۷۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۳: | ||
داستانهایی بر اساس فال حافظ: | داستانهایی بر اساس فال حافظ: | ||
یکی از مریدان حافظ با لباس زردوزی شده از آرامگاه حافظ میگذشت.از دیوان حافظ '''فالی''' گرفت.این بیت آمد: | تفأل از دیوان «حافظ»، مانع ویرانی مقبرهی او شد. | ||
چنانکه میدانیم فال گرفتن از دیوان «خواجه»، امر ذوقی و ایمانی مرسوم و رایجی است. از آنجا که «حافظ» را لسانالغیب و ترجمان الاسرار دانسته اند، از قدیمالایام تفأل به دیوان او رسم شدهاست و در این زمینه هم قصههای بسیاری حکایت کرده اند. | |||
در خصوص تفأل به دیوان «خواجه» و فالهای تاریخی و مشهور و بعضی موضوعات مربوط به این امر، حتی کتابها و جدولهای فالنامه نیز تألیف و ترسیم شده. از جمله کسانیکه در این باب آثاری دارند «محمد هروی» و نیز «ملاحسین» و نیز «شاه محمد دارابی» مؤلف «لطیفه غیبی» را میتوان نام برد. بعضی از آنها باصطلاح، تاریخی است. یعنی به اشخاص نامور تاریخ منسوب است و در کتب خاص ذکر شده است . اگر تمام حکایات فالها در کتابی گرد آید، شاید چند برابر خود دیوان شود و کتابی بوجود آید پر از قصهها و خبرهای گوناگون و احوال و افکار رنگارنگ. مثل برشهایی از زندگیهای مختلف. ما البته چنین مجال موسعی نداریم اما تک و توکی میتوان نقل کرد. از جمله: | |||
آورده اند «[[شاه اسماعیل]]» سرسلسلهی [[صفویان]] در آن ایام که همه میکوفت و پیش میرفت، به هرجا میرسید، مزارها و مقبرههای مشاهیری را که به تسنّن معروف بود، از سر جوانی و تعصب، ویران و باخاک یکسان میکرد. وقتی به مقبرهی «حافظ» رسید، از آنجا که هم خودش اهل ذوق و شعر بود و هم «حافظ»، محبوب عالم، پاره ای تأمل و ملاحظه کرد. از امرا و اصحاب صلاح پرسید. حاصل مشورت این بود که متعصبان گفتند: «باید این مقبره و بنا را نیز ویران کرد. چون «حافظ» هم رند و لاابالی بوده و هم شیعه نبوده» یکی از اصحاب، (ملا سیّد عبدالله تبریزی) که از بس در کارها سمج بود، «شاه اسماعیل» به او «[[ملامگس|'''ملامگس''']]» لقب داده بود، در خراب کردن مقبرهی «حافظ» از همه بیشتر اصرار میکرد و ترکانه داد سخن میداد. عاقبت «شاه اسماعیل» گفت از دیوانش فال میگیریم. گرفت. خوشبختانه به دلخواه اسماعیل این بیت «حافظ» آمد که : | |||
حافظ زجان محب رسول است وآل او | |||
حقــا بدیــن گواست خـداونـــد داورم | |||
«شاه اسماعیل» خوشحال شد و پوزخند خرسندی ترکاند و از ویران کردن مزار گذشت. اما «ملامگس» همچنان پافشاری میکرد. «شاه اسماعیل» باز دیوان را برداشت. گفت: «ای خواجه جواب ملا را هم بده! ». فال گرفت. این بیت برآمد : | |||
ای '''مگس''' عرصهی سیمرغ نه جولانگه تست | |||
عــرض خود میبــری و زحمت مـــا میداری! | |||
(مجالس المؤمنین ـ از سعدی تا جامی ـ ریحانة الادب) | |||
<nowiki>*****************</nowiki> | |||
در داستانی دیگر یکی از مریدان حافظ با لباس زردوزی شده از آرامگاه حافظ میگذشت.از دیوان حافظ '''فالی''' گرفت.این بیت آمد: | |||
'''سرمست در قبای زرافشان چو بگذری یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن''' | '''سرمست در قبای زرافشان چو بگذری یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن''' |
ویرایش