۴۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
چند سال بعد روزنامهٌ گلوب اندمیل کانادا در۲۱ آذرماه۷۷ نوشت: «شش سال پیش منصور آهنی تلفنی از مربی سابقش رئیس جوخهٌ آدمکشی ایران دریافت کرد. تماس تلفنی از ایران درست چند هفته پس از این که منصور آهنی رسماً در دادگاهی در تورنتو درخواست پناهندگی کرده بود صورت گرفت. | چند سال بعد روزنامهٌ گلوب اندمیل کانادا در۲۱ آذرماه۷۷ نوشت: «شش سال پیش منصور آهنی تلفنی از مربی سابقش رئیس جوخهٌ آدمکشی ایران دریافت کرد. تماس تلفنی از ایران درست چند هفته پس از این که منصور آهنی رسماً در دادگاهی در تورنتو درخواست پناهندگی کرده بود صورت گرفت. | ||
تاآن زمان آقای آهنی که توسط یک شاخهٌ ویژهٌ دولت ایران برای کشتن آموزش دیده بود در آپارتمانی در دان میلز با همسرش و دو مردی که در مرکز پناهندگان ملاقات کرده بود، مستقر شده بود. او در برگرکینگز در مرکز تورنتو همبرگر درست میکرد. تلفن کننده فارسی حرف میزد. او گفت جای آقای آهنی خالی است و میخواهد او را دوباره در اروپا در جایی دنج ببیند. تلفنکننده نیازی نداشت خود را معرفی کند. او صدا را میشناخت. او علیاکبر بود که برای سرویسهای اطلاعاتی غربی تحت نام اکبر خوشکوش شناخته میشود. آقای خوشکوش در ایران معروف بود. او رئیس جوخههای قتل در خارج بود. | تاآن زمان آقای آهنی که توسط یک شاخهٌ ویژهٌ دولت ایران برای کشتن آموزش دیده بود در آپارتمانی در دان میلز با همسرش و دو مردی که در مرکز پناهندگان ملاقات کرده بود، مستقر شده بود. او در برگرکینگز در مرکز تورنتو همبرگر درست میکرد. تلفن کننده فارسی حرف میزد. او گفت جای آقای آهنی خالی است و میخواهد او را دوباره در اروپا در جایی دنج ببیند. تلفنکننده نیازی نداشت خود را معرفی کند. او صدا را میشناخت. او علیاکبر بود که برای سرویسهای اطلاعاتی غربی تحت نام اکبر خوشکوش شناخته میشود. آقای خوشکوش در ایران معروف بود. او رئیس جوخههای قتل در خارج بود.<ref>شورای ملی مقاومت - یادی از محمدحسین [https://iranncr.org/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7/445-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%82%D8%AF%DB%8C.html نقدی]</ref> | ||
هفت سال پیش در تهران او به آقای آهنی آموزش داده بود که چگونه از موشکانداز دستی استفاده کند و چگونه از یک اتومبیل در حال حرکت بیرون بپرد و چهار گلوله به قلب و یکی به مغز یک مرد خالی کند و بعد دوباره سوار اتومبیل شود. آقای آهنی که پنج ماه قبل از آن در اکتبر۱۹۹۱ به کانادا آمده بود گفت: من پول و پاسپورت ندارم. آقای خوشکوش گفت که برایش پول میفرستد تا یک پاسپورت تقلبی بخرد؛ بنابراین آقای آهنی طرحهای ملاقات مخفیانه در اروپا را شروع کرد». | هفت سال پیش در تهران او به آقای آهنی آموزش داده بود که چگونه از موشکانداز دستی استفاده کند و چگونه از یک اتومبیل در حال حرکت بیرون بپرد و چهار گلوله به قلب و یکی به مغز یک مرد خالی کند و بعد دوباره سوار اتومبیل شود. آقای آهنی که پنج ماه قبل از آن در اکتبر۱۹۹۱ به کانادا آمده بود گفت: من پول و پاسپورت ندارم. آقای خوشکوش گفت که برایش پول میفرستد تا یک پاسپورت تقلبی بخرد؛ بنابراین آقای آهنی طرحهای ملاقات مخفیانه در اروپا را شروع کرد». |
ویرایش