کاربر:Hampiman/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''سعید سلطان‌پور''' (تولد ۱۳۱۹ خورشیدی در سبزوار - شهادت ۱۳۶۰ در زندان اوین، تهران)  شاعر، نمايشنامه‌نويس و كارگردان تئاتر، بازيگر، آموزگار، عضو کانون نویسندگان ایران،  و فعال سیاسی چپ‌گرای ایرانی بود  و سال ها مدرس نابينايان بود. در سال۱۳۵۶ در شبهای شعر معروف به«شب‌های شعر  گوته» <ref>[http://www.ibna.ir/fa/doc/book/249583/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DA%AF%D9%88%D8%AA%D9%87-%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D8%A روایت شب‌های شعر گوته و پژوهشی تازه درباره آن. . .  -خبرگزاری کتاب ایران-]</ref>که در محوطه سفارت آلمان برگزار شد سعید سلطان‌پور یکی از ۶۰ شاعر و نویسنده شرکت کننده در این شب ها بود . در شعر سعید سلطان‌پور برخلاف برخی شاعران هم‌عصرش اثری از تسلیم وسازش یأس و تاریکی به‌چشم نمی‌خورد بلکه شعر سعید سرشار است از قیام وخروش بر علیه ظلم وستم، تبعیض و استثمار و امید به آینده . . .  دژخیمان رژیم آخوندی حاکم بر ایران که تاب تحمل روشنفکران انقلابی را ندارند در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شبِ عروسی‌اش او را به اتهام هواداری از سازمان چریک‌های فدائی خلق دستگیر و نزدیک به دو ماه بعد در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، گیلانی حاکم شرع وقت در زندان اوین در یک مباحثه کوتاه وی را به اصطلاح دادگاهی کرد و صبح روز ۳۱ خرداد ۶۰، اعدام شد.<ref>[https://ir.voanews.com/a/saeed-soltanpur-died-iran-26-06-2011-124562014/140021.html ۳۰مین سالگرد تیرباران سعید سلطانپور - مشابهت تیرباران دو شاعر]</ref>
== خانواده و تحصیلات ==
سعید سلطان‌پور در سال ۱۳۱۹در سبزوار منولدشد، مادر سعید معلم بود؛ و سعید هم اولین شغلش پس از گرفتن دیپلم تدریس در مدارس جنوب شهر تهران بود. سعید سلطانپور در محلات فقیرنشین به کارهای اجتماعی پرداخت و با مشکلات کارگران و مردم حاشیه نشین جنوب شهر آشنا شد. اولین حرکت سیاسی وی درمقابل رژیم شاه شرکت در جنبش اعتراضی معلمان در سال ۱۳۴۰ بود. استعداد و علاقه سعید او را به فعالیت در هنرکده آناهیتا کشاندکه از ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ به کار، مطالعه و تولید آثار هنری درآنجا پرداخت. سعید در ادامه فعالیت‌های هنریش به مدت ۴ سال از ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران با موفقیت به کسب علوم و فنون هنرهای مختلف پرداخت.
== زندگی هنری و مبارزاتی قبل از انقلاب ==
درسال‌های دانشجویی، نمایشنامه‌های " مرگ در برابر " اثر وسلین هانچف و " ایستگاه " نوشته خودش را کارگردانی کرد.<ref>[http://www.iranian-burnt-books-foundation.se/Memorial_of_Soltanpour/Biographical_Hall/Biographie_FA.pdf زندگینامه سعید سلطانپور(گاهشمار) pdf]</ref> او در سال ۱۳۴۷ انجمن تئاتر ایران را با همکاری ناصر رحمانی نژاد بنیان نهاد و جنگ شعر " صدای میرا " را که در خلال سال‌های ۴۷–۴۰ سروده بود - در بر دارنده ۵۸ شعر و در دویست صفحه - به چاپ رساند که همزمان با آن کتاب ممنوعه گردید و ازسوی ساواک پرونده او به نام هنرمندی خطرناک نشان دار شد.
مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو که در دنیای ادبی آن‌زمان اعتبار زیادی کسب کرده بود، در سال ۱۳۴۷ تصميم گرفت كه شب هاى شعرى برگزار کند و در دهمین سالگرد تأسیس آن  اقدام به برگزاری شبهای شعر «خوشه»کرد،که با استقبال زیاد شاعران ونویسندکان از یک طرف و علاقمندان به شعر و ادبیات از طرف دیگر روبرو شد، در این شبهای شعر سعید سلطانپور با اقبال زیادی مواجه شد، «اشعار چریکی» او که علناً بر ضد سیاست های شاه و آمریکا سروده شده بود و با صدای پرظنین و گیرای خودش خوانده می‌شد چنان با استقبال مردم مواجه شد که گردانندگان این مراسم از او خواستند ادامه ندهد .بنا به اعتقاد احمد شاملو و رضا راهنی اشعار شلطان‌پور شعار های سیاسیو نه شعر به معنای اخص کلمه بود و لزا در مجله خوشه احمد شاملو به رغم استقبال مردمی زیاز از شعر سلطان‌پور از انعکاس آن امتناع کرد.<ref>[http://www.peykarandeesh.org/literature/685-soltanpor.html گزارشى از گراميداشت سعيد سلطانپور در دانشگاه شيكاگو-سایت قبلی اندیشه و پیکار]</ref> در سال ۱۳۴۸ نمایش " دشمن مردم " اثر ایبسن را به نمایش درآورد.در سال ۴۹ نمایشنامه«آموزگاران» اثر محسن یلفانی را به صحنه برد که با تهاجم ساواک شاه نویسنده، کارگردان و همه بازیگران آنرا به شکنجه گاه های ساواک بردند. در همی ایام کتاب تحلیلی «نوعی از هنر، نوعی از اندیشه» <ref>[http://www.peshraw.blogsky.com/1387/07/17/post-110/ گزیده ای از کتاب"نوعی از هنر، نوعی از اندیشه"-نشریه پیشرو-]</ref>را منتشر کرد بلافاصله این کتاب از طرف حمومت شاه ممنوعه اعلام شد اما سعید مخفیانه چندبار دیگر دوباره آنرا منتشر نمود.         
" در نیمه دوم دههٔ ۱۳۴۰، مخالفت با حکومت و تشکیلات حکومتی شدت یافت، بخشی از آن ناشی از افزایش هیجان میان روشنفکران و بخشی دیگر ناشی از گسترش همزمان و جذابیت نگرش انقلابی در عرصه بین المللی بود. مبارزات الجزایری‌ها، کوبایی‌ها و ویتنامی‌ها و همچنین جنبش‌های رادیکال دانشجویی در اروپا و امریکای شمالی و جنوبی تاثیر عظیمی بر قشر روشنفکر جهان سوم از جمله ایران داشت. محدود ساختن مجراهای عمومی برای بیان دیدگاه‌های انتقادی که با توقیف کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۹به اوج خود رسید، اعضای جوان و فعال روشنفکری را بیشتر به سوی دو گروه عمده چریکی رادیکال فداییان خلق و مجاهدین خلق متمایل کرد ". " اشعار و نمایشنامه‌های سلطانپور دربارهٔ ادبیّات و هنر که عمیقا در این فضای سنگین غوطه ور بود، مورد مطالعهٔ رادیکال‌های جوان قرار گرفت. " این نوع ادبیات بعدها " شعر چریکی " و " شعر جنگل " نامیده شد. استفاده از واژه " جنگل " اشاره مستقیم به نخستین قیام چریکی فداییان خلق در جنگل‌های سیاهکل نزدیک رشت داشت ". در سال ۴۹ نمایش نامه " آموزگاران " از محسن یلفانی را بر صحنه برد. نویسنده و بازیگران، هم زمان دستگیر و به شکنجه گاه برده شدند. او هم زمان کتاب " نوعی از هنر، نوعی از اندیشه " را پنهانی چاپ می‌کند و در آن از شعر و هنر متعهد و مردمی دفاع می‌کند و آن را همچون سلاحی می‌داند که در معارضه و مبارزه با خصم سخت کارامد است. در بحبوحه جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نمایش نامه " چهره‌های سیمون مارشار " نوشته برشت را بر صحنه برد. انتشار مجموعه شعر " آوازهای بند " در سال ۵۱ برایش سه سال بازداشت در پی داشت و تا سال ۱۳۵۶ در زندان به سر برد. در سال ۵۷ مجموعه شعر " کشتارگاه " نشر می‌یابد. خود نام‌های این دو مجموعه نشان دهندهٔ آن است که سر و کار سعید با زندان و شکنجه و ساواک بوده‌است.
سلطانپور در عرصهٔ شعر انقلابی در جایگاه ویژه ای قرار دارد چرا که او به جای استفاده از سمبل‌های جانشین، از واقعیات گویای جامعه بهره برده‌است. تا آنجا که به کیفیت اشعار و نوشته‌های او دربارهٔ ادبیات و هنر مربوط است، شعرش گرم و گیرا آمیزه ای از عشق و انقلاب بود. هر چند اشعار اولیه اش را غبار ناراحتی و رنج و درد از نابسامانی‌های میهن دربر گرفته، مفهوم سرخی در آنها موج می‌زند که با عزم شوریدگان، خشم وکین سوزان را متوجه ظالمان و ستمگران می‌کند.
شعر سلطانپور زبان تصویری دارد و تصاویر شعری او از نوعی شفافیت مفاهیم و درک و توصیف برخوردار است و در آن از زندان و خون و رگبار و اعدامی و انقلاب سخن می‌رود. " واژه‌ها در شعر او فلز گداخته‌است، سنگین وسوزان دل را سوراخ می‌کند و جایگیر می‌شود ". نقطه قوت اشعار در طرح مسائل و شناخت پدیده هاست. او تنها ستایشگر و راوی دلاوران مبارز نیست، بلکه در شعرش صریح و آشکار نه جزیی از ستایش شونده، که خود آن است. این واقعیتی است که شعر سلطانپور سرشار از رادیکالیزم است. این مسئله خصوصاً در دوره ای که این اشعار را سروده چشمگیر است. دوره ای که در آن، شعر انفعال آور و نومید از مبارزه را شعرای بازمانده ازحزب توده و جبهه ملی عرضه می‌کردند؛ شعر او دقیقاً مقابل چنین اشعاری ایستاد به همین دلیل از وجهه و اعتباری بسیار در میان جوانان طالب انقلاب برخوردار شد. نخستین شعر سلطانپور در پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ خود نمایی می‌کند. او با اشعارش به ستیز با خفقان و سرکوب می‌پردازد و پس از آن رستاخیز سیاهکل و بندهای پهلوی در شعر او نمود می‌یابد. سعید سلطانپور در بیست و دوم تیر ماه ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان بیانیهٔ کانون نویسندگان ایران علیه سرکوب را امضا می‌کند.
از ۱۸ تا ۲۷ مهر ۱۳۵۶ - یازدهم تا نوزدهم اکتبر ۱۹۷۷- ده شب شعر خوانی به وسیله نویسندگان و شاعران در انجمن فرهنگی ایران و آلمان (موسوم به انستیتو گوته) در دانشگاه صنعتی تهران برپا شد " (ناصر موذن). به دو هزار نفر کارت دعوت داده می‌شود، بیش از ده هزار نفر به درون دانشگاه می‌آیند. برای نخستین بار حدود شصت تن از شاعران و نویسندگان برجسته شهرها آثار دیگر خود را در برابر هزاران شنونده مشتاق، که بیشترشان جوانان شهری و دانشگاه دیده بودند، خواندند. سلطانپور که عضو هیات دبیران کانون نویسندگان بود از نخستین شب شعر بیان داشت که از پایگاه کانون نویسندگان ایران به شعرخوانی می‌پردازد و از شب پنجم شعر" در بند پهلوی " و" کشتارگاه " را می‌خواند. " سخنرانان که سال‌های سانسور را پشت سر گذاشته بودند از این موقعیّت برای نشان دادن مخالفت خود با رژیم، از زاویه ایدئولوژی‌های مختلف، به گونه ای مؤثر بهره بردند. بعضی از آنها، مانند سعید سلطانپورکه تازه از زندان آزاد شده بود، از رفقای فدایی خود تجلیل کردند ". " این ده شب در تاریخ فکری جدید ایران اهمیت قاطع دارد. این شب‌ها رابطهٔ میان هنرمندان و مخاطبان آنها را نزدیک تر ساخت و به بالا بردن آگاهی سیاسی دانشجویان دانشگاه و شاگردان دبیرستان کمک کرد. شب‌های شعر این امکان را نیز به وجود آورد که اپوزیسیون شکلی مسالمت آمیزتر از مقاومت در برابر حکومت را آزمایش کند. به دلیل این عوامل، شب‌های شعر سر آغاز موج اعتراض‌هایی دانسته می‌شود که تنها چند ماه بعد شهرهای ایران را فرا گرفت ". " در ۲۳ آبان در دانشگاه صنعتی باز هم شب شعر برگزار می‌شود. دانشگاه از طرف ساواک محاصره و تعداد زیادی دستگیر می‌شوند، تجمع کنندگان از جمله سعید خواستار آزادی دستگیرشدگان هستند و دانشگاه را ترک نمی‌کنند. رژیم مجبور به عقب‌نشینی می‌شود و روز بعد آن‌ها را آزاد می‌کند، با خروج جمعیت از دانشگاه تظاهرات بزرگی توأم با ضرب و شتم پلیس شکل می‌گیرد، و به این ترتیب جلسه شعرخوانی سرانجام به تظاهرات خیابانی تبدیل شده و پایان می‌یابد. به دنبال این فعالیت‌ها سعید به خارج کشور می‌رود و " کمیته از زندان تا تبعید " را شکل می‌دهد و به افشاگری علیه رژیم سلطنت می‌پردازد " و باید در حول و حوش شورش‌های خیابانی و اعتصابات و رفتن شاه، در سال ۵۷، به ایران بازگشته باشد.<ref>[http://www.iranglobal.info/comment/16649 سعید سلطانپور، شاعر انقلاب]</ref>
== سعید سلطانپور بعد از انقلاب ==
با سقوط رژیم سلطنت به سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران می‌پیوندد و فعالیت‌های هنری اش را دنبال می‌کند. نمایشنامه " عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال " از کارهای انتقادی اوست که به لحاظ فرم کاملاً تجربی و غیر قراردادی بود و به عنوان نخستین تئاتر مستند ایرانی بر بنیاد زندگی واقعی یک کارگر معترض سه ماه پس از خیزش مردم در ۲۲ بهمن ۵۷، به روی صحنه آمد و تبلور فریاد هزاران کارگر علیه کارگزاران جدید دولت و سیستم از هم پاشیده مملکتی بود. در قسسمتی از نمایش، او نظام حکومتی را به اتوبوس آشفته و کج راهی تشبیه می‌کند که دو راننده دارد و به جای رفتن به محله کارگران جلوی در بازار بارش را خالی می‌کند.
بی تردید او و گروهش توانسته بودند در فضای دوگانهٔ آزادی و سرکوب آزادی در جریان انقلاب، بی تکیه بر امکانات دولتی و با وجود همهٔ موانع، با تماشاگر خویش در شکل و اندازه ای بی نظیر ارتباطی هنری برقرار سازند. در سال ۱۳۵۹ هنگام پخش تراکت در تهران، در خیابان انقلاب، به وسیله گشت سپاه دستگیر می‌شود. با داد و فریاد، جنجال خیابانی به راه می‌اندازد و در میان مردم ناپدید می‌شود. در میتینگ هفدهم بهمن ماه ۱۳۶۰ بناست که خود او چکامه ای در میدان آزادی بخواند. نزدیک به چهل هزار نفر به سوی میدان روانه می‌شوند. پاسداران در لباس رسمی حمله می‌آورند و تظاهرات به خون کشیده می‌شود. جهانگیر قلعه میاندوآب کارگر کمونیست ربوده می‌شود و پس از شکنجه با گلوله‌هایی در دهان و چشم در سردخانهٔ پزشک قانونی یافته می‌شود و سعید چکامهٔ " جهان کمونیست " را می‌سراید.<ref>[http://www.iranglobal.info/comment/16649 سعید سلطانپور، شاعر انقلاب]</ref>قسنتی از آخرین سروده سعید سلطانپور در رثای شهادت جهانگیر قلعه میاندوآب:<ref>[https://www.tribunezamaneh.com/archives/78449 «شاعر خلق»، سعید سلطان پور – زمان اعدام: ۳۱ خرداد ۱۳۶۰][https://www.tribunezamaneh.com/archives/78449]</ref>
گلوله‌ای در چشم
در تکه‌های یخ
در سردخانهٔ پزشک قانونی
در شعلهٔ منجمد خون می‌تابد
شعله‌ای در دهان
شعله‌ای در چشم
در میتینگ هفدهم بهمن
در انبوه هواداران و مردم
دی میان پلاکاردها و شعارها
در گردش تفنگداران جمهوری و گله‌های پاسدار و اوباش
در قرق چماق و زنجیر و نانچو
در صدای شلیک‌های ترس و
دشنام‌های جنون
در میان پلاکاردها
انقلاب
با پیشانی شکسته و خون‌چکان
می‌خواند
...
== گاهشمار زندگی سعید سلطان‌پور ==
۱۳۱۹              در سبزوار متولد شد
۱۳۳۹-۵۳        به عنوان آموزگار در جنوب تهران مشغول به تدریس بود
۱۳۳۹                    با هنرکده آناهیتا همکاري نمود
۱۳۴۴                  به اجراي نقش در نمایشنامه اتللو پرداخت
۱۳۴۰                    در اعتصاب فرهنگیان شرکت فعال داشت
۱۳۴۴                  نمایشنامه ”سه خواهر“ اثر آنتوان چخوف را به همراه مهین اسکویی کارگردانی کرد.
۱۳۴۴-۴۸              دانشجوي تاتر دانشکده هنرهاي زیبا دانشگاه تهران بود، در این سال ها کارگردانی ”مرگ در برابر“ از وسلین هانچف را به عهده داشت و کارگردان و                                            نویسنده  ”ایستگاه“ و مسئول پخش آن از تلویزیون بود
۱۳۴۷                    صداي میرا مجموعه شعرهاي سروده شده از 1340 تا 1347 را منتشر کرد
۱۳۴۷                        یکی از شاعران شبهاي شعر این سال بود. در همین سال به مخالفت با سندیکاي هنرمندان و انجمن تاتر ایران به همراه ناصر رحمانی نژاد بنیاد نهاد.تاتر ایران برخاست
۱۳۴۸                  “ دشمن مردم“ از ایبسن را به اجرا درآورد و براي فرار از سانسور نام “دکتر استوکمن“ را بر  آن نهاد. سالن نمایش را پس از 11 شب اجرا بر روي آنان بستند.
۱۳۴۹                  “ آموزگاران“ از محسن یلفانی را به اجرا درآورد که سبب بازداشت نویسنده و گارگردان آن در این سال ”نوعی از هنر نوعی از اندیشه“ انتشار داد. 12 شد.
۱۳۵۱              “ چهره هاي سیمون ماشار“ از برتولت برشت را اجرا کرد.در شب پنجم ساواک ننوانست اجرای نمایشنانه را با دستگیری آنها متوفق کند زیرا تا دو هفته بعد همه بلیط ها در سراسر کشور توزیع شده بود، نهایتاً پس از 18شب اجرا با دستگیری همه بازیگران و خود سعید سلطان‌پور به آن پایان دادمد.
۱۳۵۳                از اداره فرهنگ اخراج شد. ”آوازهاي بند“ را سرود.  او در همین سال بازداشت و محکوم به سه سال زندان شد.
۱۳۵۳-۵۶                در زندان شعرهاي ”از کشتارگاه“ را سرود
== آثار باقی‌مانده از سعیدسلطانپور ==
=== در زمینه شعر ===
– صدای میرا
-آوازهای بند
_ از کشتارگاه
=== نقد و مقالات ===
– ایستگاه
– حسنک
-عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال
– مرگ بر امپریالیسم
=== نمایشنامه‌هایی اجرا شده از سایر نویسندگان ===
– مرگ در برابر، هنچف
– دشمن مردم، ایبسن
– آموزگاران، یلفانی
-چهرهای سیمون ماشارف، برشت
– خرده بورژواها، گورکی با ناصر رحمانی نژاد
== نمونه شعر سلطانپور ==
'''نام سرود: خون ارغوان‌ها<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=MdQLQ_zAmoI «خون ارغوان ها» سروده‌ی سعید سلطانپور]</ref>'''
'''شاعر: سعید سلطان‌پور'''
زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوان‌ها
تو ای بانگ شورافکن، تا سحر بزن، شعله تا کران‌ها
که در خون خستگان، دل‌شکستگان، آرمیده طوفان
به آیندگان نگر، در زمان نگر، بردمیده طوفان
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید
ستاره ستیزد و، شب گریزد و، صبح روشن آید
زند بال و پر ز نو، آن کبوتر و، سوی میهن آید
گرفته تمام شب، شاخه‌ای به لب، سرخ و گرده‌افشان
پرد گرده گسترد، دانه پرورد، سر زند بهاران
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید
........................
'''برگزیده شعر از کتاب آوازهای  بند اثر رفیق سعید سلطان‌پور'''
'''تا آسمان دلتا''' 
قلب مرا بردارید
قلب مرا بردارید
این قلب، این ستاره ی خونین را
این خون خشمگین را
این ارغوان کوهی را که می چرخد در توفان
و نعره می کشد از آتش جگر
                     در باد . . . <ref>[https://honari.wordpress.com/2009/12/11/250/ متن کامل شعر سعید سلطانپور از کتاب «آوازهای در بند»]</ref>
== دستگیری و اعدام ==
سعید در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شب عروسی‌اش به وسیلهٔ دستگیر می‌شود، ابتدا می‌خواستند او را به بهانه قاچاق ارز یا چیزی شبیه به آن دستگیر کنند؛ ولی سعید همراهشان نرفت. پاسداران رفتند و با تعداد بیشتری دوباره برگشتند و با این ترفند که او را برای جند سؤال برده و برمی‌گردانند ولی از بازگشت سعید خبری نشد مراسم را هم با شلیک هوایی پایان دادند، اما سعید سلطانپور پس از ۶۶ روز شکنجه در سحرگاه۳۱ خرداد به جوخهٔ اعدام سپرده و تیرباران شد، در آخرین بازجویی‌ها و شکنجه‌ها طبق معمول بازجوها از او هم می‌خواستند تا در نمایش و مصاحبه تلوزیونی شرکت و اظهار توبه و ندامت کند تا زنده بماند ولی سعید سلطان پور همه شکنجه‌ها را بجان خرید و تسلیم نشد و جانش را در راه آرمانش فدا کرد.
== جستارهای وابسته ==
== پانویس ==
== منابع ==
.{{پانویس|۲}}.........................................................................................................................


'''بنیادگرایی اسلامی'''(Islamic fundamentalism انگلیسی) درفرهنگ رایج به معنای بازگشت به گذشته و احیای سنت‌ها و احکام اسلام مطابق آنچه دردوران پیامبر و صحابه (صدراسلام) بوده می‌باشد.
'''بنیادگرایی اسلامی'''(Islamic fundamentalism انگلیسی) درفرهنگ رایج به معنای بازگشت به گذشته و احیای سنت‌ها و احکام اسلام مطابق آنچه دردوران پیامبر و صحابه (صدراسلام) بوده می‌باشد.
۱٬۰۰۵

ویرایش

منوی ناوبری