۱٬۰۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
درویش خان | |||
تار دهم در کف درویش خان تا بدمد بر بدن مرده جان | |||
توانا- | |||
درویشخان که نام اصلیاش غلامحسین درویش بود از هنرمندان سرشناس و استادان بنام موسیقی ایرانی در اواخر دورهی قاجاریه بود. او در سال ۱۲۵۱ شمسی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش حاج بشیر از تاتهای طالقان بود که در زیدشت ِ طالقان به دنیا آمد و مادرش از ترکمنان بود. نام درویشخان اینگونه بر پسر ماندگار شد که همیشه پدر هنگام صدازدن فرزندش او را درویش صدا میکرد و این نام بعدها به عنوان نام خانوادگی غلامحسینخان انتخاب شد و او به درویشخان یا غلامحسینخان درویش معروف شد. درویشخان دوران کودکیاش را در خانوادهی دولتشاهی گذراند. پدرش تا حدودی با موسیقی آشنایی داشت و سهتار مینواخت. درویشخان ده ساله بود که به شعبهی موسیقی مدرسهی نظام که به دارالفنون وابسته بود رفت که سرپرستی آن را موسیو لومر فرانسوی داشت و خود او آن را تاسیس کرده بود. آلفرد ژان باتیست لومر، موسیقیدان نظامی فرانسوی بود که در سال ۱۲۴۷ شمسی و در زمان پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار به ایران آمد تا به دانشچویان موسیقی دارالفنون تعلیم موسیقی بدهد. او کسی بود که هارمونی را به موسیقی ایرانی معرفی کرد و قطعات زیادی با الهام از موسیقی ایرانی ساخت. علاوه بر درویشخان بزرگانی چون ابراهیم آژنگ، موسیقیدان اواخر دورهی قاجار و دورهی پهلوی نیز از شاگردان او بود. درویشخان در دارالفنون به فراگیری خط موسیقی و نواختن شیپور وطبل کوچک مشغول شد درویشخان به دربار شاهی نیز رفتو آمد داشت و در آنجا نیز صدای ساز نوازندگان را میشنید. او نزد آقا حسینقلی ادامهی فراگیری موسیقی را به پیش برد. آقا حسینقلی از نوازندگان سرشناس تار در اواخر دوران قاجار بود. آقاحسینقلی فرزند آقاعلیاکبر خان فراهانی قدیمیترین نوازندهی معروف تار دورهی ناصرالدینشاه بود. آقا حسینقلی در یک سفر به فرانسه که تعدادی از نوازندگان و یک خواننده نیز برای پر کردن صفحهی گرامافون او را همراهی میکردند توانست تعدادی اثر ضبط کند. | |||
دوریش خان از محضر این استاد توشهها فراگرفت و بعد از مدتی بهترین شاگرد آقاحسینقلی شد.درویشخان در این مدت با برادر بزرگتر میرزا حسینقلی یعنی میرزا عبدلله که نوازندهی تار و سهتار بود آشنا شد که موجب شد کار درویشخان غنای بیشتری پیدا کند. پس از جنبش مشروطه، درویشخان در اولین کنسرتهایی که «انجمن اخوت» آن را تشکیل میداد مسئولیت ریاست و رهبری کنسرت را عهدهدار شد. درویشخان از این درآمد این کنسرتها به انجام امور خیر همت میگمارد. درویشخان برای مدتی در دستهی موسیقی عزیزالسلطان و پس از آن در دستهی موسیقی کامران میرزا نایبالسلطنه، نوازندگی طبل را عهدهدار بود که او تارچی خطاب میکرد. «درویشخان در نوازندگی دستی چیره و تکنیکی منحصر به فرد و در نواختن تار و سه تار به یک اندازه مهارت و توانایی داشت. از مضرابی قـوی و در عـین حال شفاف برخوردار بود و زیرهایش پی در پی، شمرده و پـخـته بود و پـنجهاش روی ساز نرم و لطیف حرکت میکرد. قدرت او در نوازندگی چنان بود که شنوندگان سازش از تعـجب، غالباً ساکت و خاموش میشدند. استحکام و زیـبایی آثـارش، نشان از نبوغ سرشار و پـشـتوانه صحیح موسیقی کلاسیک در ذهن او داشت.» | |||
یکی از | درویشخان آنچنان در نوازندگی تار ماهر شد که پس از مرگ ناصرالدینشاه به دستگاه شعاعالسلطنه پسر مظفرالدینشاه، والی فارس دعوت شد. در سفر اولش به شیراز، درویشخان به اصرار شعاعالسلطنه، با دختر مستشار نظام که در فارس اقامت داشت ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو دختر بود که یکی از آنها در سن ۱۶ سالگی درگشذت و دختر دوم که «فخر» نام داشت تنها فرزند ِ درویشخان شد. دوریشخان نوعی آهنگ ضربی به نام پیشدرآمد ساخت که تا سالها پس از او رواج داشت. درویشخان دستگاه موسیقی سنتی ایران را به هفت دستگاه بخش کرد و آهنگهای فراوانی ساخت که از میان آنها ۲۲ آهنگ باقی مانده است. درویشخان از نخستین کسانی است که در ایران کلاس آموزش موسیقی بر پا کرد و شماری از نامداران موسیقی ایران شاگردان مستقیم او بودهاند. او به شاگردانی که دورههای درس او را میگذراندند نشانی به شکل تبرزین هدیه میداد که از جنس مس و نقره بود. شاگردانی که به دورههای عالی میرسیدند جنس این نشان به طلا تغییر میکرد. | ||
از جمله شاگردان ِ درویشخان که موفق به دریافت تبرزین طلا شدند میتوان به مرتضا نیداود، ابوالحسن صبا، موسی معروفی و سعید هرمزی اشاره کرد. از دوریشخان صفحاتی بر جای مانده است که مهارت و هنرنمایی او را به تصویر میکشد. صفحاتی که با هنرنمایی استادان سرشناسی مانند سیداحمدخان، سید حسین طاهرزاده، اقبالالسلطان، عبدالله دوامی، رضاقلیخان تجریشی، باقرخان رامشگر، مشیر همایون شهردار، حسینخان هنگآفرین، اکبرخان رشتی و میرزااسدالله خان پر شده است. صفحهی «بیداد همایون» که با پیانو مشیرهمایون شهردار همراه است از نمونههای عالیای است که نشان از توانایی ِ بالای درویشخان دارد. ملکالشعرای بهار از شاعرانی بود که با درویشخان همکاری داشت و تصنیفهایی سرود که عمدتا در دفاع از وطن سروده شده بود. تصنیف «ز من نگارم» از تصنیفهایی است که بهار آن را ساخته است. در بخشی از این ساخته به صراحت از نداشتن علاجی برای ایران یاد میشود که این بخش از تصنیف در خوانش محمدرضا شجریان با گروه پایور حذف شده است اما محمدرضا لطفی آن را در آلبوم به یاد درویشخان با صدای نصرالله ناصحپور آورده است تا به شکلی هنرمندانه از وضعیت ایران در دههی شصت سخن گفته باشد که بسیاری از هنرمندان گوشهی عزلت گزیدند یا مجبور شدند ترک وطن کنند. محمدهاشم میرزا، ملقب به شیخالرئیس که به «افسر» تخلص داشت و شاعر بود و در شعرهایش مضامین و مباحث اجتماعی را مطرح میکرد و سرایندهی سرود شاهنشاهی که یکی از سه سرود رسمی کشور در دورهی پهلوی بود در وصف درویشخان چنین رباعیای سروده است که علاوه و بر درویشخان از «درویش عبدالمجید طالقانی» استاد خط شکسته فارسی که دو طالقانی نیز طالقانی هستند تجلیل کرده است: | |||
درویش زمان ما و درویش نخست | |||
هر یک به رهی رسم تجدد میجُست | |||
آن یک خط راست را شکسته بنوشت | |||
وین موسیقی شکسته را کرد درست | |||
از | ایرج میرزا شاعر نیز از زبان «زهره» در منظومهی «زهره و منوچهر» چنین میسراید: | ||
تار نهم در کف درویشخان | |||
تا بدمد بر بدن مُرده جان | |||
از | درویشخان در دوم آذرماه در حالی که قصد داشت با درشکهای دو اسبه از محفل موسیقی به خانه برود با خودرویی تصادف میکند و جان میدهد. در آن زمان خودرو به تازگی وارد کشور شده بود و تعداد آن در کشور به پنجاه عدد هم نمیرسید. درویشخان را اولین قربانی تصادف رانندگی در ایران دانستهاند. درویشخان هنگام مرگ ۵۴ سال سن داشت و پیکر او را در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند. | ||
ایرنا | |||
درویش خان ؛ یگانه موسیقی مردمی ایران | |||
از | 91 سال از مرگ درویش خان استاد تار ایران می گذارد اما مرگ نیز نتوانست حضور زنده او را در جامعه موسیقی به باد فراموشی دهد. | ||
شاید اغراق نباشد که بگوئیم ساز ایرانی تار با نام درویش خان گره خورده است، گویی هرگاه نام درویش خان به زبان آید ناخواسته تصویر و نام تار در ذهن زنده می شود. | |||
نهم آذر ماه سال 1305 سالمرگ جسمانی استاد تار ایران است. نامش 'غلامحسین درویش' بود که بعدها به 'درویش خان' شهرت یافت. | |||
کارشناسان و موسیقیدانان بر این نکته تاکید دارند که در بین تار نوازان این مرز و بوم او یکتا و بی نظیر بوده و به رغم گذشت 9 دهه از مرگش هنوز رنگ ها و پیش درآمدهایش در ارکسترها نواخته و در آموزشگاه های موسیقی تدریس می شود. | |||
<nowiki>**</nowiki> تولد | |||
درویش خان در سال 1251 در یک خانواده متوسط در تهران دیده به جهان گشود. پدرش حاجی بشیر اهل طالقان و از صاحب منصبان اداره پست بود و با موسیقی آشنایی داشت و پسرش غلامحسین را جهت فراگیری این هنر به دسته موزیک دارالفنون سپرد. | |||
غلامحسین به فراگیری خط موسیقی و نواختن شیپور و طبل کوچک مشغول شد و از همان کودکی در دسته موزیکچی ها ملیجک و کامران میرزا نواختن طبل کوچک و شیپور را عهده دار شد. | |||
پدر که طبق عادت، دوستان را با عنوان 'درویش' خطاب می کرد فرزند خود را نیز با همین عنوان فرا می خواند تا این که این واژه برسر زبان ها افتاد و مکمل نام این هنرمند گشت. | |||
او پس از دوره کوتاه آموزش سه تار نزد پدر، به مجلس درس بزرگترین نوازنده تار آن زمان میرزا حسینقلی خان راه یافت و بهترین شاگرد وی شد. | |||
در آن زمان اغلب هنرمندان برای حفظ موقعیت اجتماعی و تامین معیشت خویش، دربار سلاطین و امرا را پایگاه خود قرار می دادند. درویش نیز پس از این که با رجال، موسیقیدانان و هنردوستان آن زمان آشنا شد به دربار 'شعاع السلطنه' (پدر مظفرالدین شاه) راه یافت و جزو نوازندگان مخصوص شد. | |||
شبی آقا حسینقلی در حضور شاهزاده نوازندگی می کرد، پس از نواختن چند گوشه، از شاهزاده رخصت خواست تا شاگردش که در مجلس حاضر بود دنباله آواز را بنوازد. درویش نیز با صلابت و شیوایی ویژه به نواختن تار پرداخت به طوری که شعاع السلطنه که به موسیقی آشنایی داشت به وی پیشنهاد کرد تا جزو عمله طرب دستگاهش شود. درویش خان نیز پذیرفت و به گروه نایب اسدالله نی زن و آقا جان ضرب گیر که در آن دستگاه بودند، پیوست. | |||
پس ازچند ماه شعاع السلطنه والی فارس شد و رامشگران نیز همراه وی سفر کردند.اقامت طولانی شعاع السلطنه در شیراز سبب شد که درویش خان به فکر ازدواج بیفتد، ازین رو با 'نور سیده خانم' ملقب به 'بدرالسلطنه' دختر مستشار نظام ازدواج کرد. | |||
پس از چندی عایدات درویش خان کفاف مخارجش را نمی کرد لذا دعوت دیگر بزرگان را نیز برای نوازندگی پذیرفت. این موضوع به گوش شعاع السلطنه رسید و از این که نوازنده مخصوصش در مجالس دیگران ساز می زند، به سختی برآشفت و دستور داد تا انگشتانش را قطع کنند ولی با وساطت 'کمال السلطنه'(پدر ابوالحسن صبا) از اجرای حکم صرف نظر کرد. | |||
درویش خان پس از مدتی از شعاع السلطنه خواست تا کناره گیریش را از دربار بپذیرد که این درخواست با مخالفت شدید و خشم شاهزاده منجر شد، لذا از بیم جان خود به سفارت انگلستان پناه برد. | |||
شخصیت متین و هنر والای او موجب شد تا سفیر انگلیس با نوشتن نامه ای به شاهزاده مستبد در خواست بخشش وی را بکند. شاهزاده نیز پذیرفت و این هنرمند پس از آن با اشتیاق و علاقه مندی بیشتری به تدریس پرداخت و به لحاظ روحیه خاص خویش به گروه 'انجمن اخوت' در آمد و با سرپرستی گروه با تکنوازی خود شور و حال خاصی به مجلس می داد. | |||
او پله های رشد را به سرعت طی کرد و پس از میرزا عبدالله و حسین قلیخان به عنوان بهترین نوازنده تار در نزد اهل فن به موقعیت خاصی دست یافت. | |||
وی به همراه هنرمندانی چون سید حسن طاهر زاده، اقبال السلطان، عبدالله دوامی، رضا قلی خان ظلی، باقرخان رامشگر، مشیر همایون شهردار، میرزا اسدالله خان در دو نوبت برای پر کردن صفحه به اروپا سفر کرد که از این سفرها یادگار ارزنده ای از بهترین نمونه های موسیقی صحیح و اصیل ایرانی برجای مانده است. | |||
درویش بین نوازندگان عصر خود از ویژگی های اخلاقی والایی برخوردار بود وشخصیت همکارانش را بسیار گرامی می داشت. | |||
وی نخستین کلاس موسیقی بانوان را دایر کرد که خواهرش در آن تعلیم تار را به عهده داشت. | |||
== | درویش خان در حالی که در فقر و تنگدستی بسر می برد عایدات کنسرت های خود را به مردم مستمند و باز ماندگان حریق بازار تهران اختصاص می داد و حتی در اواخر عمر خانه خود را فروخت. | ||
کنسرت های این هنرمند در اواخر عمرش در گراند هتل با هنرمندانی چون عارف قزوینی، حسین خان اسماعیل زاده، ابراهیم منصوری، رضا محجوبی ، مرتضی محجوبی، رکن الدین مختاری و حاجی خان عین الدوله شهرت خاصی یافت. | |||
درویش خان شاگردانی را تربیت کرد که هرکدام سرآمد دوران خود شدند که از این میان می توان به علینقی وزیری، ابوالحسن صبا، مرتضی نی داوود، موسی معروفی، ارسلان درگاهی، عبدالله دادور (قوام السلطان) اشاره کرد. | |||
درویش خان آخرین بازمانده از نسل قدیم موسیقی ایران بود که غریزه قوی و درک عمیقی برخوردار بود و توانست با شناخت ویژگی های موسیقی سنتی آن را حیاتی تازه بدهد. | |||
زنده یاد روح الله خالقی در کتاب 'سرگذشت موسیقی ایران' می نویسد: پدرم از هنر و مکارم اخلاقی او که چندی هم از تعلیماتش برخوردار شده بود، حکایت ها می کرد. من آرزو داشتم وی را ببینم و سازش را از نزدیک بشنوم تا این که بر حسب دعوت پدرم شبی به باغ ما آمد. محفل آراسته ای به پاس احترام او ترتیب دادند و حضار اهل ذوق و دوستدار موسیقی که در انتظار هنرنمایی وی بودند، مقدم استاد را گرامی داشتند. | |||
خالقی می افزاید: نوای لطیف سرانگشتان گهربار درویش خان رونق خاصی به مجلس داده بود و مضراب های ریز، صاف و پی در پی و پختگی پنجه و حالت خوش سازش همه را ساکت و خاموش کرد. استاد که با مهربانی همه را 'پیرجان' خطاب می کرد، تار را به زمین گذاشت و با سه تار قطعه زیبایی در شور نواخت که آیتی از لطف و زیبایی بود و هرگز اثرش از خاطرم محو نمی شود. | |||
حبیب الله نصیری در کتاب 'مردان نوین موسیقی ایران' می نویسد: باید توجه داشت که در آن زمان موسیقی تنها در انحصار دربار، سلاطین و امرا بود و استادان به نام به اجبار زاده و پرورده همین دستگاه ها بودند. دربار قاجاریه به آنها اجازه نمی داد که در جهت ارائه واشاعه و آموزش با مردم ارتباط داشته باشند. | |||
نصیری می افزاید: درویش خان در چنین فضایی با همکاری و کمک دوستانش و اجرای کنسرت های جمعی، موسیقی را به میان مردم بکشاند و شاگردان مستعدی تربیت کند. رنگ ها و پیش درآمد های درویش خان نسبت به قدما از بسط بیشتری برخوردار و از لحاظ ابتکار نیز در حیطه موسیقی سنتی جالب توجه است. | |||
وی با موسیقی اروپایی نیز آشنایی داشت و قطعات غربی را به سهولت می نواخت و چند فانتزی را در کنسرت های خود با تسلط کافی اجرا کرد. | |||
از آثار درویش خان به پیش درآمدهای ماهور، ابوعطا، سه گاه، شوشتری، افشاری، راک و تصنیف ماهور با شعر (دائم مه من برمن دل ریش کند ناز)، تصنیف افشاری باشعر(بادخزان وزان شد)،ابوعطا با شعر (بهار دلکش رسید)، ماهور (زمن نگارم خبر ندارد)، سه گاه (صبح دم زمشرق طلوعی در جهان کن) نام برد. | |||
ویزگی های هنری درویش خان** | |||
درویش خان تار و سه تار را به خوبی می نواخت، سلیقه خاصی درتلفیق نواها داشت، صدای سازش بسیار گرم و مطلوب بود و با به کار گیری قطعات اروپایی با تار، تنوعی مشهود در نوازندگیش ایجاد کرده بود. | |||
برخی اعتقاد دارند سیم ششم تار توسط این هنرمند به این ساز افزوده شده است تا از لحاظ کوک، قادر به ایجاد تنوع باشد. | |||
ایرج میرزا جلال الممالک تحت تاثیر توانایی و شور انگیزی وی در قطعه زهره و منوچهر می گوید: | |||
'تار دهم درکف درویش خان تا بدمد بر بدن مرده جان' | |||
درویش خان برغم آنکه در علم نواسازی به اندازه هنرمندان امروزی آشنایی نداشته، از لحاظ ملودی و پیوستگی، آثار بسیار غنی و فوق العاده مطبوعی از خود برجای گذاشته که بیانگر احساسات لطیف هنری او است. پیش درآمدهایش از عالی ترین ساخته های آن عصر به شمار می رود. رنگ هایش نیز از جهت ترکیب وزن های گوناگون و زیبایی و شور انگیزی واجد ارزش بسیاری است. تصنیف هایش از نظر فرم، زیبا و از لحاظ محتوی برجستگی خاصی دارد. | |||
<nowiki>**</nowiki> ویژگی های اخلاقی | |||
درویش خان طبعی لطیف و حساس و ذوقی سرشار داشت، هنرمندی متجدد، آزادی خواه، انسان دوست، متواضع، فروتن، بی آزار و بردبار بود، به شاگردانش محبت می ورزید، آنچه می دانست به ایشان تعلیم می داد و آنان را در مقام فرزندان و یادگاران خود می دانست. | |||
احد خواص در روزنامه 'زنگ' شماره 13 و 14 سال 1331 خورشیدی می نویسد: شاگردان درویش خان علاوه برهنر از ویژگی های اخلاقی استاد گرامی خود نیز استفاده های بسیاری کردند و او را از هر جهت مربی و مرشد خود می دانستند و همین عالم مرید و مرادی باعث شد که یک دسته شاگردان با وفا وهنر دوست زیر دست از او بار آمدند و موسیقی ایران را خلوص و صفایی دوباره ببخشند. | |||
<nowiki>**</nowiki> درگذشت | |||
درویش در اواخر عمر از لحاظ معیشت سخت در عسرت بود و به دلیل تنگدستی مجبور شد خانه مسکونیش را بفروشد. | |||
این هنرمند در نهم آذر 1305 خورشید ی درحالی که با درشکه به منزل می رفت با اتومبیل تصادف کرد و در اثر ضربه مغزی در سن 54 سالگی زندگی را به درود گفت. | |||
کلنل وزیری چند شب پس از فوت درویش خان جلسه یاد بودی با شرکت موسیقیدانان وشخصیت بلند پایه کشور در مدرسه عالی موسیقی تشکیل داد. در روزنامه های اطلاعات و ناهید نیز شرحی به همین مناسبت نگاشتند. | |||
اگر رهگذری از تجریش به دربند برود و در نیمه راه سری به مقبره 'ظهیرالدوله' بزند قبری کوچک می بیند که شاخه های انبوه نسترن برآن سایه افکنده است. اگر شاخه ها را کنار بزند این اشعار را که اثر طبع مرحوم شکوهی مدیر روزنامه ناهید است روی سنگ مزار او می خواند: | |||
درویش اگر از این جهان رفت مشنو که فقیر و ناتوان رفت | |||
درویش هنر ور زمان بود استاد هنر ور زمان رفت | |||
فریاد ز بوستان برآمد کان بلبل خوش، ز بوستان رفت | |||
چون دید چنین مدیر ناهید کان چشم و چراغ بوستان رفت | |||
تاریخ وفات او ز من خواست تا سر کنم آنچه داستان رفت | |||
من نیز بگفتم ای شکوهی 'درویش یگانه جهان رفت' | |||
بی بی سی فارسی | |||
رگر چه آهنگسازی به شیوه نو با "شیدا"ی شیرازی و عارف قزوینی آغاز شده، ولی حضور درویش در جامعه موسیقی ایران به صورت یک حرفه مستقل هنری درآمده است. | |||
شیدا و عارف چم و خم آهنگسازی را نیاموخته بودند، تصنیف ها را به نیروی ذوق و احساس می ساختند، خود بر آن ها شعر می نهادند و خود نیز با دو دانگ صدایی که داشتند آن ها را می خواندند. | |||
اما درویش خان که امروز (چهارم آذر) نود سال از درگذشت او میگذرد، علاوه بر ردیف سنتی، با مبانی موسیقی بین المللی آشنا شده بود و با تکیه بر این دانایی ها آهنگ می ساخت و خوانندگان حرفه ای آن ها را اجرا می کردند. | |||
از آن گذشته آهنگ های او که با شعر شاعران حرفه ای پیوند می خورد از همراهی ارکستر کم و بیش بزرگی بهره می گرفت. ارکستری که خود او در انجمن اخوت بنیاد کرده بود. | |||
درویش خان نخستین آهنگساز ایرانی ست که از ریتم های تازه و گاه برگرفته شده از موسیقی اروپایی استفاده کرده تا از این راه با ملال ناشی از یکنواختی ها مقابله کند. با توجه به این ویژگی هاست که به جرات می توان گفت درویش خان نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ایران به وجود آورده است. | |||
درویش خود از این امکانات بهره گیری کرد و آفریده های دلپذیری از خود به یادگار گذاشت. کمپانی های صفحه پرکنی خارجی نیز با توجه به فضای تازه در جامعه موسیقی ایران هنرمندان را برای ضبط خوانده ها و نواخته هایشان دو سه بار به اروپا دعوت کردند. | |||
درویش خود در دو سفر شرکت داشت، یکی به لندن و دیگری به تفلیس و همراه با سید حسین طاهرزاده، عبدالله دوامی، آقبال آذر، مشیر همایون شهردار و...این سفرها و گوش سپردن به آهنگ های غربی میل به نوآوری را در درویش خان تشدید کرد و در بازگشت منجر به آفرینش قطعات تازه ای شد که ساختار ریتمیک آن ها در موسیقی ایران سابقه نداشت. او خود بر این قطعات نام هایی چون والس، مارش و پولکا نهاده است. | |||
کلاس های تار و سه تار درویش خان در درازای بیست و پنج سال فعالیت خود شاگردان بسیار پرورش داده است که مرتضی نی داوود، عبدالله دوامی، سعید هرمزی، موسی معروفی، نورعلی برومند و ابوالحسن صبا از برجسته ترین آن ها به شمار می روند. اینان همه به دریافت مدال تبرزین که درویش خان هر سال به شاگردان برجسته خود اهدا می کرد، نائل آمده اند. | |||
آفریده ها | |||
در مجموع هفت پیش درآمد، شش تصنیف و نُه رِنگ از درویش خان بر جای مانده است که همه آن ها نشان دهنده قریحه شکوفان او در آهنگسازی است. | |||
پنج تصنیف او با متن های دل انگیزی از محمد تقی بهار، ملک الشعراء، در آمیخته که از این میان دو تصنیف او، بهار دلکش و نگار بی خبر، هر دو در ماهور، شهرت پایدار پیدا کرده و باتنظیم ها و صداهای مختلف به اجرا درآمده است. | |||
متن بهار در تصنیف دوم رنگ و بوی اعتراضی نیز دارد. البته درویش به کار سیاسی، اجتماعی گرایش نداشت با این همه چند قطعه متعهدانه در کارنامه خود دارد. | |||
از جمله در نگار بی خبر که با حال و هوای عاشقانه آغاز می شود ولی در میانه گریز به صحرای کربلا می زند. نمی توان گمان کرد که درویش حرف هائی چنین آشکار را دریافته نباشد، بلکه می توان بر آن بود که فضای سنگین انقلابی سرانجام تردید و ملاحظه او را نیز شکسته است: | |||
زمن نگارم خبر ندارد/ به حال زارم نظر ندارد | |||
خبر ندارم من از دل خود/ دل من از من خبر ندارد | |||
امان از این عشق، فغان از این عشق که غیر خون جگر ندارد | |||
کجا رود دل که دلبرش نیست/ کجا پرد مرغ که پر ندارد | |||
دو سه بیت که می گذرد تصنیف به سوی اعتراض می رود: | |||
همه سیاهی، همه تباهی/ مگر شب ما سحر ندارد | |||
بعد به این نتیجه می رسد که: | |||
جز انتظار و جز استقامت/ وطن علاج دگر ندارد... | |||
روح الله خالقی آفریده های درویش خان را از لحاظ ملودی بسیار سلیس و روان و از جهت ساختاری مطابق قواعد و اصول تشخیص داده است: "با آن که او از علم ترکیب اصوات موسیقی سررشته نداشته، به یاری ذوق سلیم به خوبی از عهده این کار برآمده است." | |||
خالقی سپس می افزاید: "درویش مثل آهنگسازان این دوره نبوده که بنشیند و روزی چند آهنگ بسازد. تمام ساخته های او از ۲۲ قطعه تجاوز نمی کند. پیداست که با کمال دقت می ساخته و مکرر می نواخته و به کمک ذوق لطیف به تدریج حشو و زوائد را حذف می کرده و به اصطلاح اهل فن آهنگ ها را شسته و رفته از کار در می آورده است." | |||
== پایان راه == | |||
تنها زندگی و هنر غلامحسین درویش نبود که با شگفتی ها درآمیخته بود. مرگ زودرس نیز غیر معمول به سراغ او آمد. در شب چهارشنبه دوم آذرماه ۱۳۰۵ نود سال پیش در بازگشت از یک میهمانی درشکه اش با یکی از کامیون های اندک شمار تهران آن روزگار تصادف کرد. درویش به بیرون پرتاب شد و جان به جان آفرین سپرد. به این ترتیب دفتر زندگی مردی نابهنگام بسته شد که موسیقی ملی امروز ما سخت به او و نوآوری هایش مدیون است. | |||
چند روز پس از این حادثه غم انگیز، علینقی وزیری مجلس یادبودی برای او در مدرسه موسیقی خود بر پا کرد که با مجالس مشابه تفاوت داشت. وزیری به جای ناله و ندبه، با موسیقی یاد درویش را گرامی داشت. خود تار را برگرفت و یکی دو قطعه از آفریده های او را نواخت و در پی آن سخنانی در اهمیت حضور او در جامعه موسیقی ایران بیان کرد. بعد نوبت به حسین گل گلاب شاعر، سراینده و استاد دانشگاه رسید که شعری را که در رثای درویش سروده بود، بخواند. | |||
شماری از دولتمردان آن روزگار از جمله چهار تن از وزیران در این مجلس یادبود شرکت جسته بودند. یادبود هنرمندی که دوست شاعرش ایرج میرزا پیش از آن قدر او را چنین ارزیابی کرده بود: | |||
تار نهم در کف درویش خان/ تا بدمد در بدن مرده جان |