۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''انقلاب ایدئولوژیک''' به مجموعه تحولاتی گفته می شود که از سال ۱۳۶۳ در سازمان مجاهدین خلق ایران آغاز شد. در این تحولات سازمان مجاهدین خلق گامهای عملی و مشخصی را برای ریشه کن کردن تفکر مردسالاری و دیدگاه جنسیتی نسبت به «زن» در درون صفوف خود برداشته و آنرا مانع بارز شدن انرژیها و پتانسیل مبارزاتی خود در برابر حاکمیت آخوندها دانست. آخوندهایی که از نظر سازمان مجاهدین به عنوان یک جریان ارتجاعی و بنیادگرا، ویژگی اصلی تفکرشان زن ستیزی بوده و برای مبارزه با آنان باید از هرگونه وجه اشتراک فکری با آنان تهی | '''انقلاب ایدئولوژیک''' به مجموعه تحولاتی گفته می شود که از سال ۱۳۶۳ در سازمان مجاهدین خلق ایران آغاز شد. در این تحولات سازمان مجاهدین خلق گامهای عملی و مشخصی را برای ریشه کن کردن تفکر مردسالاری و دیدگاه جنسیتی نسبت به «زن» در درون صفوف خود برداشته و آنرا مانع بارز شدن انرژیها و پتانسیل مبارزاتی خود در برابر حاکمیت آخوندها دانست. آخوندهایی که از نظر سازمان مجاهدین به عنوان یک جریان ارتجاعی و بنیادگرا، ویژگی اصلی تفکرشان زن ستیزی بوده و برای مبارزه با آنان باید از هرگونه وجه اشتراک فکری با آنان تهی شد. سازمان مجاهدین، همچنین شائبههای مرد سالاری و جنسیتگرایی را مانع یگانگی و همسویی افراد با آرمان سازمانی و مبارزاتی خود تشخصیص داد. به این معنی که تفکر جنسیت گرا، فرد را به سمت تمایلات شخصی و وابستگیهایی رهنمون میکند که لاجرم قادر نیست بصورت مونیستی و قاطعانه در پیشبرد خطوط مشخص شده از نوک هرم سازمانی و رهبری آن مشارکت جوید. برجسته نبودن عنصر رهبری و تمرکزگرایی نقیصه ای بود که در سال ۱۳۵۴ نتیجهی تلخی برای این سازمان داشته و منجر به ضربه اپورتونیستی شده بود. به این ترتیب مجاهدین میخواستند با این گام عملی خود را نسبت به چنین آسیبهایی واکسینه کنند. طی این وقایع مریم رجوی به عنوان همردیف رهبری در سازمان مجاهدین برگزیده شد. پس از آن بود که زنان در نقشهای کلیدی در این سازمان قرار گرفته و نهایتا به عنوان یک رویهی مصوب سازمانی، اغلب مناصب فرماندهی از میان زنان برگزیده شد. بطوری که هم اکنون در سازمان مجاهدین خلق هژمونی زنان حاکم است و آنها این پدیده را محصول رشد ایدئولوژیکی خود در مبارزه با تفکر جنسیتگرایی و مردسالاری دانسته و عامل پیشروی و پیروزیهای خود میدانند. | ||
== کرنولوژی انقلاب ایدئولوژیک == | == کرنولوژی انقلاب ایدئولوژیک == | ||
=== سرآغاز انقلاب ایدئولوژیک === | === سرآغاز انقلاب ایدئولوژیک === | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۶۳ و در آستانهی بیستمین سالگرد تاسیس خود وارد یک جمع بندی شد. یکی از نتایج این جمع بندی سرآغاز کشف بزرگی در این سازمان شد که مجموعه تحولات بعدی را شکل داد. تحولاتی که با نام انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین شناخته میشود. در این جمعبندی مجاهدین به این نتیجه رسیدند که بشکلی ناآگاهانه و خودبخودی، ردهی تشکیلاتی زنان، با سطح مسئولیت پذیری و میزان راهگشایی آنها در پراتیک مبارزاتی انطباق نداشته و کمتر از آن است. به این معنی که مناصب و میزان مشارکت زنان در سطوح تصمیمساز بسیار کمتر از مردان است در حالی که در | سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۶۳ و در آستانهی بیستمین سالگرد تاسیس خود وارد یک جمع بندی شد. یکی از نتایج این جمع بندی سرآغاز کشف بزرگی در این سازمان شد که مجموعه تحولات بعدی را شکل داد. تحولاتی که با نام انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین شناخته میشود. در این جمعبندی مجاهدین به این نتیجه رسیدند که بشکلی ناآگاهانه و خودبخودی، ردهی تشکیلاتی زنان، با سطح مسئولیت پذیری و میزان راهگشایی آنها در پراتیک مبارزاتی انطباق نداشته و کمتر از آن است. به این معنی که مناصب و میزان مشارکت زنان در سطوح تصمیمساز بسیار کمتر از مردان است در حالی که زنان عملا در مسئولیت پذیری و عمل مبارزاتی نقش مؤثری ایفا میکنند.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B1%D8%AC%D9%88%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA مریم رجوی کیست- وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> بخصوص که پس از انقلاب ضدسلطنتی سازمان مجاهدین خلق با نسل گستردهی دختران و زنانی مواجه بود که به صفوف آن پیوسته بودند. باید توجه داشت که این پدیده در تاریخ مبارزات ایران بسیار نادر بوده و معمولا حضور زنان در صفوف مبارزه آزادیبخش بصورت تکنمود و نادر واقع میشد. عدم انطباق رده تشکیلاتی و میزان تصمیمسازی زنان با میزان مسئولیتپذیری واقعی آنها در مبارزه، از نظر مجاهدین خلق چیزی جز آثار خودبخودی مردسالاری و شائبههای آن نبود. آنچه که مجاهدین بعدها آنرا دیدگاهی استثماری ناشی از ایدئولوژی جنسیت یا به عبارتی جنسیتزدگی نامیدند. | ||
[[پرونده:انقلاب ایدئولوژیک.jpg|جایگزین=مسعود رجوی ، مریم رجوی انقلاب ایدئولوژیک|بندانگشتی]] | [[پرونده:انقلاب ایدئولوژیک.jpg|جایگزین=مسعود رجوی ، مریم رجوی انقلاب ایدئولوژیک|بندانگشتی]] | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
=== '''طلاق مریم رجوی از همسر خود''' === | === '''طلاق مریم رجوی از همسر خود''' === | ||
ارتقاء مریم رجوی به مدار همردیفی رهبری در روز ۱۹اسفند ۱۳۶۳، طی اطلاعیهیی از طرف مرکزیت سازمان مجاهدین اعلام شد، اما در آن زمان هیچکس نمیدانست مریم رجوی در جریان این حرکت به ضرورتهای دیگری خواهد رسید. به تعبیر دیگر ،او قصد داشت نبردی همه جانبه با ایدئولوژی جنسیت و مردسالاری را آغاز کند. در نخستین گام مریم رجوی پس از همردیفی، به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی، از وی جدا شد. امری که با مخالفت مسعود رجوی مواجه شد. اما واقعیت این بود که طلاق وی نه یک طلاق معمول بلکه ناظر بر این امر بود که مریم رجوی نقش خود به عنوان یک «همسر» در زندگی خانوادگی را مغایر با ادامه مبارزهیی میدید که تمامی انرژیها و توان انسانی او را میطلبید. مهمتر از | ارتقاء مریم رجوی به مدار همردیفی رهبری در روز ۱۹اسفند ۱۳۶۳، طی اطلاعیهیی از طرف مرکزیت سازمان مجاهدین اعلام شد، اما در آن زمان هیچکس نمیدانست مریم رجوی در جریان این حرکت به ضرورتهای دیگری خواهد رسید. به تعبیر دیگر ،او قصد داشت نبردی همه جانبه با ایدئولوژی جنسیت و مردسالاری را آغاز کند. در نخستین گام مریم رجوی پس از همردیفی، به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی، از وی جدا شد. امری که با مخالفت مسعود رجوی مواجه شد. اما واقعیت این بود که طلاق وی نه یک طلاق معمول بلکه ناظر بر این امر بود که مریم رجوی نقش خود به عنوان یک «همسر» در زندگی خانوادگی را مغایر با ادامه مبارزهیی میدید که تمامی انرژیها و توان انسانی او را میطلبید. مهمتر از آن، از دیدگاه مریم رجوی بخش قابل توجهی از قوانین اسارت بار و بنده ساز و منع کننده برای یک زن، زمانی عینیت مییافت که او خود را به عنوان یک همسر، ناخودآگاه، مملوک یک مرد به عنوان «شوهر» میدید. او معتقد بود برای زنی که میخواهد در مسیر مبارزه خود را وقف یک آرمان کند، کانون خانواده ، نخستین جایی است که وی را در چارچوب قوانین زنانه، اندیشهی کالایی نسبت به زن و جنسیت گرایی محصور میکند. | ||
=== ضرورت بارز کردن عنصر رهبری در انقلاب ایدئولوژیک === | === ضرورت بارز کردن عنصر رهبری در انقلاب ایدئولوژیک === | ||
نقطهی دیگری که مریم رجوی | نقطهی دیگری که مریم رجوی در این حرکت آنرا هدف قرار داد عینت بخشیدن و برجسته کردن آرمان سازمانی و شاخص آن، یعنی رهبری ایدئولوژیک بود. مریم رجوی معتقد بود، اندیشه مردسالاری و جنسیتزدگی نه تنها مانع رشد زنان شده است، بلکه پیش از آن و بیش از آن، همگان را از توجه کافی به عنصر رهبری و آرمان سازمانی دور کرده است. | ||
واقعیت این است پیشاپیش سازمان مجاهدین خلق با خلاء رهبری ایدئولوژیک به معنای شکل دهندهی سانترالیزم(تمرکز گرایی) و جاری کننده مونیستی ایدئولوژی و استراتژی مواجه بود. خلائی که یکبار در سال ۱۳۵۴ برای این سازمان ضربهی اپورتونیستی را به همراه داشت. در آن ضربه به دلیل برجسته نبودن رهبریت سازمان، این امکان فراهم شد تا | واقعیت این است پیشاپیش سازمان مجاهدین خلق با خلاء رهبری ایدئولوژیک به معنای شکل دهندهی سانترالیزم(تمرکز گرایی) و جاری کننده مونیستی ایدئولوژی و استراتژی مواجه بود. خلائی که یکبار در سال ۱۳۵۴ برای این سازمان ضربهی اپورتونیستی را به همراه داشت. در آن ضربه به دلیل برجسته نبودن رهبریت سازمان، این امکان فراهم شد تا عدهای در ایدئولوژی مجاهدین دست برده، سازمان مجاهدین را دچار انشقاق کرده و متلاشی کنند. متلاشی شدن سازمان مجاهدین توسط جریانی که به اپورتونیستها معروف شدند، امری بود که در آن زمان، هژمونی و جریان انقلاب ۱۳۵۷ را به دست آخوندهای مرتجع سپرد.<ref>انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین،اندکی از برون، اندکی از درون نوشته بیژن نیابتی-ص ۳</ref> آخوندهایی که تا پیش از آن تماما تحت هژمونی و مهار شده توسط مجاهدین بودند، با متلاشی شدن مجاهدین، ارابه انقلاب ۵۷ را بدست گرفته و سرنوشت آنرا تغییر دادند. | ||
در جمع بندی ضربهی اپورتونیستی یکی از عوامل | در جمع بندی ضربهی اپورتونیستی یکی از عوامل ضربه، برجسته نبودن شاخص ایدئولوژیکی مجاهدین یعنی «عنصر رهبری» برشمرده شده بود. با این همه در سال ۱۳۶۴ یعنی پس از ده سال، سازمان مجاهدین خلق این نقیصه و ضعف را همچنان باخود به همراه داشت. | ||
این ضعف و نقصیه چیزی بود که در انقلاب اکتبر روسیه توسط ولادیمیر ایلیچ لنین به نحوی برطرف شد. تحولی که لنین در عرصهی مبارزات مارکسیستها ایجاد کرد، یعنی تاکید بر ضرورت عنصر رهبریکننده، اگر چه بسیار جنجال برانگیز و شماتتآمیز بود و برچسبهای زیادی را به سمت او روانه کرده و مظان اتهاماتی چون کیش شخصیت و غیره قرار داد، اما آنقدر عمیق بود که مارکسیت را به مارکسیت ـ لنینیسم ارتقاء داده و حزب لنین را تبدیل | این ضعف و نقصیه چیزی بود که در انقلاب اکتبر روسیه توسط ولادیمیر ایلیچ لنین به نحوی برطرف شد. تحولی که لنین در عرصهی مبارزات مارکسیستها ایجاد کرد، یعنی تاکید بر ضرورت عنصر رهبریکننده، اگر چه بسیار جنجال برانگیز و شماتتآمیز بود و برچسبهای زیادی را به سمت او روانه کرده و مظان اتهاماتی چون کیش شخصیت و غیره قرار داد، اما آنقدر عمیق بود که مارکسیت را به مارکسیت ـ لنینیسم ارتقاء داده و حزب لنین را تبدیل به تنها حزبی کرد که توانست سطنت تزاری را از تخت به زیر بکشد. | ||
دکتر محمد حسین حبیبی در کتاب ضرورت عام رهبری در این باره میگوید: <blockquote>نتیجتا باید گفت آنچه در دوران ده ساله اول تجربه مثبت ایدئولوژی جا نیفتاده بود و ضربه اپورتونیستهای چپ نما در سال ۱۳۵۴ را سبب گردید، خود معلول جا نیفتادن مسأله و جایگاه عنصر رهبری در سازمان بود. به بیان خلاصه، تجربه منفی زیرپا گذاشتن عنصر ایدئولوژی تنها با زیر پا گذاشتن عنصر رهبری امکانپذیر بود و امکانپذیر شد. منتهی با وجود این،همان تجربه دهساله اول سازمان دوباره در اینجا تکرار گردید. زیرا در تجربه این دوران نیز اگر چه نقش تعیین کننده عنصر رهبری در احیای عنصر ایدئولوژی و تشکیل دوباره سازمان، در عمل برهمگان روشن بود اما به لحاظ نظری علیرغم اشارات مکرر و حتی نشر بعضی جزوات،بر عنصر رهبری، به عنوان رکن اساسی ایدئولوژی بصورت بایسته و برجسته ای تاکید نشده و نتیجتا مجموعهی اعضاء بویژه توده عظیم هوادار بصورت عمیقی نسبت به آن حساس نبودند. بدین دلیل سازمان مجاهدین در حالی میخواست بیستمین سالگرد خود را پشت سر بگذارد که این نقص ایدئولوژیک بیست ساله را همچنان با خود حمل میکرد و در واقع بصورت یک بمب ایدئولوژی سوز سازمان برانداز در بطن خود نهفته داشت. در اینجا بود که مجاهدین در پاسخگویی به ضرورت مهمتر عام ایدئولوژیک آن میرسند که بصورت حلقه ای مفقوده در مجموعهی اصول عام اعتقادیشان جای آن خالی بود. در این جا بود که در یک حرکت خیره کننده و شگفت انگیز انقلابی، ثقل دوم سازمان مجاهدین یعنی عنصر رهبری تولد یافت و به عنوان همزاد جداییناپذیر عنصر ایدئولوژی، دین و ایدئولوژی آنها را تکمیل کرد.<ref>ضرورت عام رهبری- دکتر محمد حسین حبیبی</ref></blockquote>به این ترتیب اگر وجود چنین پاشنه آشیل یا نقصانی را در سازمان مجاهدین قبول داشته باشیم، در سال ۱۳۶۴، در آن شرایط دهها عامل دست به دست هم میداد تا پتانسیل این نقصان بزودی بالفعل شده و خود را بارز کند : | دکتر محمد حسین حبیبی در کتاب ضرورت عام رهبری در این باره میگوید: <blockquote>نتیجتا باید گفت آنچه در دوران ده ساله اول تجربه مثبت ایدئولوژی جا نیفتاده بود و ضربه اپورتونیستهای چپ نما در سال ۱۳۵۴ را سبب گردید، خود معلول جا نیفتادن مسأله و جایگاه عنصر رهبری در سازمان بود. به بیان خلاصه، تجربه منفی زیرپا گذاشتن عنصر ایدئولوژی تنها با زیر پا گذاشتن عنصر رهبری امکانپذیر بود و امکانپذیر شد. منتهی با وجود این،همان تجربه دهساله اول سازمان دوباره در اینجا تکرار گردید. زیرا در تجربه این دوران نیز اگر چه نقش تعیین کننده عنصر رهبری در احیای عنصر ایدئولوژی و تشکیل دوباره سازمان، در عمل برهمگان روشن بود اما به لحاظ نظری علیرغم اشارات مکرر و حتی نشر بعضی جزوات،بر عنصر رهبری، به عنوان رکن اساسی ایدئولوژی بصورت بایسته و برجسته ای تاکید نشده و نتیجتا مجموعهی اعضاء بویژه توده عظیم هوادار بصورت عمیقی نسبت به آن حساس نبودند. بدین دلیل سازمان مجاهدین در حالی میخواست بیستمین سالگرد خود را پشت سر بگذارد که این نقص ایدئولوژیک بیست ساله را همچنان با خود حمل میکرد و در واقع بصورت یک بمب ایدئولوژی سوز سازمان برانداز در بطن خود نهفته داشت. در اینجا بود که مجاهدین در پاسخگویی به ضرورت مهمتر عام ایدئولوژیک آن میرسند که بصورت حلقه ای مفقوده در مجموعهی اصول عام اعتقادیشان جای آن خالی بود. در این جا بود که در یک حرکت خیره کننده و شگفت انگیز انقلابی، ثقل دوم سازمان مجاهدین یعنی عنصر رهبری تولد یافت و به عنوان همزاد جداییناپذیر عنصر ایدئولوژی، دین و ایدئولوژی آنها را تکمیل کرد.<ref>ضرورت عام رهبری- دکتر محمد حسین حبیبی</ref></blockquote>به این ترتیب اگر وجود چنین پاشنه آشیل یا نقصانی را در سازمان مجاهدین قبول داشته باشیم، در سال ۱۳۶۴، در آن شرایط دهها عامل دست به دست هم میداد تا پتانسیل این نقصان بزودی بالفعل شده و خود را بارز کند : | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
* سازمان مجاهدین به عنوان یک سازمان با ایدئولوژی چپ، در شورای ملی مقاومت با جریانات لیبرال هم پیمان شده بود. امری که میتوانست ناخودآگاه از رادیکالیزم کادرهای آن کاسته و آنان را بخصوص در شرایط سخت آن زمان، به سمت راست سوق دهد | * سازمان مجاهدین به عنوان یک سازمان با ایدئولوژی چپ، در شورای ملی مقاومت با جریانات لیبرال هم پیمان شده بود. امری که میتوانست ناخودآگاه از رادیکالیزم کادرهای آن کاسته و آنان را بخصوص در شرایط سخت آن زمان، به سمت راست سوق دهد | ||
* سازمان مجاهدین اولین سازمان یا جریانی است که در تاریخ مبارزات ایران به ناگاه با نسل عظیمی از زنان در صفوف خود مواجه | * سازمان مجاهدین اولین سازمان یا جریانی است که در تاریخ مبارزات ایران به ناگاه با نسل عظیمی از زنان در صفوف خود مواجه بود. هیچ جریان آزدی بخش یا شورشی در تاریخ ایران و حتی منطقه با چنین پدیدهای در درون خود مواجه نبوده است و تمامی اسناد تاریخی تنها از حضور تکنمودها و زنان اندکشمار در برخی از جنبشها خبر میدهد. حضور گستردهی زنان در صفوف جنبش، البته شاخصهای از رشد این سازمان است اما در صورتی که رابطهی بین زن و مرد بازتعریف نشود، میتواند بصورت طبیعی زندگی خانوادگی و الزامات معمول آنرا هر چه بیشتر رواج داده و توجه اعضاء را بجای الزامات مبارزاتی، معطوف به زندگی خصوصی و فردی نماید. با توجه داشت که بنا به ضرورتی غیرقابل انکار، تمامی جنبشهای انقلابی درطول تاریخ دستکم در برهههای از تاریخ خود تلاش میکردند حتیالامکان از زندگی خانوادگی و خصوصی در تعارض با مبارزه پرهیز کنند. | ||
* سازمان مجاهدین به لحاظ سیاسی در شرایطی به واقع طاقت فرسا قرار داشت. چشم انداز سرنگونی زودرس رژیم ایران از بین رفته بود. جنگ چریک شهری بر طبق آخرین جمعبندی سازمان مجاهدین نمیتوانست به خودی خود راهی به سرنگونی باز کند و سازمان مجاهدین با پرداخت بهایی بسیار سنگین در حال روشن نگه داشتن شعلهی مقاومت در برابر رژیم ایران بود. | * سازمان مجاهدین به لحاظ سیاسی در شرایطی به واقع طاقت فرسا قرار داشت. چشم انداز سرنگونی زودرس رژیم ایران از بین رفته بود. جنگ چریک شهری بر طبق آخرین جمعبندی سازمان مجاهدین نمیتوانست به خودی خود راهی به سرنگونی باز کند و سازمان مجاهدین با پرداخت بهایی بسیار سنگین در حال روشن نگه داشتن شعلهی مقاومت در برابر رژیم ایران بود. | ||
* در ایران تقریبا از صدها جریان و حزب و سازمان موجود، هیچ یک در شرایط دشوار پس از ۱۳۶۰ نتواسته بود دوام بیاورد و مثل برف در شعلههای آتش سرکوب خمینی ذوب شده و از بسیاری از آنها تنها نامی بیشتر باقی نمانده بود. | * در ایران تقریبا از صدها جریان و حزب و سازمان موجود، هیچ یک در شرایط دشوار پس از ۱۳۶۰ نتواسته بود دوام بیاورد و مثل برف در شعلههای آتش سرکوب خمینی ذوب شده و از بسیاری از آنها تنها نامی بیشتر باقی نمانده بود. | ||
* در عرصهجهانی نیز اغلب سازمانها و جنبشهای جهانی که با تکیه به اتحاد جماهیر شوری در دنیای دو قطبی ایجاد و رشد کرده بودند، در حال فروپاشیدن و ذوب شدن بودند. به عبارتی برخلاف دههی گذشته که در سراسر جهان جنبشها و مبارزات آزادیبخش با تمامی مفاهیم و ارزشهای آن ایجاد شده و همچون یک منبع انگیزه و کشش برای مبارزه در تمامی دنیا عمل میکردند، حال تعادل قوای سیاسی به شکل دیگری در حال رقم خوردن بود. اغلب این جنبشها در حال افت و قافیه باختن بودند. ارزشهای انقلابی و مبارزاتی در دنیا جای خود را با ارزشهای بورژوایی جایگزین کرده و هرچه بیشتر بر این سخن دامن میزنند که عصر مبارزه کردن به پایان رسیده است. در چنین شرایطی معمولا سازمانها و جنبشهای انقلابی دو راه بیشتر پیش رو ندارند. یا در اثر این فشار، به سمت راست حرکت کنند( کوتاه آمدن از برخی اصول، مذاکره و ....) و یا برای مقابله با آن راه هر چه | * در عرصهجهانی نیز اغلب سازمانها و جنبشهای جهانی که با تکیه به اتحاد جماهیر شوری در دنیای دو قطبی ایجاد و رشد کرده بودند، در حال فروپاشیدن و ذوب شدن بودند. به عبارتی برخلاف دههی گذشته که در سراسر جهان جنبشها و مبارزات آزادیبخش با تمامی مفاهیم و ارزشهای آن ایجاد شده و همچون یک منبع انگیزه و کشش برای مبارزه در تمامی دنیا عمل میکردند، حال تعادل قوای سیاسی به شکل دیگری در حال رقم خوردن بود. اغلب این جنبشها در حال افت کردن و قافیه باختن بودند. ارزشهای انقلابی و مبارزاتی در دنیا جای خود را با ارزشهای بورژوایی جایگزین کرده و هرچه بیشتر بر این سخن دامن میزنند که عصر مبارزه کردن به پایان رسیده است. در چنین شرایطی معمولا سازمانها و جنبشهای انقلابی دو راه بیشتر پیش رو ندارند. یا در اثر این فشار، به سمت راست حرکت کنند( کوتاه آمدن از برخی اصول، مذاکره و ....) و یا برای مقابله با آن راه هر چه رادیکایزهتر شوند تا فشار را خنثی کرده و بتوانند آنرا تحمل نمایند. | ||
اینها برخی از دلایلی است که در آن شرایط خاص اثبات میکرد سازمان مجاهدین میبایست به یک تشکیلات هرمی صد در درصد ایدئولوژیک با سانترالیزم بسیار بالا و پایبندی کامل به شاخص ایدئولوژیک آن یعنی رهبری سازمان، تبدیل شود تا بدون هراس از هرگونه عملکرد ضعیف اعضاء، ضربه درونی، پسرفت،انشعاب و گسست، مانند گرزی محکم در هر نقطه که لازم است فرود آمده و عمل کند.<ref>انقلاب، ایدئولوژیک مجاهدین، اندکی از درون،اندکی از بیرون- ص ۲۲</ref> بخصوص اینکه این سازمان تجربه ضربه سال ۱۳۵۴ را که ناشی از همین ضعف، یعنی عدم برسمیت شناختن یک شاخص ایدئولوژیک و نماد آن یعنی رهبری ذیصلاح بود، تجربه کرده بودند. | اینها برخی از دلایلی است که در آن شرایط خاص اثبات میکرد سازمان مجاهدین میبایست به یک تشکیلات هرمی صد در درصد ایدئولوژیک با سانترالیزم بسیار بالا و پایبندی کامل به شاخص ایدئولوژیک آن یعنی رهبری سازمان، تبدیل شود تا بدون هراس از هرگونه عملکرد ضعیف اعضاء، ضربه درونی، پسرفت،انشعاب و گسست، مانند گرزی محکم در هر نقطه که لازم است فرود آمده و عمل کند.<ref>انقلاب، ایدئولوژیک مجاهدین، اندکی از درون،اندکی از بیرون- ص ۲۲</ref> بخصوص اینکه این سازمان تجربه ضربه سال ۱۳۵۴ را که ناشی از همین ضعف، یعنی عدم برسمیت شناختن یک شاخص ایدئولوژیک و نماد آن یعنی رهبری ذیصلاح بود، تجربه کرده بودند. | ||