۲۴۴
ویرایش
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار) |
|||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
حبیب خبیری به خاطر شرکت در تظاهرات علیه انقلاب اسلامی محکوم شناخته شده و اعدام شد | حبیب خبیری به خاطر شرکت در تظاهرات علیه انقلاب اسلامی محکوم شناخته شده و اعدام شد | ||
== هوشنگ منتظرالضهور == | |||
هوشنگ، در سال 1332 در خانواده اي متوسط در تهران متولد شد. خانواده او از اهالي سده (اصفهان (همايونشهر) بودند، اما، پدرش در تهران، به باغباني و كارگري در شهرداري اشتغال داشت. در سال 49، هنگامي كه پدرش بازنشسته شد، هوشنگ همراه خانواده اش به اصفهان رفت و در آن جا ديپلم متوسطه خود را در رشته طبيعي گرفت و در كنكور سراسري در رشته زبان آلماني در دانشگاه تهران پذيرفته شد. هوشنگ براي آن كه مخارج تحصيلات خود را تأمين كند، روزها به دانشگاه مي رفت و شبها به كار تاكسيراني مي پرداخت، از جمله به دليل همين مشكلات مالي بود كه او تحصيلاتش را در دانشگاه تهران ناتمام گذاشت و به اصفهان بازگشت. در سال 1352، منتظرالظهور در دانشگاه اصفهان در رشته تاريخ و علوم تربيتي پذيرفته شد. | |||
در همين زمان او در مسابقات كشتي فرنگي به مقام قهرماني ايران رسيد و مدتي بعد، در وزن 82كيلوگرم، به همراه تيم ملي ايران در بازيهاي المپيك 1976 مونترال شركت كرد. منتظرالظهور يك سال بعد در مسابقات قهرماني دانشجويان جهان در صوفيه بلغارستان شركت كرد. پس از بازگشت از صوفيه به سربازي رفت. <ref>پیشتازان راه آزادی - هوشنگ [[منتظرالضهورhttp://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html|منتظرالضهور]]</ref> | |||
== فعالیتهای سیاسی == | |||
اين ايام مصادف بود با اوجگيري تظاهرات مردم در جريان قيام ضدسلطنتي و هوشنگ كه افسر وظيفه در سپاه دانش بود، با لباس و درجه نظامي در شبهايي كه حكومت نظامي برقرار بود، مجروحان و افراد تحت تعقيب را نجات مي داد و جابجا مي كرد. پس از سرنگوني رژيم شاه، هوشنگ منتظر الظهور، به عنوان مربي ورزش در دانشگاه اصفهان مشغول به كار شد. به دليل محبوبيتي كه بين دانشجويان داشت و صلاحيتهايي كه از خود نشان داد، به عنوان مدير كل تربيت بدني دانشگاه اصفهان انتخاب شد. در اين سمت او هميشه يار و ياور ورزشكاران و دانشجويان بود. | |||
يكي از قهرمانان كشتي ايران و از ياران منتظر الظهور، در اين باره مي گويد «يك روز تيم فوتبال دانشگاه اصفهان در زمين فوتبال دانشگاه مشغول تمرين بود. در دوراني كه رژيم به بهانه انقلاب فرهنگي، دانشگاه را تعطيل كرده بود و آنجا را در اختيار بسيج جنگ ضدميهني قرار داده بود، زهرايي، معاون وقت دانشگاه اصفهان، تعدادي از زنان پاسداران و خانواده هاي عوامل رژيم را به سالن غذاخوري دانشگاه آورده بود تا براي جبهه هاي جنگ بافندگي و خياطي كنند. او به محض ديدن تمرين فوتباليستها، به زمين فوتبال مي آيد و خطاب به بازيكنان شروع به فحاشي مي كند. ورزشكاران كه به شدت از برخوردهاي او ناراحت شده بودند، او را گرفته و به محل تربيت بدني دانشگاه، نزد منتظرالظهور مي آورند و به او مي گويند «اگر راست مي گويي الان فحش بده! زهرايي مزدور، با بيشرمي شروع به فحش دادن به فوتباليستها مي كند. هوشنگ كه وقاحت معاون دانشگاه را مي بيند، بدون توجه به خاطرات جاني و شغلي كه اين كار برايش داشت، به دهان آن مزدور مي كوبد و وي را نقش بر زمين مي كند. بعد از آن بود كه هوشنگ به مدت يك ماه و نيم منتظر خدمت شد». منتظر الظهور در تاريخ 22مرداد 60، در مسابقات قهرماني كشور در يزد، در وزن 90كيلوگرم به مقاومت قهرماني ايران رسيد. در همين زمان بود كه به دليل فعاليتهاي سياسيش مورد تعقيب مزدوران سپاه پاسداران قرار گرفت و سرانجام در نيمه شب 24مرداد سال 60، پاسداران به خانه او ريختند و او را به زندان سپاه اصفهان، كه محل سابق ساواك شاه در خيابان كمال الدين اسماعيل بود، منتقل كردند. پهلوان سرفراز تيم ملي، سرانجام پس از 50روز شكنجه هاي قرون وسطايي دژخيمان خميني، در سحرگاه 11مهر سال 1360، قهرمانانه به شهادت رسيد. | |||
جلادان خميني كه از توان جسمي و گردنفرازي هوشنگ و همرزم قهرمانش، مجاهد شهيد احمد شاطرزاده، قهرمان كشتي آموزشگاههاي اصفهان، در وحشت بودند، بر خلاف معمول كه زندانيان سياسي را براي تيرباران به باغ ابريشم مي بردند، هوشنگ و احمد را در داخل زندان اصفهان به خاك و خون كشيدند و به شهادت رساندند. يكي از كساني كه در واپسين شب زندگي هوشنگ در كنار وي بوده خاطره خود را از اين پهلوان دلاور چنين تعريف مي كند: «شب آخر با هوشنگ بوديم. مي دانست كه فردا صبح اعدامش مي كنند. با آرامش گفت افتخار مي كنم كه سينه ام را گلوله هايي بشكافد كه نام ارتجاع بر روي آنان نوشته شده» بعد به سنت پهلوانان و سرداران گذشته ايران گفت: «فردا، وقتي كه اولين گلوله به سينه ام خورد، خونم را بر چهره ام خواهم زد تا پس از مرگ اگر زردرو شده باشم، فكر نكنند از ترس بوده». به اين ترتيب مجاهد شهيد هوشنگ منتظر الظهور، از سكوي قهرماني كشتي به سكوي سرفرازي و شرف خلق پرواز كرد. | |||
== خاطره ای از استاد پهلوان هاشم قنبری در مورد هوشنگ منتظرالظهور == | |||
با خدابیامرز هوشنگ توی تیم ملی بودیم و چون دو تایی مون از اصفهان بودیم اکثرا با هم یودیم و با هم همه جا می رفتیم . | |||
یادمه تو یک اردوهای تیم ملی که توی رامسر بود با هم رفتیم بازار تا برای دوستان و رفیق هامون میوه بخریم ... این پیشنهاد از خود هوشنگ بود خیلی بچه های تیم را دوست داشت . خلاصه وقتی به بازار رسیدیم یه حاج آفای مسن بود که وسط بازار تو یک گاری سیب می فروخت و داد می زد و مشتری طلب می کرد . | |||
<nowiki>هوشنگ گفت : هاشم نمی خواد از مغازه ها میوه بخری از همین حاجی می خریم به این ترتیب که چون پیرمرد دستگاه و مغازه ای نداشت خواسته بود اونو کاسب کنه! من یه پاکت از پیرمرد گرفبتم و مشغول سوا کردن میوه ها شدم که هوشنگ یواشکی در گوشم گفت : [ " دم پسا جمع کن ! " اون هم این ها را که سوا نخریده حیف می شن میوه های لک دارشو که دیگه کسی ازش نمیخره باید بریزتشون دور ] بعد هم وقتی دید پیرمرده داره نگاهمون می کنه خندید و به لهجه اصفهانی بهش گفت : حجی ! دم پسا جمع کردیم .... نری بوگوی اصفانیا خسیس اند خب ها شو بردن و سوا کردن ها ..... که هر سه نفرمون زدیم زیر خنده . </nowiki> | |||
یادش بخیر من مثل هوشنگ تو کشتی اصفهان ندیدم خیلی خونگرم و با محبت بود و رو شهرش عجیب تعصب داشت . خدا بیامرزتش !! | |||
مرحوم هوشنگ منتظر الظهور کسی است که در مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی فرنگی ایران جهت اعزام به المپیک 1976 مونترال کانادا شرکت کرد و " '''خسرو نظافت دوست''' " را در دقیقه اول مسابقه ضربه فنی نمود. همچنین در همین مسابقات بود که کشتی گیر مطرح زمان خود " '''عبدالرضا یوسف آبادی '''" را با نتیجه 18 - 4 شکست داد و توانست به پیراهن تیم ملی برسد و مسافر مونترال شود. | |||
دقت گردد زنده یاد منتظر الظهور در این مسابقات سر سخت ترین و با سابقه ترین حریفان خود را در شرایطی مغلوب نمود که فقط '''22''' سال سن داشت و یک '''دانشجو''' بود. | |||
متاسفانه منتظر الظهور خیلی زود از میان ما رخت بر بست و کشتی اصفهان اکنون نیاز به وجود چنین قهرمانانی را درک می کند زمانی که او آرام خوابیده است. | |||
'''" کشتی اصفهان مانند هوشنگ منتظر الظهور دیگر نخواهد دید "''' |
ویرایش