتخابات کناره گیری کرد) در سال ۱۳۸۴ | |||
ـ کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ | |||
ـ رییس کمیته کرسیهای نظریهپردازی دانشگاه عالی دفاع ملی | |||
ـ بازگشت به سپاه و تدریس در دانشگاه امام صادق از فروردینماه ۱۳۹۴ | |||
'''موارد نقض حقوق بشر:''' | |||
'''۱- مشارکت در سرکوب مخالفان سیاسی در دهه اول پس از انقلاب''' | |||
محسن رضایی به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه در اوایل انقلاب در دستگیری، شکنجه، حبس و اعدام اعضا یا هواداران سازمانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نقش داشته است. | |||
محسن رضایی پیش از احراز سمت فرماندهی سپاه پاسداران، مسئول واحد اطلاعات سپاه بود که به منظور مقابله با گروههای مخالف جمهوری اسلامی شکل گرفته بود و بعدها در سال ۱۳۶۳ به سه شاخه تقسیم شد: یک بخش با وزارت اطلاعات ادغام شد، بخش دیگر واحد اطلاعات سپاه را با وظایف جدیدش، که صرفاً اطلاعات نظامی بود، تشکیل داد و بخش سوم هم به عنوان حفاظت اطلاعات سپاه باقی ماند. | |||
اطلاعات سپاه در تهران و بسیاری از شهرهای دیگر، یکی از نهادهایی بود که سرکوب مخالفان جمهوری اسلامی ایران را که عمدتا در قالب سازمانهای سیاسی مارکسیستی یا سازمان مجاهدین خلق فعالیت میکردند به عهده داشت. سپاه تمامی ساختمانها و مراکز ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم محمدرضا شاه پهلوی) را در اختیار گرفته بود و از بسیاری از آنها به عنوان بازداشتگاه و محل بازجویی و شکنجه فعالان سیاسی استفاده میکرد. در تهران، تا پیش از تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳، بند ۲۰۹ زندان اوین در اختیار سپاه بود. | |||
محسن رضایی در «مصاحبه با برنامه تلویزیونی “دیروز، امروز، فردا» در بهمن ۸۹ با اشاره به درگیریهای حکومت با قیامهای کردستان و تهران در دهه ۶۰ میگوید: «سال ۶۰ تمام شهرهای ایران بدون استثناء درگیر زد و خورد بود و موتور نیروهای انقلاب در این سال روشن شد. در این سال واقعاً نمیدانستیم که آیا باید با عراقیها بجنگیم یا تهران را نگه داریم. چرا که در تیر سال ۶۰ از یک طرف با کمبود اسلحه در جنگ تحمیلی مواجه بودیم و از یک طرف خیابانهای تهران و مجاور مجلس و قوه قضائیه در آماج بمب و انفجارات بود.» | |||
همچنین مجموعهای از ترورهای مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور و در داخل، به همراه دستگیری و سرکوب قیام کردستان و قتل عامها و دستگیریهای گسترده دهه ۶۰، در زمان فرماندهی محسن رضایی در سپاه پاسداران رخ داده است. محسن سازگارا، که خود از اعضای اولیه سپاه پاسداران است، در مصاحبه با عدالت برای ایران اظهار میدارد که محسن رضایی بعد از ورود به سپاه، بخش اطلاعات وتحقیقات سپاه راکه قراربود به صورت مغز متفکر و برنامهریز سپاه باشد و حداکثر به صورت واحد اطلاعات نظامی برای سپاه عمل کند به صورت یک سازمان امنیت درآورده و خود در راس آن قرار گرفت. همچنین او در زمان جنگ مطرح نمود که سپاه باید ارگانهایی برای مقابله با مخالفین نظام داشته باشد. | |||
هاشمی رفسنجانی در یک سخنرانی درباره نقش سپاه در وقایع سالهای اول پس از انقلاب گفته است: «اوّلین آثار مثبت تشکیل سپاه در درگیری مؤثر با نیروهای شورشی ضد انقلاب بود که به تدریج آنها را شکست دادند و متواری کردند. کانونهای فتنه در خوزستان که خلق عرب ایجاد کرده بود، کردستان، ترکمنصحرا، بلوچستان و جاهای دیگر با حضور فرزندان سپاه متلاشی و منهدم شد. یکپارچگی کشور حفظ شد. سپاه خودش را نشان داد و ارزشش را در همان گامهای اوّلیه و برخوردهای درونشهری اثبات کرد.» | |||
رضایی در تایید نقش خود در سرکوب قیام کردستان میگوید: «از همان ابتدای تشکیل اطلاعات سپاه مسائل را با امام در میان میگذاشتم و حتی در سال ۵۸ که امام در بیمارستان بستری بود و دکتر عارف پزشک امام به هیچ کدام از مسئولان اجازه حضور در بیمارستان را نمیداد اما من به امام نزدیک میشدم و اطلاعات را در گوش امام میگفتم. در این سال که اوج درگیری با کودتاچیان وگروهک فرقان بود، مسائل عجیبی در کردستان و سیستان و بلوچستان رخ داد که در این زمانها رابطهام با امام زیادتر شده بود و برخی اوقات که امکان ملاقات نبود حوادث را خدمت ایشان مینوشتم.» | |||
توبا کمانگر که بیش از یک سال (خرداد ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۶۱) به عنوان گروگان برای آزاد شدن چند تن از پاسداران که در دست نیروهای کومهله بودهاند، در دو زندان، یکی در دهنشور کامیاران و دیگری در زندان سپاه در مقر سابق ساواک در سنندج بوده است، علیه محسن رضایی شهادت داده است. وی که سه بار در زندان سپاه در سنندج با رضایی مواجه شده است، از سوی وی و سایر مسئولان زندانها، با این تهدید مواجه شده که یا باید ازدواج با یکی از پاسداران را بپذیرد و یا اینکه اعدام میشود. این در حالی است که وی در آن زمان متاهل و باردار بوده است. | |||
توبا کمانگر در شهادت نزد عدالت برای ایران میگوید: «بعد از شش ماه هر کاری کردند من در هیچ رابطهای تسلیم نشدم و اصلا در هیچ رابطه کاری یا تشکیلاتی چیزی نگفتم. این محسن رضایی که حالا خودش را برای رئیس جمهوری ایران کاندید میکند، آن موقع سال شصت در زندانهای سنندج بود؛ کلا زندانهای کردستان. او آمد. اینها با محسن رضایی صحبت کرده بودند. به او گفته بودند که من شش ماه در زندان هستم، جرمم این است که خودم کومهله هستم و تمام خانوادهام کومهله است و شش ماه است که نه حاضر شدم به اینها هیچ حرفی بزنم و نه حاضرم با هیچ کدام از اینها ازدواج کنم. بعد از شش ماه من را بردند زندان ساواک سنندج. آن جا یک هفته توی یک سلول تکی بودم، توی این هفته سه بار همان آقای محسن رضایی، آمد من را دادگاهی کرد. یکی از جاشهایی[۱] که توی همان ده بودند که من زندانی بودم، آوردند برای ترجمه. روز اول اصلا چشم من را نبسته بودند ولی روز دومش که من توی اتاق سلول بودم گفت شش ماه توی زندان هستی، این هم جرم تو است، تو خودت کومهله هستی، خلاصه خیلی در مورد کومهله حرف های چرت و پرت گفت، فحش داد و گفت حتما مطمئن باش همه را یکی پس از دیگری میگیریم و همه را میآوریم پیش تو و تو هم با آنها یکی پس از دیگری اعدام میشوی. من هم گفتم باشد! مهم نیست! اعدام کنید من مشکلی ندارم. | |||
«حامله بودم، ششماهم بود. روز دوم که ما را بردند پایین، چشمم را بسته بودند، ولی میدانم که خیلی پایین رفتیم. توی ساواک سنندج بودیم، از هر طبقهای که پایین میرفتیم صدای جیغ کشیدن دختران میآمد، از تمام گوشه و کنار زندان. اصلا من توی این شش ماهی که توی اون ده زندان بودم و هر روز مرگ خودم را جلوی چشمم میدیدم، به اندازه این یک هفته ناراحت نشده بودم. بعد از هر طبقهای هم که پایین میرفتیم، میگفت ببین اینها همهشان که جیغ میکشند، همعقیدههای تو هستند، کومهلهای هستند، ولی دارند شکنجه میشوند و بهشان تجاوز میشود. محسن میگفت. | |||
«من آن موقع چون نمیتوانستم فارسی صحبت کنم یک نفر را آورده بودند. چشمم بسته بود، یک نفر هم دستم را گرفته بود. محسن رضایی با ما بود. او گفت: “با تو هم این کار را خواهیم کرد اگر حرف نزنی.” من هم هیچی نگفتم، او واژه تجاوز را استفاده کرد. گفت که اینهایی که جیغ میزنند، از همفکران تو، از همعقیدههای تو، کومهلهای هستند. من هیچی نگفتم. ولی من را بردند توی یک اتاقی، نشستم روی صندلی. گفتند ساعت نه صبح است. تا ساعت هشت شب، از من سوال و جواب کردند. حتی یک ذره آب هم ندادند بخورم. گفتند اینجا میمانی. محسن گفت: “تو خیلی از آنهایی که هستند نمیتوانی قویتر باشی، خودت این همه سر و صدا را میشنوی و میدانی چیست، فقط خیالت راحت باشد که از این ها بدتر به تو خواهیم کرد.” | |||
«گفت: “فقط یک کار میکنیم، ممکن است بگذاریم زنده بمانی تا بچهات به دنیا بیاید. اگر تا آن موقع توانستیم [صبر کنیم]، اگر هم نکردیم، نکردیم. مهم نیست. من هم گفتم مهم نیست، مثل تمام انسانهایی که از بین رفتند. واقعا اصلا هم ترسی نداشتم فقط تنها چیزی که داشتم و خیلی ناراحت شدم که اصلا تو نمیتوانستی از طبقه پایین بروی و صدا و هوار و جیغ را نشنوی. | |||
«متاسفانه نمیگذاشتند با هیچ کسی روبهرو بشم و کسی را ببینیم. چون میدانستند که همه ماها همدیگر را میشناسیم و متاسفانه هیچ کسی نبود. توی آن یک هفته که توی زندان سنندج بودم تنها بودم، فقط توی یک سلول کوچک که یک دستشویی و یک تخت تویش بود و هیچ کسی نبود آنجا. بعد از این یک هفته، روز آخر، محسن رضایی آمد و گفت: “ما تو را به همان زندان دهاتی که بودی بر می گردانیم ولی من با رئیس آن زندان صحبت کردم که یا قبل از فارغ شدنت تو را اعدام بکنند یا اینکه بگذارند بچهات به دنیا بیاید بعد تو را اعدام کنند، یا اینکه یک راه دیگر خیلی راحتی هم داری، میتوانی با یکی از برادران مسلمان ازدواج کنی.” من هم هیچی نگفتم.» | |||
توبا کمانگر تاکید میکند: «من خودم شاکی محسن رضایی هستم. یک بار بدون چشمبند او را دیدم و دو بار با چشمبند که دیگر از روی صدایش او را میشناختم که همان محسن رضایی ست.» | |||
''محسن رضایی در لباس کردی در کنار علی خامنهای، رییس جمهور وقت، ۰جبهههای جنگ ایران و عراق)'' | |||
مصاحبه با دو زندانی مرد که در همان زمان در زندان سنندج بازداشت بودهاند ثابت میکند که محسن رضایی، به عنوان فرمانده سپاه پاسداران، مکررا از قرارگاه حمزه سید الشهدا که در ارومیه قرار داشته بازدید میکرده است. این قرارگاه نه فقط مسئول امور مربوط به جنگ در استانهای غربی کشور بود، در امور امنیتی از جمله گروههای سیاسی مخالف نیز صلاحیت داشته است. محسن رضایی و سایر فرماندهان سپاه در راستای رسیدگی به امور مربوط به قرارگاه یادشده، از زندان سنندج نیز بازدید میکردهاند. مصاحبهشوندگان بر این باورند که اگر زندانی به دلیلی برای مقامات سپاه که امور امنیتی کردستان را در دست داشتهاند مهم میبود، محسن رضایی میتوانست در یکی از بازدیدهای خود وارد پرونده وی نیز بشود. به نظر میرسد توبا کمانگر هم به دلیل موقعیت همسرش در کومهله و هم به دلیل موضوع گروگانها و مبادله آنها، اهمیت ویژهای برای مقامات سپاه داشته است. | |||
'''۲- مشارکت در ترورهای خارج از کشور''' | |||
سپاه پاسداران همچنین در سالهای پس از جنگ در تعدادی عملیات تروریستی خارج از از مرزهای ایران دخالت داشت. در ۲۶ شهریور ۱۳۷۱، در رستورانی به نام میکونوس در شهر برلین سه تن از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران و یکی از دوستان ایشان در عملیاتی تروریستی به قتل رسیدند. دادگاه این پرونده سه سال و نیم طول کشید و در نهایت مقامات آلمان به این نتیجه رسیدند که دولت ایران مستقیما در این قتلها دخالت داشته است. ابوالحسن بنیصدر در جریان دادگاه، شهادت بر وجود کمیتهای به نام «کمیته امور ویژه» که یکی از نقشهای آن زمینهسازی و نظارت بر انجام ترورهای سیاسی است داد. کمیتهای که موافقت خامنهای و رفسنجانی شرط اساسی پذیرش ترورها در آن است. به شهادت شاهد «سی» یا ابوالقاسم مصباحی، مامور عالیرتبه اطلاعاتی سابق وزارت اطلاعات، که بعدها صحت بسیاری از شهادتهای او تایید شد و از منابع اصلی دادستانی آلمان به شمار میرفت، اعضای ثابت این کمیته عبارت بودند از: | |||
– آیتالله خامنهای، رهبر یا نمایندهاش اصغر میرحجازی | |||
– رئیس جمهور (هاشمی رفسنجانی) یا محسن هاشمی، پسرش، به عنوان نماینده | |||
– مسئول امور سیاست خارجی که در آن زمان همان وزیر امور خارجه ولایتی بود | |||
– علی فلاحیان، وزیر اطلاعات | |||
– محمد ریشهری (محمد محمدینیک)، اولین وزیر اطلاعات | |||
– محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران | |||
– رضا سیفاللهی، رئیس نیروهای انتظامی وقت | |||
– آیتالله ابولقاسم خزعلی، عضو شورای نگهبان.[۲] | |||
. در ژانویه ۱۹۹۴(۲۷ تیر ۱۳۷۲) در انفجاری درساختمان مرکز یهودیان در بوینس آیرس ۸۵ نفر کشته و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی شدند. دو سال پیش از آن نیز بمبی در سفارت اسرائیل منفجر شد که منجر به کشته شدن ۲۹ نفر شد. آرژانتین و اسرائیل ایران را عامل این انفجارها دانستند و در همین رابطه تعدادی از سران جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۶ از شوی اینترپل تحت تعقیب قرار گرفتند. محسن رضایی به همراه احمد وحیدی، فرمانده سپاه قدس وقت و وزیر دفاع، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری پیشین ایران، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات پیشین، علیاکبر ولایتی، وزیر امور خارجه پیشین، محسن ربانی، رایزن فرهنگی پیشین سفارت ایران در آرژانتین، هادی سلیمانپور، سفیر وقت ایران در آرژانتین و احمدرضا اصغری، دبیر سوم وقت سفارتخانه کسانی هستند که دادستانی آرژانتین خواستار بازداشت آنها بود. البته با صدور این حکم برای هاشمی رفسنجانی، ولایتی و سلیمانپور موافقت نشد. | |||
محسن رضایی با تاسیس قرارگاه خاتمالانبیا در سال ۱۳۶۸ و ثبت شرکتهای اقماری، زمینهساز ورود سپاه به فعالیتهای اقتصادی نیز بود؛ فعالیتهایی که امروز بخش گستردهای از اقتصاد ایران از جمله صنعت نفت، گاز، جادهسازی، سدسازی، موشکسازی، تولید خودرو و غیره در اختیار آن است. در ماه مه ۲۰۱۰ قرارگاه خاتمالانبیاء، شرکتهای زیرمجموعه آن و فرمانده آن رستم قاسمی تحت تحریم دولت آمریکا قرار گرفتند. در ۹ ژوئن همین سال نیز شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامهای این قرارگاه و چهار مؤسسه زیرمجموعه آن بهنامهای مکین، رهاب، فاطر و مهندسین مشاور ایمنسازان را به همراه ۴۰ شرکت و مؤسسه ایرانی دیگر در فهرست تحریمهای خود قرار داد. بر اساس این قطعنامه داراییهای این شرکتها در بانکهای خارجی باید مسدود شود و مسئولان آنها حق مسافرت بینالمللی ندارند. | |||
'''۳- مشارکت در سرکوب اعتراضات دی ماه ۹۶''' | |||
محسن رضایی به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در سرکوب اعتراضات دی ماه ۹۶ مسئول است. | |||
او در ۱۶ دی ۱۳۹۶ مدعی شدکه اعتراضات مسالمتآمیز مردم در شهرهای مختلف کشور توسط قدرتهای خارجی برنامه ریز و اجرا شده است و به این ترتیب از عواملی شد که زمینه سرکوبهای وسیع و خشن معترضان را فراهم کرد. | |||
در دی ماه ۹۶اعتراضات گشتردهای در قالب تجمعات خیابانی به کلیت نظام جمهوری اسلامی در قالب تجمعات خیابانی در بسیاری از شهرهای ایران شکل گرفت. این اعتراضات با خشونت بسیار توسط نیروهای امنیتی و انتظامی سرکوب شد. براساس منابع رسمی در حدود ۴۰۰۰نفر دستگیر و دهها تن از سوی پلیس و نیروهای بسیج کشته شدهاند. حداقل سه تن از بازداشتشدگان در زندان جان خود را از دست دادهاند و درباره دو نفر از این بازداشتشدگان ادعا شده که آنها در شرایطی مشکوک دست به خودکشی زدهاند. | |||
'''۴- حمایت از بازداشت و شکنجه دراویش گنابادی''' | |||
محسن رضایی در مقام دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام از نیروی انتظامی برای سرکوب خشن و وحشیانه دراویش گنابادی در وقایع موسوم به «گلستان هفتم» حمایت و تقدیر کرد. | |||
سیام بهمن و یکم اسفند ۱۳۹۶، تعدادی از دراویش گنابادی دراعتراض به بازداشت همکیشان خود و اعمال محدودیت بر نورعلی تابنده، قطب دراویش، در خیابان گلستان هفتم تهران تجمع کردند. این تجمع با یورش نیروهای انتظامی و امنیتی، به خشونت کشیده شد؛ دراویش به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفتند. ۱۷۰ تن از دراویش به دلیل شدت جراحت وارده به بیمارستان منتقل و حدود ۳۰۰ نفر از آنها بازداشت شدند. پس از آن این اتفاقات به حوادث گلستان هفتم موسوم شد. | |||
محمد راجی، یکی از این دراویش، در حمله نیروهای انتظامی و امنیتی بهشدت مجروح شد؛ با این وجود ماموران او را به بازداشتگاه شاپور بردند تا اینکه زیر بازجویی جان باخت. | |||
دهها تن از دراویش گنابادی در روندی ناعادلانه محاکمه و به احکام سنگین حبس، شلاق و تبعید محکوم شدند. محمد ثلاث به اتهام قتل سه مامور نیروی انتظامی از طریق زیر گرفتن آنها با اتوبوس محاکمه و با استناد به اقرار زیر شکنجه، در خرداد ۱۳۹۶اعدام شد. | |||
== زندگی == | == زندگی == |
ویرایش