کاربر:Hampiman/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۹: خط ۸۹:


== شاهنامه فردوسی ==
== شاهنامه فردوسی ==
   «... اگر فردوسی شاهنامه را نظم نکرده بود، احتمال قوی می رود که سیل حوادث عظیم پی در پی که بر مملکت ستمدیده ما روی آورده است،اثری از ادبیات به زبان پارسی باقی نمی‌ماند چنان که بسیاری از کتب فارسی و عربی را از میان برده و یادگارهای فراوان از نیاکان ما را مفقود ساخته است و فرضاً که مفقود هم نمی شد، به حالت تاریخ بلعمی و نظایر آن در می آمد که از صدهزار نفر یک نفر آنها را نخوانده بلکه ندیده است و شکی نیست در این که اگر سخن دلنشین فردوسی و اشعار آبدار او نبود، وسیله ابقای تاریخ ایران همانا منحصر به کتب امثال مسعودی و ... ابوریحان می بود که همه به زبان عرب نوشته شده و اکثریت  عظیم ایرانیان از فهمش عاجزند و چون آن کتب لطف و زیبایی آثار ادبی را ندارد عربی خوانها هم آنها را کمتر می خوانند و در هر صورت رسوخ و نفوذی که روایات مزبور به واسطه اشعار فردوسی در اذهان ایرانیان نموده و تأثیراتی که بخشیده نمی نمود و نمی بخشید، چه شاهنامه فردوسی از بدو امر نزد فارسی زبانان چنان دلچسب واقع شده که عموماً فریفته آن گردیده اند. هرکس خواندن می توانست شاهنامه می خواند و کسی که نمی دانست در مجالس شاهنامه خوانی برای شنیدن و تمتّع یافتن از آن حاضر می شد. کمتر ایرانی بود که آن داستانها را نداند و اشعار شاهنامه را از بر نخواند و رجال احیاشده فردوسی را نشناسد...  
   «<ref name=":0" />... اگر فردوسی شاهنامه را نظم نکرده بود، احتمال قوی می رود که سیل حوادث عظیم پی در پی که بر مملکت ستمدیده ما روی آورده است،اثری از ادبیات به زبان پارسی باقی نمی‌ماند چنان که بسیاری از کتب فارسی و عربی را از میان برده و یادگارهای فراوان از نیاکان ما را مفقود ساخته است و فرضاً که مفقود هم نمی شد، به حالت تاریخ بلعمی و نظایر آن در می آمد که از صدهزار نفر یک نفر آنها را نخوانده بلکه ندیده است و شکی نیست در این که اگر سخن دلنشین فردوسی و اشعار آبدار او نبود، وسیله ابقای تاریخ ایران همانا منحصر به کتب امثال مسعودی و ... ابوریحان می بود که همه به زبان عرب نوشته شده و اکثریت  عظیم ایرانیان از فهمش عاجزند و چون آن کتب لطف و زیبایی آثار ادبی را ندارد عربی خوانها هم آنها را کمتر می خوانند و در هر صورت رسوخ و نفوذی که روایات مزبور به واسطه اشعار فردوسی در اذهان ایرانیان نموده و تأثیراتی که بخشیده نمی نمود و نمی بخشید، چه شاهنامه فردوسی از بدو امر نزد فارسی زبانان چنان دلچسب واقع شده که عموماً فریفته آن گردیده اند. هرکس خواندن می توانست شاهنامه می خواند و کسی که نمی دانست در مجالس شاهنامه خوانی برای شنیدن و تمتّع یافتن از آن حاضر می شد. کمتر ایرانی بود که آن داستانها را نداند و اشعار شاهنامه را از بر نخواند و رجال احیاشده فردوسی را نشناسد...  


   ایرانیان همواره معتقد بوده اند که پادشاهانی عظیم الشأن مانند جمشید و فریدون و کیقباد و کیخسرو داشته و مردمانی نامی مانند کاوه و قارن و رستم و اسفندیار میان ایشان بوده که جان و مال و عرض و ناموس اجدادشان را در مقابل دشمنان مشترک مانند ضحاک و افراسیاب و غیره محافظت نموده اند و به عبارت دیگر هر جماعتی که کاوه و رستم و گیو و بیژن و ایرج و منوچهر و کیخسرو و کیقباد و امثال آنان را از خود می دانستند ایرانی محسوب بوده اند و این جهت اتصال و مایه اتحاد قومیت و ملیت ایشان بوده است...
   ایرانیان همواره معتقد بوده اند که پادشاهانی عظیم الشأن مانند جمشید و فریدون و کیقباد و کیخسرو داشته و مردمانی نامی مانند کاوه و قارن و رستم و اسفندیار میان ایشان بوده که جان و مال و عرض و ناموس اجدادشان را در مقابل دشمنان مشترک مانند ضحاک و افراسیاب و غیره محافظت نموده اند و به عبارت دیگر هر جماعتی که کاوه و رستم و گیو و بیژن و ایرج و منوچهر و کیخسرو و کیقباد و امثال آنان را از خود می دانستند ایرانی محسوب بوده اند و این جهت اتصال و مایه اتحاد قومیت و ملیت ایشان بوده است...
خط ۹۹: خط ۹۹:
   آیا قومی که خود را بازماندگان اشخاصی مانند کیقباد و کیخسرو و اردشیر و انوشروان و گودرز و رستم و جاماسب و بزرجمهر بدانند سرفرازی و عزّت نفس نخواهند داشت و آیا ممکن است گذشته خود را فراموش کنند و تن به ذلّت و خواری دهند و اگر حوادث روزگار آنها را دچار نکبت و مذلت کرد آسوده بنشینند و برای نجات خود از زندگی ننگین همواره کوشش ننمایند؟
   آیا قومی که خود را بازماندگان اشخاصی مانند کیقباد و کیخسرو و اردشیر و انوشروان و گودرز و رستم و جاماسب و بزرجمهر بدانند سرفرازی و عزّت نفس نخواهند داشت و آیا ممکن است گذشته خود را فراموش کنند و تن به ذلّت و خواری دهند و اگر حوادث روزگار آنها را دچار نکبت و مذلت کرد آسوده بنشینند و برای نجات خود از زندگی ننگین همواره کوشش ننمایند؟


  به عقیده من<ref>[http://www.ibna.ir/fa/doc/report/242725/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8% دیدگاه فروغی درباره شاهنامه فردوسی]</ref>، اگر ملت ایران با وجود آن همه بلیّات و مصائب که به او وارد آمده در کشاکش دهر تاب مقاومت آورده است سببش داشتن چنان سوابق تاریخی و اعتقاد به حقیقت وجود و احوال آن مردمان نامی بوده، یا لااقل این فقره یکی از اسباب و عوامل قوی این امر بوده است. این است معنی آن کلام که گفتیم فردوسی زنده و پاینده کننده آثار گذشته ایرانیان و شاهنامه قباله و سند نجابت ایشان است».<ref>[http://www.ibna.ir/fa/doc/report/242725/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8% دیدگاه فروغی درباره شاهنامه فردوسی-خبرگزاری کتاب ایران]</ref>
  به عقیده من<ref>[http://www.ibna.ir/fa/doc/report/242725/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8% دیدگاه فروغی درباره شاهنامه فردوسی]</ref>، اگر ملت ایران با وجود آن همه بلیّات و مصائب که به او وارد آمده در کشاکش دهر تاب مقاومت آورده است سببش داشتن چنان سوابق تاریخی و اعتقاد به حقیقت وجود و احوال آن مردمان نامی بوده، یا لااقل این فقره یکی از اسباب و عوامل قوی این امر بوده است. این است معنی آن کلام که گفتیم فردوسی زنده و پاینده کننده آثار گذشته ایرانیان و شاهنامه قباله و سند نجابت ایشان است».<ref name=":0">[http://www.ibna.ir/fa/doc/report/242725/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8% دیدگاه فروغی درباره شاهنامه فردوسی-خبرگزاری کتاب ایران]</ref>


==  محتویات شاهنامه ==
==  محتویات شاهنامه ==
خط ۲۲۷: خط ۲۲۷:
 و تنها عیب او این است که مویش سپید است.
 و تنها عیب او این است که مویش سپید است.


 سام دلاور، پس از شنیدن خبر دایه، از تخت به زیر آمد و به «پرده سرای» نزد «نگار»ش «نوبهار» رفت.
 سام دلاور، پس از شنیدن خبر دایه، از تخت به زیر آمد و به «پرده سرای» نزد «نگار»ش «نوبهار» رفت.<ref group="https://tablehattar.com/index.php/adabiat/25-2016-04-27-08-25-48">[https://tablehattar.com/index.php/adabiat/25-2016-04-27-08-25-48 داستان زال پدر رستم-(عبدالعلی معصومی)]</ref>


 وقتی فرزند سپیدموی را دید، «از جهان، یکسره، ناامید» شد و «بترسید، سخت، از پیِ سرزنش» و همین ترس از سرزنش دیگران، او را از «راه دانش» به در برد و «منش» او را دگرگون کرد و «سوی آسمان سربرآورد» و از «دادار» «فریادخواست» و گفت:
 وقتی فرزند سپیدموی را دید، «از جهان، یکسره، ناامید» شد و «بترسید، سخت، از پیِ سرزنش» و همین ترس از سرزنش دیگران، او را از «راه دانش» به در برد و «منش» او را دگرگون کرد و «سوی آسمان سربرآورد» و از «دادار» «فریادخواست» و گفت:
۷۳۵

ویرایش