۱٬۰۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
”اشرف امانت مردم و تاریخ ایران در دست ماست، محال است آن را به دشمن تسلیم کنیم“ . اینجا بود که مجاهدین به سمت ورودیهای مختلف اشرف حرکت کردند. | ”اشرف امانت مردم و تاریخ ایران در دست ماست، محال است آن را به دشمن تسلیم کنیم“ . اینجا بود که مجاهدین به سمت ورودیهای مختلف اشرف حرکت کردند. | ||
== پیش از حمله در ذهن اشرفیها چه میگذشت؟ == | |||
از روز پنجم مرداد نیروهای عراقی شروع به تمرکز نیرو در بیرون اشرف کردند. برای همین، اشرفیها از همان شب در مواضع حساس اشرف مستقر شدند. | از روز پنجم مرداد نیروهای عراقی شروع به تمرکز نیرو در بیرون اشرف کردند. برای همین، اشرفیها از همان شب در مواضع حساس اشرف مستقر شدند. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۹۹: | ||
نتیجه تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفت این بود که نیروهای آمریکایی نه تنها در روزهای ششم و هفتم مرداد، به تعهدات و وظایف خودشان در مورد حفاظت از اشرفیان عمل نکردند، بلکه تا امروز هم حتی یکی از فیلمهای بیشماری را که توسط سربازانشان در صحنه گرفتند منتشر نکردند. فیلمهایی که بدون شک اگر روزی منتشر بشود، ناگفتههای بسیاری را از جنایات مزدوران خامنهای در آن صحنه افشا میکند. | نتیجه تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفت این بود که نیروهای آمریکایی نه تنها در روزهای ششم و هفتم مرداد، به تعهدات و وظایف خودشان در مورد حفاظت از اشرفیان عمل نکردند، بلکه تا امروز هم حتی یکی از فیلمهای بیشماری را که توسط سربازانشان در صحنه گرفتند منتشر نکردند. فیلمهایی که بدون شک اگر روزی منتشر بشود، ناگفتههای بسیاری را از جنایات مزدوران خامنهای در آن صحنه افشا میکند. | ||
== خشونت و ایستادگی == | |||
بعد از اینکه مهاجمان، تهاجم خودشان را شروع کردند، درگیریهای سختی بهوقوع پیوست. | بعد از اینکه مهاجمان، تهاجم خودشان را شروع کردند، درگیریهای سختی بهوقوع پیوست. | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۰: | ||
”این تصاویر که بیرون آمد مشتی از خروار است، چرا که صحنه آنقدر سخت بود که بسیاری از فیلمها بیرون نیامد، خیلی از دوربینها دزدیده شد یا فیلمبرداران را زدند“ . | ”این تصاویر که بیرون آمد مشتی از خروار است، چرا که صحنه آنقدر سخت بود که بسیاری از فیلمها بیرون نیامد، خیلی از دوربینها دزدیده شد یا فیلمبرداران را زدند“ . | ||
'''میدان لاله''' | === '''میدان لاله''' === | ||
تهاجم مزدوران از در مصلحی، یک اشتباه محاسبه فاحش بود، علاوه بر ویژگیهای ساختمانی این ورودی که مسیر آن را بسیار محدود کرده، تهاجم مزدوران از این ناحیه با لایههای بیشماری از دیوارهای انسانی ساکنان اشرف برخورد کرد که آنها را به مواضع اولیه خود برگرداند. | تهاجم مزدوران از در مصلحی، یک اشتباه محاسبه فاحش بود، علاوه بر ویژگیهای ساختمانی این ورودی که مسیر آن را بسیار محدود کرده، تهاجم مزدوران از این ناحیه با لایههای بیشماری از دیوارهای انسانی ساکنان اشرف برخورد کرد که آنها را به مواضع اولیه خود برگرداند. | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۵: | ||
حمید زمانی بهطور مشخص کنار دست من بود، که چند بار رفت به سمت این نیروها و برگشت، به سمتش شلیک کردند و گلوله به قلبش خورد. مجاهد شهید اصغر یعقوبپور سه تا تیر به او اصابت کرد، روحیهاش خیلی خوب بود. | حمید زمانی بهطور مشخص کنار دست من بود، که چند بار رفت به سمت این نیروها و برگشت، به سمتش شلیک کردند و گلوله به قلبش خورد. مجاهد شهید اصغر یعقوبپور سه تا تیر به او اصابت کرد، روحیهاش خیلی خوب بود. | ||
'''(شاهد صحنه) :''' | '''(شاهد صحنه) :''' | ||
صحنه این طوری بود که لودر داشت کار میکرد که راه ما را ببندد. ما میخواستیم جلوش را بگیریم، شلیک کرد، مهرداد افتاد، من رفتم سراغش که یک گلوله هم به پای من خورد. | صحنه این طوری بود که لودر داشت کار میکرد که راه ما را ببندد. ما میخواستیم جلوش را بگیریم، شلیک کرد، مهرداد افتاد، من رفتم سراغش که یک گلوله هم به پای من خورد. | ||
'''(یک شاهد صحنه) :''' | '''(یک شاهد صحنه) :''' | ||
دیدیم از پشت سر مهرداد دارد خون میآید، همین که فهمیدیم علائم حیاتی دارد سوار جمس کردیم، ولی چون مسیر را بسته بودند یک مسیر سه دقیقهیی، سی دقیقه شد، بعد شب در اخبار شنیدیم که تا اتاق عمل هنوز زنده بود، ولی بعد شهید شد. | دیدیم از پشت سر مهرداد دارد خون میآید، همین که فهمیدیم علائم حیاتی دارد سوار جمس کردیم، ولی چون مسیر را بسته بودند یک مسیر سه دقیقهیی، سی دقیقه شد، بعد شب در اخبار شنیدیم که تا اتاق عمل هنوز زنده بود، ولی بعد شهید شد. | ||
'''(شاهد صحنه) :''' | '''(شاهد صحنه) :''' | ||
درگیری ادامه پیدا کرد، دیدم محمدرضا بختیاری جلو یک لودر ایستاده. لودر هی عقب و جلو میکرد که بچهها بروند کنار، ولی آنها نمیرفتند. من لای سنگها بودم که گلوله خورد به سنگها و دستم مجروح شد. | درگیری ادامه پیدا کرد، دیدم محمدرضا بختیاری جلو یک لودر ایستاده. لودر هی عقب و جلو میکرد که بچهها بروند کنار، ولی آنها نمیرفتند. من لای سنگها بودم که گلوله خورد به سنگها و دستم مجروح شد. | ||
'''(شاهد صحنه) | '''(شاهد صحنه) ''' | ||
من خودم دو گلوله خوردم، یکی خورد به دستم و یکی هم به پهلویم که الآن دستم یکسری از کارآیی هایش را از دست داده و پهلویم هم بیحسی دارد. | من خودم دو گلوله خوردم، یکی خورد به دستم و یکی هم به پهلویم که الآن دستم یکسری از کارآیی هایش را از دست داده و پهلویم هم بیحسی دارد. |