۹۷۳
ویرایش
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
در خصوص دخالتهای حکومت ایران در امور داخلی عراق سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق میگوید: <blockquote>«من به دلیل موضعی که وزارت خارجه ایران گرفت قبل از عید نوروز در سال ۱۳۵۸به ایران فراخوانده شدم. روزی یکی از مقامات بالای وزارت امور خارجه قبل از حمله عراق به ایران میگفت: من در وزارت امورخارجه اطلاع پیدا کردم به یکی از اطاقها کارتنهای بسته بندی وارد و خارج میشود. تحقیق کردم معلوم شد این کارتنها به عنوان وسائل دیپلماتیک به سفارت ایران در عراق فرستاده میشود. از سر کنجکاوی و با توجه به مسؤولیتی که به عهده داشتم روزی به این اطاق رفتم و یکی از کارتنها را باز کردم متوجه شدم پر از اسلحه و اسلحه خفه کن و فشنگ است. اینها را به عراق میفرستادند تا در اختیار شیعیان و مخالفین صدام قرار گیرد. متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب عده ای بخصوص در مورد عراق دست به اعمالی میزدند که تحریک کننده بود و همین اعمال بهانه شد به دست صدام تا به ایران حمله کند».<ref>کتاب خاطرات سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق </ref> </blockquote>در همین رابطه در مصاحبهای که علی شمخانی با تلویزیون دولتی ایران داشت، عطف به آن دوران با این سؤال مجری مواجه شد که « کاری که سفیر ما دعایی در عراق میکنه کاری نیست که یک سفیر میکنه! یه جور ارتباط با اپوزیسیون عراق»<ref>تلویزیون دولتی ایران - برنامهی سطرهاي ناخوانده - تابستان ۱۳۹۳ </ref> | در خصوص دخالتهای حکومت ایران در امور داخلی عراق سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق میگوید: <blockquote>«من به دلیل موضعی که وزارت خارجه ایران گرفت قبل از عید نوروز در سال ۱۳۵۸به ایران فراخوانده شدم. روزی یکی از مقامات بالای وزارت امور خارجه قبل از حمله عراق به ایران میگفت: من در وزارت امورخارجه اطلاع پیدا کردم به یکی از اطاقها کارتنهای بسته بندی وارد و خارج میشود. تحقیق کردم معلوم شد این کارتنها به عنوان وسائل دیپلماتیک به سفارت ایران در عراق فرستاده میشود. از سر کنجکاوی و با توجه به مسؤولیتی که به عهده داشتم روزی به این اطاق رفتم و یکی از کارتنها را باز کردم متوجه شدم پر از اسلحه و اسلحه خفه کن و فشنگ است. اینها را به عراق میفرستادند تا در اختیار شیعیان و مخالفین صدام قرار گیرد. متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب عده ای بخصوص در مورد عراق دست به اعمالی میزدند که تحریک کننده بود و همین اعمال بهانه شد به دست صدام تا به ایران حمله کند».<ref>کتاب خاطرات سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق </ref> </blockquote>در همین رابطه در مصاحبهای که علی شمخانی با تلویزیون دولتی ایران داشت، عطف به آن دوران با این سؤال مجری مواجه شد که « کاری که سفیر ما دعایی در عراق میکنه کاری نیست که یک سفیر میکنه! یه جور ارتباط با اپوزیسیون عراق»<ref>تلویزیون دولتی ایران - برنامهی سطرهاي ناخوانده - تابستان ۱۳۹۳ </ref> | ||
«هیچ چیز غیر ممکن نیست اما احتمال درگیری مسلحانه بین دو کشور وجود ندارد، اما تا زمانی که خمینی اصرار دارد انقلاب باید در سراسر جهان اسلام ادامه داشته باشد، مناقشه دو کشور ادامه خواهد یافت. | خامنهای رئیس جمهور وقت هم در نماز جمعه دربارهی اعدام محمدباقر صدر گفت:<blockquote>باقر صدر آن كسي بود كه مي توانست محور حركات مردمي درعراق باشد، او را به مقتلگاه كشانيد... کشتن صدر اگرچه به دست پلیدترین و قسی القلب ترین و منفورترین نوکران و جلادترین نوکران آمریکا، صدام حسین اتفاق افتاد ولی مسؤول فقط صدام حسین نیست.</blockquote><blockquote>صدام حسین یک آلت بی اراده بود، سگ درنده ای بود که او را به جان این انسان شریف و سید شریف و ارزنده و شهید بزرگوار و خواهر فاضل و عزیز و شاعر و مؤمن و مجاهدش انداختند... دنيا بداند... ما خون صدر را فقط از صدام نمي گيريم.<ref>خطبههای نماز جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۵۹</ref></blockquote>اما طرف عراق جنگ را در چشم انداز میبیند، و ارتش عراق خود را آمادهی جنگ علیه ایران میکند، سعدون حمادی وزیر خارجه وقت عراق گفت: | ||
«هیچ چیز غیر ممکن نیست اما احتمال درگیری مسلحانه بین دو کشور وجود ندارد، اما تا زمانی که خمینی اصرار دارد انقلاب باید در سراسر جهان اسلام ادامه داشته باشد، مناقشه دو کشور ادامه خواهد یافت.» <ref>روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۷ فروردین ۱۳۵۹</ref> | |||
در ماههای منتهی به شهریور ۱۳۵۹ درگیریهای پراکندهای در مرز رخ میدهد، توپباران شهر مندلی و خانقین از طرف ایران انجام میشود، عراق هم در برخی نقاط مرزی حملاتی به پاسگاهها انجام میدهد، جنگ چهرهی زشت خود را نمایان میکند، صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ جلوی دوربینهای تلویزیونی قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را پاره کرد؛ بالاخره اختلافات مرزی، سیاسی و ایدئولوژیک در هم آمیخت و جنگی ویرانگر را ایجاد کرد؛ طرف عراقی به تله خمینی افتاد و در یک واکنش بسیار از آن خارج شد، این بار اختلافات مرزی با اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک در هم آمیخته شده بود و صدام عصبانیت خود را اینطور بروز داد، چند روز بعد یعنی در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به خاک ایران حمله کرد. | |||
آیت الله منتظری در کتاب خاطرات خود فضای آن ایام و موضع آیت الله خمینی را در این رابطه، چنین می نویسد: | آیت الله منتظری در کتاب خاطرات خود فضای آن ایام و موضع آیت الله خمینی را در این رابطه، چنین می نویسد: |
ویرایش