۲۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
روزهای مدیریت کوتاه منوچهر قراگوزلو و پس از او پرویز خسروانی بر سازمان تربیت بدنی است. طرحی که پرافتخارترین ورزشکار المپیکی مطرح میکند با استقبال که مواجه نشد هیچ، حتی او را فرا نمیخوانند برای شرحی دقیقتر از آنچه برای توسعه ورزش کشورش در سر دارد. | روزهای مدیریت کوتاه منوچهر قراگوزلو و پس از او پرویز خسروانی بر سازمان تربیت بدنی است. طرحی که پرافتخارترین ورزشکار المپیکی مطرح میکند با استقبال که مواجه نشد هیچ، حتی او را فرا نمیخوانند برای شرحی دقیقتر از آنچه برای توسعه ورزش کشورش در سر دارد. | ||
تختی برای ایجاد دگرگونی در نظام ورزش کشور اعلام آمادگی کرده بود اما در عمل، امکان فعالیت در رشته تخصصی خودش را هم نداشت. | تختی برای ایجاد دگرگونی در نظام ورزش کشور اعلام آمادگی کرده بود اما در عمل، امکان فعالیت در رشته تخصصی خودش را هم نداشت. | ||
مقطع حساسی در زندگی تختی است. شش هفته بعد برای آخرین حضور جهانیاش راهی آمریکا میشود. با خداحافظیاش از کشتی، تمایل او برای هدایت تیم ملی مطرح میشود اما مخالفتها باعث شد در مسابقات جهانی ۱۹۶۷ دهلی، او جایی در جمع رحمتالله غفوریان، پرویز سیروسپور و منصور رییسی نداشته باشد. مسابقاتی که حدود یک ماه پیش از مرگ تختی برگزار شد. | مقطع حساسی در زندگی تختی است. شش هفته بعد برای آخرین حضور جهانیاش راهی آمریکا میشود. با خداحافظیاش از کشتی، تمایل او برای هدایت تیم ملی مطرح میشود اما مخالفتها باعث شد در مسابقات جهانی ۱۹۶۷ دهلی، او جایی در جمع رحمتالله غفوریان، پرویز سیروسپور و منصور رییسی نداشته باشد. مسابقاتی که حدود یک ماه پیش از مرگ تختی برگزار شد. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
در خانه تختی در الهیه جمعیت موج میزد. شهلا که میرسد با بابک در بغل، رنگی به رو ندارد اما آن قدرش توان هست که بابک را نگاه دارد. او را به کس نمیداد، چسباندهاست به خود و مبهوت داشت رفت و آمد را نگاه میکند. بزرگترها و در راسشان مهندس حسیبی و آقای توکلی، دوستان تختی، امیرخان و آقای جیره بندی در اتاق کوچک دم دری نشستهاند. جوان ترها پراکنده که ناگهان فغان از حیاط و از بخشی که زنان بلند شد. شیون میکردند. مافی قهرمان بوکس شهرری، مست و دیوانه سر، از دیوار پریده و آمده تا شهلا را بکشد، چاقویی تیر و آخته در دستانش. عجب پس آنچه ساختند و در گزارشها پرداختند و در روزنامههای عصر آمد، باور شدهاست. | در خانه تختی در الهیه جمعیت موج میزد. شهلا که میرسد با بابک در بغل، رنگی به رو ندارد اما آن قدرش توان هست که بابک را نگاه دارد. او را به کس نمیداد، چسباندهاست به خود و مبهوت داشت رفت و آمد را نگاه میکند. بزرگترها و در راسشان مهندس حسیبی و آقای توکلی، دوستان تختی، امیرخان و آقای جیره بندی در اتاق کوچک دم دری نشستهاند. جوان ترها پراکنده که ناگهان فغان از حیاط و از بخشی که زنان بلند شد. شیون میکردند. مافی قهرمان بوکس شهرری، مست و دیوانه سر، از دیوار پریده و آمده تا شهلا را بکشد، چاقویی تیر و آخته در دستانش. عجب پس آنچه ساختند و در گزارشها پرداختند و در روزنامههای عصر آمد، باور شدهاست. | ||
مردها مافی را دستگیر کردهاند. مسلم اسکندر فیلابی او را گرفتهاست. مرد میلرزد و فریاد زنان هی تکرار میکند که جهان بی جهان پهلوان معنا ندارد، و میافتد زمین شیون کنان. یک ساعتی صرف گفتگو با مرد شد تا دریابد که چنان نیست که شنیده و بعد خواست تا شهلا حلالش کند. شهلا وارد اتاق شد با نگاهی خالی، مرد که کم مانده بود قاتل شود بر زمین میافتد گریه کنان. مصلحتاندیشی حکم میکند که این ماجرا را پلیس نداند. گمان این است که دلیلی دیگر پیدا میکنند برای پراکندن شایعات علیه همسر پهلوان. اما خبر سخت صبح هنگام میرسد مافی در حمامی در شهرری خود را کشتهاست؛ و همزمان قصابی اهل کرمانشاه. مافی وصیت کردهاست تا کنار جهان پهلوان دفن شود، در حالی که هنوز قافله درگیر است که تختی را کجا دفن کند. | مردها مافی را دستگیر کردهاند. مسلم اسکندر فیلابی او را گرفتهاست. مرد میلرزد و فریاد زنان هی تکرار میکند که جهان بی جهان پهلوان معنا ندارد، و میافتد زمین شیون کنان. یک ساعتی صرف گفتگو با مرد شد تا دریابد که چنان نیست که شنیده و بعد خواست تا شهلا حلالش کند. شهلا وارد اتاق شد با نگاهی خالی، مرد که کم مانده بود قاتل شود بر زمین میافتد گریه کنان. مصلحتاندیشی حکم میکند که این ماجرا را پلیس نداند. گمان این است که دلیلی دیگر پیدا میکنند برای پراکندن شایعات علیه همسر پهلوان. اما خبر سخت صبح هنگام میرسد مافی در حمامی در شهرری خود را کشتهاست؛ و همزمان قصابی اهل کرمانشاه. مافی وصیت کردهاست تا کنار جهان پهلوان دفن شود، در حالی که هنوز قافله درگیر است که تختی را کجا دفن کند. | ||
== فعالیتهای اجتماعی == | == فعالیتهای اجتماعی == | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
بعد از ساعتها تردید گفتم به غلامرضا…پسرم از سرکار آمده بود …روزی هشت ساعت کار تا نان مفت نخورد …. بغلم کرد و گریه …گفتم این هم بخشی از زندگی است …مرگ بخشی از زندگی است اما برخی میخواهند همه زندگی باشد …حرف زدم باهاش …. کاش آن جا بودی کمتر غصه میخوردی پسرک …آن جا…آن جا… | بعد از ساعتها تردید گفتم به غلامرضا…پسرم از سرکار آمده بود …روزی هشت ساعت کار تا نان مفت نخورد …. بغلم کرد و گریه …گفتم این هم بخشی از زندگی است …مرگ بخشی از زندگی است اما برخی میخواهند همه زندگی باشد …حرف زدم باهاش …. کاش آن جا بودی کمتر غصه میخوردی پسرک …آن جا…آن جا… | ||
'''منرو روانی پور''' ـ انتشار عکسهایی از شهلا توکلی دربستر بیماری کاردرست وقشنگی نبود …زنی که هرگز اورا کسی ژولیده ندید و یکی از شیکترین زنان دیار ما بودوعاشق زیبایی. دلش نمیخواست که خاطره زیباییها از ذهن مردم پاک شود …. ایشان عکسهای فراوان و زیبایی در تمام سنین ازجوانی تا میان سالی تا همین امسال دارد واگر قانون نانوشته ضد زیبایی و ضد جوانی حاکم برمطبوعات و سنت ما اجازه انتشار عکسهای زیبای اورا نمیدهد درست وانسانی نیست که دورغ بگوئیم از پدر او یک صاحب منصب بسازیم و اورا جزو طبقه اشراف بدانیم …او فرزند یک کارمند ساده بود که درکنار چهار برادر و یک خواهر زندگی شاد و خوبی را میگذراند .. خانواده ای که نه ثروت چندانی داشتند ونه جزو طبقه اعیان واشراف بودند اما شاد زندگی میکردند …جرم شهلا توکلی زیبایی و جوانی او بود مثل جرم همه جوانهایی که زیبا هستند و جوان …. کشتارگاه سنت فقط با گفتن حقیقت است که درش تخته میشود نه خیال بافی …ومن بنا دارم در این کشتارگاه را به سهم خودم گل بگیرم… | '''منرو روانی پور''' ـ انتشار عکسهایی از شهلا توکلی دربستر بیماری کاردرست وقشنگی نبود …زنی که هرگز اورا کسی ژولیده ندید و یکی از شیکترین زنان دیار ما بودوعاشق زیبایی. دلش نمیخواست که خاطره زیباییها از ذهن مردم پاک شود …. ایشان عکسهای فراوان و زیبایی در تمام سنین ازجوانی تا میان سالی تا همین امسال دارد واگر قانون نانوشته ضد زیبایی و ضد جوانی حاکم برمطبوعات و سنت ما اجازه انتشار عکسهای زیبای اورا نمیدهد درست وانسانی نیست که دورغ بگوئیم از پدر او یک صاحب منصب بسازیم و اورا جزو طبقه اشراف بدانیم …او فرزند یک کارمند ساده بود که درکنار چهار برادر و یک خواهر زندگی شاد و خوبی را میگذراند .. خانواده ای که نه ثروت چندانی داشتند ونه جزو طبقه اعیان واشراف بودند اما شاد زندگی میکردند …جرم شهلا توکلی زیبایی و جوانی او بود مثل جرم همه جوانهایی که زیبا هستند و جوان …. کشتارگاه سنت فقط با گفتن حقیقت است که درش تخته میشود نه خیال بافی …ومن بنا دارم در این کشتارگاه را به سهم خودم گل بگیرم…<ref group="https://rahekargar1358.wordpress.com/2014/06/20/6742/">سایت خبری راه کارگر - به یاد شهلا توکلی همسر غلامرضا تختی</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
پانویس<ref name=":0">به یاد شهلا توکلی همسر غلامرضا تختی - https://rahekargar1358.wordpress.com/2014/06/20/6742/</ref>{{پانویس}} |
ویرایش