۹۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== شروع مبارزه | == شروع مبارزه مسلحانه == | ||
روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین خلق ایران علیه حکومت خمینی اعلان جنگ مسلحانه کرد، این روز نقطهی عطف تقابل سازمان مجاهدین خلق ایران با حکومت خمینی بود. | |||
برای بررسی حوادث این روز و این که چرا سازمان مجاهدین خلق ایران به مبارزه مسلحانه روی آورد، باید به پیشینهی درگیریهای بین سازمان مجاهدین خلق ایران و حاکمیت خمینی، پرداخت. | |||
بعد از سقوط شاه و استقرار حکومت خمینی، از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ یعنی در فاصله کمتر از دو سال و نیم اختلاف بین سازمان مجاهدین و حاکمیت هر روز گسترش پیدا میکرد، به نحوی که در نهایت به تقابل مسلحانه کشیده شد. | |||
سازمان مجاهدین خلق ایران اعلام کرد از سال ۵۷ تا سال ۶۰ نزدیک به ۷۰ نفر از اعضا وهواداران سازمان مجاهدین در حملات نیروها و هواداران حکومت کشته و هزاران نفر مجروح شدند. | |||
حمله به دفاتر و میتنگهای مجاهدین در سراسر کشور توسط نیروهای حکومتی انجام میشد، سازمان مجاهدین از این حملات تحت عنوان چماقداری یاد میکند که توسط حکومت پشتیبانی میشد. | |||
احمد خمینی پسر خمینی هم در خرداد ماه ۱۳۵۹ نامهای به مجلس به پدیدهی چماقداری اعتراض کرد، وی نوشت: <blockquote>«چماقداری باید هرچه زودتر ریشه کن شود، نمی دانم چرا مسئولین مملکتی در این باره هیچ نمی گویند و چرا چماقداران را دستگر نمی کنند و در مقابل مردم ستم دیده ما که تازه از یوغ چماقداران رژیم پهلوی نجات پیدا کردند محاکمه نمی کنند؟ چرا در این زمنه ساکتند؟ بخدا تاریخ درباره آنان بدقضاوت خواهد کرد».</blockquote>در زمینه فعالیتهای مجاهدین و مشکلاتی که با آن روبرو بودند یک پژوهشگر آمریکایی<ref>شائول بخاش - کتاب «حکومت آیتاللهها» صفحهی ۱۲۳</ref> نوشت: | |||
«در بهمن ۵۸ (یعنی فقط یکسال پس از انقلاب) 60هزار نسخه از نشریهی مجاهد توقیف و سوزانده شد». | |||
روزنامه لوموند در خرداد ۱۳۵۹ نوشت: «بنا به گفتهی ناظران، اوضاع در شرایط کنونی، انتخاب بین سازش یا جنگ داخلی است». | |||
هر روز مجاهدین از فشارهای حکومت علیه هوادارنشان شکایت میکنند، اما نمیتوانند کاری از پیش ببرند. خمینی در ۴ تیر ۱۳۵۹ در دیدار با «اعضای شوراهای اسلامی کارگران» گفت: <blockquote>«ممکن است من هی بگویم اسلام و هی بگویم فدایی اسلام و فدایی خلق و هی بگویم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، این حرفها را بزنم، لاکن وقتی به اعمال من شما ملاحظه میکنید، که از از اول من مخالفت کردم.... دشمن ما نه در آمریکا، نه در شوروی و نه در کردستان است، بلکه در همینجا در مقابل چشمهای ما، در همین تهران است...منافقها بدتر از کفارند، ما سوره منافقین داریم سورهی کفار نداریم»</blockquote>خمینی در همین سخنرانی در رابطه بنیانگذاران سازمان هم گفت:<blockquote>«اگر یک دزدی را یک جایی کشتند و از طایفه شما بود آن وقت شما میشوید انقلابی؟»</blockquote>این صحبتها از عمق اختلاف و دشمنی بین خمینی و سازمان مجاهدین خلق ایران پرده بر داشت.<ref>داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی- صفحه ۱۳۳</ref> | |||
بعد از این موضعگیری صریح خمینی، سازمان مجاهدین خلق ایران تصمیم گرفت که ستادهای خودش را تعطیل کند، مهدی ابریشمچی از مسؤلین سازمان مجاهدین خلق ایران در این زمینه گفت:<blockquote>«بعد از حمله آشکار خمینی، دو راه در مقابل ما وجود داشت، یکی این که، همان جا وارد درگیری با ارتجاع بشویم، دیگر این که، فرصت را برای یک دوران کار سیاسی که هنوز به انتها نرسیده بود، با شکل و فرم جدید، غنیمت بشماریم».</blockquote>سازمان مجاهدین با شعار «ستادها را به میان مردم منتقل کنیم » ستادهایشان را تعطیل کردند. | |||
در آخرین روز شهریور ۱۳۵۹ جنگ ایران و عراق شروع شد، رویدادی که موقتاً کشاکش بین حکومت و سازمان مجاهدین را منجمد کرد، جنگ رویدادی نبود که نیروهای سیاسی بتوانند به سادگی از کنار آن بگذرند، سازمان مجاهدین هم از کادرها و هوادارانش خواست که به جبهههای جنگ رفته و از خاک میهن دفاع کنند، به این ترتیب بخشی از اعضای سازمان مجاهدین به جبهههای جنگ رفتند، اما حکومت این را هم برنتابید و در آبان ۱۳۵۹ دادستانی انقلاب آبادان طی حکمی خواستار خروج گروههای سیاسی از جمله مجاهدین خلق از شهر آبادان شد و برای خروج آنه یک ضرب الاجل ۲۴ ساعته در نظر گرفت. | |||
به این ترتیب موضوعی که انتظار میرفت شاید بتواند نقطه اشتراک بین حکومت و سازمان مجاهدین باشد، به نقطهی تقابل کشیدهشد. | |||
سازمان مجاهدین خلق در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ نامه سرگشادهای به خمینی نوشت و در آن شکایات خودش را مطرح نمود، خمینی هم در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۶۰ جواب مجاهدین را داد و گفت:<blockquote>«غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد. باید قانون را قبول کنی! ولو خلاف رأی شما باشد، برای اینکه میزان اکثریت است و شورای نگهبان و.. اگر میخواهید از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را... به جای نطق و نامهی سرگشاده و از این مزخرفات، برگردید به اسلام! وگرنه منزوی میشوید!»</blockquote>ارواند آبراهامیان یک تاریخ نویس ارمنی- آمریکایی که زاده ایران است در خصوص دستگیریهای قبل از ۳۰ خرداد مینویسد:<blockquote>«در اوایل خرداد ۶۰ زندانها ـ بهخصوص در تهران، شهرهاى مرکزی و شهرهاى حومهی دریای خزر ( شهرهاى شمال)، بیش از ۱۱۸۰ تن از مجاهدین بازداشت شده بودند» </blockquote>در این دوران، ابوالحسن بنیصدر رئیس جمهور وقت هم از جانب گروههای تندرو تحت فشار بود، نوار حسن آیت از اعضای حزب جمهوری اسلامی، انعکاس زیادی در سطح جامعه داشت، وی در این نوار گفته بود:<blockquote>«ما توی این قانون آمدیم فرمانده کل قوا را داده ایم به رهبر، اگر آن بیاید او را نمایندهی خودش بکند این اصل نیست، هر وقت خواست میتواند ازش بگیرد، اختیارات کامل را هم که دادیم به مجلس، رئیس جمهور فقط میتواند مدال بدهد و مدال بگیرد و سفرا را به حضور بپذیرد...هیچ کاری نمی تواند بکند، یعنی هر چه بخواهد سرو صدا کند باعث میشود روز به روز ضعیفتر شود».</blockquote>این اظهارات نشان میداد که خمینی قصد دارد حکومت خودش را یکپایه کند و بنیصدر را هم کنار بزند، در عمل هم ابتدا او را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و سپس عدم کفایت سیاسی او برای ریاست جمهوری را در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در مجلس خودش به تصویب رساند و او را برکنار کرد. | |||
ماجرای برکناری بنیصدر از روز ۲۶ خرداد ۱۳۶۰ آغاز شد، و معلوم بود که چند روز دیگر برکنار خواهد شد، به عقیدهی مجاهدین در این چند روز هنوز امکان تجمع و فعالیت سیاسی بود، آنها روز ۳۰ خرداد را برای تجمع خود در نظر گرفتند. در این روز نیممیلیون نفر از مردم تهران به خیابانها ریختند، تظاهرات از ساعت ۴ بعد از ظهر از تقاطع ولیعصر(مصدق)- انقلاب آغاز شد، اما این تظاهرات مسالمت آمیز به گلوله بسته شد و تعدادی کشته و مجروح و بازداشت شدند. | |||
ارواند آبراهامیان در خصوص تظاهرات ۳۰ خرداد مینویسد<ref>ارواند آبراهامیان کتاب«مجاهدین ایران» صفحات ۲۱۸-۲۱۹</ref>:<blockquote>«جمعیت زیادی در بسیاری شهرها ظاهر شدند... در تظاهرات تهران بیش از 500هزار نفر شرکت کرده بودند... اخطار علیه تظاهرات بهطور مستمر از شبکهی رادیو تلویزیون پخش میشد... اعلام کردند تظاهر کنندگان محارب با خدا محسوب میشوند. حزباللهیها مسلح شده و با کامیونها آورده شده بودند... به پاسداران دستور شلیک داده شده بود. تنها در محدودهی دانشگاه تهران 50 کشته، 200 زخمی و 1000نفر دستگیر شدند. مسئول زندان اوین با خوشحالی اعلام کرد جوخههای اعدام 23 تظاهر کننده، از جمله چند دختر نوجوان را اعدام کردهاند. دوران ترور آغاز شده بود». </blockquote>به این ترتیب سازمان مجاهدین خلق ایران وارد یک رویارویی نظامی با حاکمیت خمینی شد.<blockquote></blockquote> | |||
== تشکیل شورای ملی مقاومت == | == تشکیل شورای ملی مقاومت == |
ویرایش