کاربر:Mohsen/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰: خط ۴۰:


== پیشینه ==
== پیشینه ==
جنگ آزادیبخش در  
جنگ آزادیبخش و مبارزه با ظلم موضوعی است که هم در بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر و هم در بیانیه‌ی استقلال ایالات متحده آمده است.
 
در مقدمه‌ی بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر آمده است: <blockquote>«ضروری است كه از حقوق بشر با حاكميت قانون حمايت شود تا انسان به عنوان آخرين چاره به طغيان بر ضد بيداد و ستم مجبور نگردد»<ref>دیباچه بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر</ref></blockquote>یعنی وقتی  که حقوق بشر رعایت نشود طغیان و شورش علیه ظلم مشروع است، جنگ آزدایبخش در کشورهای متعددی تجربه شده‌است، در انقلاب چین، کوبا، ویتنام، الجزایر و ...
 
بررسی تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد که از زمان انقلاب مشروطه، مردم ایران به دنبال یک حکومت مردمی بوده‌اند، این مسیر فراز و نشیب‌هایی داشته‌است، و این آرمان آزادیخواهی مانند رشته‌ای نسل‌های مختلف ایرانیان را به هم پیوند داده است. برای ایرانی‌ها که تاریخشان پر از کشاکش و پایداری در برابر استبداد است، همواه آزادی، آرمان هر ایرانی‌ بوده‌است. بعد از پیروزی انقلاب مشروطه محمد‌علی‌شاه با اتکا که قزاقان روس، مجلس شورای ملی به عنوان دستاورد اصلی انقلاب مشروطه، را به توپ بست، و دوباره استبداد حاکم شد. اما پایمردی ستارخان و باقرخان، با یاران اندکش، دوباره توانستند، استبداد را کنار بزنند و انقلاب مشروطه را  دوباره زنده کنند و آب رفته به جوی را برگردانند.
 
مصدق هم توانست در برابر قدرت بریتانیای کبیر مقاومت کند و نفت را ملی کند، اما عده‌ای که وابسته به دربار بودند، با همکاری سی آی ای او را ساقط کردند.
 
بعد از  انقلاب مشروطه مهمترین حادثه در تاریخ مردم ایران، انقلاب ضد سلطنتی است، مردم ایران امید‌های بسیاری در این انقلاب داشتند، اما چند روزی از این انقلاب نگذشته بود که تعارض بین نیروهای انقلابی و مردم با حاکمیت شروع شد، حجاب اجباری اولین گام اعمال دیکتاتوری در جامعه بود.
 
رفته رفته تضاد بین مردم و حاکمیت، بیشتر و بیشتر شد،
 
. برای ایرانیها كه تاریخشان پر از كشاكش و پایداری در برابر استبداد است، آزادی یك عشق سوزان، یك پرستش و اوج هر آرمان ملی است.
 
اما در جای جای تاریخ این میهن، زخمی هست كه ریشهٌ  ناكامیهاست. ایرانیان برای وصال آزادی فداكاریهای بزرگی كرده‌اند اما دریغ كه هر بار شاهد مقصود را دربرگرفتند، چه زود  از دستشان ربودند.
 
آخرین آرزوی سردارانشان شاید یك تمنای بی‌مانند درونی برای التیام همین زخم بوده است. وقتی آنها به كمند خصم می‌افتادند و از پای درمی‌آمدند، از تصور ایلغار دوبارهٌ خون و رنج این مردم رنج می‌بردند و به خود می‌پیچیدند اما جز نگاه به آینده كاری از دستشان   برنمی‌آمد.
 
محمد علیشاه با یك مشت قزاق روسی، به راحتی مجلس ملی یعنی نبض انقلاب مشروطه را به توپ بست و نهال نورسیده را پرپر كرد. ولی در تبریز سردار آزادی «ستارخان» همراه یار وفادارش باقرخان قیام  و پایمردی كرد. با همان اندك مجاهدان مسلح اما وفادار به آرمان آزادی.آنها با یاری مردم به‌پا خاستند  و  آب رفته را دوباره به جوی ملت بازگرداندند. هنوز خونها گرم بود كه مرتجعان و سازشكاران، سردار ملی و مجاهدان  آزادی‌ستانش را خلع‌سلاح كردند. دوران به دست رضاخان قلدر افتاد. سالها گذشت و یك  روز دیگر هم پیشوای ملی، دكتر مصدق آن‌چنان جنبش مردم را به اوج رساند كه توانست امپراطوری قدرقدرت استعماری را كنار بزند و نفت ایران را ملی كند. تمامی جنبشهای ملی خاورمیانه خود را مدیون او می‌دانند. دریغا باز هم همان زخم كهنه سر باز كرد. پیشوای محبوب یك ملت را مشتی اوباش و چاقوكش با حمایت یك كودتای استعماری سرنگون كردند.‌مشت آهنینی وجود نداشت كه بر فرق این اوباش بكوبد. رادمرد جنبشهای خاورمیانه در غربت و تنهایی دیده ازجهان فرو بست. اما در غربتِ بدرود، چشم‌به‌راه بود. نگاهش به آینده بود:
 
« چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلكه یقین دارم كه این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار كشور، این مبارزهٌ ملی را آن‌قدر دنبال می‌كنند تا به نتیجه برسد…»


== کرنولوژی تأسیس ارتش ==
== کرنولوژی تأسیس ارتش ==
۹۷۳

ویرایش

منوی ناوبری