|
|
خط ۱۰۶: |
خط ۱۰۶: |
|
| |
|
| ===== تجاوز به دختران باکره و کشیدن خون زندانی قبل از اعدام ===== | | ===== تجاوز به دختران باکره و کشیدن خون زندانی قبل از اعدام ===== |
| طبق گفته زندانیان زن آزاد شده و خانواده بعضی از اعدام شدگان خمینی رسما به بازجوهای زندان با حکم شرعی اجازه تجاوز به دختران زندانی قبل از اعدام داده بود. این امر بیانگر آن است که حتا زندانی محکوم به اعدام هم قادر به دفاع از هویت انسانی خود نیست<ref>نامه اعتراض آمیز منتظری به خمینی در همین رابطه [https://web.archive.org/web/20131102204334/http://www.amontazeri.com/farsi/Khaterat/html/1097.htm]</ref><ref>طبق اسناد مانده از برخی اعدامیان مانند الهه دکنما در سال 62 در شیراز روی لباس خود نوشته بود که به او تجاوز شده است .</ref><ref>تجاوز جنسی به زندانیان د[https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2_%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C_%D8%A8%D9%87_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86#cite_note-amontazeri.com-2 ر] ایران</ref> خمینی همچنین مجاز کرده بود که خون زندانیان را قبل از اعدام بکشند.<ref>حکم محرمانه شرعی کشیدن خون زندانیان سیاسی قبل از اعدام از طرف [https://irankhabarnews.com/2019/01/22/%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%AE%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%82/ دادستان]</ref> این امر هم نگرش جمهوری اسلامی به زندانی و اسیر و نداشتن هیچ گونه حقی در دفاع از خود را میرساند | | طبق گفته زندانیان زن آزاد شده و خانواده بعضی از اعدام شدگان خمینی رسما به بازجوهای زندان با حکم شرعی اجازه تجاوز به دختران زندانی قبل از اعدام داده بود. این امر بیانگر آن است که حتا زندانی محکوم به اعدام هم قادر به دفاع از هویت انسانی خود نیستزندانیان معتقدند در جمهوری اسلامی برای درهمشکستن زنان زندانی و بطور خاص زنان مجاهد و مبارز، تهدید به تعرض و اعمال روشهای غیراخلاقی در بازجویی رواج داشته است و با فتوای خمینی (تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام) در همه زندانها اجرا میشده است. |
| | |
| | در گزارشی از یک زندانی با عنوان «راز سر به مهر مینا» از زندان گلوگاه جریان دختری به نام مینا عسکری را شرح میدهد که بعد از تجاوز او را اعدام کرده و پاسداری با یک جعبه شیرینی به پدرش مراجعه کرده و خودش را داماد او معرفی میکند و این پدر دیگر کمر راست نکرد <ref>نامه اعتراض آمیز منتظری به خمینی در همین رابطه [https://web.archive.org/web/20131102204334/http://www.amontazeri.com/farsi/Khaterat/html/1097.htm]</ref><ref>طبق اسناد مانده از برخی اعدامیان مانند الهه دکنما در سال 62 در شیراز روی لباس خود نوشته بود که به او تجاوز شده است .</ref><ref>تجاوز جنسی به زندانیان د[https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2_%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C_%D8%A8%D9%87_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86#cite_note-amontazeri.com-2 ر] ایران</ref><ref>راز سر به مهر «پدر مینا»[https://article.mojahedin.org/i/news/203242]</ref> |
| | |
| | خمینی همچنین مجاز کرده بود که خون زندانیان را قبل از اعدام بکشند.<ref>حکم محرمانه شرعی کشیدن خون زندانیان سیاسی قبل از اعدام از طرف [https://irankhabarnews.com/2019/01/22/%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%AE%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%82/ دادستان]</ref> |
|
| |
|
| ===== واحدهای مسکونی قزلحصار ===== | | ===== واحدهای مسکونی قزلحصار ===== |
خط ۳۱۸: |
خط ۳۲۲: |
| مینا ازکیا، سودابه منصوری، روشن بلبلیان و تعدادی دیگر که از بیماریهای سخت گوارشی رنج میبردند، از دیگر کسانی بودند که در جریان قتلعام اعدام شدند. | | مینا ازکیا، سودابه منصوری، روشن بلبلیان و تعدادی دیگر که از بیماریهای سخت گوارشی رنج میبردند، از دیگر کسانی بودند که در جریان قتلعام اعدام شدند. |
|
| |
|
| ===== زنان قتلعام شدگان مضاعف ===== | | ===== زنان، قتلعام شدگان مضاعف ===== |
| گزارشات حاکی از شکنجههای ویژه در حق زنان قبل از اعدام آنها بوده است
| |
| | |
| زندانیان معتقدند در جمهوری اسلامی برای درهمشکستن دختران مجاهد و مبارز، تهدید به تعرض و اعمال روشهای غیراخلاقی در بازجویی بود و با فتوای خمینی (تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام) همین رذالت، عام و در سایر زندانها و شهرستانها هم اجرا شد.
| |
| | |
| در گزارشی از یک دوست با عنوان «راز سر به مهر مینا» با گوشهیی از جنایت پاسداران ـ نه در زندان اوین و عادلآباد و وکیلآباد و زندانهای بزرگ، بلکه در گلوگاه ـ آشنا شویم و ببینیم که چطور با شکنجه و بیحرمتی به دخترک معصوم [مینا عسگری] پدر بیگناهش هم زجرکش کردند. این دوست در قسمتی از گزارش خود نوشته است:
| |
| | |
| «…بیتاب به دهان آقای عسگری چشم دوخته بودم: بگو که خواب بودی... بگو که دیدی مینایت از پشت میلهها دارد به تو دست تکان میدهد. بگو که مینایت تلاونگت میشود....
| |
| | |
| پیر مرد گفت:
| |
| | |
| -مینای من... دراز کشیده بود روی زمین. خون سینهاش خشک شده بود و شتک زده بود روی صورتش...
| |
| | |
| آقای عسکری با دو دست صورتش را پوشاند. تکانهای کتفش مرا هراساًن کرده بود!
| |
| | |
| - نمیدانم بعد از آن چه کردم. کتم را در آوردم و مینای نازنینم را پوشاندم یا با پاسداری گلاویز شدم یا سکوت کردم. نمیدانم. فقط میدانم هنوز از شوک این صحنه در مقابل نگاه ناپاک و درنده پاسداران بیرون نیامده بودم که پاسداری از راه رسید با یک جعبه شیرینی…
| |
| | |
| اینبار سکوت پیرمرد طولانی شد. هاج و واج نگاهش میکردم. لرزشی چانهاش را فراگرفته بود. در دنیای کودکیام داشتم پاسدار مهربانی را تصور میکردم که دلش بهحال پیرمرد داغدار سوخته بود و میخواست دلداریش بدهد.
| |
| | |
| - آره پاسداری با یک جعبه شیرینی و مقداری پول به من نزدیک شد گفت من دامادتم!
| |
| | |
| هق هق پیرمرد دیگر مجالش نداد و من هم همراهش شروع بهگریه کردم. اشک از محاسن سپیدش جاری شد و چون دانههای درشت باران روی خاک ارههای کف کارگاه فرو ریخت. آقای عسگری بلند شد و رفت و دیگر به من نگاه نکرد. دوباره به یاد حرفهای مادرم افتادم که آقای عسکری وقتی دنبال دخترش رفت دیگر کمر راست نکرد».
| |
| | |
| این جنس از جنایت فقط خاص نظام ولایت فقیه و ایدئولوژی قتلعام و محصول خمینی است. در هیچ جهنمی نمونه ندارد. اگه جایی هم دیده یا شنیده باشیم این طور نبوده است. حتی قابل درک هم نیست.
| |
| | |
| اما باز هم عجیب و شگفت آورتر اینکه میبینیم همین جنایت با همین میزان از رذالت آخوندی، در جریان قتلعام سال ۶۷هم ادامه داشت.
| |
|
| |
|
| خواهر مجاهدی که یکی از شاهدان و بازماندگان فاجعه قتلعام سال ۶۷است، در نوشتههایش به سلولهای خاصی اشاره میکند که دختران اعدامی را قبل از اعدام به آنجا میبردند. او میگوید: | | خواهر مجاهدی که یکی از شاهدان و بازماندگان فاجعه قتلعام سال ۶۷است، در نوشتههایش به سلولهای خاصی اشاره میکند که دختران اعدامی را قبل از اعدام به آنجا میبردند. او میگوید: |