۹۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
ارتش آزادیبخش ملی ایران در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ توسط مسعود رجوی مسؤل شورای ملی مقاومت ایران تأسیس شد. یک سال پس از آن که محل اقامت مسؤل شورای ملی مقاومت به عراق منتقل شد، مسعود رجوی | ارتش آزادیبخش ملی ایران در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ توسط مسعود رجوی مسؤل شورای ملی مقاومت ایران تأسیس شد. یک سال پس از آن که محل اقامت مسؤل شورای ملی مقاومت به عراق منتقل شد، مسعود رجوی دست به ابتكار تاسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران زد و آن را به عنوان ضرورت مرحله مبارزه با حاکمیت خمینی؛ برپا كرد. از نظر مسعود رجوی؛ تاسیس ارتش آزادیبخش، ضرورت پاسخگویی به امكان ادامه موثر مبارزه و تنها راه ارتقاء كارآیی اپوزیسیون سازمانیافته؛ پس از ۸ سال مبارزهی سیاسی و نظامی مجاهدین با حکومت تهران بود. | ||
بعد از انقلاب ضد سلطنتی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] معتقد بود که سرنگونی حکومت شاه گام اول در مسیر رسیدن به آزادی است، بنابراین سازمان مجاهدین خلق ایران دست به مبارزهی گسترده سیاسی زد، | بعد از انقلاب ضد سلطنتی [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] معتقد بود که سرنگونی حکومت شاه گام اول در مسیر رسیدن به آزادی است، بنابراین سازمان مجاهدین خلق ایران دست به مبارزهی گسترده سیاسی زد، از همان روزهای اول بعد از انقلاب ضد سلطنتی درگیری تشكلها و ارگانهای وابسته به جمهوری اسلامی با اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران شروع شد. | ||
در روز ۱۲ اسفند ۱۳۵۷ مراکز مجاهدین در یزد، کاشان و تربت حیدریه مورد حمله قرار گرفت.<ref>اطلاعیه [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] ۱۳ اسفند ۱۳۵۷</ref> | در روز ۱۲ اسفند ۱۳۵۷ مراکز مجاهدین در یزد، کاشان و تربت حیدریه مورد حمله قرار گرفت.<ref>اطلاعیه [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] ۱۳ اسفند ۱۳۵۷</ref> | ||
در روز ۱۴ اسفند ۵۷ مسعود رجوی بر سر مزار دکتر محمد مصدق در احمدآباد به جای تأیید روحالله خمینی، گفت: «اسلام آری اما ارتجاع هرگز!»<ref>سخنرانی مسعود رجوی بر سر مزار دکتر محمد مصدق- ۱۴ اسفند ۱۳۵۷</ref> | در روز ۱۴ اسفند ۵۷ مسعود رجوی بر سر مزار دکتر محمد مصدق در احمدآباد به جای تأیید روحالله خمینی، گفت: «اسلام آری اما ارتجاع هرگز!»<ref>سخنرانی مسعود رجوی بر سر مزار دکتر محمد مصدق- ۱۴ اسفند ۱۳۵۷</ref> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
روزشمار سالهای ۵۸ و ۵۹ این را اثبات کرد، که حکومت و بخصوص شخص خمینی مجاهدین را نخواهد پذیرفت. | روزشمار سالهای ۵۸ و ۵۹ این را اثبات کرد، که حکومت و بخصوص شخص خمینی مجاهدین را نخواهد پذیرفت. | ||
در اردیبهشت ۱۳۵۸ خمینی خواهان دیدار با رهبران مجاهدین میشود، مسعود رجوی و موسی خیابانی به دیدار خمینی میروند، <blockquote>«این دیدار از این جنبه اهمیت داشت که این امید را ایجاد میکرد که اختلافات بین سازمان مجاهدین و حکومت مرتفع شود. مسعود رجوی خودش در این باره گفت''':''' | در اردیبهشت ۱۳۵۸ خمینی خواهان دیدار با رهبران مجاهدین میشود، مسعود رجوی و موسی خیابانی به دیدار خمینی میروند، <blockquote>«این دیدار از این جنبه اهمیت داشت که این امید را ایجاد میکرد که اختلافات بین سازمان مجاهدین و حکومت مرتفع شود. مسعود رجوی خودش در این باره گفت''':''' «به من اطلاع دادند که احمد خمینی زنگزده و دعوت کرده است که در آخر هفته برای دیدار با خمینی به قم بروم. خمینی بعد از تعارفات اولیه و ابراز علاقه و دوستی شدیدش نسبت به آیتالله شاهآبادی ـ پدر بزرگ برادر مجاهدمان محمود احمدی که در همین ملاقات حاضر بود ـ حرفش با ما این بود که: خیلی از آقایان از شما شکایت و گله دارند و همین دیروز هم که فهمیدند شما اینجا میآیید، همهٴ کتابها و اعلامیههایتان را آوردند به من نشان دادند، اما من اعتنا ندارم و فقط میخواهم شما با مردم و اسلام باشید تا اوضاع سابق به کشور برنگردد... (نقل به مضمون).</blockquote><blockquote>منظور خمینی از مردم و اسلام واضح بود: گردن گذاشتن به ولایت و هژمونی خودش را میخواست که طبعاً مرز سرخ ایدئولوژیکی ما با ارتجاع بود.</blockquote><blockquote>من هم گفتم: ما از شما هیچ درخواست دنیوی و مادی نداریم. در راه آزادی و استقلال ایران، ما را بدون کمترین چشمداشت دنیوی و مادی، کمترین سربازان خود بدانید. اکنون قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در شما متمرکز شده و اگر در راه خدا و خلق از آن استفاده شود، میتواند کون و مکان را تغییر دهد (نقل به مضمون). سپس خطبهٴ حضرت علی در نهجالبلاغه در مورد حق مردم بر والی و حاکمیت و حق والی و حاکمیت بر مردم را برایش خواندم و نتیجه گرفتم که محور و کانون همهٴ مسائل و خواستها که انقلاب ضدسلطنتی هم اساساً برای آن بهپا شد، مسأله آزادی است».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/170199/post_gallery.html سازمان مجاهدین خلق ایران] </ref></blockquote>این دیدار هم نتیجهای نداشت و حمله به مراکز مجاهدین کماکان ادامه یافت، در مردادماه ۱۳۵۸ چندین بار به ستادهای مجاهدین ازجمله بنیاد علوی در تهران حمله شد، مجاهدین انتشار نشریهی مجاهد را که ۵ شماره چاپ شده بود را متوقف کردند. | ||
در این شرایط [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] | در این شرایط [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] اقدام به تأسیس میلیشیا نیروی حرفهای برای امكان كار هماهنگ و موثر و سازمانیافته برای تبلیغ نظرگاههای سازمان و آگاهی بخشی تودهای با تشكیل تیمهای فروش نشریه و بردن دیدگاههای سازمان به میان مردم و هم چنین حفاظت از تجمعات مسالمت آمیز كرد. | ||
درگیری و اصطکاک بین | در تاریخ ۲ آذرماه ۱۳۵۸ میلیشیا تأسیس شد و نیروها و هواداران مجاهدین در قالب یگانهای میلیشیا سازماندهی شدند. میلیشیا را میتوان پایه اصلی تشکیل ارتش آزادیبخش دانست. مجاهدین در توضیح دلیل تشکیل میلیشیا بر این باورند که وقتی دیکتاتوری پایههای خودش را محکم میکند، و فضای باز سیاسی رفته رفته بستهتر میشود باید توان مقابله با آن را داشته باشی، به همین دلیل باید نیروی آمادهای داشته باشی که بتواند جلوی دیکتاتور بایستد. | ||
درگیری و اصطکاک بین ارگانهای رسمی و غیر رسمی حكومت و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران، هر روز بیشتر میشد، و میلیشیا در تیمهای فروش نشریه سازمان، به طور مستمر مورد حمله و هجوم پاسداران انقلاب اسلامی و عناصر بسیج و دستجات مورد حمایت احزاب وابسته به حكومت جمهوری اسلامی بودند و به مرور زمان شدت این حملات افزایش می یافت تا در تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰ خرداد سال ۶۰ و آتش گشودن به روی تظاهركنندگان و سركوب نظامی تظاهرات مسالمت آمیز؛ سازمان مجاهدین مجبور شد پایان مرحله مبارزه مسالمت آمیز را اعلام كند و سازمان مجاهدین خلق ایران اعلام کرد که وارد مرحلهی رویاروی قهرآمیز و نظامی با این رژیم میشود. | |||
اما یک سؤال وجود دارد که چرا مقاومت مسلحانه واجب، قطعی و اجتناب ناپذیر شد؟ | اما یک سؤال وجود دارد که چرا مقاومت مسلحانه واجب، قطعی و اجتناب ناپذیر شد؟ |
ویرایش