۲۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
دولت بنیعباس از میانهی سده سوم هجری رو به انحطاط و زوال گذاشت و خلیفگان عباسی بر اثر طغیان و شورش در اطراف و جوانب متصرفات خویش، پیوسته با دردسرهای فراوان روبهرو بودند. طاهر ذوالیمینین که یک دستش در پیمان خلیفه مأمون بود و دست دیگرش در پیمان امام رضا(ع)، گرچه با پاسداری از میراث نیاکان در هنگامهی خاموشی، پرچم ایرانیگری خفته را دوباره برافراشت اما جانشینان او بیشتر گماشتگان نهاد خلافت بودند تا چون آن سردار بزرگ. | دولت بنیعباس از میانهی سده سوم هجری رو به انحطاط و زوال گذاشت و خلیفگان عباسی بر اثر طغیان و شورش در اطراف و جوانب متصرفات خویش، پیوسته با دردسرهای فراوان روبهرو بودند. طاهر ذوالیمینین که یک دستش در پیمان خلیفه مأمون بود و دست دیگرش در پیمان امام رضا(ع)، گرچه با پاسداری از میراث نیاکان در هنگامهی خاموشی، پرچم ایرانیگری خفته را دوباره برافراشت اما جانشینان او بیشتر گماشتگان نهاد خلافت بودند تا چون آن سردار بزرگ. | ||
ضدیت و دشمنی خاندان عباسی با خاندان علی (ع) و نیز برانداختن برمکیان، که خاندان ایرانی علمدوست و ادبپرور بودند، در بیشتر نقاط متصرفات اسلامی اغتشاشاتی را بهبار آورد و باعث ظهور گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی همانند اییاران (عیاران) در این منطقه شده بود که یعقوب سرآمد آنان بود. | |||
== مخالفین سلطه خلیفه == | == مخالفین سلطه خلیفه == | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
== یعقوب لیث صفاری که بود؟ == | == یعقوب لیث صفاری که بود؟ == | ||
سخن یعقوب لیث :«ما به اعتقاد نیکو برخاستیم که سیستان را فراکس ندهیم، اگر خدای تعالی نصرت کند به ولایت سیستان اندر فزاییم آنچه توانیم». | |||
«من مردی اییارپیشهام، اگر نانی یابم بخورم و اگر نه، خدمت اییاران و جوانمردان میکنم و کاری اگر میکنم از برای نام میکنم نه از برای نان». | |||
بر گرفته از تاریخ سیستان: | بر گرفته از تاریخ سیستان: | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۱: | ||
بعد از استقرار دولت و کشور مستقل ایران و صحبت با فرماندهان خود او همه مردم َزَرنگٰ را خواست و با آنان سخن گفت که یکی از زیباترین فرازهای زندگی اوست. | بعد از استقرار دولت و کشور مستقل ایران و صحبت با فرماندهان خود او همه مردم َزَرنگٰ را خواست و با آنان سخن گفت که یکی از زیباترین فرازهای زندگی اوست. | ||
== | == سخنان یعقوب با مردم سیستان در شهر َزَرنگ == | ||
ای مردم؛ ای برادران؛ ای خواهران؛ ای بزرگان؛ ای جنگاوران من یعقوب هستم. | ای مردم؛ ای برادران؛ ای خواهران؛ ای بزرگان؛ ای جنگاوران من یعقوب هستم. | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۷۲: | ||
یعقوب به علت تعصب مذهبی «هرگز بر هیچکس از مسلمانان که قصد او نکرد شمشیر نکشید و پیش تا حرب آغاز کردی حجتهای بسیار بگرفتی، خدای را تعالی گواه گرفتی. » | یعقوب به علت تعصب مذهبی «هرگز بر هیچکس از مسلمانان که قصد او نکرد شمشیر نکشید و پیش تا حرب آغاز کردی حجتهای بسیار بگرفتی، خدای را تعالی گواه گرفتی. » | ||
== خدمات یعقوب به فرهنگ و ادبیات | == خدمات یعقوب به فرهنگ و ادبیات فارسی == | ||
یعقوب توجهی عمیق به زندهسازی افتخارهای کهن ایران و ضبط و نشر خداینامه و شاهنامه داشت. چون دولت به یعقوب رسید، کسی را به هندوستان فرستاد تا نسخهای از کتاب تاریخ پادشاهان قدیم ایران را که در آنجا بود بیاورد سپس ابومنصور عبدالرزاق بن عبدالله فرخ را که مُعتمدالمُلک بود دستور داد تا از زبان پهلوی به زبان فارسی منتقل کند و از زمان خسروپرویز تا یزدگرد را نیز به آن بیفزاید. | یعقوب توجهی عمیق به زندهسازی افتخارهای کهن ایران و ضبط و نشر خداینامه و شاهنامه داشت. چون دولت به یعقوب رسید، کسی را به هندوستان فرستاد تا نسخهای از کتاب تاریخ پادشاهان قدیم ایران را که در آنجا بود بیاورد سپس ابومنصور عبدالرزاق بن عبدالله فرخ را که مُعتمدالمُلک بود دستور داد تا از زبان پهلوی به زبان فارسی منتقل کند و از زمان خسروپرویز تا یزدگرد را نیز به آن بیفزاید. | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۱: | ||
پس از شنیدن بیتهایی از آن شعرها، یعقوب دبیر رسایل خود را که محمد بن وصیف نام داشت و در جمع نیز حاضر بود، خواست و دستور داد تا شعر به زبان فارسی گفته شود، که محمد هم چنین کرد. | پس از شنیدن بیتهایی از آن شعرها، یعقوب دبیر رسایل خود را که محمد بن وصیف نام داشت و در جمع نیز حاضر بود، خواست و دستور داد تا شعر به زبان فارسی گفته شود، که محمد هم چنین کرد. | ||
== | == مهمترین جنگها و لشگرکشیهای یعقوب == | ||
لشگرکشی به کرمان -یعقوب پس از سامان دادن وضع پایتخت، لشگریان را به سوی کرمان به حرکت درآورد. عبور یعقوب از بیابان سیستان و بم با سختی و مشقت زیاد پایان یافت و او پیروزشد. | لشگرکشی به کرمان -یعقوب پس از سامان دادن وضع پایتخت، لشگریان را به سوی کرمان به حرکت درآورد. عبور یعقوب از بیابان سیستان و بم با سختی و مشقت زیاد پایان یافت و او پیروزشد. | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۴: | ||
لشگرکشی به فارس- یعقوب، محمد بن ِزیدوِیه را که از سرداران سپاه او بود به حکومت قهستان گماشت، اما پس از چندی او را برکنار کرد. محمد بن ِزیدِویه به جمع دشمنان یعقوب پیوست و به نزد محمد بن واصل حاکم فارس رفت و او را علیه یعقوب تحریک کرد. یعقوب حکومت سیستان را به َازهر بن یحیا سپرد و عازم فارس شد. در این نبرد چندین هزار نفر لشگریان محمد کشته شدند و خودش نیز فرار کرد. یعقوب به دنبال محمد شتافت واو را یافته و زندانی کرد. | لشگرکشی به فارس- یعقوب، محمد بن ِزیدوِیه را که از سرداران سپاه او بود به حکومت قهستان گماشت، اما پس از چندی او را برکنار کرد. محمد بن ِزیدِویه به جمع دشمنان یعقوب پیوست و به نزد محمد بن واصل حاکم فارس رفت و او را علیه یعقوب تحریک کرد. یعقوب حکومت سیستان را به َازهر بن یحیا سپرد و عازم فارس شد. در این نبرد چندین هزار نفر لشگریان محمد کشته شدند و خودش نیز فرار کرد. یعقوب به دنبال محمد شتافت واو را یافته و زندانی کرد. | ||
== | == جنگ با خلیفه - ُمعتمد، خلیفهی عباسی == | ||
جنگ با خلیفه - ُمعتمد، خلیفهی عباسی که از شکست محمد بن واصل آگاه شد. اسماعیل اسحاق قاضی را با فرمان حکومت خراسان، طبرستان، گرگان، فارس، کرمان، ِسند و ریاست افتخاری شرطهی (شهربانی) بغداد نزد یعقوب فرستاد. یعقوب با فرستادهی خلیفه به مهربانی رفتار کرد و پاسخ نامهی خلیفه را به او داد. اسماعیل نیز در بازگشت، نامهی یعقوب را به خلیفه تسلیم کرد. یعقوب پس از زندانی کردن محمد بن واصل، جمعی از لشگریان خود را به اهواز فرستاد و خود به دنبال آنان رفت، تا از آنجا به بغداد حرکت کند. چون خبر حرکت یعقوب به سمت بغداد به مردم آن شهر رسید، اهالی بغداد علیه خلیفه معتمد و برادرش الموفق قیام کردند و خلیفه هر چند با مشکلاتی روبهرو گردید، قصد جنگ با یعقوب کرد. | جنگ با خلیفه - ُمعتمد، خلیفهی عباسی که از شکست محمد بن واصل آگاه شد. اسماعیل اسحاق قاضی را با فرمان حکومت خراسان، طبرستان، گرگان، فارس، کرمان، ِسند و ریاست افتخاری شرطهی (شهربانی) بغداد نزد یعقوب فرستاد. یعقوب با فرستادهی خلیفه به مهربانی رفتار کرد و پاسخ نامهی خلیفه را به او داد. اسماعیل نیز در بازگشت، نامهی یعقوب را به خلیفه تسلیم کرد. یعقوب پس از زندانی کردن محمد بن واصل، جمعی از لشگریان خود را به اهواز فرستاد و خود به دنبال آنان رفت، تا از آنجا به بغداد حرکت کند. چون خبر حرکت یعقوب به سمت بغداد به مردم آن شهر رسید، اهالی بغداد علیه خلیفه معتمد و برادرش الموفق قیام کردند و خلیفه هر چند با مشکلاتی روبهرو گردید، قصد جنگ با یعقوب کرد. | ||
خط ۲۰۵: | خط ۲۰۳: | ||
معتمد و موفق که کار را چنین دیدند آب نهری را که از دجله جدا میشد، در میان سپاه یعقوب باز کردند تا هراس به سپاه یعقوب افتد و از سویی دیگر، باروبنه و چارپایان را آتش زدند. از اینرو سپاهیان یعقوب میان آب و آتش، راهی جز عقبنشینی ندیدند. | معتمد و موفق که کار را چنین دیدند آب نهری را که از دجله جدا میشد، در میان سپاه یعقوب باز کردند تا هراس به سپاه یعقوب افتد و از سویی دیگر، باروبنه و چارپایان را آتش زدند. از اینرو سپاهیان یعقوب میان آب و آتش، راهی جز عقبنشینی ندیدند. | ||
در این پسنشینی گروهی از یاران یعقوب کشته شدند و خود او نیز از ناحیهی گلو و دست زخمی شد. با این وجود با جمعی از سرداران و لشگریان دلیر خود تا مدتی به نبرد ادامه داد تا توانست به واسط عقبنشینی کند. از آنجا به شوش رفت و به گردآوردی خراج روی آورد تا به جنگی دیگر پردازد. سپس به شوشتر راند، آنجا را محاصره و فتح نمود، حاکمی در آنجا گماشت و خود عازم فارس شد و سپاهی تدارک دید. در بازگشت از فارس در جندیشاپور اقامت کرد و با نیرویی که فراهم کرده بود آمادهی جنگ با خلیفه شد. در این هنگام (۲۵۶ ه.) سخت بیمار شد و در بستر ناتوانی افتاد. | |||
== بیماری و پیام او به خلیفه == | == بیماری و پیام او به خلیفه == | ||
خط ۲۱۶: | خط ۲۱۴: | ||
یعقوب قهرمانانه زندگی کرد و در بستر بیماری هم با پیامش دستگاه خلافت ستم را لرزاند و حتمیت سرنگونیش را یاد آورشد. | یعقوب قهرمانانه زندگی کرد و در بستر بیماری هم با پیامش دستگاه خلافت ستم را لرزاند و حتمیت سرنگونیش را یاد آورشد. | ||
<references /> |
ویرایش