|
|
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۲۵: |
خط ۲۵: |
| | updated = | | | updated = |
| }} | | }} |
| فروزان عبدی پیربازاری(زادهی۱۳۳۶-درگذشتهی مرداد ۱۳۶۷) متولد تهران، دانشجوی رشته تربیت بدنی و عضو تیم ملی والیبال زنان ایران. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به هواداری ازسازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت و پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به جرم هواداری از مجاهدین خلق دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد. وی در هنگام دستگیری دانشجوی سال آخر رشته تربیت بدنی بود. فروزان در دادگاه به ۵ سال زندان محکوم شد ولی پس از اتمام دوره محکومیت ۲سال اضافه در زندان نگه داشته شد و د'''ر [[اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)]] '''معروف به قتلعام ۶۷ اعدام گردید. | | فروزان عبدی پیربازاری (زادهی۱۳۳۶-درگذشته در مرداد ۱۳۶۷) متولد تهران، دانشجوی رشته تربیت بدنی و عضو تیم ملی والیبال زنان ایران بود. فروزان عبدی پس از انقلاب ۱۳۵۷ وارد فعالیتهای سیاسی شد و به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت. فروزان عبدی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به جرم هواداری از مجاهدین خلق دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد. وی در هنگام دستگیری دانشجوی سال آخر رشته تربیت بدنی بود. فروزان عبدی در دادگاه به ۵ سال زندان محکوم شد، اما پس از اتمام دوره محکومیت ۲سال اضافه در زندان نگه داشته شد. در سال ۱۳۶۷ از او و دیگر زندانیان سیاسی در یک محاکمه چند دقیقهای خواستند سازمان مجاهدین را محکوم نماید. فروزان عبدی با رد این خواسته به مرگ محکوم شده و در جریان '''[[اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)]] '''به همراه ۳۰ هزار زندانی دیگر به جوخههای اعدام سپرده شد. |
|
| |
|
| == فعالیتهای ورزشی == | | == فعالیتهای ورزشی فروزان عبدی == |
| فروزان در دهه ۵۰ عضو تیم والیبال پاس و همچنین عضو تیم ملی والیبال بانوان ایران بود. | | فروزان عبدی از نوجوانی وارد عرصههای ورزشی شد. او در جوانی& در دههی ۵۰ به عضویت تیم والیبال پاس درآمد. به دلیل استعداد و علاقه بسیار به ورزش والیبال، به سرعت مدارج ترقی را طی کرد و عضو تیم ملی والیبال بانوان ایران شد.<ref>[http://www.if-id.de/if-id-Oldsite/ifidsite/roots/roots/Root2006/Frouzan.php کاپیتان فروزان عبدی]</ref> |
| [[پرونده:فروزان عبدی در تیم پاس قبل از انقلاب۵۷.jpg|جایگزین=فروزان عبدی در تیم پاس قبل از انقلاب۵۷|بندانگشتی|فروزان عبدی در تیم پاس قبل از انقلاب۵۷(نفر سوم از سمت چپ)]] | | [[پرونده:فروزان عبدی در تیم پاس قبل از انقلاب۵۷.jpg|جایگزین=فروزان عبدی در تیم پاس قبل از انقلاب۵۷|بندانگشتی|فروزان عبدی در تیم پاس قبل از انقلاب۵۷(نفر سوم از سمت چپ)]] |
|
| |
|
| == فعالیتهای سیاسی == | | == فعالیتهای سیاسی == |
| پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت و در و در زمینههای مختلف در این سازمان فعالیت میکرد. بعداز تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. | | فروزان عبدی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت و در زمینههای مختلف به فعالیت پرداخت. او پس از تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مقاومت مسلحانه و [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز نظامی]]، به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. |
|
| |
|
| == دفاعیات == | | == دستیگری فروزان عبدی == |
| از دفاعیات فروزان عبدی اطلاعی در دست نیست. بستگان قتل عام شدگان ۶۷ از جمله فروزان عبدی درنامه خود یادآورمی شوند که به عزیزانشان در دادگاه فرصت دفاع داده نشد. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان با اعضاء مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته اند چنین آمده که این ادعاها "با توجه به اوضاعی که در زندان ها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت ترین شرایط به سر می بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کردهایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می رساند."
| | فروزان عبدی در سال ۱۳۶۰ به جرم هواداری از مجاهدین خلق دستگیر شد. او در زندان به آزاداندیشی و تساهل با دیگران شهرت داشت و به دلیل روحیهی بالا و رفتار محبتآمیزش با دیگران، در میان زندانیان بسیار محبوب بود. همچنین به دلیل روحیه ستیزهجویش در برابر بازجویان و شکنجهگران زندان، همواره زیر فشارهای مضاعف قرار میگرفت و بارها به انفرادی رفته یا به بند تبعیدیها منتقل شده بود.<ref name=":0">[https://martyrs.mojahedin.org/i/martyrs/159 به یاد قهرمان سر بدار فروزان عبدی]</ref> از جمله در یک تنبیه او و چند تن دیگر از زندانیان را مدت زیادی در یک توالت حبس کردند. این موضوع منجر به بیماری وی شد و تا سال ۶۳ در بخشهای مختلف و سلولهای انفرادی تحت شکنجه بود. |
| == زندان ==
| |
| === خاطرات زندان ===
| |
| بهار سال ۱۳۶۵ بود که بصورت تنبیهی دوباره از زندان قزل حصار به زندان مخوف اوین منتقل میشدیم. دور جدید سرکوب از اواخر زمستان ۶۴ شروع شده بود که متعاقبآ و قبل از ما چند سری ۲۰–۳۰ نفره از یارانمان را از بندهای زنان قزل حصار برای اِعمال فشار و تنبیه بیشتر به زندان اوین منتقل کرده بودند. بعد از ۵ سال تحمل درد و رنج و حبس و حرمان در زندانهای رژیم آخوندی گویی این جابجاییها و فشار و سرکوبهای مستمر هیچ نقطه پایان و انتهائی نداشت.
| |
|
| |
|
| به هرحال در یک دسته ۲۵–۲۰ نفره به بند ۱ پائین زندان اوین منتقل شدیم… بعداز انجام کارهای اولیه تعیین اتاق و جا و مکان و استقرار وسایل در اولین فرصت به حیاط و هواخوری بند رفتیم تا عزیزانی را که زودتر از ما به بند بالا (طبقه دوم) منتقل شده و در اطاقهای دربسته محبوس بودند ببینیم
| | در خاطرات خانم منیره برادران آمده است، مسئولان زندان خانم عبدی را به خاطر مقاومتش در مقابل برخوردهای توهین آمیز نگهبانان و مقررات ضدانسانی آنها، بیش از یک سال (از پاییز سال ۱۳۶۲ تا زمستان ۱۳۶۳) برای تنبیه در سلولهای انفرادی گوهردشت نگه داشتند. در سلولهای انفرادی گوهردشت زندانی از داشتن هر نوع ارتباطی با دیگر زندانیان، گرفتن روزنامه و هواخوری و گاه حتی ملاقات با خانواده محروم بود.<ref>کاپیتان فروزان [http://mina-entezari1.blogspot.com/2007/08/blog-post_29.html]</ref> |
|
| |
|
| ... همبندان عزیزمان را میدیدیم که در طبقه بالا و از پشت پنجرههای رنگ و رو رفته از سر و کول هم بالا میرفتند و با لبخند و بوسه برایمان دست تکان میدادند… سودابه منصوری، اعظم (شهربانو) عطاری، مژگان سربی، سپیده زرگر … و در بالای سر آنها یکدفعه فروزان عبدی را دیدم مثل همیشه با لبخندی زیبا و دوست داشتنی و متانتی بیاد ماندنی.
| | بعد از آن تا سال ۱۳۶۵ در قزل حصار بود و سپس به اوین منتقل شد و به خاطر اعتراض به رفتار غیرانسانی زندانبانان عموماً در بندهای تنبیهی و اتاقهای دربسته به سر میبرد. در بندهای تنبیهی، در اتاقها بسته بود و زندانیان سه بار به مدت ۳۰ دقیقه اجازه بیرون آمدن از اتاق داشتند. رفتن به توالت، شستشوی خود، ظرفها و لباسها در این زمان محدود باید انجام میشد. |
|
| |
|
| با فروزان طی سال ۱۳۶۱ ماهها در بند تنبیهی ۸ قزلحصار بودیم و چه دوران سخت و طاقت فرسا و البته در کنار هم خاطره انگیزی بود. در یکی از آن روزهای وحشت و سرکوب بهار سال ۱۳۶۲ بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از زندانیان مقاوم و مجاهد برای آزار وشکنجه بیشتر از بند ۸ به سلولهای انفرادی گوهردشت بردند که دیگر تا یکسال و نیم بعد او را ندیدیم تا اینکه در اواسط سال ۶۳ بدنبال برخی تغییرات و جابجاییها در سطح مسئولین زندان (خروج باند لاجوردی و استقرار نمایندگان منتظری در زندان)، او را بهمراه سایر بچهها از انفرادیهای گوهردشت به بند عمومی ۳ قزلحصار منتقل کردند. بدنبال همان تغییرات و باصطلاح رفرم موقت در داخل زندان بود که ما را هم از بند تنبیهی ۸ بعد از ۲ سال به بند عمومی ۴ که در مجاورت بند ۳ بود منتقل کردند. همین ایام بود که بیشتر عصرها صدای ولوله و شور و نشاط بچههای بند ۳ را میشنیدیم که طبق معمول فروزان با راه انداختن بازی جمعی والیبال توی بند همه را مشغول و مجذوب میکرد و ما هم گاهآ برای دیدنش به دور از چشم «آنتن» های رژیم به بالای پنجره بند میرفتیم و به تماشای آنها مینشستیم.
| | همبندیهای فروزان عبدی در مورد رابطهی او با افراد و جریانات دیگر نیز خاطراتی نقل کردهاند. از جمله مشهور است که وی در زندان با همهی جریانات و افراد فراتر از تفاوتهای نظری رفتاری مثبت و سازنده و بلندنظرانه داشت. مارکسیستها با او بسیار احساس نزدیکی میکردند و بهاییان همواره او را دوست داشتند. |
|
| |
|
| حالا سال ۶۵ بود و بازهمدیگر را در شرایط تنبیهی و فشار بیشتر در اوین میدیدیم. همان روزهای اول ورود به بند بود که حمله و هجوم نوبتی مجتبی حلوائی شکنجه گر بدنام اوین و اوباش پاسدارش برای منکوب کردن ما آغاز شد
| | وی پس از بازگشت به بند عمومی و هنگامی که هواخوری برای زندانیان مجاز شد، تیمهای ورزشی را ایجاد کرده و تیمهای والیبال را به راه انداخت و به همین دلیل او را کاپیتان صدا میکردند. |
| | == اعدام فروزان عبدی == |
| | فروزان عبدی در دادگاه به ۵ سال زندان محکوم شد ولی پس از اتمام دوره محکومیت ۲سال اضافه یعنی تا سال ۱۳۶۷ در زندان نگاه داشته شد. یعنی سالی که قتل عام کلیه زندانیان سیاسی در دستور کار رژیم ایران قرار گرفت. در جریان این قتل عام تمامی زنان زندانی در سالنهای یک و سه و بخشی از زندانیان سالن سه به اعدام شدند. |
|
| |
|
| بفاصله چند روز ما را هم برای اِعمال محدودیت و فشار بیشتر به بند بالا و اتاقهای در بسته منتقل کردند که البته در کنار یاران و عزیزانی همچون فروزان خیلی هم خوشایندتر و روحیه بخش تر بود. بگذریم که جلادان بیرحم زندان تا کجا حداقل حقوق انسانی و زیستی ما را هم زیر پا میگذاشتند و چه به روزمان که درنمیآوردند.<ref>مینا انتظاری-سایت عصر نو[http://mina-entezari1.blogspot.al/search?q=فروزان+عبدی]</ref>
| | همبندیهای فروزان عبدی در مورد آخرین لحظات زندگی او خاطراتی را نقل میکنند. گفته میشود هنگامی که نام او را برای اعدام صدا کردند در حالی که میدانست برای اعدام میرود، مانند همیشه میخندید و شوخی میکرد و به دیگران گفت: گفت بچهها، از دستمان خسته شدند میخواهند آزادمان کنند! او سپس از بند عمومی به انفرادی منتقل شده و پس از چند روز در جریان [[قتلعام ۶۷]] اعدام شد. |
|
| |
|
| === فروزان در جمع زندانیان ملی کش === | | ==دفاعیات فروزان عبدی == |
| حدوداً تابستان سال ۶۵ بود که نام تعدادی از زندانیانی را که حکم پنج سال زندان آنان به اتمام رسیده بود متناوبآ برای بازجویی میخواندند و ازآن جمله بچههایی مثل فروزان عبدی، سپیده زرگر، ناهید (فاطمه) تحصیلی … بودند که برای آزادی پیش شرط مصاحبه ویدیویی و محکوم کردن مجاهدین را ازآنها طلب میکردند که تقریبآ همهٔ آن بچهها جواب رد داده بودند و نهایتاً مسئولین زندان و دادستانی حتی به یک تعهدنامه کتبی و فرمالیستی مبنی بر عدم فعالیت سیاسی بعد از آزادی نیز رضایت داده بودند که بچهها زیر بار آن هم نرفته بودند و در آخر آنها را با ناسزا و توهین و تهدید به بند برگرداندند. بدین ترتیب فروزان نیز به جمع زندانیان ملی کش بند اضافه شد.
| | از دفاعیات فروزان عبدی اطلاعی در دست نیست. بستگان قتل عام شدگان ۶۷ از جمله فروزان عبدی درنامه خود یادآورمی شوند که به عزیزانشان در دادگاه فرصت دفاع داده نشد. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان با اعضاء مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته اند چنین آمده که این ادعاها "با توجه به اوضاعی که در زندان ها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت ترین شرایط به سر می بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کردهایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می رساند." |
| | |
| === در زمره مقاومترین و محبوبترین زندانیان سیاسی ===
| |
| طی سالهای ۶۷–۶۵ همچون سالهای قبل از آن، فروزان در زمره مقاومترین و محبوبترین زندانیان سیاسی مجاهد خلق بود و در تمامی حرکتهای جمعی و اصولی زندانیان رو در روی رژیم، در هر بندی و تحت هر شرایطی و با هر ریسکی مسئولانه شرکت میکرد و البته خود همیشه جلودار بود ودر خط مقدم قرار میگرفت. هرجا او بود شادی بود و امید به زندگی، عشق بود و محبت به همبند و هم زنجیر، و البته ایستادگی بود و مقاومت در مقابل دژخیم و رژیم. برای او خمودی و افسردگی کلماتی بودند بی مفهوم. در هر شرایطی پیشتاز و بانی براه انداختن مطالعات جمعی، ورزش جمعی و بخصوص تمرین و مسابقه والیبال و ایجاد شور و نشاط در بین بچههای بند بود که البته هرکدام ازاین تحرکات و فعالیتها از دید و نظر دشمن ضد بشری تحت عنوان «روابط و تشکیلات منافقین در زندان» گناه و جرمی بزرگ و نابخشودنی محسوب میشد … حتی در شرایط محرومیت کامل اگر توپی هم در کار نبود نگاهی به دور و بر خود میکرد و با جمعآوری چند تکه پارچه و به بهم پیچیدن آنها ظاهراً توپی درست میکرد و بچهها را برای بازی راه میانداخت.
| |
| [[پرونده:فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر.jpg|جایگزین=فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر|بندانگشتی|فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر]]
| |
| فروزان عبدی پیربازاری قبل از دستگیری دانشجوی دانشگاه و از اعضای تیم ملی والیبال زنان ایران بود که طبعآ در بازی و ورزش داخل زندان نیز سرآمد همه بود و ما با صمیمیت شیطنت آمیزی او را کاپیتان صدا میکردیم. .. البته او فقط یک قهرمان ملی پوش در قلمرو ورزش نبود که در حیطه انسانیت و ارزشهای والای انسانی نیز سرچشمهٔ زلالی بود از پاکی و صداقت و دریائی بود بیکران از مهر و عطوفت.
| |
| [[پرونده:عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.JPG|جایگزین=عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.|بندانگشتی|عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.]]
| |
| حدود تابستان سال ۶۶ برای مدتی در بند ۳۲۵ بودیم که حیاط کوچکی هم داشت. فروزان از صبح زود با برپایی ورزش جمعی و یک ساعتی هم تمرین والیبال و عصر هم با به راه انداختن مسابقه والیبال هلهله و جنب و جوش خاصی در بند ایجاد میکرد. از بچههای ثابت بازی علاوه بر فروزان تا آنجا که یادم میاد ملیحه اقوامی، میترا اسکندری، فضیلت علامه، سهیلا فتاحیان، سیمین بهبهانی، مهین حیدریان، مهناز یوسفی و … بودند … او در واقع با ورزش و بازی نیز منش و روش سیاسی و دموکراتیک خود را که همانا همبستگی و ازخودگذشتگی بود آموزش میداد.
| |
| === رابطه با افراد و جریانات سیاسی دیگر ===
| |
| رابطه فروزان بعنوان یک مجاهد خلق با محیط و افراد و جریانات سیاسی دیگر، فراتر از همه تفاوتهای نظری، سیاسی و رفتاری موجود، بسیار مثبت، سازنده و بلند نظرانه بود. او مورد احترام و اعتماد همه بچههای زندان بود. دوستان همبند مارکسیست ازهر گروه و با هر گرایش سیاسی، احساس نزدیکی زیادی با فروزان داشتند و احترام خاصی برای وی قائل بودند. بانوان بهایی همبند نیز خصائل والای انسانی فروزان را ستایش میکردند و او را بسیار دوست میداشتند و خلاصه هر آنکس که در مصاف با رژیم جهل و جنایت، ایستادگی میکرد فروزان را پشت و پناه خود در زندان میدانست.
| |
| | |
| پائیز سال ۶۶ بود که بدنبال تغییرات و جابجاییهای گسترده داخل زندان، کارگزاران رژیم تقریبآ تمامی زنان زندانی سیاسی موجود در تهران را در بندهای سهگانه اوین معروف به سالن ۱، ۲، و ۳ متمرکز کردند و ما با فروزان در سالن ۳ همبند بودیم. نوروز ۶۷ را در حالی در زندان و در شرایط اسارت جشن میگرفتیم که روحیه بچهها از همیشه بالاتر بود… حول و حوش همان ایام بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از بچههای ملی کش بند به سالن ۱ که اتاقهای در بسته داشت منتقل کردند…
| |
| | |
| خاطره یکی از همبندیان فروزان عبدی در زندان، پیش از اعدام-خاطره ای از همزیستی با بهائیان در زندان <blockquote>در کنار دهها مقررات نفسگیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار سادهای نبود. توابها با وسواس تمام میکوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگتر میکردند. این مقررات بیشباهت به قوانین آپارتاید نبود که در بارهاش خوانده بودیم.</blockquote><blockquote>مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمانها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرفمان را از بقیه جدا میکردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم.</blockquote><blockquote>ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر میگذاشتند و آب سرد نصیب ما میشد. مسلمانهای دوآتشه هنگام وضو یا بعد از وضو اگر به ما برمیخوردند، خودشان را جمع کرده و کنار می کشیدند. حالت آنها گاه آنقدر مضحک میشد که مایه خنده ما میشد. مثل لاکپشتی میشدند که خود را در لاکش جمع میکند.</blockquote><blockquote>مضحک بودن این نمایشها، اما جنبه فاجعه آن را نمیپوشاند. هر روز جروبحث بود و دعوا. گاه جوانترها که دلشان لک میزد برای دست انداختن این توابهای دوآتشه، موقع وضو گرفتن آنها میرفتند در روشویی و کنار دست آنها دست و رو میشستند.</blockquote><blockquote>این کارها البته نوعی مقاومت بود و بهایش هم سنگین. این را هم بگویم که همه زندانیان مسلمان مجاهد، این مرز نجس و پاکی را قبول نداشتند و به آن عمل نمیکردند اما صراحت دادن به موضع خود به ویژه در سالهای زمامداری اسدالله لاجوردی کاری بود پرخطر.</blockquote>
| |
|
| |
|
| === با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام ===
| | تنها دفاعیهی باقی مانده از فروزان عبدی یک جمله است. هنگامی که دوستان او به یکی از سلولهایی رفتند که او آخرین روزهای زندگیاش را در آن سپری کرده بود وی بر دیوار سلول نوشته بود: |
| در قتلعام هولناک و جنایتکارانه تابستان ۶۷ تمامی زنان زندانی مجاهد خلق در سالن ۱ و سالن ۳ و بسیاری هم از سالن ۲ اوین بدار آویخته شدند. هر چند تا کنون اطلاعات بسیار اندک و ناقصی از جزئیات و چگونگی این کشتار بزرگ بخصوص در بند زنان توسط دوستان همبند و جان بدربردگان این قتلعام بازگو شده ولی در مورد فروزان بطور خاص میدانیم که کاپیتان محبوب ما در زمره عاشقان شرزه ایی بود که اواسط مرداد ماه با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام، طناب دار این مدال افتخار دفاع از آزادی و حقوق زنان در پیکار با ارتجاع حاکم را به گردن آویخت و جاودانه شد و برای همیشه در قلوب خلق محبوبش آرام گرفت.
| |
|
| |
|
| فروزان قهرمان در آخرین ساعات عمر و شاید هم بعنوان آخرین وداع، برای رساندن خبر اعدام خود بدیگر یاران در بندش بطور سمبلیک و نیایش گونه در گوشه ایی از دیوار سلول انفرادی پیامی با چنین مضمونی مینویسد: «خدایا کمکم کن تا همچون عبدی شایسته، شمع فروزان راه تو باشم.»
| | '''«خدایا فروزانم کن تا چون عبدی در راه تو بمیرم»'''<ref name=":0" /> |
| | == خاطرات زندان از فروزان عبدی == |
|
| |
|
| در خاطرات خانم منیره برادران آمده است، مسئولان زندان خانم عبدی را به خاطر مقاومتش در مقابل برخوردهای توهین آمیز نگهبانان و مقررات ضدانسانی آنها، بیش از یک سال (از پاییز سال ۱۳۶۲ تا زمستان ۱۳۶۳) برای تنبیه در سلولهای انفرادی گوهردشت نگه داشتند. در سلولهای انفرادی گوهردشت زندانی از داشتن هر نوع ارتباطی با دیگر زندانیان، گرفتن روزنامه و هواخوری و گاه حتی ملاقات با خانواده محروم بود.<ref>کاپیتان فروزان [http://mina-entezari1.blogspot.com/2007/08/blog-post_29.html]</ref> | | === دو سال ملی کشی در زندان === |
| | مینا انتظاری از همبندان فروزان عبدی در خاطرات خود در مورد وی مینویسد:[[پرونده:فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر.jpg|جایگزین=فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر|بندانگشتی|فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر]]<blockquote>«با فروزان طی سال ۱۳۶۱ ماهها در بند تنبیهی ۸ قزلحصار بودیم و چه دوران سخت و طاقت فرسا و البته در کنار هم خاطره انگیزی بود. در یکی از آن روزهای وحشت و سرکوب بهار سال ۱۳۶۲ بود که فروزان را به همراه جمع دیگری از زندانیان مقاوم و مجاهد برای آزار وشکنجه بیشتر از بند ۸ به سلولهای انفرادی گوهردشت بردند که دیگر تا یکسال و نیم بعد او را ندیدیم تا اینکه در اواسط سال ۶۳ بدنبال برخی تغییرات و جابجاییها در سطح مسئولین زندان (خروج باند لاجوردی و استقرار نمایندگان منتظری در زندان)، او را به همراه سایر بچهها از انفرادیهای گوهردشت به بند عمومی ۳ قزلحصار منتقل کردند. به دنبال همان تغییرات و باصطلاح رفرم موقت در داخل زندان بود که ما را هم از بند تنبیهی ۸ بعد از ۲ سال به بند عمومی ۴ که در مجاورت بند ۳ بود منتقل کردند. همین ایام بود که بیشتر عصرها صدای ولوله و شور و نشاط بچههای بند ۳ را میشنیدیم که طبق معمول فروزان با راه انداختن بازی جمعی والیبال توی بند همه را مشغول و مجذوب میکرد و ما هم گاها برای دیدنش به دور از چشم «آنتن»های رژیم به بالای پنجره بند میرفتیم و به تماشای آنها مینشستیم. حالا سال ۶۵ بود و بازهمدیگر را در شرایط تنبیهی و فشار بیشتر در اوین میدیدیم. همان روزهای اول ورود به بند بود که حمله و هجوم نوبتی مجتبی حلوائی شکنجه گر بدنام اوین و اوباش پاسدارش برای منکوب کردن ما آغاز شد. به فاصله چند روز ما را هم برای اِعمال محدودیت و فشار بیشتر به بند بالا و اتاقهای در بسته منتقل کردند که البته در کنار یاران و عزیزانی همچون فروزان خیلی هم خوشایندتر و روحیه بخش تر بود. بگذریم که جلادان بیرحم زندان تا کجا حداقل حقوق انسانی و زیستی ما را هم زیر پا میگذاشتند و چه به روزمان که درنمیآوردند. حدوداً تابستان سال ۶۵ بود که نام تعدادی از زندانیانی را که حکم پنج سال زندان آنان به اتمام رسیده بود متناوبآ برای بازجویی میخواندند و ازآن جمله بچههایی مثل فروزان عبدی، سپیده زرگر، ناهید (فاطمه) تحصیلی … بودند که برای آزادی پیش شرط مصاحبه ویدیویی و محکوم کردن مجاهدین را از آنها طلب میکردند که تقریبآ همهٔ آن بچهها جواب رد داده بودند و نهایتاً مسئولین زندان و دادستانی حتی به یک تعهدنامه کتبی و فرمالیستی مبنی بر عدم فعالیت سیاسی بعد از آزادی نیز رضایت داده بودند که بچهها زیر بار آن هم نرفته بودند و در آخر آنها را با ناسزا و توهین و تهدید به بند برگرداندند. بدین ترتیب فروزان نیز به جمع زندانیان ملی کش بند اضافه شد.»<ref name=":1">[http://mina-entezari1.blogspot.com/search?q=%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86+%D8%B9%D8%A8%D8%AF%DB%8C مینا انتظاری-سایت عصر نو][http://mina-entezari1.blogspot.al/search?q=فروزان+عبدی]</ref></blockquote> |
|
| |
|
| بعد از آن تا سال ۱۳۶۵ در قزل حصار بود و سپس به اوین منتقل شد و به خاطر اعتراض به رفتار غیرانسانی زندانبانان عموماً در بندهای تنبیهی و اتاقهای دربسته به سر میبرد. در بندهای تنبیهی، در اتاقها بسته بود و زندانیان سه بار به مدت ۳۰ دقیقه اجازه بیرون آمدن از اتاق داشتند. رفتن به توالت، شستشوی خود، ظرفها و لباسها در این زمان محدود باید انجام میشد.
| | === ورزش در زندان === |
| [[پرونده:Foruzan.jpg|بندانگشتی| | | مینا انتظاری در بخش دیگری از خاطرات خود در مورد فروزان عبدی مینویسد:[[پرونده:Foruzan.jpg|بندانگشتی| |
| فروزان عبدی کنار دوستانش | | فروزان عبدی کنار دوستانش |
| ]] | | ]]<blockquote>«طی سالهای ۶۷–۶۵ همچون سالهای قبل از آن، فروزان در زمره مقاومترین و محبوبترین زندانیان سیاسی مجاهد خلق بود و در تمامی حرکتهای جمعی و اصولی زندانیان رو در روی رژیم، در هر بندی و تحت هر شرایطی و با هر ریسکی مسئولانه شرکت میکرد و البته خود همیشه جلودار بود ودر خط مقدم قرار میگرفت. هرجا او بود شادی بود و امید به زندگی، عشق بود و محبت به همبند و هم زنجیر، و البته ایستادگی بود و مقاومت در مقابل دژخیم و رژیم. برای او خمودی و افسردگی کلماتی بودند بیمفهوم. در هر شرایطی پیشتاز و بانی براه انداختن مطالعات جمعی، ورزش جمعی و بخصوص تمرین و مسابقه والیبال و ایجاد شور و نشاط در بین بچههای بند بود که البته هرکدام از این تحرکات و فعالیتها از دید و نظر دشمن ضد بشری تحت عنوان «روابط و تشکیلات منافقین در زندان» گناه و جرمی بزرگ و نابخشودنی محسوب میشد… حدود تابستان سال ۶۶ برای مدتی در بند ۳۲۵ بودیم که حیاط کوچکی هم داشت. فروزان از صبح زود با برپایی ورزش جمعی و یک ساعتی هم تمرین والیبال و عصر هم با به راه انداختن مسابقه والیبال هلهله و جنب و جوش خاصی در بند ایجاد میکرد. از بچههای ثابت بازی علاوه بر فروزان تا آنجا که یادم میاد ملیحه اقوامی، میترا اسکندری، فضیلت علامه، سهیلا فتاحیان، سیمین کیانی دهکردی، مهین حیدریان، مهناز یوسفی، اشرف موسوی، زهرا شب زنده دار، فرزانه ضیاء میرزایی، محبوبه صفایی و مهناز فتحی... بودند... فروزان که خود بازیکنی ملی پوش در سطح ایران و آسیا بود، با قامتی کشیده، پرشهایی بلند و حرکاتی موزون، هرگاه که اراده میکرد میتوانست صحنه های زیبایی را با توپ، در زمین بازی و یا بر فراز تور به نمایش بگذارد. با این حال در حین مسابقه و بازی بندرت هنرنمایی میکرد و هر وقت توپ به او میرسید علیرغم اینکه تمام بچههای بند مشتاق دیدن حرکات فنی و حرفهیی او بودند، ولی او به سادگی توپ را به نفرات دیگر تیم پاس میداد و با خلق موقعیت، این امکان را در اختیار بازیکنان هم تیم خود برای به ثمر رساندن توپ و کسب امتیاز قرار میداد. ضمن اینکه نمیخواست بخاطر برتری بلامنازعش در بازی، اجحافی هم به تیم مقابل بشود. او در واقع با ورزش و بازی نیز، منش و روش سیاسی و دموکراتیک خود را، که همانا همبستگی و ازخودگذشتگی بود، آموزش میداد.»<ref name=":1" /></blockquote> |
| | |
| === سایت دموکراسی وحقوق بشربرای ایران ===
| |
| به گفته همبندانش، یکی از محبوبترین چهرههای زندان بود. او به خاطر رفتار باز و بردبارانه با همه زندانیان مورد احترام آنها بود. یک بار در زندان قزل حصار (بند ۳ واحد۳) در مقابل تواب مسئول اتاق، که به یک زندانی چپی دستور میداد که ظرفش را از بقیه جدا کند، ایستاد و به او گفت که مسئله نجس و پاکی مشکل آنها نیست، بلکه مشکل خود این تواب است و این اوست که باید ظرفش را از بقیه جدا کند. خانم عبدی در زندان روحیه ورزشکاری خود را همچنان نگاه داشته بود و در دوره کوتاهی که زندانیان قزل حصار از زمین بازی برخوردار بودند، او به رغم ممنوعیت ورزش دسته جمعی، مسابقات والیبال ترتیب میداد<ref>سایت دموکراسی و حقوق بشردر ایران [https://www.iranrights.org/fa/]</ref>
| |
|
| |
|
| == درگذشت == | | === موضعگیری شجاعانه === |
| وقتی فروزان عبدی _قهرمان تیم ملی والیبال زنان_ را برای اعدام صدا کردند، در حالی که میدانست برای اعدام میرود و مانند همیشه میخندید و شوخی میکرد، گفت بچهها، از دستمان خسته شدند میخواهند آزادمان کنند نگران نباشید.
| | از جمله یکی از زندانیهای بهایی در اوین در مورد فروزان عبدی و جسارتش با وجود اینکه می دانست مواضع او برایش عواقب سختی داشت خاطرهای را چنین نقل میکند: |
|
| |
|
| فروزان عبدی در دادگاه به ۵ سال زندان محکوم شد ولی پس از اتمام دوره محکومیت ۲سال اضافه در زندان نگه داشته شد و در [[اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)]] معروف به قتلعام ۶۷ اعدام گردید. | | [[پرونده:عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.JPG|جایگزین=عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.|بندانگشتی|عکس یادگاری فروزان عبدی با دوستانش.]]<blockquote>«در کنار دهها مقررات نفسگیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار سادهای نبود. توابها با وسواس تمام میکوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگتر میکردند. این مقررات بیشباهت به قوانین آپارتاید نبود که در بارهاش خوانده بودیم. مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمانها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرفمان را از بقیه جدا میکردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم. ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر میگذاشتند و آب سرد نصیب ما میشد. کاپیتان فروزان اهل نافرمانی بود. یک بار وقتی تواب مسئول اتاق به یک زندانی چپ دستور داد که ظرفش را از بقیه جدا کند، فروزان که در طبقه بالای تخت نشسته بود، پرید پایین و به زندانی تواب گفت: «نجس و پاکی مساله توست و نه مساله همه؛ پس بهتر است تو ظرفت را از بقیه جدا کنی.»<ref>[http://noqtesarekhat.blogspot.com/2008/05/ خاطراتی از همزیستی با بهاییها در زندان]</ref></blockquote> |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |