۹۷
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۴۱: | خط ۲۴۱: | ||
=== میتینگ مسعود رجوی در ترمینال خزانه === | === میتینگ مسعود رجوی در ترمینال خزانه === | ||
روز چهارم خرداد ۱۳۵۸ به مناسبت اعدام بنیانگذاران مجاهدین خلق ایران یک میتینگ بسیار بزرگ در ترمینال خزانه در جنوب تهران برگزار شد. در این میتینگ مسعود رجوی آیتالله طالقانی را به عنوان کاندیدای مجاهدین در ریاست جمهوری معرفی کرد. | روز چهارم خرداد ۱۳۵۸ به مناسبت اعدام بنیانگذاران مجاهدین خلق ایران یک میتینگ بسیار بزرگ در ترمینال خزانه در جنوب تهران برگزار شد. در این میتینگ مسعود رجوی آیتالله طالقانی را به عنوان کاندیدای مجاهدین در ریاست جمهوری معرفی کرد. | ||
=== سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ دانشگاه تهران مشهور به آینده انقلاب === | === سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ دانشگاه تهران مشهور به [[گردهمایی آینده انقلاب|آینده انقلاب]] === | ||
[[پرونده:مسعود رجوی در سخنرانی مشهور به آیندهی انقلاب.JPG|جایگزین=مسعود رجوی در سخنرانی مشهور به آیندهی انقلاب|بندانگشتی|مسعود رجوی در سخنرانی مشهور به آیندهی انقلاب]] | [[پرونده:مسعود رجوی در سخنرانی مشهور به آیندهی انقلاب.JPG|جایگزین=مسعود رجوی در سخنرانی مشهور به آیندهی انقلاب|بندانگشتی|مسعود رجوی در سخنرانی مشهور به آیندهی انقلاب]] | ||
روز ۱۰ بهمن ۱۳۵۸ سازمان مجاهدین خلق یک میتینگ در دانشگاه تهران برگزار کردند که در آن از قتل و کشتار هوادارانشان شکایت کردند. مسعود رجوی در سخنرانی خود در این میتینگ گفت:<blockquote>«امروز، برای بزرگداشت شهدایی بس والا قدر و پر ارج و شأن جمع شدهایم، شهید اولین احمد، چه سمبل پر معنایی، نارنجک را کشید، خودش را قطعه قطعه کرد، به دشمن هیچ نداد نه سلاح، نه اطلاعات و نه حتی جسم خودش، آخر او یک مجاهد خلق بود، مظهری از اراده شکست ناپذیر خلقی قهرمان نسبت به غلبه بر ظلمات جهل و اسارت؛ و چنین بود که اینان به قول پدر طالقانی راه جهاد گشودند، البته اونروز نه کسی احمد و نظایرش را منافق خواند و نه از شکیات و سهویات آنها سئوال کرد و نه آنها را التقاطی قلمداد کرد، آخر آنروزها، فقط بحث رزم و میدان بود، طاغوت آنقدر سخت گرفته بود که مرز جنبش و ضد جنبش، مرز انقلاب و ضدانقلاب به معنی حقیقی کلمه و نه به معنی ابتذالیش واقعاً نمیتوانست مخدوش بشه. به این ترتیب جایی برای شیرین زبانی، خوش رقصی، مجاهد نمایی و مسلمان نمایی باقی نمانده بود. آخرآنروز در صحنه هیچ اثری از آنهایی که امروز ما را از قیام به مسئولیتهای تاریخیشان میترسونند نبود. چونکه بازی گرگم به هوا نبود، مبارزه سخت و خشن و جدی، و یا اگر هم از بعضی از اینها خبری بود، در پشت صحنه، در پشت جبهه و نه در صفوف نخستین، مرزها نمیتوانست مخدوش بشه. اهل اسلام و اهل نفاق به سادگی قابل تشخیص بودند. البته باز هم شکر خدا که با این آزمایشی که امروز در کورانش هستیم، باز هممرزها برامون روشنتر شد. فهمیدیم که هر کسی چه در دل داره و چند مرده حلاجه و در اوج همین آزمایش و در یکی از دقیقترین و حساسترین نقاط آن بود که تازهترین و آخرین شهید به خاک افتاد، عباس، مجاهد کارگر، کارگر شهید. </blockquote><blockquote>گناه عباس چه بود، اگر در این نشریه دیده باشین، خودش قبل از شهادت به خط خودش نوشته: من عباس عمانی که یکی از طرفداران سازمان شما میباشم دیپلم چهارم نظری را گرفتهام. (باد در بلندگو میپیچد و صدا خوب نیست) و فعلاً در پروانه سازی در نعمتآباد کار میکنم. برادران کارگرم را راهنمایی کردم تا هوادار سازمان شما باشند، و همچنین در محل زندگیمان، شیر و خورشید، چهار راه عباسی نیز دوستانم را، بیشترشان را، هوادار سازمان کردهام و بعضی از بچههای فامیلهایمان را هم همینطور، از گفتن این مطالب نه پاداش میخواهم و نه برای خودستایی است، چون حقیقت را همیشه باید ترویج کرد، حقیقت را همیشه باید ترویج کرد. …</blockquote><blockquote>بله، به نظر ما میان احمد تا عباس فرقی نیست. هر دوی آنها حقیقت را ترویج میکردند، خواه با تفنگ و خواه با اوراق انتخاباتی، حقیقت حقوق یک خلق، حقیقت حقوق مستضعفین حقیقت حقوق کارگر و دهقان با این تفاوت که آن موقع، نبرد با ضدحقیقت، با سالوس و ریا و تزویر بسیار سادهتر از حالا بود، بهمین دلیل شأن عباس بسیار بالاست، حقیقتی را که بهش گواهی داد، و این شهادتی بودعلی گونه، علی وار بدست خوارج، قشریون و مترجعین. شهادتی نه به دست کفار آریامهری، بلکه بدست اوباش و چماقداران ایادی انحصار طلب، امروز جمجمه عباس ما را شکستند، خونش رو به زمین ریختند؛ ولی با پیامش چه خواهید کرد. حقیقت را همیشه باید ترویج کرد. بله الزام به ترویج حقیقت، از ذات خود حقیقت میجوشه، مسئولیت همه دانایان، آگاهان، روشنفکران، که حالا یک کارگر پیشتاز آنها شده، و به همین دلیل حقیقت بخودی خود دارای آن نفوذ، اقتدار و درخششی است که هیچ نیرویی را سرانجام توان برابری با اون نیست.</blockquote><blockquote>همین چهرهها بودند که درجریان انتخابات کتک خوردند، جمجمههاشون شکست، مجروح شدند، گلوله خوردند، اما آرامش را حفظ کردند، بردباری انقلابی نشان دادند. (جمعیت ـ درود بررجوی) چه کسانی آرامش را حفظ کردند، چه کسانی خون جگر خوردند و دم برنیاوردند (کف زدن جمعیت). شما بودید، حتی اسم شهید را هم اعلام نکردیم. سوز دل پدر و مادرش را تصور کنید، این بود آزمایش انضباط و اخلاق انقلابی و اخلاق اسلامی، درمقابل آن جرح و ضربها، صدها تن مجروح در گوشه و کنار کشور و هزارها تن مضروب و کتک خورده و تحریکات جمعه و ایام عزا، و رادیو و تلویزیون و شهید، ما هم آزمایش دادیم، این آزمایش ما بود، پس بگذارید همینجا تشکر بکنم، از فرد فرد میلیونها تنی که در این انتخابات براستی آزمایش حقانیت، اصالت، و رشد و بلوغ سیاسی خودشون را دادند. از همه مردم، از همه آنهایی که صادقانه از ما حمایت کردند، بویژه جوانان شریف، شجاع و غیور که توانستند بر احساساتشون غلبه کنند و براستی که چه کسی میدونه که این تحملها چقدر مشکل است. مخصوصاً من بایستی از خواهران و برادران عزیز کردمون تشکر بکنم. وقتی تلفناً با رهبران مذهبی و سیاسی آنها تماس گرفتم و بهشان گفتم که بالاجبار بایستی کناره گیری بکنم و از آنها استدعای آرامش کردم، براشون فوقالعاده دردناک بود، خود آنها هم به درستی نمیدانستند که چطور بایستی آرامش را حفظ بکنند، اما با این همه، همه نوع گونه قول مساعدت دادند و در عمل هم دیدید. عده دیگر از ما میپرسیدند چطور که کاندیدای ما بایستی حذف بشه ولی تیمساران شاهنشاهی برجای بمانند، باز هم من گفتم نمیدانم ولی آرامش را باید حفظ بکنیم '''.''' خوب این از اخلاق و انضباط انقلابی ما '''،''' فردای انتخابات مسلحانه به ما حمله کردند، باران دشنام و باران گلولههای ژـ ۳ اینهم مظهر دیگری از اخلاقیات آنچنانی در پشت مارک اسلام با برگ مأموریت»</blockquote>مسعود رجوی در ادماه این سخنرانی در اعتراض به هجوم هواداران خمینی به اعضاء مجاهدین فریاد زد:<blockquote>«پس کجائید ای مسلمانها؟ مگر نمیبینید چه به روز ما و هوادارانمان و خانوادههایمان میآورند؟ مگر دائماً تکرار نمیکردید از قول رسول خدا «من سمع رجلاً ینادی یاللمسلمین! فلم یجبه، فلیس بمسلم»؛ در گوشه و کنار دنیا اگر کسی مسلمانها را به کمک بطلبد و اجابت نکنند، مسلمان نیستند. یا لاالمسلمین پس کجائید؟ چرا صدایتان در نمیآید؟ اللهاکبر! مگر نمیبینید که چطور طرفداران ما را سر میبرند در نظام جمهوری اسلامی: پس چرا سکوت پیشه کردید؟ مگر گناه ما چیست؟ ای کسانی که گوش دارید؟ مگر ما چه کردیم جز تحمل رنج و اسارت؟»<ref>10بهمن 58، سخنرانی در دانشگاه تهران: آیندهٔ انقلاب</ref></blockquote>مسعود رجوی همچنین برنامه و خواستههای سازمان مجاهدین را برای ایران چنین اعلام کرد:<blockquote>«پس بگذارید تصریح کنم، این آینده انقلاب است که برای ما اهمیت داره، و بنابراین، هیچکدام از ما، هیچکدام از ما، نه مشتاق و نه مدعی و نه خواهان هیچ پست و مقامی بوده و هستیم. ما آینده انقلاب را روشن و فیروزمند میطلبیم. بله ما هستیم یعنی از این پس به قول علی ع شعار ما اینه: العمل، النهایه، الاستقامه. عمل، دیدن نهایت و پاداش و پایان کار و استقامت روی این؛ بنابراین ما حول این برنامه، حول این خطوط اسلامی و انقلابی و مردمی، میگیم هر کس میخواد بیاد. هر کس برایش واجد اهمیته که تفرقهها برن کنار و تمام خلق رو به جلو بره چه بهتر. باین ترتیب، ملاحظه میکنید، که اگر معیارهای عملی بمیان بیاند، چقدر راهها و تشخیصها ساده خواهد بود. خواستهامون هم همان برنامه است، اجازه میخواهم، سرخطش را باز هم بخوانم که ما چه میخواهیم وحول چند نکته اش توضیح بدهم. شوراهای مردمی، استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت مردم، آزادی کامل احزاب، عقاید و مطبوعات حقوق ملیتها :) بخصوص در مورد کردستان، یک نکته بسیار باریکتر از مو هست که نبایستی ازش بگذریم و آن کلمه خودمختاری است، این کلمه برای مردم آنجا مقدس شده، سالهای سال بهشون ستم شده بود، ما بایستی موضع خودمانرا روشن بکنیم، آیا نسبت به کلمات حساسیم، آیا باید جنگ کلمات راه انداخت، اگر برای مردم این کلمه مقدس است. بایستی مفهوم و چارچوبش را روشن کرد و بهشون گفت و داد؛ و بعد مسئله برابری زن و مرد، هرچقدر میخواین، از حقوق مادر و اهمیت مادر و احترام به مادر صحبت بکنین، همه اش درست؛ ولی بیاین یک مقداری هم حقوق مساوی سیاسی و اجتماعی زن را بهش بدین تا درجه دوم تلقی نشه، بعد مساوات اسلامی تشیع وتسنن بود، ماده نهم، زمین برای دهقان و کار برای کارگر بود، و ماده دهم مسکن، بهداشت، و تحصیلات برای همه، اینها را برای این میخوانم که ما روش هستیم و خواهیم بود. یازده: مبازره با هرج و مرج بود و تأمین آسایش اجتماعی برای تمام مردم»</blockquote> | روز ۱۰ بهمن ۱۳۵۸ سازمان مجاهدین خلق یک میتینگ در دانشگاه تهران برگزار کردند که در آن از قتل و کشتار هوادارانشان شکایت کردند. مسعود رجوی در سخنرانی خود در این میتینگ گفت:<blockquote>«امروز، برای بزرگداشت شهدایی بس والا قدر و پر ارج و شأن جمع شدهایم، شهید اولین احمد، چه سمبل پر معنایی، نارنجک را کشید، خودش را قطعه قطعه کرد، به دشمن هیچ نداد نه سلاح، نه اطلاعات و نه حتی جسم خودش، آخر او یک مجاهد خلق بود، مظهری از اراده شکست ناپذیر خلقی قهرمان نسبت به غلبه بر ظلمات جهل و اسارت؛ و چنین بود که اینان به قول پدر طالقانی راه جهاد گشودند، البته اونروز نه کسی احمد و نظایرش را منافق خواند و نه از شکیات و سهویات آنها سئوال کرد و نه آنها را التقاطی قلمداد کرد، آخر آنروزها، فقط بحث رزم و میدان بود، طاغوت آنقدر سخت گرفته بود که مرز جنبش و ضد جنبش، مرز انقلاب و ضدانقلاب به معنی حقیقی کلمه و نه به معنی ابتذالیش واقعاً نمیتوانست مخدوش بشه. به این ترتیب جایی برای شیرین زبانی، خوش رقصی، مجاهد نمایی و مسلمان نمایی باقی نمانده بود. آخرآنروز در صحنه هیچ اثری از آنهایی که امروز ما را از قیام به مسئولیتهای تاریخیشان میترسونند نبود. چونکه بازی گرگم به هوا نبود، مبارزه سخت و خشن و جدی، و یا اگر هم از بعضی از اینها خبری بود، در پشت صحنه، در پشت جبهه و نه در صفوف نخستین، مرزها نمیتوانست مخدوش بشه. اهل اسلام و اهل نفاق به سادگی قابل تشخیص بودند. البته باز هم شکر خدا که با این آزمایشی که امروز در کورانش هستیم، باز هممرزها برامون روشنتر شد. فهمیدیم که هر کسی چه در دل داره و چند مرده حلاجه و در اوج همین آزمایش و در یکی از دقیقترین و حساسترین نقاط آن بود که تازهترین و آخرین شهید به خاک افتاد، عباس، مجاهد کارگر، کارگر شهید. </blockquote><blockquote>گناه عباس چه بود، اگر در این نشریه دیده باشین، خودش قبل از شهادت به خط خودش نوشته: من عباس عمانی که یکی از طرفداران سازمان شما میباشم دیپلم چهارم نظری را گرفتهام. (باد در بلندگو میپیچد و صدا خوب نیست) و فعلاً در پروانه سازی در نعمتآباد کار میکنم. برادران کارگرم را راهنمایی کردم تا هوادار سازمان شما باشند، و همچنین در محل زندگیمان، شیر و خورشید، چهار راه عباسی نیز دوستانم را، بیشترشان را، هوادار سازمان کردهام و بعضی از بچههای فامیلهایمان را هم همینطور، از گفتن این مطالب نه پاداش میخواهم و نه برای خودستایی است، چون حقیقت را همیشه باید ترویج کرد، حقیقت را همیشه باید ترویج کرد. …</blockquote><blockquote>بله، به نظر ما میان احمد تا عباس فرقی نیست. هر دوی آنها حقیقت را ترویج میکردند، خواه با تفنگ و خواه با اوراق انتخاباتی، حقیقت حقوق یک خلق، حقیقت حقوق مستضعفین حقیقت حقوق کارگر و دهقان با این تفاوت که آن موقع، نبرد با ضدحقیقت، با سالوس و ریا و تزویر بسیار سادهتر از حالا بود، بهمین دلیل شأن عباس بسیار بالاست، حقیقتی را که بهش گواهی داد، و این شهادتی بودعلی گونه، علی وار بدست خوارج، قشریون و مترجعین. شهادتی نه به دست کفار آریامهری، بلکه بدست اوباش و چماقداران ایادی انحصار طلب، امروز جمجمه عباس ما را شکستند، خونش رو به زمین ریختند؛ ولی با پیامش چه خواهید کرد. حقیقت را همیشه باید ترویج کرد. بله الزام به ترویج حقیقت، از ذات خود حقیقت میجوشه، مسئولیت همه دانایان، آگاهان، روشنفکران، که حالا یک کارگر پیشتاز آنها شده، و به همین دلیل حقیقت بخودی خود دارای آن نفوذ، اقتدار و درخششی است که هیچ نیرویی را سرانجام توان برابری با اون نیست.</blockquote><blockquote>همین چهرهها بودند که درجریان انتخابات کتک خوردند، جمجمههاشون شکست، مجروح شدند، گلوله خوردند، اما آرامش را حفظ کردند، بردباری انقلابی نشان دادند. (جمعیت ـ درود بررجوی) چه کسانی آرامش را حفظ کردند، چه کسانی خون جگر خوردند و دم برنیاوردند (کف زدن جمعیت). شما بودید، حتی اسم شهید را هم اعلام نکردیم. سوز دل پدر و مادرش را تصور کنید، این بود آزمایش انضباط و اخلاق انقلابی و اخلاق اسلامی، درمقابل آن جرح و ضربها، صدها تن مجروح در گوشه و کنار کشور و هزارها تن مضروب و کتک خورده و تحریکات جمعه و ایام عزا، و رادیو و تلویزیون و شهید، ما هم آزمایش دادیم، این آزمایش ما بود، پس بگذارید همینجا تشکر بکنم، از فرد فرد میلیونها تنی که در این انتخابات براستی آزمایش حقانیت، اصالت، و رشد و بلوغ سیاسی خودشون را دادند. از همه مردم، از همه آنهایی که صادقانه از ما حمایت کردند، بویژه جوانان شریف، شجاع و غیور که توانستند بر احساساتشون غلبه کنند و براستی که چه کسی میدونه که این تحملها چقدر مشکل است. مخصوصاً من بایستی از خواهران و برادران عزیز کردمون تشکر بکنم. وقتی تلفناً با رهبران مذهبی و سیاسی آنها تماس گرفتم و بهشان گفتم که بالاجبار بایستی کناره گیری بکنم و از آنها استدعای آرامش کردم، براشون فوقالعاده دردناک بود، خود آنها هم به درستی نمیدانستند که چطور بایستی آرامش را حفظ بکنند، اما با این همه، همه نوع گونه قول مساعدت دادند و در عمل هم دیدید. عده دیگر از ما میپرسیدند چطور که کاندیدای ما بایستی حذف بشه ولی تیمساران شاهنشاهی برجای بمانند، باز هم من گفتم نمیدانم ولی آرامش را باید حفظ بکنیم '''.''' خوب این از اخلاق و انضباط انقلابی ما '''،''' فردای انتخابات مسلحانه به ما حمله کردند، باران دشنام و باران گلولههای ژـ ۳ اینهم مظهر دیگری از اخلاقیات آنچنانی در پشت مارک اسلام با برگ مأموریت»</blockquote>مسعود رجوی در ادماه این سخنرانی در اعتراض به هجوم هواداران خمینی به اعضاء مجاهدین فریاد زد:<blockquote>«پس کجائید ای مسلمانها؟ مگر نمیبینید چه به روز ما و هوادارانمان و خانوادههایمان میآورند؟ مگر دائماً تکرار نمیکردید از قول رسول خدا «من سمع رجلاً ینادی یاللمسلمین! فلم یجبه، فلیس بمسلم»؛ در گوشه و کنار دنیا اگر کسی مسلمانها را به کمک بطلبد و اجابت نکنند، مسلمان نیستند. یا لاالمسلمین پس کجائید؟ چرا صدایتان در نمیآید؟ اللهاکبر! مگر نمیبینید که چطور طرفداران ما را سر میبرند در نظام جمهوری اسلامی: پس چرا سکوت پیشه کردید؟ مگر گناه ما چیست؟ ای کسانی که گوش دارید؟ مگر ما چه کردیم جز تحمل رنج و اسارت؟»<ref>10بهمن 58، سخنرانی در دانشگاه تهران: آیندهٔ انقلاب</ref></blockquote>مسعود رجوی همچنین برنامه و خواستههای سازمان مجاهدین را برای ایران چنین اعلام کرد:<blockquote>«پس بگذارید تصریح کنم، این آینده انقلاب است که برای ما اهمیت داره، و بنابراین، هیچکدام از ما، هیچکدام از ما، نه مشتاق و نه مدعی و نه خواهان هیچ پست و مقامی بوده و هستیم. ما آینده انقلاب را روشن و فیروزمند میطلبیم. بله ما هستیم یعنی از این پس به قول علی ع شعار ما اینه: العمل، النهایه، الاستقامه. عمل، دیدن نهایت و پاداش و پایان کار و استقامت روی این؛ بنابراین ما حول این برنامه، حول این خطوط اسلامی و انقلابی و مردمی، میگیم هر کس میخواد بیاد. هر کس برایش واجد اهمیته که تفرقهها برن کنار و تمام خلق رو به جلو بره چه بهتر. باین ترتیب، ملاحظه میکنید، که اگر معیارهای عملی بمیان بیاند، چقدر راهها و تشخیصها ساده خواهد بود. خواستهامون هم همان برنامه است، اجازه میخواهم، سرخطش را باز هم بخوانم که ما چه میخواهیم وحول چند نکته اش توضیح بدهم. شوراهای مردمی، استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت مردم، آزادی کامل احزاب، عقاید و مطبوعات حقوق ملیتها :) بخصوص در مورد کردستان، یک نکته بسیار باریکتر از مو هست که نبایستی ازش بگذریم و آن کلمه خودمختاری است، این کلمه برای مردم آنجا مقدس شده، سالهای سال بهشون ستم شده بود، ما بایستی موضع خودمانرا روشن بکنیم، آیا نسبت به کلمات حساسیم، آیا باید جنگ کلمات راه انداخت، اگر برای مردم این کلمه مقدس است. بایستی مفهوم و چارچوبش را روشن کرد و بهشون گفت و داد؛ و بعد مسئله برابری زن و مرد، هرچقدر میخواین، از حقوق مادر و اهمیت مادر و احترام به مادر صحبت بکنین، همه اش درست؛ ولی بیاین یک مقداری هم حقوق مساوی سیاسی و اجتماعی زن را بهش بدین تا درجه دوم تلقی نشه، بعد مساوات اسلامی تشیع وتسنن بود، ماده نهم، زمین برای دهقان و کار برای کارگر بود، و ماده دهم مسکن، بهداشت، و تحصیلات برای همه، اینها را برای این میخوانم که ما روش هستیم و خواهیم بود. یازده: مبازره با هرج و مرج بود و تأمین آسایش اجتماعی برای تمام مردم»</blockquote> |
ویرایش