۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی - بابا در جوانی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - بابا در جوانی|بندانگشتی|237x237پیکسل|محمد سیدی کاشانی - بابا در جوانی]]محمد سیدی کاشانی معروف به بابا ( | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی - بابا در جوانی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - بابا در جوانی|بندانگشتی|237x237پیکسل|محمد سیدی کاشانی - بابا در جوانی]]محمد سیدی کاشانی معروف به بابا (زادهٔ ۱۳۲۱-وفاتیافته در ۲۸ آذرماه ۱۳۹۷) با ۵۳ سال سابقه حرفه ای تشکیلاتی از نخستین اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در سال ۱۳۴۴ است. | ||
محمد سیدی کاشانی، فوقلیسانس فیزیک از دانشگاه تهران و کارشناس توسعه و تحقیقات در شرکت ملی نفت ایران بود. وی در سال ۱۳۲۱ در یک خانواده متوسط در یکی از محلات جنوب تهران متولد شد. پدرش از پیروان و طرفداران پیشوای نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق بود. محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۴۴، در نخستین روز بعد از بنیانگذاری | محمد سیدی کاشانی، فوقلیسانس فیزیک از دانشگاه تهران و کارشناس توسعه و تحقیقات در شرکت ملی نفت ایران بود. وی در سال ۱۳۲۱ در یک خانواده متوسط در یکی از محلات جنوب تهران متولد شد. پدرش از پیروان و طرفداران پیشوای نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق بود. محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۴۴، در نخستین روز بعد از بنیانگذاری [[سازمان مجاهدین خلق ایران]][[سازمان مجاهدین خلق ایران،|،]] در ارتباط با محمد حنیف نژاد ـ بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق ایران ـ قرار گرفت. او در سال ۱۳۴۹ برای گذراندن دوره آموزشهای نظامی به نزد فدائیان فلسطینی در اردن، پایگاه شهید حسن سلامه رفت. | ||
با | با فرماندهی نخستین عملیات پس از دستگیریهای گسترده اعضای مرکزیت و کادرهای مجاهدین، در سال ۱۳۵۰ درحالی که به هنگام دستگیری به شدت مجروح شده بود به زندان ساواک منتقل شده ودر زندان شکنجههای بسیاری شد. محمد سیدی کاشانی پس از هفت سال و نیم به همراه آخرین دسته زندانیان سیاسی در سال۱۳۵۷ آزاد شد | ||
بعد از انقلاب ضد سلطنتی در ایران | بعد از انقلاب ضد سلطنتی در ایران او از کاندیداهای سازمان مجاهدین خلق ایران در انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸ بوده و همچنین به دلیل سوابق هنریاش در این مدت به تدوین ترانه سرودهای سازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت. | ||
محمد سیدی کاشانی بعد از | محمد سیدی کاشانی بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و شروع مقاومت مسلحانه علیه رژیم خمینی از کشور خارج شد. وی تا سال ۱۳۶۶ در پاریس به فعالیتهای خود ادامه داد و در نوروز ۱۳۶۶ برای ادامه مبارزه با جمهوری اسلامی به قرارگاههای سازمان مجاهدین خلق ایران مستقر در نوار مرزی غرب کشورعراق رفت. محمد سیدی کاشانی در مرداد ۶۷ در عملیات [[فروغ جاویدان]] علیه جمهوری اسلامی شرکت نمود و از ناحیه سینه مجروح شد. | ||
محمد سیدی کاشانی به عنوان یکی از اعضاء قدیمی سازمان مجاهدین خلق پس از آن نیز در بخشهای مختلف این سازمان مشغول به کار و فعالیت بود.وی پس از گردآوری سلاحهای | محمد سیدی کاشانی به عنوان یکی از اعضاء قدیمی سازمان مجاهدین خلق پس از آن نیز در بخشهای مختلف این سازمان مشغول به کار و فعالیت بود. وی پس از گردآوری سلاحهای [[ارتش آزادیبخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش ملی ایران]] در جنگ آمریکا علیه عراق، به مدت ۱۴ سال در قرارگاه اشرف و سپس در پایگاهی به نام لیبرتی بوده و سرانجام به همراه دیگر اعضاء سازمان [[مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]] خلق از عراق به آلبانی نقل مکان کرد. محمد سیدی کاشانی در تاریخ چهارشنبه ۲۸ آذرماه ۱۳۹۷ در آلبانی به دلیل بیماریهای ریوی ناشی از آثار جراحات پیشین درگذشت. | ||
== | == کودکی و تحصیلات == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی « بابا » در جوانی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی « بابا » در جوانی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی «بابا» در جوانی|بندانگشتی|250x250پیکسل|محمد سیدی کاشانی «بابا» در جوانی]] | ||
محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۲۱ در یک خانواده متوسط در یکی از محلات جنوب تهران متولد شد. محمد آگاهیهای سیاسی اولیه را از پدرش کسب نمود. او در | محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۲۱ در یک خانواده متوسط در یکی از محلات جنوب تهران متولد شد. محمد آگاهیهای سیاسی اولیه را از پدرش کسب نمود. او در سنین ۹ و ۱۰ سالگی به همراه پدرش در تظاهرات خیابانی که به طرفداری از [[مصدق]] فقید برپا میگردید شرکت میکرد. از این رو او خیلی زود با شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران آشنا شد. او با شناخت و درک عمیقی که از جامعه داشت به ضرورت مبارزه علیه نظام شاه پی برده بود. از این رو بود که خیلی زود وارد تشکلهای سیاسی آن دوران شد و به مبارزه علیه نظام دیکتاتوری شاه پرداخت. او بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و به تحصیل پرداخت. او در کنار تحصیل به فعالیتهای سیاسی خود در[[جنبش نهضت آزادی]] روی آورد. | ||
== | == ورود به نهضت == | ||
در سال ۱۳۳۸ در دوران خفقان پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]]، در اولین جنبش دانش آموزی بعد از کودتا یعنی جنبش ۲۰ دی شرکت کرد. با ورود به دانشگاه در سال ۱۳۴۰ فعالیت سیاسی خود را گسترش داد و پس از اعلام موجودیت [[نهضت آزادی]]، به عضویت نهضت | در سال ۱۳۳۸ در دوران خفقان پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]]، در اولین جنبش دانش آموزی بعد از کودتا یعنی جنبش ۲۰ دی شرکت کرد. با ورود به دانشگاه در سال ۱۳۴۰ فعالیت سیاسی خود را گسترش داد و پس از اعلام موجودیت [[نهضت آزادی]]، به عضویت نهضت درآمد. [[نهضت آزادی]] مترقیترین وفعالترین جنبش آن زمان بود وعمدتا از جوانان مبارز مذهبی تشکیل مییافت. | ||
با شکست نهضت در سال۱۳۴۲ و پس از دستگیری رهبران نهضت، او به [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] پیوست و | با شکست نهضت در سال۱۳۴۲ و پس از دستگیری رهبران نهضت، او به [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] پیوست و تحت مسؤلیت [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] بنیانگذار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] قرار گرفت. [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] بر این عقیده بود ''که عصر رفرمیسم و اصلاحطلبی (حتی از نوع حقیقی آن که با شیادیهای اصلاحطلبانه سراپا متفاوت است) پایان یافته و روزگار مبارزه انقلابی و حرفهای و مسلحانه با استبداد دستنشانده سلطنتی فرا رسیدهاست''. از این رو آنها با جمعبندی انقلابات گذشته و علت شکست و عدم موفقیت آنها به این نتیجه رسیدند که باید با شیوههای رفرمیستی مبارزه وداع کرد و اشکال متناسب مبارزه را برگزید. [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و یارانش با بنیانگذاری [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به مبارزه مکتبی سازمان یافته مسلحانه و مخفی روی آوردند و با اتخاذ مشی انقلابی بنبست فضای مبارزاتی را شکستند. شعار آنها پس از کشتار خونین در تظاهرات مسالمت آمیز [[۱۵ خرداد]] توسط [[محمد رضا شاه]] این بود که دوران مبارزه غیر مسلحانه به پایان رسیده و تنها مبارزه قهرآمیز پاسخ دیکتاتوری شاه است. از این به بعد فصل جدیدی از زندگی محمد سیدی کاشانی در کنار [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] آغاز میشود. | ||
== | == اولین دیدار با حنیف نژاد == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد|بندانگشتی|300x300پیکسل|محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد|بندانگشتی|300x300پیکسل|محمد سیدی کاشانی - بابا در حال تعظیم در مقابل تندیس محمد حنیف نژاد]] | ||
=== | === چیه این زندگی؟ === | ||
''محمد سیدی کاشانی از اولین دیدار خود با [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] | ''محمد سیدی کاشانی از اولین دیدار خود با [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] میگوید: «با خوشحالی زیاد دعوت مسؤلم را پذیرفتم. درجلسه ای که تشکیل شد برای اولین بار با مجاهدین شهید [[محمد حنیفنژاد|حنیف نژاد]] و [[ناصر صادق]] آشنا شدم. حرفهای حنیف در آن شب هنوز هم الهام بخش من است او از بیارزشی زندگی در زیر سلطه ظلم و استبداد صحبت کرد و'' مسؤلیت ''ما را در برابر خدا و مردم یادآور شد او گفت تنها راهی است که برای ما باقی مانده این است: دست از جان برداشتن و به خدا پیوستن. [ [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]]] به قران استناد میکرد و از ضرورت احیای اسلام راستین در متن صحنه مبارزه و عمل صحبت میکرد و اینکه ما بایستی در کنار مبارزه با رژیم با مسؤلیت عظیم زدودن گرد و غبار از چهره اسلام را نیز بر دوش بگیریم. به این ترتیب او به مبارزه مکتبی و رسالت مکتبی تأکید مینمود. وقتی جلسه تمام شد در راه بازگشت به خانه حرفهای [[محمد حنیفنژاد|محمد]] شهید را در ذهنم مرور میکردم. ذوق و شوقی شیرین و عجیب سراپای وجودم راگرفته بود. با خودم میگفتم این حرفها، دیگر مثل حرفهای بی پشتوانه و ارضا کننده قبلیها نیست. جریانی که اینها [ [[سازمان مجاهدین خلق ایران|بنیانگذاران]]] بنا نهادهاند با جریانات سست بنیاد قبلی فرق دارد. این حرکت مسلماً به پیروزی خواهد رسید. بعداً چند جلسه دیگر با هم نشستیم. در این نشستها شهید [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] از رسالت مکتبی عظیمی صحبت میکرد او باز هم تأکید میکرد: بایستی زنگار ضخیم و عفن برداشتهای ارتجاعی را از چهره پاک و درخشان اسلام زدود. در عین حال خاطرنشان میکرد که این کاری است که فقط درجریان عمل و مبارزه انقلابی امکانپذیر خواهد بود».'' | ||
''او اضافه | ''او اضافه میکند: صحبتهای سهمگین [[محمد حنیفنژاد|محمد آقا]] و بهخصوص جملهٴ «چیه این زندگی؟» تکانم داد و فهمیدم جریان جدید، جریانی به کلی متفاوت از نهضت [است] و جدی و فداکار و هدفش سرنگونی رژیم شاه است. خیلی خوشحال شدم. بهرغم اینکه با همه چیز خداحافظی کردم، دوستان و رفقای قدیمی را رها کردم و از ازدواج چشم پوشیدم، با این حال خیلی شاد و سرحال بودم. تا ۶ماه، مسئولم [[محمد حنیفنژاد|حنیف کبیر]] بود. کلاس، ما مرکب بود از شهید [[ناصر صادق]]، شهید [[دکتر طباطبایی]]... و من.'' | ||
''حنیف کلاس را با تفسیر آیات انتخاب | ''حنیف کلاس را با تفسیر آیات انتخاب شدهای از قرآن آغاز میکرد، سورهٴ توبه، سورهٴ محمد، سورهٴ صف. آیاتی دربارهٔ ضرورت مبارزه مسلحانه و انقلاب و پاکیزگی فردی و اجتماعی حاصل از آن و سپس وارد مباحث امنیتی و سیاسی میشد».'' | ||
== | == عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران == | ||
محمد سیدی کاشانی در کنار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و همرزمانش پس از استقرار | محمد سیدی کاشانی در کنار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و همرزمانش پس از استقرار سیاهترین خفقان سیاسی بعد از [[۱۵ خرداد ۱۳۴۲]] مبارزه را ادامه دادند. محمد در سال ۱۳۴۴ به عضویت [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] درآمد و در کلاسهای آموزش ایدئولوژیک، تشکیلاتی و سیاسی [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و [[سعید محسن]] شرکت میکرد. او در خاطرات خود مینویسد: همانقدر که [[محمد حنیفنژاد|حنیف]] درمباحث ایدئولوژیک بیش از سایر مباحث مسلط و نوآور بود، [[سعید محسن|سعید]] [محسن] در مباحث و تحلیلهای اقتصادی ـ اجتماعی ـ و اقتصادی ـ سیاسی مبتکر و عمیق بود. محمد پس از عضو گیری در سال ۴۴ تحت مسؤلیت [[اصغر بدیع زادگان]] ـ از بنیانگذاران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] ـ فعالیت میکرد. | ||
== | == آموزش و نبرد در پایگاههای فلسطین == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در زندان لیبرتی]] | ||
محمدسیدی کاشانی پس از عضو گیری توسط [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان | محمدسیدی کاشانی پس از عضو گیری توسط [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]]؛ به دلیل اینکه امکان آموزشهای نظامی در داخل کشور به خاطر خفقان [[ساواک]] وجود نداشت سازمان تصمیم گرفت که نفرات را برای آموزش نظامی به فلسطین بفرستد. از این رو محمد در سال ۱۳۴۹ به منظور کسب آماده گیهای نظامی به اردن اعزام شد و در یکی از پایگاههای الفتح در اردن به نام پایگاه شهید حسن سلامه (نام یکی از فداییان نامدار فلسطینی که در اردن قرار داشت)، به همراه [[اصغر بدیع زادگان]]، [[رضا رضایی]]، [[محمد بازرگانی]] و [[مسعود رجوی]] به کسب آموزشهای نظامی پرداخت. | ||
محمد سیدی کاشانی هم | محمد سیدی کاشانی هم چنین از فعالیتهای خود در پایگاههای آموزشی الفتح اینطور میگوید: | ||
''به مدت ۲ هفته در این پایگاه نیمه علنی در شمال سوریه | ''به مدت ۲ هفته در این پایگاه نیمه علنی در شمال سوریه مشغول فراگیری آموزشهای نظامی شدیم. هر روزصبح ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدار میشدیم. ۲ ساعت دو و ورزش داشتیم. جودو و تمرینات جودو داشتیم که این هم ۲ ساعت طول میکشید. بعد از آن برای ورزیده شدن عضلات دست تمرین سرنیزه داشتیم. بعد هم آشنایی با سلاحهای مختلف. هر شب هم دو بار و هر بار دو ساعت نگهبانی میدادیم. '' | ||
''آموزشها نحوه ساخت و کاربرد و قدرت تخریبی مواد منفجره، تیراندازی با انواع سلاحهای سبک غربی و شرقی و آموزش رزم انفرادی بود. پس از | ''آموزشها نحوه ساخت و کاربرد و قدرت تخریبی مواد منفجره، تیراندازی با انواع سلاحهای سبک غربی و شرقی و آموزش رزم انفرادی بود. پس از ۳–۲هفته درگیریهای مقدماتی سپتامبر سیاه ۱۹۷۰ شروع شد و… پس از یک هفته به بیروت منتقل شدیم. پس از خروج ما تمام رزمندگان فلسطینی آن پایگاه در جریان جنگ بهشهادت رسیدند. در اوایل زمستان ۴۹، آموزشهای جدیدی که بیشتر حول رزم انفرادی بود در یک پایگاه نیمه مخفی در شمال لبنان به نام «نهرالبارد» شروع شد که دو ماه طول کشید. در این آموزشها، شهدا سردار خلق [[موسی خیابانی]] و [[محمود شامخی]] و [[نبی معظمی]] نیز شرکت داشتند. سپس با لو رفتن پایگاهمان به داخل خاک سوریه رفتیم و در پایگاه طرطوس آموزشها را ادامه دادیم. به آنها کاراته و جودو و بکس نیز افزوده شد. ما در مراسم شامگاه پایگاه شرکت میکردیم. آن زمان سرودهای فلسطینی خیلی رایج بودند و ما تمام آنها را میخواندیم».'' | ||
او سپس به همراه [[رسول | او سپس به همراه [[رسول مشکینفام]]، [[محمد یقینی]] و [[محمود شامخی]] وعده ای دیگر از مجاهدین، درچند پایگاه دیگر فلسطینی به آموزش جنگ چریکی پرداختند. بعد از اتمام دورههای آموزشی، محمد در اوایل سال ۱۳۵۰ به طور مخفیانه به ایران بازگشت. | ||
درضربه نظامی اول شهریور سال ۱۳۵۰ [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] | درضربه نظامی اول شهریور سال ۱۳۵۰ [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] تمامی اعضای مرکزیت سازمان دستگیر شدند. به همین خاطر محمد و بقیه یارانش اقدام به دو رشته عملیات علیه دیکتاتوری شاه نمودند. این دو طرح که به فرماندهی خود محمد بود یکی طرح ناموفق گروگانگیری شهرام (فرزند [[اشرف پهلوی|اشرف]] جنایتکار) بود که به منظور آزاد ساختن رهبران و اعضای بازداشت شده سازمان طراحی شد و دیگری عملیات انفجار دکل برق در آستانه [[جشنهای ۲۵۰۰ ساله|جشنهای منحوس ۲۵۰۰ ساله]] شاهنشاهی بود که هدف از این اقدام برهم زدن جشنها و رساندن فریاد حق طلبانه خلق ستمدیده ایران به گوش جهانیان بود. | ||
عملیات انفجار دکل برق | عملیات انفجار دکل برق با شکست روبه رو شد و آنها هنگام ورود به منطقه، مورد محاصره نیروهای نظامی رژیم شاه که از قبل آنجا را تحت کنترل داشتند، قرار گرفتند. محمد سیدی و بقیه یارانش دستگیر شدند. هنگامی که آنها را در یک اتومبیل به [[ساواک]] منتقل میکردند یکی از آنان با استفاده از یک فرصت مناسب، به مأموران مسلسل به دست حمله نمود که در جریان این حمله محمد مورد اصابت گلوله واقع شد و به شدت زخمی شد. محمد بلافاصله به بیمارستان انتقال یافت ولی پس از چندی او را در حالی که یک ریه اش ناقص شده بود وهنوز جراحاتش خوب نشده بود به زندان اوین آوردند وتحت شکنجه قرار دادند. | ||
== | == زندان وشکنجه == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی - بابا .JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - بابا |بندانگشتی|299x299پیکسل|محمد سیدی کاشانی - بابا ]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی - بابا .JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - بابا |بندانگشتی|299x299پیکسل|محمد سیدی کاشانی - بابا]] | ||
محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۵۱ در یک بیدادگاه نظامی محاکمه شد. | محمد سیدی کاشانی در سال ۱۳۵۱ در یک بیدادگاه نظامی محاکمه شد. او در این بیدادگاه نظامی شاه از ایدئولوژی و خط مشی انقلابی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] دفاع کرد و رژیم را به خاطر جنایاتی که علیه خلق ستمدیده ایران مرتکب شده بود به محاکمه کشید. محمد در این بیدادگاه به دوبار اعدام محکوم شد. لیکن رژیم پس از اعدام اعضای مرکزیت [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در [[چهار خرداد ۱۳۵۱]] به خاطر ترس از عکس العملهای بعدی از اعدام سایر محکومین و از جمله محمد سیدی کاشانی صرفنظر نمود. | ||
محمد سیدی کاشانی درمدت ۷ سال از اسارت در | محمد سیدی کاشانی درمدت ۷ سال از اسارت در زندانهای شاه هیچگاه از مبارزه و آرمانش دست برنداشت. او در زندان علیرغم جراحات ناشی از تیرخوردگی و عوارض جسمی شدید دیگری که داشت به طور منظم ورزش میکرد و روحیه ای پرشور و انقلابی داشت به طوری که سایر همرزمانش را تحت تأثیر قرار میداد او بارها در برابر مزدوران [[ساواک]] ایستاد و از شرافت انقلابی خود وسایر زندانیان سیاسی دفاع نمود. او زندان را نه یک محل حصار تحمیلی بلکه دانشگاهی میدید که میتوان آنرا به یک جبهه مقاومت تبدیل کرد. محمد در [[سمفونی مقاومت|کتاب]] خود مینویسد: «''دانشجویان و جوانان به زندان میآمدند و طی چند ماه، انواع آموزشها را فرا میگرفتند و آن را به بیرون و به جامعه منتقل میکردند و بدین ترتیب جبهه مقاومت مسلحانه را تقویت میکردند. طبیعی بود که رژیم شاه نمیتوانست این وضع را تحمل کند، بنابراین در مهر ۵۱ تصمیم گرفت این جمع بزرگ را از هم بپاشد. در ۴ آبان ۵۱ اولین دسته زندانیان را به زندان مشهد فرستاد. چند روز بعد عده ای را به زندان عادل آباد شیراز و شماری را به زندان تبریز و اندکی بعد، بخشی را به زندان اصفهان و گروهی را هم به زندان برازجان که شرایط دشوار تری داشت، فرستاد. در جریان این انتقالها، من هم همراه با شماری از مجاهدین و قداییها، روز ۵ آبان ۵۱ به زندان مشهد منتقل شدیم».'' | ||
== آخرین دیدار محمد سیدی کاشانی با بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران == | |||
محمد در روزهایی که در انتظار شهادت به سر | محمد در روزهایی که در انتظار شهادت به سر میبرد موفق شد با یاران و همرزمانش، [[اصغر بدیع زادگان]] و [[محمود عسگریزاده|محمود عسگری]] زاده دیدار کند و شاهد آخرین روزهای حیات پر افتخارشان باشد. سیدی از آنروزهای ماندنی خاطرات پر شکوهی دارد: از دعاهای خالصانهٔ [[اصغر بدیع زادگان|اصغر]] پس از نماز و از سرود فلسطینی [[محمود عسکریزاده|محمود]] که این فرازش را دائماً تکرار میکرد'': قطرات دمی خیط فی الرایت وطنی (قطرات خون من خطی است بر روی پرچم وطنم)'' و از فریادهای حسینی جلاد که از سرسختیهای این دو مجاهد بزرگ به ستوه آمده بود و … او این خروش مجاهدین را به هنگام رفتن به سوی جوخه اعدام و مخصوصاً آخرین فریادهای شهید [[اصغر بدیع زادگان]] که شعار میداد: مرگ بر امپریالیسم زنده باد اسلام و … را شنید و پیام آنان را به سایر مجاهدان وخلق قهرمان رساند. | ||
== | == آزادی از زندان شاه == | ||
«سرانجام در ۳۰دی۵۷ محمد سیدی کاشانی بعد از ۷ سال و نیم اسارت در زندانهای شاه (از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷) به همراه [[مسعود رجوی]]، [[موسی خیابانی]]، [[اشرف رجوی]] و سایر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد. او پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، بهعنوان یک نماینده و سخنگوی سازمان مسئولیتهایی را عهدهدار شد. اما مسئولیت اصلی او بازسازی سرودها و ترانههای ساخته شده و تولید سرودهای جدید بود. | |||
== | == فعالیتهای محمد سیدی کاشانی بعد از انقلاب ضد سلطنتی == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی پس از موشک باران مقراتشان در عراق]] | ||
محمد سیدی کاشانی که یارانش او را «بابا» خطاب | محمد سیدی کاشانی که یارانش او را «بابا» خطاب میکردند بعد از انقلاب ضدسلطنتی مسئولیت گروه ترانه سرود [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] را به عهده داشت و سرودهها با همت و مدیریت او تولید شدهاست. او در خاطرات خود از نقش خود در [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بعد از انقلاب ضد سلطنتی مینویسد: «''در انتخابات مجلس در سال ۵۸ یکی از کاندیداهای سازمان بودم. پس از سی خرداد مخفی شدم و در دوم مهر ۶۰ مخفیانه به خارج اعزام گردیدم و'' به برادر ''[[مسعود رجوی]] و سایر برادرانم پیوستم. طی سالهای ۶۰ تا ۶۵ کار اصلیم تولید سرودها و ترانهها سرودهها بود. در واقع مسئولیت همآهنگ سازی محتوایی آنها با آرمانهای سازمان و همآهنگ نمودن دستاندرکاران آنها یعنی شاعر – آهنگساز و اجرا کننده با من بود. مجموعهٴ این قطعات در ۱۰ نوار تدریجاً منتشر گشت و از رادیو و تلویزیون به سمع و نظر خلق قهرمان ایران رسید.»'' | ||
به دنبال تشکیل [[ارتش آزادیبخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش]] در نوار مرزی ایران | به دنبال تشکیل [[ارتش آزادیبخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش]] در نوار مرزی ایران و عراق، محمد سیدی کاشانی در نوروز ۱۳۶۶به عراق عزیمت کرد و مسؤلیتهای دیگری را نیز برعهده گرفت. او در مرداد ۶۷ در [[عملیات فروغ جاویدان]] شرکت کرد و از ناحیه سینه مجروح شد. در اثر همین جراحت قسمت دیگری از ریه او خارج شد و او تا آخر عمر از این جراحت رنج میبرد. | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی در آلبانی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در آلبانی|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در آلبانی]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی در آلبانی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در آلبانی|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در آلبانی]] | ||
محمد سیدی کاشانی سالهای پایداری را به مدت ۱۴سال در اشرف و لیبرتی سپری کرد و در سال ۱۳۹۵ در جریان انتقال بزرگ به آلبانی منتقل شد. او بهرغم دو جراحت عمیق ناشی از اصابت گلوله بر | محمد سیدی کاشانی سالهای پایداری را به مدت ۱۴سال در اشرف و لیبرتی سپری کرد و در سال ۱۳۹۵ در جریان انتقال بزرگ به آلبانی منتقل شد. او بهرغم دو جراحت عمیق ناشی از اصابت گلوله بر ریههایش هیچگاه از تلاش و فعالیت بازنایستاد ومقاومت و ایستادگی در مقابل دو دیکتاتوری شاه وخمینی در تاریخ مقاومت ایران را در همه گذرگاههای صعب مبارزاتی در [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] با درخشندگی پشت سرگذاشت. محمد سیدی کاشانی در ۲۸ آذر ماه ۹۷ در بیمارستانی در آلبانی درگذشت. | ||
== | == فعالیتهای هنری == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی مراسم خاکسپاری.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - در یک برنامه تلویزیونی|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی - در یک برنامه تلویزیونی]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی مراسم خاکسپاری.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - در یک برنامه تلویزیونی|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی - در یک برنامه تلویزیونی]] | ||
کتاب [[سمفونی مقاومت]] اثر ماندگار و فراموشی ناپذیر محمد سیدی کاشانی است. او در سطور این کتاب از تاریخچه ترانه سرودها و نحوه تصنیف آنها و همچنین از هنرمندان ارزنده ای که در تهیه و ساخت این سرودها کمک | کتاب [[سمفونی مقاومت]] اثر ماندگار و فراموشی ناپذیر محمد سیدی کاشانی است. او در سطور این کتاب از تاریخچه ترانه سرودها و نحوه تصنیف آنها و همچنین از هنرمندان ارزنده ای که در تهیه و ساخت این سرودها کمک کردهاند مینویسد. او در مقدمه این کتاب هدفش را از تدوین این مجموعه اینگونه بیان میکند: «''آنچه من در نگارش این سطور در نظر داشتهام، دفاع از پیامها و کلمات حقه ای است که ترانهها، سرودها و سرودههای این چند دهه حامل آن بودهاست؛ دفاع از کلمه مقاومت، کلمه آزادی، یا: صدق، فدا برابری، تسلیم ناپذیری، [[۳۰ خرداد]]، [[ارتش آزادیبخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش]]، سرنگونی و انقلاب''» … او که در بهکارگیری کلمات دقت و وسواس زیادی داشت میگفت که کسی که کلمه فدا را در سرود بیان میکند باید قبل از هرچیز به مفهوم این کلمه رسیده باشد و روح و جوهر فدا را دریافته باشد تا بتواند احساس خود را به شنونده منتقل کند. محمد در سطور همین کتاب مینویسد: «''به نظر من، ارج نهادن بر این کلمات، به معنی حراست از رنج و خون نسلهای پیاپی'' انقلابیون ایران''، به دلائل گوناگون، لازم است؛ از جمله برای آفت زدایی از فضای فکری و سیاسی. این آفتها به عنوان مثال، در مواضع کسانی بروز مییابد که سالهای سال است به مقاومت و هر گونه مبارزه برای رهایی از چنگال ولایت فقیه پشت کرده شریعت تواب گری پیشه کردهاند''.» به همین خاطر محمد سیدی مخاطب خود را از نگاه سازمانی فراتر میبرد و خطاب به نسلهای آینده ای که میخواهند درد مشترک مردم خود را بیان کنند مینویسد: ''«'' ''اما دلیل دیگر و بسیار مهمتر برای بازشناسی کلمات مقاومت و نورافشانی بر حقانیت آن، نیاز زمانه و به خصوص نسل جوانی است که برای پایان دادن به کار استبداد دینی قیام کردهاست… مخاطب من بیشتر همین نسل و از جمله موزیسینهای جوانی است که درد میهن و مردم خود را احساس میکنند و میخواهند برای نجات آنها قدمی بردارند.»'' | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی در جمع یاران.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در جمع یاران|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در جمع یاران]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی در جمع یاران.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در جمع یاران|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در جمع یاران]] | ||
محمد سیدی کاشانی در کتاب [[سمفونی مقاومت]] در مورد فعالیتهای هنری خود | محمد سیدی کاشانی در کتاب [[سمفونی مقاومت]] در مورد فعالیتهای هنری خود مینویسد: «''مسئولیت کارهای فرهنگی و هنری من به سابقهٔ این کار در دوران زندان بر میگردد. ما در زندان اکثر هفتهها شب شعر داشتیم و سرودها را به بچهها یاد میدادیم. مقدمه موزیک و ترانه و سرود از سالهای آغازین فعالیت [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]]، با مبارزه ما همراه بودهاست. این موسیقی البته موسیقی ایرانی است اما در دستگاه پایداری است؛ شور مقاومت برای آزادی را در خود دارد، نوای امید و زیبایی حقیقی است و ترنم رهایی بشریت در زنجیر… ایده نخستین این سرودهها و ملودیها، گاه از صفیر شلاقها در اتاق شکنجه به ذهنها میرسید یا از شنیدن خبر شهادت برادران و رفقایمان. سرود خون و سرود قسم و سوگندهایش برای مبارزه تا صبح آزادی تودهها در چنین شرایطی ساخته شد».'' | ||
او در خاطرات خود از شیوه ساختن ترانه سروده اینطور | او در خاطرات خود از شیوه ساختن ترانه سروده اینطور مینویسد که ساخت یک سرود همیشه جمعی بود و در مورد یکایک کلمات آن دست اندر کاران نظر میدادند. | ||
== | == چگونه یک ترانه یا سرود در زندان ساخته میشد == | ||
در زندانهای سیاسی رسم بود که در بندهای عمومی در سالروز رویدادهای ملی و مبارزاتی، یا برای بزرگداشت شهیدان، مراسم برگزار میشد، مبارزان به طور هفتگی دور هم جمع میشدند و ترانهها و سرودها و اشعار اجتماعی و سیاسی شاعران ملی و آزادیخواه مثل [[عارف قزوینی،]] [[نیما یوشیج،]] [[محمد فرخی یزدی|فرخی یزدی]]، [[عشقی]]، [[پروین اعتصامی]] و مانند آنها را میخواندند. منشأ و نقطه آغاز پیدایش این شعرها هم گاهی جمله ای بود که یک زندانی پس از شکنجه با در آستانه اعدام روی دیوار سلول نوشته بود گاهی لحظه ای بود که زندانی خبر شهادت دوست و همرزمی را میشنید؛ یا لحظههای تجدید عهد بود با شهیدان و آرمان آزادی و رهایی خلق که ابتدا زیر لب تکرار میشد، اندکی بعد از آن زمزمهای جاری میشد و از سلولی به سلول مجاور راه مییافت و همینطور میرفت و میرفت و گاه ذوق جمعی در آن تغییراتی میداد و آن را قوی تر و زیباتر میکرد. برخی هم ترانههای رایج را با وارد کردن مضامین انقلابی تغییر میدادند و به این ترتیب ترانه جدیدی با ملودیهای آشنا، اما با مضامین انقلابی و مبارزاتی شکل میگرفت و بر سر زبانها میافتاد. یکی از این افراد خوش ذوق، مجاهد شهید [[سعید منبری]] بود. او صدای دلنشین و گرمی هم داشت و در اغلب مراسمها ترانه یا آوازی میخواند در عاشورا و شب احیاء نیز دعا و شعر میخواند. | |||
== | == اولین سرود سازمان مجاهدین خلق ایران == | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی با علامت پیروزی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی با علامت پیروزی|بندانگشتی|محمد سیدی کاشانی با علامت پیروزی]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی با علامت پیروزی.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی با علامت پیروزی|بندانگشتی|محمد سیدی کاشانی با علامت پیروزی]] | ||
درکتاب [[سمفونی مقاومت]] از تصنیف اولین سرود [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] اینگونه | درکتاب [[سمفونی مقاومت]] از تصنیف اولین سرود [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] اینگونه مینویسد: اولین سرود [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]]، سرود «زخون» بود. زمستان سال ۵۰ بود، بنیان گذاران سازمان همه دستگیرشده و مجاهد قهرمان [[احمد رضایی]] شهید شده بود. در این شرایط شعری که یکی از هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]] در [[زندان قزل قلعه]] سروده بود، توسط زندانیان به [[اوین]] منتقل شد. این شعر را بچهها در شب شعر خواندند. من آن را به لحاظ محتوا و شکل برای سرود خیلی مناسب یافتم و تصمیم گرفتم آن را به سرود تبدیل کنم، من این سرود را با ضرب آهنگ پای بچهها در زمان ورزش در محوطه زندان در دستگاه اصفهان ساختم. شعر با این بیت شروع میشد: | ||
''زخون، زخون، زخون..'' | ''زخون، زخون، زخون..'' | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
''زخون ما که شد روان به راه حق،'' | ''زخون ما که شد روان به راه حق،'' | ||
'' | '' جوانههای انقلاب جان گرفت'' | ||
'' | '' شرارها از انتقام تودهها،'' | ||
'' | '' به خرمن وجود دشمنان گرفت…'' | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی در جشن عید نوروز.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در جشن عید نوروز|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در جشن عید نوروز]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی در جشن عید نوروز.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی در جشن عید نوروز|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی در جشن عید نوروز]] | ||
اما اولین ترانه ای که در سازمان ساخته شد. ترانه | اما اولین ترانه ای که در سازمان ساخته شد. ترانه انگیزاننده بود که به سرعت در تمام زندانها منتشر شد و عزمها را برای مقاومت جزم تر و جنبش را نیرومند ترکرد. این ترانه را «شهادت [[احمد رضایی|احمد]]» نام نهادیم. این ترانه بعد از شهادت [[احمد رضایی]] [[احمد رضایی|اولین شهید سازمان مجاهدین خلق ایران]] ساخته شد. یکی از هواداران در زندان قزل قلعه ترانه ای دربارهٔ این حماسه ساخت و فرستاد که برگرفته از یکی از ترانههای محلی فارس بود. | ||
[[پرونده:محمد سیدی کاشانی - مراسم خاکسپاری.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - مراسم خاکسپاری|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی - مراسم خاکسپاری]] | [[پرونده:محمد سیدی کاشانی - مراسم خاکسپاری.JPG|جایگزین=محمد سیدی کاشانی - مراسم خاکسپاری|بندانگشتی|200x200پیکسل|محمد سیدی کاشانی - مراسم خاکسپاری]] | ||
ترانه شهادت [[احمد رضایی|احمد]]: | ترانه شهادت [[احمد رضایی|احمد]]: بیا باد صبا امشو سفر کن… جونم ز زندون اوین یکدم گذر کن… جونم زمرگ احمد اون شیر دلاور… خدا؛ رفیقون مجاهد رو خبر کن… جونم انتقام مجاهد چنینه، عزم مرد خدا آهنینه | ||
او همچنین در این کتاب [[سمفون مقاومت|ماندگار]] خود از هنرمندان بزرگ موسیقی ایران یاد | او همچنین در این کتاب [[سمفون مقاومت|ماندگار]] خود از هنرمندان بزرگ موسیقی ایران یاد میکند و مینویسد: «''آهنگسازان و موسیقی دانان مشهور ایران با روی گشاده، با مایه گذاری بسیار و گاه بدون کمترین چشمداشت مالی، در تنظیم آهنگ ترانهها و سرودهای مجاهدین مشارکت داشتند. در سالهای بعد، هنرمندانی که تبعید و دوری ناگزیر از وطن را برگزیده بودند، مانند [[مرضیه]] بانوی بزرگ آواز ایران، زنده یادان [[عماد رام]]، [[منوچهر سخایی]]، [[آندرانیک آساتوریان|آندرانیک]]، شادروان [[مرتضی حنانه]]، [[محمد شمس]] و نیز شمار دیگری از ارزندهترین هنرمندان ایران در جبهه هنر و موسیقی به یاری مقاومت برخاستند»'' | ||
== | == منابع == | ||
{{پانویس}} |