کاربر:Shahab/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار)
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:


== منابع ==
== منابع ==
پانویس<ref name=":0">به یاد شهلا توکلی همسر غلامرضا تختی - https://rahekargar1358.wordpress.com/2014/06/20/6742/</ref>{{پانویس}}
پانویس<ref name=":0">به یاد شهلا توکلی همسر غلامرضا تختی - https://rahekargar1358.wordpress.com/2014/06/20/6742/</ref>{{پانویس}}
<references group="https://rahekargar1358.wordpress.com/2014/06/20/6742/" />
<references group="https://rahekargar1358.wordpress.com/2014/06/20/6742/" />


خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:


== هوشنگ منتظرالضهور ==
== هوشنگ منتظرالضهور ==
هوشنگ، در سال ۱۳۳۲ در خانواده ای متوسط در تهران متولد شد. خانواده او از اهالی سده (اصفهان (همایونشهر) بودند، اما، پدرش در تهران، به باغبانی و کارگری در شهرداری اشتغال داشت. در سال ۴۹، هنگامی که پدرش بازنشسته شد، هوشنگ همراه خانواده اش به اصفهان رفت و در آن جا دیپلم متوسطه خود را در رشته طبیعی گرفت و در کنکور سراسری در رشته زبان آلمانی در دانشگاه تهران پذیرفته شد. هوشنگ برای آن که مخارج تحصیلات خود را تأمین کند، روزها به دانشگاه می‌رفت و شبها به کار تاکسیرانی می‌پرداخت، از جمله به دلیل همین مشکلات مالی بود که او تحصیلاتش را در دانشگاه تهران ناتمام گذاشت و به اصفهان بازگشت. در سال ۱۳۵۲، منتظرالظهور در دانشگاه اصفهان در رشته تاریخ و علوم تربیتی پذیرفته شد.


هوشنگ، در سال 1332 در خانواده اي متوسط در تهران متولد شد. خانواده او از اهالي سده (اصفهان (همايونشهر) بودند، اما، پدرش در تهران، به باغباني و كارگري در شهرداري اشتغال داشت. در سال 49، هنگامي كه پدرش بازنشسته شد، هوشنگ همراه خانواده اش به اصفهان رفت و در آن جا ديپلم متوسطه خود را در رشته طبيعي گرفت و در كنكور سراسري در رشته زبان آلماني در دانشگاه تهران پذيرفته شد. هوشنگ براي آن كه مخارج تحصيلات خود را تأمين كند، روزها به دانشگاه مي رفت و شبها به كار تاكسيراني مي پرداخت، از جمله به دليل همين مشكلات مالي بود كه او تحصيلاتش را در دانشگاه تهران ناتمام گذاشت و به اصفهان بازگشت. در سال 1352، منتظرالظهور در دانشگاه اصفهان در رشته تاريخ و علوم تربيتي پذيرفته شد.
در همین زمان او در مسابقات کشتی فرنگی به مقام قهرمانی ایران رسید و مدتی بعد، در وزن ۸۲کیلوگرم، به همراه تیم ملی ایران در بازیهای المپیک ۱۹۷۶ مونترال شرکت کرد. منتظرالظهور یک سال بعد در مسابقات قهرمانی دانشجویان جهان در صوفیه بلغارستان شرکت کرد. پس از بازگشت از صوفیه به سربازی رفت.<ref>[http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html پیشتازان] راه آزادی - هوشنگ [[منتظرالضهورhttp://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html|منتظرالضهور]]</ref>
 
در همين زمان او در مسابقات كشتي فرنگي به مقام قهرماني ايران رسيد و مدتي بعد، در وزن 82كيلوگرم، به همراه تيم ملي ايران در بازيهاي المپيك 1976 مونترال شركت كرد. منتظرالظهور يك سال بعد در مسابقات قهرماني دانشجويان جهان در صوفيه بلغارستان شركت كرد. پس از بازگشت از صوفيه به سربازي رفت. <ref>[http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html پیشتازان] راه آزادی - هوشنگ [[منتظرالضهورhttp://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html|منتظرالضهور]]</ref>


== فعالیتهای سیاسی ==
== فعالیتهای سیاسی ==
اين ايام مصادف بود با اوجگيی تظاهرات مردم در جريان قيام ضدسلطنتی و هوشنگ كه افسر وظيفه در سپاه دانش بود، با لباس و درجه نظامي در شبهايي كه حكومت نظامي برقرار بود، مجروحان و افراد تحت تعقيب را نجات مي داد و جابجا مي كرد. پس از سرنگوني شاه، هوشنگ منتظر الظهور، به عنوان مربي ورزش در دانشگاه اصفهان مشغول به كار شد. به دليل محبوبيتي كه بين دانشجويان داشت و صلاحيتهايي كه از خود نشان داد، به عنوان مدير كل تربيت بدني دانشگاه اصفهان انتخاب شد. در اين سمت او هميشه يار و ياور ورزشكاران و دانشجويان بود.
این ایام مصادف بود با اوجگیی تظاهرات مردم در جریان قیام ضدسلطنتی و هوشنگ که افسر وظیفه در سپاه دانش بود، با لباس و درجه نظامی در شبهایی که حکومت نظامی برقرار بود، مجروحان و افراد تحت تعقیب را نجات می‌داد و جابجا می‌کرد. پس از سرنگونی شاه، هوشنگ منتظر الظهور، به عنوان مربی ورزش در دانشگاه اصفهان مشغول به کار شد. به دلیل محبوبیتی که بین دانشجویان داشت و صلاحیتهایی که از خود نشان داد، به عنوان مدیر کل تربیت بدنی دانشگاه اصفهان انتخاب شد. در این سمت او همیشه یار و یاور ورزشکاران و دانشجویان بود.


يكي از قهرمانان كشتی  ايران و از ياران منتظر الظهور، در اين باره مي گويد «يك روز تيم فوتبال دانشگاه اصفهان در زمين فوتبال دانشگاه مشغول تمرين بود. در دوراني كه در اصفهان به بهانه انقلاب فرهنگي، دانشگاه را تعطيل كرده بودند و آنجا را در اختيار بسيج جنگ ضدميهني قرار داده بودند، زهرايي، معاون وقت دانشگاه اصفهان، تعدادي از زنان پاسداران و خانواده هاي آنها را به سالن غذاخوري دانشگاه آورده بودند تا براي جبهه هاي جنگ بافندگي و خياطي كنند. او به محض ديدن تمرين فوتباليستها، به زمين فوتبال مي آيد و خطاب به بازيكنان شروع به فحاشي مي كند. ورزشكاران كه به شدت از برخوردهاي او ناراحت شده بودند، او را گرفته و به محل تربيت بدني دانشگاه، نزد منتظرالظهور مي آورند و به او مي گويند «اگر راست مي گويي الان فحش بده! زهرايي مزدور، با بيشرمي شروع به فحش دادن به فوتباليستها مي كند. هوشنگ كه وقاحت معاون دانشگاه را مي بيند، بدون توجه به خطرات جانی و شغلی كه اين كار برايش داشت، به دهان آن مزدور مي كوبد و وي را نقش بر زمين مي كند.  
یکی از قهرمانان کشتی ایران و از یاران منتظر الظهور، در این باره می‌گوید «یک روز تیم فوتبال دانشگاه اصفهان در زمین فوتبال دانشگاه مشغول تمرین بود. در دورانی که در اصفهان به بهانه انقلاب فرهنگی، دانشگاه را تعطیل کرده بودند و آنجا را در اختیار بسیج جنگ ضدمیهنی قرار داده بودند، زهرایی، معاون وقت دانشگاه اصفهان، تعدادی از زنان پاسداران و خانواده‌های آنها را به سالن غذاخوری دانشگاه آورده بودند تا برای جبهه‌های جنگ بافندگی و خیاطی کنند. او به محض دیدن تمرین فوتبالیستها، به زمین فوتبال می‌آید و خطاب به بازیکنان شروع به فحاشی می‌کند. ورزشکاران که به شدت از برخوردهای او ناراحت شده بودند، او را گرفته و به محل تربیت بدنی دانشگاه، نزد منتظرالظهور می‌آورند و به او می‌گویند «اگر راست می‌گویی الان فحش بده! زهرایی مزدور، با بیشرمی شروع به فحش دادن به فوتبالیستها می‌کند. هوشنگ که وقاحت معاون دانشگاه را می‌بیند، بدون توجه به خطرات جانی و شغلی که این کار برایش داشت، به دهان آن مزدور می‌کوبد و وی را نقش بر زمین می‌کند.


بعد از آن بود كه هوشنگ به مدت يك ماه و نيم منتظر خدمت شد». منتظر الظهور در تاريخ 22مرداد 60، در مسابقات قهرماني كشور در يزد، در وزن 90كيلوگرم به مقاومت قهرماني ايران رسيد. در همين زمان بود كه به دليل فعاليتهاي سياسيش مورد تعقيب سپاه پاسداران قرار گرفت و سرانجام در نيمه شب 24مرداد سال 60، پاسداران به خانه او ريختند و او را به زندان سپاه اصفهان، كه محل سابق ساواك شاه در خيابان كمال الدين اسماعيل بود، منتقل كردند. پهلوان سرفراز تيم ملي، سرانجام پس از 50روز شكنجه هاي قرون وسطايي عوامل خميني، در سحرگاه 11مهر سال 1360، قهرمانانه جان خود را فدا کرد
بعد از آن بود که هوشنگ به مدت یک ماه و نیم منتظر خدمت شد». منتظر الظهور در تاریخ ۲۲ مرداد ۶۰، در مسابقات قهرمانی کشور در یزد، در وزن ۹۰کیلوگرم به مقاومت قهرمانی ایران رسید. در همین زمان بود که به دلیل فعالیتهای سیاسیش مورد تعقیب سپاه پاسداران قرار گرفت و سرانجام در نیمه شب ۲۴ مرداد سال ۶۰، پاسداران به خانه او ریختند و او را به زندان سپاه اصفهان، که محل سابق ساواک شاه در خیابان کمال الدین اسماعیل بود، منتقل کردند. پهلوان سرفراز تیم ملی، سرانجام پس از ۵۰روز شکنجه‌های قرون وسطایی عوامل خمینی، در سحرگاه ۱۱ مهر سال ۱۳۶۰، قهرمانانه جان خود را فدا کرد


عوامل خميني كه از توان جسمي و گردنفرازي هوشنگ و همرزم قهرمانش، مجاهد شهيد احمد شاطرزاده، قهرمان كشتي آموزشگاههاي اصفهان، در وحشت بودند، بر خلاف معمول كه زندانيان سياسي را براي تيرباران به باغ ابريشم مي بردند، هوشنگ و احمد را در داخل زندان اصفهان به خاك و خون كشيدند و جانشان را گرفتند  
عوامل خمینی که از توان جسمی و گردنفرازی هوشنگ و همرزم قهرمانش، مجاهد شهید احمد شاطرزاده، قهرمان کشتی آموزشگاه‌های اصفهان، در وحشت بودند، بر خلاف معمول که زندانیان سیاسی را برای تیرباران به باغ ابریشم می‌بردند، هوشنگ و احمد را در داخل زندان اصفهان به خاک و خون کشیدند و جانشان را گرفتند


يكي از كساني كه در واپسين شب زندگي هوشنگ در كنار وي بوده خاطره خود را از اين پهلوان دلاور چنين تعريف مي كند: «شب آخر با هوشنگ بوديم. مي دانست كه فردا صبح اعدامش مي كنند. با آرامش گفت افتخار مي كنم كه سينه ام را گلوله هايي بشكافد كه نام ارتجاع بر روي آنان نوشته شده» بعد به سنت پهلوانان و سرداران گذشته ايران گفت: «فردا، وقتي كه اولين گلوله به سينه ام خورد، خونم را بر چهره ام خواهم زد تا پس از مرگ اگر زردرو  شده باشم، فكر نكنند از ترس بوده». به اين ترتيب مجاهد شهيد هوشنگ منتظر الظهور، از سكوي قهرماني كشتي به سكوي سرفرازي و شرف خلق گام نهاد<ref>پیشتازان راه آزادی - خاطره ای ازیک [http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html یار]</ref>
یکی از کسانی که در واپسین شب زندگی هوشنگ در کنار وی بوده خاطره خود را از این پهلوان دلاور چنین تعریف می‌کند: «شب آخر با هوشنگ بودیم. می‌دانست که فردا صبح اعدامش می‌کنند. با آرامش گفت افتخار می‌کنم که سینه ام را گلوله‌هایی بشکافد که نام ارتجاع بر روی آنان نوشته شده» بعد به سنت پهلوانان و سرداران گذشته ایران گفت: «فردا، وقتی که اولین گلوله به سینه ام خورد، خونم را بر چهره ام خواهم زد تا پس از مرگ اگر زردرو شده باشم، فکر نکنند از ترس بوده». به این ترتیب مجاهد شهید هوشنگ منتظر الظهور، از سکوی قهرمانی کشتی به سکوی سرفرازی و شرف خلق گام نهاد<ref>پیشتازان راه آزادی - خاطره ای ازیک [http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html یار]</ref>


== خاطره ای از استاد پهلوان هاشم قنبری در مورد هوشنگ منتظرالظهور ==
== خاطره ای از استاد پهلوان هاشم قنبری در مورد هوشنگ منتظرالظهور ==
با خدابیامرز هوشنگ توی تیم ملی بودیم و چون دو تایی مون از اصفهان بودیم اکثرا با هم یودیم و با هم همه جا می رفتیم .
با خدابیامرز هوشنگ توی تیم ملی بودیم و چون دو تایی مون از اصفهان بودیم اکثراً با هم یودیم و با هم همه جا می‌رفتیم.


یادمه تو  یک اردوهای تیم ملی که توی رامسر بود با هم رفتیم بازار تا برای دوستان و رفیق هامون میوه بخریم ... این پیشنهاد از خود هوشنگ بود خیلی بچه های تیم را دوست داشت . خلاصه وقتی به بازار رسیدیم یه حاج آفای مسن بود که وسط بازار تو یک گاری سیب می فروخت و داد می زد و مشتری طلب می کرد .
یادمه تو یک اردوهای تیم ملی که توی رامسر بود با هم رفتیم بازار تا برای دوستان و رفیق هامون میوه بخریم این پیشنهاد از خود هوشنگ بود خیلی بچه‌های تیم را دوست داشت. خلاصه وقتی به بازار رسیدیم یه حاج آفای مسن بود که وسط بازار تو یک گاری سیب می‌فروخت و داد می‌زد و مشتری طلب می‌کرد.


<nowiki>هوشنگ گفت : هاشم نمی خواد از مغازه ها میوه بخری از همین حاجی می خریم به این ترتیب که چون پیرمرد دستگاه و مغازه ای نداشت خواسته بود اونو کاسب کنه!  من یه پاکت از پیرمرد گرفبتم و مشغول سوا کردن میوه ها شدم که هوشنگ یواشکی در گوشم گفت : [ " دم پسا جمع کن ! " اون هم این ها را که سوا نخریده حیف می شن میوه های لک دارشو که دیگه کسی ازش نمیخره باید بریزتشون دور  ] بعد هم وقتی دید پیرمرده داره  نگاهمون می کنه خندید و به لهجه اصفهانی بهش گفت : حجی ! دم پسا جمع کردیم ....  نری بوگوی اصفانیا خسیس اند خب ها شو بردن و سوا کردن ها .....  که هر سه نفرمون زدیم زیر خنده . </nowiki>
<nowiki>هوشنگ گفت : هاشم نمی خواد از مغازه ها میوه بخری از همین حاجی می خریم به این ترتیب که چون پیرمرد دستگاه و مغازه ای نداشت خواسته بود اونو کاسب کنه! من یه پاکت از پیرمرد گرفبتم و مشغول سوا کردن میوه ها شدم که هوشنگ یواشکی در گوشم گفت : [ " دم پسا جمع کن ! " اون هم این ها را که سوا نخریده حیف می شن میوه های لک دارشو که دیگه کسی ازش نمیخره باید بریزتشون دور  ] بعد هم وقتی دید پیرمرده داره  نگاهمون می کنه خندید و به لهجه اصفهانی بهش گفت : حجی ! دم پسا جمع کردیم .... نری بوگوی اصفانیا خسیس اند خب ها شو بردن و سوا کردن ها ..... که هر سه نفرمون زدیم زیر خنده . </nowiki>


یادش بخیر من مثل هوشنگ تو کشتی اصفهان ندیدم خیلی خونگرم و با محبت بود و رو شهرش عجیب تعصب داشت . خدا بیامرزتش !!
یادش بخیر من مثل هوشنگ تو کشتی اصفهان ندیدم خیلی خونگرم و با محبت بود و رو شهرش عجیب تعصب داشت. خدا بیامرزتش !!


مرحوم هوشنگ منتظر الظهور کسی است که در مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی فرنگی ایران جهت اعزام به المپیک 1976 مونترال کانادا شرکت کرد و " '''خسرو نظافت دوست''' "  را در دقیقه اول مسابقه  ضربه فنی نمود. همچنین در همین مسابقات بود که کشتی گیر مطرح زمان خود " '''عبدالرضا یوسف آبادی '''" را با نتیجه 18 - 4 شکست داد و توانست به پیراهن تیم ملی برسد و مسافر مونترال شود.
مرحوم هوشنگ منتظر الظهور کسی است که در مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی فرنگی ایران جهت اعزام به المپیک ۱۹۷۶ مونترال کانادا شرکت کرد و " '''خسرو نظافت دوست''' " را در دقیقه اول مسابقه ضربه فنی نمود. همچنین در همین مسابقات بود که کشتی‌گیر مطرح زمان خود " '''عبدالرضا یوسف آبادی '''" را با نتیجه ۱۸–۴ شکست داد و توانست به پیراهن تیم ملی برسد و مسافر مونترال شود.


دقت گردد زنده یاد منتظر الظهور در این مسابقات سر سخت ترین و با سابقه ترین حریفان خود را در شرایطی مغلوب نمود که  فقط '''22''' سال سن داشت و یک '''دانشجو''' بود. 
دقت گردد زنده یاد منتظر الظهور در این مسابقات سر سخت‌ترین و با سابقه‌ترین حریفان خود را در شرایطی مغلوب نمود که فقط '''۲۲''' سال سن داشت و یک '''دانشجو''' بود.


متاسفانه منتظر الظهور خیلی زود از میان ما رخت بر بست و کشتی اصفهان اکنون نیاز به وجود چنین قهرمانانی را درک می کند زمانی که او آرام خوابیده است. 
متأسفانه منتظر الظهور خیلی زود از میان ما رخت بر بست و کشتی اصفهان اکنون نیاز به وجود چنین قهرمانانی را درک می‌کند زمانی که او آرام خوابیده‌است.


'''" کشتی اصفهان مانند هوشنگ منتظر الظهور دیگر نخواهد دید "'''<ref>بالاترین - خاطره ای از پهلوان هاشم [https://www.balatarin.com/permlink/2014/5/15/3570721 قنبری]</ref>
'''" کشتی اصفهان مانند هوشنگ منتظر الظهور دیگر نخواهد دید "'''<ref>بالاترین - خاطره ای از پهلوان هاشم [https://www.balatarin.com/permlink/2014/5/15/3570721 قنبری]</ref>{{پانویس}}
<references />
۲۴۴

ویرایش

منوی ناوبری