۹۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''رضاخان''' در سال ۱۲۵۶ در آلاشت مازندران به دنیا آمد، هیچ گاه پدرش را ندید و مادرش نوشآفرین آیرملو بعد از مرگ پدر رضا خان، به تهران آمد و در محله سنگلج زندگی جدیدی را در فقر و بدبختی تمام شروع کرد. مخارج زندگی آنان تا هفت سالگی رضا برعهده ابوالقاسم آیرملو بود که در آن زمان به نام ابوالقاسم بیک، خیاط قزاقخانه بود. | '''رضاخان''' در سال ۱۲۵۶ خورشیدی در آلاشت مازندران به دنیا آمد، هیچ گاه پدرش را ندید و مادرش نوشآفرین آیرملو بعد از مرگ پدر رضا خان، به تهران آمد و در محله سنگلج زندگی جدیدی را در فقر و بدبختی تمام شروع کرد. مخارج زندگی آنان تا هفت سالگی رضا برعهده ابوالقاسم آیرملو بود که در آن زمان به نام ابوالقاسم بیک، خیاط قزاقخانه بود. | ||
رضا در سن ۱۴ <ref name=":0">محمد جواد مشکور، اسماعیل دولتشاهی. ''محیطشناسی با تکیه بر تاریخ ایران''. </ref>سالگی توسط صمصام از نفرات علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم به عنوان سرباز (تابین | رضا در سن ۱۴ <ref name=":0">محمد جواد مشکور، اسماعیل دولتشاهی. ''محیطشناسی با تکیه بر تاریخ ایران''. </ref>سالگی توسط صمصام از نفرات علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم به عنوان سرباز (تابین) وارد فوج(هنگ) سوادکوه شد، گفته شده به قدری کوچک بوده که دیگران وی را سوار اسب میکردند<ref name=":1">نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، ''از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی''</ref>، در سال ۱۲۷۵ که ناصرالدینشاه قاجار کشته میشود فوج سوادکوه برای حفاظت از مراکز دولتی و سفارتخانهها به تهران فراخوانده میشود، که رضاخان مدتی نگهبان سفارت آلمان و هلند در تهران بود و بعد به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد منصوب میشود. | ||
بعد از مدتی وکیل باشی گروهان شصت تیر منصوب میشود، در این دوره رضاخان به دلیل تسلط به استفاده از یک مسلسل به نام ماکسیم ( | بعد از مدتی وکیل باشی گروهان شصت تیر منصوب میشود، در این دوره رضاخان به دلیل تسلط به استفاده از یک مسلسل به نام ماکسیم (همان شصتتیر) به رضا ماکسیم معروف شد. | ||
رضاخان در جنگهای مختلف علیه انقلابیون شرکت کرد، و مدارج ترقی در نیروی قزاق را طی کرد، به درجهی یاوری (ستوانی) رسید، و در سال ۱۲۹۷ شمسی به فرماندهی آتریاد(تیپ) همدان منصوب شد. | رضاخان در جنگهای مختلف علیه انقلابیون شرکت کرد، و مدارج ترقی در نیروی قزاق را طی کرد، به درجهی یاوری (ستوانی) رسید، و در سال ۱۲۹۷ شمسی به فرماندهی آتریاد(تیپ) همدان منصوب شد. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
رضاخان با به قدرت رسیدن زمین خواری را شروع کرد همزمان سرکوب و کشتن و زندانی کردن آزادیخواهان را هم در دستور کار خود قرار داد. | رضاخان با به قدرت رسیدن زمین خواری را شروع کرد همزمان سرکوب و کشتن و زندانی کردن آزادیخواهان را هم در دستور کار خود قرار داد. | ||
آزادیهایی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در دوره وی از بین رفت. بسیاری از رقبا و مخالفان وی زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند عبدالحسین تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و نصرتالدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولتالدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و محمد فرخی | آزادیهایی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در دوره وی از بین رفت. بسیاری از رقبا و مخالفان وی زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند عبدالحسین تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و نصرتالدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولتالدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و محمد فرخی یزدی، نسیم شمال و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی مانند سید حسن مدرس و کیخسرو شاهرخ را میتوان دید. برخی از وزرا و نزدیکان وی نیز (مانند علیاکبر داور وزیر عدلیه) از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند. علاوه بر این افراد، کشتارهای دست جمعی قوم لر(فیلی , کهگیلویه، ممسنی و بختیاری)در عملیات معروف "فتح لرستان " هم از کارهای رضا خان میباشد.<ref>سایت بانک اطلاعات رجال -رضا شاه پهلوی</ref> | ||
رضا خان قزاق پس از نشستن به تخت سلطنت، حدود ۴۴هزار سند از دست مردم گرفت و املاک و زمینهای روستاییان گیلان و مازندران، تنکابن و نور و بسیاری جاهای دیگر را مالک شد. <ref>تاریخ ۲۰ساله حسین مکی ج ۶ ص ۱۳۵</ref> | رضا خان قزاق پس از نشستن به تخت سلطنت، حدود ۴۴هزار سند از دست مردم گرفت و املاک و زمینهای روستاییان گیلان و مازندران، تنکابن و نور و بسیاری جاهای دیگر را مالک شد. <ref>تاریخ ۲۰ساله حسین مکی ج ۶ ص ۱۳۵</ref> | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
رضاخان برای تضمین قدرت مطلق خود، روزنامههای مستقل را بست، مصونیت پارلمانی را از نمایندگان گرفت و احزاب سیاسی را از بین برد. او با تبدیل مجلس به نهادی مطیع و تشریفاتی توانست وزرای دلخواه خود را تعیین کند. به علاوه وی با پشتیبانی دربار به مصادره زمینهای حاصلخیز مازندران پرداخت و به زودی به ثروتمندترین مرد ایران تبدیل شد.<ref>آبراهامیان، یرواند، ''ایران بین دو انقلاب''، صص. ۱۷۱–۱۷۲</ref> | رضاخان برای تضمین قدرت مطلق خود، روزنامههای مستقل را بست، مصونیت پارلمانی را از نمایندگان گرفت و احزاب سیاسی را از بین برد. او با تبدیل مجلس به نهادی مطیع و تشریفاتی توانست وزرای دلخواه خود را تعیین کند. به علاوه وی با پشتیبانی دربار به مصادره زمینهای حاصلخیز مازندران پرداخت و به زودی به ثروتمندترین مرد ایران تبدیل شد.<ref>آبراهامیان، یرواند، ''ایران بین دو انقلاب''، صص. ۱۷۱–۱۷۲</ref> | ||
سرانجام در سال ۱۳۲۰، پس از اشغال ایران به دست متفقین، با اولتیماتوم بریتانیا رضاخان بدون کوچکترین مقاومت، مجبور به ترک ایران و واگذاری سلطنت به پسرش محمدرضا شد. سه سال بعد در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی درگذشت.جسد رضاخان در مسجد الرفاعی مصر به امانت گذاشته شد و در اردیبهشت ۱۳۲۹ در دورهی نخست وزیری | سرانجام در سال ۱۳۲۰، پس از اشغال ایران به دست متفقین، با اولتیماتوم بریتانیا رضاخان بدون کوچکترین مقاومت، مجبور به ترک ایران و واگذاری سلطنت به پسرش محمدرضا شد. سه سال بعد در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی درگذشت.جسد رضاخان در مسجد الرفاعی مصر به امانت گذاشته شد و در اردیبهشت ۱۳۲۹ در دورهی نخست وزیری منصور جسد رضاخان از مصر به ایران منتقل شد و در نزدیکی حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. | ||
== زندگینامه رضاخان == | == زندگینامه رضاخان == | ||
=== دوران کودکی و نوجوانی === | === دوران کودکی و نوجوانی === | ||
رضاخان در روز ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ در روستای آلاشت در مازندران به دنیا آمد. پدرش عباسعلی داداش بیگ در حرفهی سپاهیگری و در فوج سوادکوه بود، رضا هیچگاه پدرش را ندید، بعد از مرگ پدرش مادر رضا، نوشآفرین آیرملو به دلیل این که از مهاجران قفقاز | رضاخان در روز ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ در روستای آلاشت در مازندران به دنیا آمد. پدرش عباسعلی داداش بیگ در حرفهی سپاهیگری و در فوج سوادکوه بود، رضا هیچگاه پدرش را ندید، بعد از مرگ پدرش مادر رضا، نوشآفرین آیرملو به دلیل این که از مهاجران قفقاز بود و خانوادهاش در تهران ساکن شده بودند، به تهران مهاجرت نمود. یکی دیگر از علل، این مهاجرت این بوده است که، مردم آلاشت با ازدواج غیر خودی مخالف بودند، بنابراین بعد از مرگ پدر رضا، سر ناسازگاری با مادر وی گذاشتند که به ناچار به تهران مهاجرت کرد. | ||
در راه این سفر نوزاد یعنی رضا به شدت بیمار شد و با رسیدن به گردنه و کاروانسرای گدوک، نوزاد یخ زد و سیاه شد، مادر و سایر همسفران فکرکردند که او مرده. بنابراین او را از مادر جدا نموده و برای دفن در روز بعد، او را در آخور چارپایان گذاشتند. گرمای محیط موجب شد تا کودک مجدداً جان بگیرد .این داستان را رضاشاه بارها در دوران پادشاهی برای اطرافیان از جمله محمدعلی فروغی و حسن اسفندیاری نقل کرده است.<ref>نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، ''از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی''</ref> | در راه این سفر نوزاد یعنی رضا به شدت بیمار شد و با رسیدن به گردنه و کاروانسرای گدوک، نوزاد یخ زد و سیاه شد، مادر و سایر همسفران فکرکردند که او مرده. بنابراین او را از مادر جدا نموده و برای دفن در روز بعد، او را در آخور چارپایان گذاشتند. گرمای محیط موجب شد تا کودک مجدداً جان بگیرد .این داستان را رضاشاه بارها در دوران پادشاهی برای اطرافیان از جمله محمدعلی فروغی و حسن اسفندیاری نقل کرده است.<ref>نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، ''از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی''</ref> | ||
ابوالقاسم آیرملو که دایی رضاخان بود سرپرستی او مادرش را به عهده گرفت، اما ابوالقاسم آیرملو به لحاظ مالی آدم نسبتاً فقیری بود، و نمیتوانست رسیدگی زیادی به رضا و مادرش بکند. | ابوالقاسم آیرملو که دایی رضاخان بود سرپرستی او و مادرش را به عهده گرفت، اما ابوالقاسم آیرملو به لحاظ مالی آدم نسبتاً فقیری بود، و نمیتوانست رسیدگی زیادی به رضا و مادرش بکند. | ||
رضا ۷ ساله بود که مادرش هم از دنیا رفت، او بارها در زمان سلطنت گفته بود که هرگز محبت پدر و مادر را ندیدهام. بعد از ابوالقاسم آیرملو، سرتیپ نصراللهخان آیرم زندگی آنان را اداره میکرد.<ref>جفقلی پسیان و خسرو معتضد، ''از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی''</ref> | رضا ۷ ساله بود که مادرش هم از دنیا رفت، او بارها در زمان سلطنت گفته بود که هرگز محبت پدر و مادر را ندیدهام. بعد از ابوالقاسم آیرملو، سرتیپ نصراللهخان آیرم زندگی آنان را اداره میکرد.<ref>جفقلی پسیان و خسرو معتضد، ''از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی''</ref> | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
رضاخان با شرکت در جنگهای مختلف مدارج ترقی را در قزاقخانه طی کرد به طوری که در سال ۱۲۹۷ شمسی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان رسید. | رضاخان با شرکت در جنگهای مختلف مدارج ترقی را در قزاقخانه طی کرد به طوری که در سال ۱۲۹۷ شمسی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان رسید. | ||
رضاخان در این سمت علیه فرمانده بریگارد قزاق، سرهنگ کلرژه کودتایی انجام داد، این کودتا به فرماندهی استارسلسکی، اجرا شد ولی عامل اجرا رضاخان بود. اجرای این کودتا با | رضاخان در این سمت علیه فرمانده بریگارد قزاق، سرهنگ کلرژه کودتایی انجام داد، این کودتا به فرماندهی استارسلسکی، اجرا شد ولی عامل اجرا رضاخان بود. اجرای این کودتا با هماهنگی افسران انگلیسی و توسط رضاخان به کودتای اول رضاخان نیز معروف است. در اثر این کودتا، کلرژه ( افسری که بلشویکها پس از سقوط تزار به ایران فرستاده بودند) به روسیه بازگشت و معاونش استاروسلسکی فرمانده بریگاد قزاق در ایران شد. | ||
==== نیروی قزاق ==== | ==== نیروی قزاق ==== | ||
خط ۷۵: | خط ۷۳: | ||
از سوم اسفند ۱۲۹۹ تا آبان ۱۳۰۴ خورشیدی رضاخان آخرین بقایای انقلاب مشروطه و بازمانده رهبران آن انقلاب را نابود کرد. | از سوم اسفند ۱۲۹۹ تا آبان ۱۳۰۴ خورشیدی رضاخان آخرین بقایای انقلاب مشروطه و بازمانده رهبران آن انقلاب را نابود کرد. | ||
او در آبان ۱۳۰۲ به نخستوزیری رسید در حالیکه همزمان وزیر جنگ هم بود و به این ترتیب با بسیج کردن نیروهای وزارت جنگ، موجی از | او در آبان ۱۳۰۲ به نخستوزیری رسید در حالیکه همزمان وزیر جنگ هم بود و به این ترتیب با بسیج کردن نیروهای وزارت جنگ، موجی از تلگرافهای ساختگی توسط نظامیان وابسته به خودش از شهرستانها روانه تهران کرد و بخشی از نظامیان تهران را هم در باغشاه متحصن کرده، یک حرکت تصنعی بهراهانداخت که در غیاب روزنامههای آزاد و مخالف، یکهتاز میدان شده و نهایتاً در مجلس شورای ملی (مجلس پنجم) خواهان خلعید از خاندان قاجار که پادشاهش احمدشاه در تعطیلات فرنگ بود، شد. | ||
بخشی از آن تلگرافها را سپهبد عبدالله امیرطهماسبی گردآوری و منتشر کرده که اسم و امضای بسیاری از بزرک مالکان و آخوندهای همان دوره را پای آنها میتوان دید.<ref>کتاب شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه پهلوی، سپهبد عبدالله امیرطهماسبی </ref> | بخشی از آن تلگرافها را سپهبد عبدالله امیرطهماسبی گردآوری و منتشر کرده که اسم و امضای بسیاری از بزرک مالکان و آخوندهای همان دوره را پای آنها میتوان دید.<ref>کتاب شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه پهلوی، سپهبد عبدالله امیرطهماسبی </ref> | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۵: | ||
محمدتقی بهار درباره جنگ رضاخان علیه کلنل پسیان مینویسد: <blockquote> «در اوقات جنگ بینالملل و اوان مهاجرت، رضاخان را در همدان جزء دستهی تیراندازان همدان میبینیم، که مصلای همدان را در دست دارند، و با ماژور محمدتقیخان صاحب منصب ژاندارم در ۱۴ محرم ۱۳۳۴ در جنگ است و از آنجا شکست خورده بمرکز میآید و در مرکز کودتایی میکند».<ref>کتاب تاریخ احزاب سیاسی ایران - محمدتقی بهار</ref></blockquote> | محمدتقی بهار درباره جنگ رضاخان علیه کلنل پسیان مینویسد: <blockquote> «در اوقات جنگ بینالملل و اوان مهاجرت، رضاخان را در همدان جزء دستهی تیراندازان همدان میبینیم، که مصلای همدان را در دست دارند، و با ماژور محمدتقیخان صاحب منصب ژاندارم در ۱۴ محرم ۱۳۳۴ در جنگ است و از آنجا شکست خورده بمرکز میآید و در مرکز کودتایی میکند».<ref>کتاب تاریخ احزاب سیاسی ایران - محمدتقی بهار</ref></blockquote> | ||
دربارهی تخاصم و جنگ رضاخان علیه مشروطه خواهان، نویسندگان کتاب «تاریخ نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران» نوشتهاند: <blockquote>«همین نیروی قزاق بود که در قیام مشروطیت ایران، به اشاره دولت روسیه تزاری، ندای آزادی (را) در حلقوم هزاران آزادیخواه ایرانی خفه کرد و چه بسیار مردم شریف و بی دفاع را فقط به جرم میهنپرستی از دم تیغ گذراند، ولی پیشرفت آزادیخواهان و فداکاری و جانبازی مداوم آنها و سیل قربانی سبب گردید». <ref>کتاب تاریخ نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران با مقدمه تیمسار اویسی- صفحه ۳۸</ref></blockquote>احمدکسروی تاریخنگار نامدار انقلاب مشروطه نیز به این واقعه تاریخی و حضور رضاخان در حمله به آزادیخواهان تبریز | دربارهی تخاصم و جنگ رضاخان علیه مشروطه خواهان، نویسندگان کتاب «تاریخ نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران» نوشتهاند: <blockquote>«همین نیروی قزاق بود که در قیام مشروطیت ایران، به اشاره دولت روسیه تزاری، ندای آزادی (را) در حلقوم هزاران آزادیخواه ایرانی خفه کرد و چه بسیار مردم شریف و بی دفاع را فقط به جرم میهنپرستی از دم تیغ گذراند، ولی پیشرفت آزادیخواهان و فداکاری و جانبازی مداوم آنها و سیل قربانی سبب گردید». <ref>کتاب تاریخ نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران با مقدمه تیمسار اویسی- صفحه ۳۸</ref></blockquote>احمدکسروی تاریخنگار نامدار انقلاب مشروطه نیز به این واقعه تاریخی و حضور رضاخان در حمله به آزادیخواهان تبریز و ستار خان سردار ملی انقلاب مشروطه اشاره کرده و نوشته:<blockquote>«از آنسوی، دستههای قزاق چند شصتتیر«مسلسل» میداشتند که آنها را نیز از فرانسه خریده بودند و گویا نخست بار می بود که در ایران شصتتیر به کار می رفت. از چیزهای شنیدنی آنکه فرمانده این شصتتیرها، رضاخان سوادکوهی می بود که سپس به پادشاهی ایران رسید و خاندان پهلوی را بنیاد گذاشت».<ref>کتاب انقلاب مشروطه - نوشتهی احمد کسروی - ص ۸۲۵</ref></blockquote>رضاخان در سرکوب جنبشهای مردمی قیام کلنل محمدتقیخان پسیان در خراسان را سرکوب کرد و خود وی را هم اعدام کرد. قیام جنگل را سرکوب کرد، | ||
قیام شیخ محمد خیابانی در آذربایجان، قیام و مقاومت میرزامحمد برازجانی و ناصردیوان کازرونی و چاکوتاهیها در جنوب و بسیاری قیامهای کوچکتر محلی در مناطق دیگر ایران را سرکوب کرد و انقلابیون را از دم تیغ گذراند. | قیام شیخ محمد خیابانی در آذربایجان، قیام و مقاومت میرزامحمد برازجانی و ناصردیوان کازرونی و چاکوتاهیها در جنوب و بسیاری قیامهای کوچکتر محلی در مناطق دیگر ایران را سرکوب کرد و انقلابیون را از دم تیغ گذراند. | ||
حتی | حتی نهادها و انجمنهای اجتماعی بازمانده از انقلاب مشروطه در اصفهان و مشهد و تهران و کرمانشاه و... را هم سرکوب و از بین برد. | ||
== برخورد رضاخان با روشنفکران == | == برخورد رضاخان با روشنفکران == | ||
خط ۲۰۰: | خط ۱۹۸: | ||
احداث ۲۰۰هزار کیلومتر راهآهن جدید در مستعمرات و دیگر کشورهای آسیا و آمریکا معنایش بیش از ۴۰میلیارد مارک سرمایهگذاری جدید با شرایط بسیار پر صرفه و با دریافت سفارشهای پرسود برای کارخانههای فولادسازی و غیره بوده است.<ref>منبع: امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایهداری لنین ص ۱۳۵ و ۱۳۶</ref> | احداث ۲۰۰هزار کیلومتر راهآهن جدید در مستعمرات و دیگر کشورهای آسیا و آمریکا معنایش بیش از ۴۰میلیارد مارک سرمایهگذاری جدید با شرایط بسیار پر صرفه و با دریافت سفارشهای پرسود برای کارخانههای فولادسازی و غیره بوده است.<ref>منبع: امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایهداری لنین ص ۱۳۵ و ۱۳۶</ref> | ||
آمار و ارقام نشان میدهند که کشورهای استعمارگر، بیش از آن که برای خودشان راهآهن ایجاد کنند، سرگرم احداث راهآهن در مستعمراتشان بودهاند، تا بتوانند مسأله انتقال سریع و کلان منابع معدنی از مستعمره به متروپل و صدور کالا به بازارهای مستعمراتی را به بهترین وجه حل کرده و صدور فولاد تولید شده مازاد را نیز تضمین نمایند. | آمار و ارقام نشان میدهند که کشورهای استعمارگر، بیش از آن که برای خودشان راهآهن ایجاد کنند، سرگرم احداث راهآهن در مستعمراتشان بودهاند، تا بتوانند مسأله انتقال سریع و کلان منابع معدنی از مستعمره به متروپل و صدور کالا به بازارهای مستعمراتی و جابجاییهای نظامی لازم در شرایط ضروری را به بهترین وجه حل کرده و صدور فولاد تولید شده مازاد را نیز تضمین نمایند. | ||
=== اهمیت راهآهن در استراتژی نظامی قدرتهای استعماری === | === اهمیت راهآهن در استراتژی نظامی قدرتهای استعماری === | ||
خط ۲۴۴: | خط ۲۴۲: | ||
رضاشاه در دوران حکومتش، آن قدر ثروت تصاحب کرد که به ثروتمندترین فرد ایران تبدیل شد. بر اساس برآورد یکی از زندگینامه نویسان هوادار رضاشاه، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود ۱٫۵ میلیون هکتار زمین بودهاست. بیشتر این زمینها در منطقه اجدادی اش مازندران قرار داشت. وی همچنین صاحب مزارع گندم در همدان، گرگان و ورامین بود. بخشی از این املاک با مصادرهمستقیم، دیگری از طریق نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طرق آبیاری زمینهای بایر و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین داران بزرگ و کوچک برای فروش زمینهایشان به قیمت اسمی، به دست آمده بود.<ref>آبراهامیان، ''تاریخ ایران مدرن''،</ref> | رضاشاه در دوران حکومتش، آن قدر ثروت تصاحب کرد که به ثروتمندترین فرد ایران تبدیل شد. بر اساس برآورد یکی از زندگینامه نویسان هوادار رضاشاه، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود ۱٫۵ میلیون هکتار زمین بودهاست. بیشتر این زمینها در منطقه اجدادی اش مازندران قرار داشت. وی همچنین صاحب مزارع گندم در همدان، گرگان و ورامین بود. بخشی از این املاک با مصادرهمستقیم، دیگری از طریق نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طرق آبیاری زمینهای بایر و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین داران بزرگ و کوچک برای فروش زمینهایشان به قیمت اسمی، به دست آمده بود.<ref>آبراهامیان، ''تاریخ ایران مدرن''،</ref> | ||
در همان اوایل سال ۱۹۳۲-۱۳۱۱، سفارت بریتانیا گزارش داد که رضاشاه حرص غریبی نسبت به زمین دارد، طوریکه همه خانوادهها روانه زندان میکرد، مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند: «اشتهای سیری ناپذیر وی به اندازه است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلی حضرت بیدرنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرساند؟» این گزارش در ادامه میافزاید: «به رغم نارضایتی شمار چشمگیری از زمین داران، سایرین بر این باورند که صرفاً کاری را میکنند که دودمانهای پیشین انجام داده بودند، و او بهتر از زمین بهرهبرداری میکند و به هر حال سراسر مملکت در واقع به وی تعلق دارد».<ref>Abrahamian، ''A History of Modern Iran''، 71.</ref> | در همان اوایل سال ۱۹۳۲-۱۳۱۱، سفارت بریتانیا گزارش داد که رضاشاه حرص غریبی نسبت به زمین دارد، طوریکه همه خانوادهها را روانه زندان میکرد، مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند: «اشتهای سیری ناپذیر وی به اندازه است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلی حضرت بیدرنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرساند؟» این گزارش در ادامه میافزاید: «به رغم نارضایتی شمار چشمگیری از زمین داران، سایرین بر این باورند که صرفاً کاری را میکنند که دودمانهای پیشین انجام داده بودند، و او بهتر از زمین بهرهبرداری میکند و به هر حال سراسر مملکت در واقع به وی تعلق دارد».<ref>Abrahamian، ''A History of Modern Iran''، 71.</ref> | ||
روزنامهی فرانسوی اومانیته در تیتر کاریکاتوری نوشت: | روزنامهی فرانسوی اومانیته در تیتر کاریکاتوری نوشت: | ||
خط ۳۰۱: | خط ۲۹۹: | ||
== پایان رضاخان == | == پایان رضاخان == | ||
رضاخان سرانجام پس از دومین سکتهٔ قلبی در ژوهانسبورگ در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۲۳ در گذشت. جسد او را در مسجد رفاعی مصر به امانت گذاشتند و در سال ۱۳۲۹ در دروران نخست وزیری | رضاخان سرانجام پس از دومین سکتهٔ قلبی در ژوهانسبورگ در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۲۳ در گذشت. جسد او را در مسجد رفاعی مصر به امانت گذاشتند و در سال ۱۳۲۹ در دروران نخست وزیری منصور جسد رضاخان به تهران منتقل شد و در نزدیکی حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}} | {{پانویس|۳|اندازه=ریز}} |
ویرایش