۲۰۸
ویرایش
(←گوهر ادب آواز: اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام، اصلاح نویسه، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسههای عربی) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
گوهر ادبآواز | گوهر ادبآواز | ||
زادروز «۱۳۳۹ شمسی» متولد شهرستان جهرم ـ استان فارس. او از اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و عضو | زادروز «۱۳۳۹ شمسی» متولد شهرستان جهرم ـ استان فارس. او از اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و عضو تیم اطلاعات و شناسایی عملیات در شیراز بود که -در یک عملیات فدائی- امام جمعه وقت شهر شیراز و نماینده آیتالله خمینی یعنی «آیتالله دستغیب» را در شهر شیراز اعدام کرد. در این عملیات که در ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه صبح روز جمعه ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ انجام شد علاوه بر دستغیب ۱۲ تن از پاسداران «انقلاب اسلامی» که محافظان وی بودند نیز کشته شدند. آیتالله دستغیب به خاطر سرکوب و کشتار مهاجرین جنگزده که بدللیل شرایط جنگ ایران و عراق ناچار به ترک خانههای خود شده و بخش زیادی از آنها از شهرهای آبادان و خرمشهر و اهواز و… به استانهای فارس و اصف'''هان مهاجرت کرده بودن'''د و همچنین کشتار هواداران مجاهدین و سایر گروههای سیاسی شهرت داشت. از مهمترین اقدامات وی علیه جنگزدگان بیخانمان، سازمان دادن '''حملات متعدد به اماکن تجمع آنها در شهر''' شیراز و بخصوص در حرم شاهچراغ نام برده شدهاست. به گفته شاهدان وقتی جنگزدگان از بیخانمانی به سحن حرم شاهچراغ پناه برده بودند به فرمان دستغیب به آنها حمله شد که تعدادی کشته و مجروح برجای گذاشت. حملات پراکنده در نقاط مختلف شهر نیز تا مدتها ادامه داشتهاست. | ||
== گوهر ادب آواز == | == گوهر ادب آواز == | ||
وی فعالیتهایش را با شرکت در تظاهراتها وپخش اعلامیه علیه حکومت سلطنتی [[سلطنت پهلوی|پهلوی]] در ایران شروع کرد. گوهر ادب آواز به هنگام قیامهای انقلاب ۵۷ در حمله به پادگان جهرم شرکت فعال داشت. گوهر ادب آواز پس از پیروزی انقلاب ۵۷ به دلیل علاقهاش به دین اسلام وارد حوزهٔ علمیهٔ قم شد. اما پس از مدتی به این نتیجه رسید که در حوزه با تحریف اسلام مواجه است. گوهر ادب آواز پیش از این زندگینامهٔ شهدای مجاهدین خلق را خوانده بود و به گفته خودش به تفاوتی که میان اسلام [[مهدی رضایی|مهدی رضائی]] و تحجری که در حوزهها بود پی برده بود. یکی از علتهای که باعث خروج او از حوزه شد تبلیغهایی بود که علیه نیروهای فعال انقلاب ۵۷ بخصوص سازمان مجاهدین خلق مشاهده کرده بود. او پس از ترک حوزه به شهر محل تولدش جهرم بازگشت. گوهر ادبآواز در بازگشت مجدد به جهرم، به تدریج در ارتباط با مجاهدین خلق قرار میگیرد و آشنائی بیشتری نسبت به اهداف و آرمان مجاهدین خلق پیدا میکند. | وی فعالیتهایش را با شرکت در تظاهراتها وپخش اعلامیه علیه حکومت سلطنتی [[سلطنت پهلوی|پهلوی]] در ایران شروع کرد. گوهر ادب آواز به هنگام قیامهای انقلاب ۵۷ در حمله به پادگان جهرم شرکت فعال داشت. گوهر ادب آواز پس از پیروزی انقلاب ۵۷ به دلیل علاقهاش به دین اسلام وارد حوزهٔ علمیهٔ قم شد. اما پس از مدتی به این نتیجه رسید که در حوزه با تحریف اسلام مواجه است. گوهر ادب آواز پیش از این زندگینامهٔ شهدای مجاهدین خلق را خوانده بود و به گفته خودش به تفاوتی که میان اسلام [[مهدی رضایی|مهدی رضائی]] و تحجری که در حوزهها بود پی برده بود. یکی از علتهای که باعث خروج او از حوزه شد تبلیغهایی بود که علیه نیروهای فعال انقلاب ۵۷ بخصوص سازمان مجاهدین خلق مشاهده کرده بود. او پس از ترک حوزه به شهر محل تولدش جهرم بازگشت. گوهر ادبآواز در بازگشت مجدد به جهرم، به تدریج در ارتباط با مجاهدین خلق قرار میگیرد و آشنائی بیشتری نسبت به اهداف و آرمان مجاهدین خلق پیدا میکند. گفتنی است که مدتی پس از بازگشت او به زادگاهش جهرم، خانواده او '''در اثر فشارهای ناشی از عوامل حکومتی مجبور به ترک زادگاه خود یعنی جهرم شده و به شیراز مهاجرت کردند.''' | ||
شرایط مهاجرین جنگ زده پس از آغاز جنگ ایران و عراق در شهر شیراز: | |||
یکی از شاهدین در این خصوص میگوید:<blockquote>'''بخش زیادی از این مهاجرین به استان های فارس و اصفهان مهاجرت نموده بودند. آنها در شرایط بسیار بد و طاقت فرسایی زندگی می کردند. خودم بارها در شیراز این صحنه را دیده بودم که یک یا چند خانواده با هم در یک مغازه خالی که آن را بعنوان خانه اجاره کرده بودند زندگی می کردند. یعنی در محلی مثل یک گاراژ ماشین تکی و یا یک تک مغازه با درب کرکرهای.''' </blockquote><blockquote>'''بخش قابل توجهی از این آوارگان در خوابگاههایی که قبلاً به دانشجویان دانشگاه شیراز اختصاص داشت سکونت یافته بودند. دستغیب جنایتگار بابسیج دستجات گسترده فالانژها به این خوابگاهها لشکر کشی میکرد و میخواست جنگ باصطلاح خوزستانی، شیرازی راه بیندازند. اما حمله کنندگان فقط مزدوران رژیم بودند و مردم شیراز همواره نسبت به خوزستانیها همدردی و همبستگی نشان می دادند. '''</blockquote><blockquote>گوهر ادبآواز دربارهٔ علاقه اش به مجاهدین خلق نوشتهاست: «آنچه را که تاکنون بدنبالش میگشتم پیدا کردم.»</blockquote>او به شدت جذب اهداف و سلوک مجاهدین خلق میشود و به انجمن دانشجویان مسلمان جهرم مرتبط با مجاهدین میپیوندد. در دوره معروف به «انقلاب فرهنگی» که در آن دوره به فرمان آیتالله خمینی دانشگاهها تعطیل شدند، دفاتر انجمنهای اسلامی مرتبط با مجاهدین نیز مورد حمله عناصر حزبالله (وابسته به آیتالله خمینی) قرار میگرفت. در سوم تیر ماه وهنگامی که تحت فشار اعضای حزب جمهوری اسلامی در جهرم افراد وخانوادههای مرتبط با گروههای چپ از جمله مجاهدین مجبور به ترک شهر میشدند گوهر ادبآواز جهت اطلاع از چگونگی زخمی شدن ۲تن از اعضای مجاهدین خلق به جهرم فرستاده میشود ولی در اطراف بیمارستان جهرم مورد شناسائی قرار میگیرد. عناصر حزبالله در همان محل او را بدرختی بسته وصحنهٔ اعدام مصنوعی و تیرباران را در ملاء عام برای وی ترتیب میدهند؛ سپس او را با سنگ و چوب مورد حمله قرار داده و به شدت مجروح میکنند. گوهر با کمک مردم حاضر در صحنه موفق به فرار وخروج از شهرستان جهرم میشود. وی علیرغم جراحتهای جدی به پخش اعلامیههای مجاهدین میپردازد. | |||
گوهر ادبآواز از جمله جوانانی بود که پس از انقلاب۵۷ ایران، از شرایط قهر و شکنجه و عدم | گوهر ادبآواز از جمله جوانانی بود که پس از انقلاب۵۷ ایران، از شرایط قهر و شکنجه و عدم وجود آزادی بیان و عقیده توسط جمهوری اسلامی، به خشم آمده بود و بخصوص در شهر شیراز شاهد حملاتی بود که به گروههای سیاسی و جنگٰزدگان، به دستور آیتالله دستغیب که امام جمعه شهر و نماینده آیتالله خمینی بود انجام میگرفت. او تصمیم گرفت که با عملیاتی که به مرگ وی منجر شد، آیتالله دستغیب را اعدام کند و جهت انجام این عملیات اعلام آمادگی کرد.<blockquote>گوهر ادبآواز خود در این باره نوشتهاست: «من فکر نمیکنم وجودم مایملک شخصیام باشد. وجود من متعلق به خدا و خلق و تشکیلات مجاهدین است. اگر با جان من قرار است راهی باز شود من هم فدیهای ناچیز خواهم بود و با انتخابی آگاهانه و مشتاقانه در انتظار چنین روزی بسر میبرم.» </blockquote><blockquote>به گفته شاهدان گوهر ادبآواز شب قبل از عملیات در پایگاه عملیاتی روحیهای زنده و شاداب داشت و تا دیروقت به کمک سایر همرزمانش به انجام مانورهای لازم در جهت آمادگی برای عملیات مشغول بودهاست. وی قبل از ترک پایگاه برای عملیات موجودی خود را که یک ساعت و مبلغ ۱۴تومان پول بودهاست را به همرزمانش میدهد و میگوید: «اینطوری بهتر است. من میدانم برای چه کاری میروم. من قلب دشمن را نشانه گرفتهام و انشاء الله که چیزی را باقی نگذاشتهام. نگاه من فقط به آنجاست.» </blockquote><blockquote>همراهان او در مسیر تا محل عملیات نیز گفتهاند: «در بین راه گوهر دیگر هیچ نگفت. نگاه او فقط متوجه اقدام قهرمانانهای بود که میخواست انجام بدهد. عزم و تصمیم از نگاه او میبارید و آرام و سبک بال، به سمت میدان رزم روانه شد.»</blockquote><blockquote>همرزمان گوهر در خصوص روز عملیات وی گفتهاند: «برای مدتی در پایگاه منتظر گوهر بودیم اما او دیگر برنگشت و گویا تصمیم گرفته بود عملیات را به هر قیمت انجام بدهد ولو اینکه جان خود را فدا کند.»</blockquote> | ||
=== خانواده === | === خانواده === | ||
از خانواده گوهر ادبآواز همچنین دو خواهر وی با نامهای فاطمه و عصمت ادبآواز و برادر وی حسین ادبآواز از اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] هستند که در | از خانواده گوهر ادبآواز همچنین دو خواهر وی با نامهای فاطمه و عصمت ادبآواز و برادر وی حسین ادبآواز از اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] هستند که در جریان [[اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)|قتلعام سال ۱۳۶۷]] اعدام شدند و در قبرستان خاوران در شهر تهران مدفون شدهاند. | ||
نام مادر گوهر ادبآواز احترام پارسایی بود. وی در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در شهرستان جهرم درگذشت. خانه مادر گوهر ادبآواز در جهرم از سال ۱۳۵۸ که معروف به دوران مبارزات سیاسی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در ایران است، ۲ بار مورد حمله عناصر حزبالله شهر جهرم قرار گرفت و به آتش کشیده شد. | نام مادر گوهر ادبآواز احترام پارسایی بود. وی در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در شهرستان جهرم درگذشت. خانه مادر گوهر ادبآواز در جهرم از سال ۱۳۵۸ که معروف به دوران مبارزات سیاسی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در ایران است، ۲ بار مورد حمله عناصر حزبالله شهر جهرم قرار گرفت و به آتش کشیده شد. | ||
=== خاطرات فاطمه افراسیابی همتیم گوهر ادبآواز === | === خاطرات فاطمه افراسیابی همتیم گوهر ادبآواز === | ||
<blockquote>«روز قبل از عملیات بارها از او شنیدم که از خواهران وبرادران شهیدمان اسم میبرد که با سفارشهای خاص دستغیب تیرباران شده بودند. از جنگزدهها و محرومان و خانه بدوشهایی یاد میکرد که برای کمک به آنها و رساندن پیام سازمان به نزدشان رفته بود، زنان و دختران جنگزده و آواره و بیپناهی که از رذالتهای پاسداران خمینی و عوامل مستقیم دستغیب نزدش شکوهها کرده بودند، گوهر با متانت و وقار خاصی میخندید و میگفت: “میخواهم مردم شیراز را غرق شادی کنم، فردا که تو لبخند را بر لبان آنها ببینی من به آرزویم | <blockquote>«روز قبل از عملیات بارها از او شنیدم که از خواهران وبرادران شهیدمان اسم میبرد که با سفارشهای خاص دستغیب تیرباران شده بودند. از جنگزدهها و محرومان و خانه بدوشهایی یاد میکرد که برای کمک به آنها و رساندن پیام سازمان به نزدشان رفته بود، زنان و دختران جنگزده و آواره و بیپناهی که از رذالتهای پاسداران خمینی و عوامل مستقیم دستغیب نزدش شکوهها کرده بودند، گوهر با متانت و وقار خاصی میخندید و میگفت: “میخواهم مردم شیراز را غرق شادی کنم، فردا که تو لبخند را بر لبان آنها ببینی من به آرزویم رسیدهام. “ حدود ساعت ۷صبح روز جمعه ۲۰آذر با گوهر که با گامهای پرصلابت قدم برمیداشت از پایگاه خارج شدیم و به سمت خانه دستغیب حرکت کردیم. ترتیب کار این بود که من در نقطه مناسبی بایستم تا خروج دستغیب را ببینم و به گوهر علامت بدهم. گوهر برای تضمین عملیات مقدار زیادی مواد منفجره به خود بسته بود. گوهر میبایست تا خارج شدن دستغیب از خانهاش خود را مخفی میکرد من باید هنگام خروج دستغیب به گوهر علامت میدادم که آماده باشد من در آخرین لحظه باید یکبار به گوهر تأکید میکردم که هرچه گفتهای و نوشتهای به جای خود اما اینجا کاملاً آزاد هستی که برگردی! وقتی که به او گفتم تو همین الان هم میتوانی برگردی، حرفم را ناتمام گذاشت و درحالیکه چهرهاش کاملاً برافروخته شده بود، مرا به گرمی بوسید و گفت: “من هیچ چیز پشت سر ندارم، آنچه دارم در پیش رو است. “ دستغیب به همراه ۱۲ محافظش به قصد رفتن برای نمایش جمعه از خانه خارج شد. به محض این که علامت دادم گوهر مثل تیری از کمان برخاست. از وقتی که گوهر از میان دستهایم پرکشید دیگر ثانیهها را به یاد نمیآورم. همچنان که خودش میخواست صدای انفجار مهیبی که دستغیب جنایتکار و ۱۲ تن از محافظانش را به خاک هلاک انداخت نه فقط در شیراز و فارس که در سراسر ایران طنین انداخت و همه را غرق شادی و شور کرد…»</blockquote>بخشهایی از خاطرات یکی از مسئولین گوهر ادبآواز: | ||
'''درخواست او | '''درخواست او برای عملیات حاکی از کینه عمیق او از خمینی و آخوندهای او و در عین حال نشاندهنده عشق عمیق او به آرمان رهائیبخش مجاهدین بود. آرمانی ضد استثمار و رهائیبخش که او از روز اول پیوستن به سازمان مجذوب و شیفته آن شده بود و همین را خودش بعدها که با او کار میکردم گفت. ''' | ||
'''گوهر | '''گوهر که قبلاً این پیشنهاد را داده بود خود داوطلب اجرای این عملیات شده و بعد از پذیرفته شدن درخواست، وی از آن خیلی استقبال نمود. به همین منظور وی از تیم های اطلاعات خارج شده و در یکی از پایگاهها برای اجرای این عملیات و طراحی و آماده سازیهای آن مستقر گردید.''' | ||
=== زمان اجرای عملیات === | |||
ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه صبح روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰'''زمان اجرای عملیات، در روز جمعه و در زمانی که آخوند جنایتکار برای نمایش جمعه میرفت باید صورت میگرفت. این آخوند جنایتکار با حفاظت سنگینی از پاسداران از درب خانه خود خارج شده و پس از طی یک کوچه نسبتاً باریک که خانه شان در آنجا قرار داشت در تقاطع خیابان حضرتی سوار خودرو می شد. تا قبل از این تقاطع امکان سوار شدن نداشت چرا که ماشین نمی توانست تا درب خانه آنها بیاید. خودروی وی یک خودروی ضد گلوله بوده و در تمام مدت تردد وی کل خیابان حضرتی تا مسجد شاهچراغ که وی در آن نمایش جمعه را برگزار میکرد بطور کامل قرق می شد و هیچکس اجازه تردد در خیابان را نداشت. در طی این مسافت خودروی وی بوسیله اسکورت سنگینی حفاظت می شد. در نقاط مختلف خیابان حضرتی نیز مأمورینی از قبل مستقر می شدند.''' | |||
'''همچنین کوچه آنها که به خیابان حضرتی منتهی میشد از لحظاتی قبل از خروج وی کاملا مسدود شده و به هیچ عابر پیاده و یا سوارهای اجازه ورود به آن کوچه داده نمی شد. بطور معمول وقتی که دستغیب از درب خانه خود خارج می شد توسط حلقهای از انبوه پاسداران که تعداد آنها بیش از ۱۵ نفر بود محافظت شده و با این حفاظت سنگین همین مسیر کوتاه کوچه که از قبل نیز قرق شده بود را تا سوار شدن بر خودرو طی میکرد. علاوه بر این چند پاسدار نیز از قبل روی پشت بام های مشرف بر کوچه مستقر می شدند.''' | |||
'''اجرای عملیات با وجود چنین حفاظت سنگین از این مهره کار ساده ای نبود. کارهای شناسایی از دو هفته قبل از اجرای عملیات شروع شده و اطلاعات لازم برای انجام عمل جمع آوری گردید.''' | |||
'''تمرینات جزئی تر از دو روز قبل از شروع عملیات آغاز شد.''' | |||
'''وقتی که قبل از خروج از درب پایگاه از خواهر گوهر سؤال شد که آیا نکته ای نداری؟ وی با استواری و استحکام و صلابت مجاهدی گفت :''' | |||
'''من چیزی در پشت سر ندارم، هر چه هست در پیش رو و در جلو است و با لبخندی از پایگاه خارج شد.''' | |||
'''تیم عملیاتی بر طبق زمانبندی قبلی توسط مجاهد شهید … به منطقه منتقل میشد.''' | |||
'''سرانجام در ۲۰ آذر سال ۶۰ روز اجرای عملیات فرا رسید. در موقعی که تیم عملیاتی میخواست از پایگاه خارج شود افراد پایگاه قرآن آوردند و خواهر گوهر را از زیر قرآن رد کردند. این چیزی بود که همه نسبت به آن یک احساس آرمانی و ایدئولوژیک داشتند''' | |||
'''تیم بر طبق طرح عمل نموده و خواهر گوهر در حالیکه بمب را در زیر لباس خود بسته و شاسی آن در دستش بود در کمینگاه که خانهای در همان کوچه بود مستقر گردید .''' | |||
'''خواهر گوهر که خود را به هیئت یک خانم حامله درآورده بودو بمب را در زیر لباس خود پنهان کرده بود در لحظه معین از خانه مزبور خارج شده و وارد کوچه گردید. پاسداران جلویی حفاظت او را متوقف نموده و کنار دیوار نگه داشتند. این درست لحظه ای بود که این مجاهد فدائی منتظر آن بود. درست در لحظه ای که دستغیب جنایتکار از مقابل وی رد می شد وی شاسی بمب را فشار داد. بمب با صدای مهیبی منفجر گردید و دستغیب جنایتکار و ۱۲ تن از پاسداران حفاظت وی را در لحظه به درک واصل کرد.''' | |||
'''در پایگاه عملیاتی همه پای پخش مستقیم رادیو که نمازجمعه را مستقیم پخش میکرد نشسته و منتظر بودند که ببینند دقیقا چه شد.''' | |||
'''ناگهان صدای گوینده رادیو به این کلمات بلند شد: انا لله و انا الیه راجعون … و بعد خبر به درک واصل شدن دستغیب جنایتکار را داد.''' | |||
'''یکی از بچهها که پیک نامه رسان پایگاه بود ناگهان گفت پس خواهر گوهر کو؟ با گفتن این کلمه صدای بغض در گلوی همه ترکید. همه افراد پایگاه هر کدام در گوشهای گریه میکردند. همه با تمام عواطف و احساسات مجاهدی تحت تأثیر درخشش این عملیات فدایی حسینی بودند. او که ابتدا هاج و واج مانده بود لحظاتی بعد موضوع را فهمید. وی که قبل از آن دو برادر خودش نیز شهید شده بود نیز آرام آرام گریه میکرد.''' | |||
'''روز بعد نشریه محلی استان فارس عکس های مختلفی از صحنه را بعد از انفجار منعکس کرده بود. منجمله عکس نیم تنه سوخته و جزغاله شده خواهر گوهر که از تنه به بالا بود را نیز منعکس کرده بود و در زیر آن نوشته بود این تصویر خانم حامله رهگذری است که درحال عبور از کوچه بوده و اونیز در انفجار کشته شد.''' | |||
=== وصیتنامه گوهر ادبآواز === | === وصیتنامه گوهر ادبآواز === | ||
به خلق قهرمان، بویژه خواهران و برادران مجاهدم. | به خلق قهرمان، بویژه خواهران و برادران مجاهدم. |
ویرایش