کاربر:Hampiman/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۱۶٬۲۰۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۸: خط ۹۸:
== منابع ==
== منابع ==
<references />..........................................................................................................................
<references />..........................................................................................................................
بنيادگرايي اسلامی
بنیاد گرایی اسلامیI slamic fundamentalism)انگلیسی) درفرهنگ رایج به معنای بازگشت به گذشته و احیای سنت‌ها و احکام اسلام مطابق آنچه دردوران پیامبر و صحابه  (صدراسلام) بوده می‌باشد.  
واژة بنیادگرایی مترادف اصولگرایی، نامگذاری برخاسته از فرهنگ غربی، برای قشریگری و دگماتیسم مذهبی است و به معنای برداشت ایستا، قشری و واپس‌گرایانه از اسلام است. این گرایش دراساس بر فرمها و اشكال متكي است و با انطباق احکام با شرایط و مقتضیات روز مخالف است و برآن است که  احكام اسلامي را باید مو به مو عین همان  عصراولیه اسلام  به اجرا درآورد. نمونة آن محاسبه خمس و زکات و مالیات برحسب شتر و احشام یا سنگسار و دست بریدن و چشم از حدقه درآوردن درقوانین قصاص و دیات براساس آنچه به ادعای آنان به اسلام درآن عصر نسبت داده می‌شود. .( فارغ از اينكه براي بسياري اعمال خود مستند تاريخي محكمي كه مورد قبول اكثر مورخان آن عصر باشد هم ندارند و بسياري جناياتشان، بدون پشتوانة تاريخي و اساسا ” من عندي “ و برخاسته از ”تفسير و قرائت“ خودشان از تاريخ است!)ویا اعتقاد به عدم برابری زن و مرد در احکام شهادت و ارث و وو... 
کلمه بنیادگرایی دربسیاری از فرهنگ نامه‌ها   به اعتقادات‌ جزمی‌ (Orthodox) دینی‌ مبتنی‌ بر تفسیر تحت اللفظی (كلمه‌ به‌ كلمه)‌ انجیل‌ یا هرکتاب دینی دیگر با همان مصادیق اعصارگذشته بیان شده است.
 از دید بسیاری از اندیشمندان و معتقدان به اسلام پویا و دموکراتیک، اطلاق عنوان بنیادگرایی یا اصول گرایی به قشریگری و دگماتیسم مذهبی، یک واژه نگاری نادرست است. قشریون از قضا به هیج وجه اصولگرا نیستند و دقیقا بنیادها و اصول اسلامی را درزیر پای اشکال و فرمها قربانی می‌کنند.  جدای از آنچه مصطلح شده، اصولگرایی یا بنیادگرایی واقعی،  برداشت اصولی، پویا و دینامیک از اسلام را شامل ‌می‌شود.
ويژگي‌هاي بنيادگرايي اسلامی
مهمترين ويژگي‌هاي جريانات بنيادگرا (قشريون مذهبي) به صورت زير است:  
1. دگماتیسم و خشك مغزي 
اين ويژگي بطورخاص در طرز تفكر ونحوه نگرش به احكام اسلامي خودش را نشان مي‌دهد كه در اين زمينه آنها قائل به هيچ‌گونه انطباق و انعطاف و نتيجه گيري متناسب با شرايط نيستند. به‌عنوان مثال، فكر مي‌كنند احكام مالي مثل خمس و زكات به همان ترتيبي بايستي اجرا شود كه زمان پيامبر بوده ويا در قوانين جزا معتقدند همان كارهایی را بايستي كرد كه در آن زمان انجام می‌شده و یا منتسب به آن زمان است. تلقی و باوری که خواه ناخواه منشأ طبقاتي مادون سرمایه داری ( منظوردوران کنونی است) دارد. و درواقع خواهان اجراي قوانين قرن حاضر متناسب با دوران برده داري! و يا فئوداليسم! اند.
با چنین اندیشه‌ای دستگاه فكري و منطقي بنیادگرایان هم، دستگاه خردگرایانه نیست بلکه همان دستگاه فکری و روش شناخت اعصارگذشته و مغاير با تكامل فكري و علمي كنوني است.  واضح است که دریک دستگاه فکری ایستا و متحجر، فهم مقولات زندگی با معیارهای دنیای نوین نیز امکان پذیر نیست. 
2. شقاوت(سنگدلی) یا فاشیزم مذهبی
بنیادگرایان اسلامی ، ازآنجا که کارهای خود را توجیه مذهبی می‌کنند و درزیر پوشش دین انجام می‌دهند، به خود دست بازی برای ارتکاب بی‌چون وچرای هرعملی و هرجنایتی می‌دهند.  نمونه‌ها و مثالها در اين زمينه فراوان است، از جنایات هولناک و نهادینه شده‌ای که طی نزدیک 4دهه حاکمیت جمهوری اسلامی صورت گرفته ومی‌گیرد تا كارهاي القاعده و داعش و يا جنایات خوارج  در زمان حضرت علي که آن را به نام خدا و دین انجام مي‌دادند
اين ويژگي شقاوت براي افراد معمول كه تصور و تحليل درستي از بنیادگرایی و قشریگری مذهبي ندارند قابل فهم نيست، به عنوان مثال چگونه ممكن است يك نفر انسان ديگري را مثله كند يا زير شكنجه‌هایی مثل آنچه كه رژيم خميني انجام مي‌دهد نابود كند. و يا چگونه ممكن است با یک فتوا 30 هزار زندانی سیاسی را قتل عام کردو یا هزاران دانش آموز کودک و نوجوان را به عنوان سرباز یک بار مصرف روي ميدانهاي مين فرستادوو...
 اصطلاح فاشيسم مذهبي و يا خصلت ضدبشري كه در مورد رژيم ولایت فقیه بكار برده می‌شود تا حدودي عطف به همین ویژگی است.
3. زن ستیزی و آپارتاید جنسی
ویژگی بارز دیگر که بطور عام در جریانهای بنیادگرای اسلامی مشاهده می‌شود، زن ستیزی است. یک جملة خمینی که رسما گفت « از تساوي حقوق (زن و مرد) اظهار تنفر كنيد» به روشنی عمق این زن ستیزی را نشان می دهد.  اما این که چرا بنیادگرایان اسلامی زن ستیزاند؟ به این جهت است که اندیشة این قشریون، سراپا بر تبعيض و نابرابری جنسي بنا شده است. قانون اساسي ولايت فقيه تساوي زنان و مردان را به«رعايت موازين اسلامي» مشروط كرده كه همان دين زن ستيز آنهاست و نابرابري را به خشن‌ترين صورت ممكن عليه زنان اعمال مي‌كند.. .
قوانين مدني رژيم  بر پايه  تبعيض  بين زن ومرد  تنظيم شده است. و در فصول مختلف آن، هم چون شهادت و ارث، نابرابري به ظالمانه ترين شكل آن آشكار است.
قانون مجازاتهاي اسلامي كه قوانين جزايي در ايران امروز است، نه فقط زن ستيزانه است، بلكه خشونت و شكنجه را رسمي كرده است. هدف قوانيني كه اين رژيم براي سنگسار وضع كرده، قبل از هر چيز، تحميل شديدترين شكنجه‌ها بر قرباني است.
این درحالی است که از نظر بسیاری از فقها و محققان اسلامی،  سنگسار ( به عنوان يك مجازات اسلامي ) مطلقا نه در قرآن آمده و نه ربطي به اسلام دارد بلکه يك عادت باقيمانده از جوامع بدوی بوده و در قوانين تلمود و اديان پيشين هم فرموله شده است.
در انديشه بنيادگرايان گناه و ثواب جنسي ملاك اصلي ارزشگذاري است. نابخشودني‌ترين گناهان، خطاهاي جنسي است و تقوا و پاكدامني اساساً به‌ تنزه جنسي سنجيده مي‌شود و كمتر به‌ گسترة سياسي و اجتماعي ربط پيدا مي‌كند. رواج اين ملاك در جامعه، ديوارهاي مرزبندي جنسي را بلندتر، قطورتر و فراگيرتر مي‌كند.  بنيادگرايان زن را موجودي شوم و شيطاني و ‌مظهر گناه و فتنه‌گري تلقي مي‌كنند كه از خانه نبايد خارج شود، چون حضورش در جامعه باعث گناه مي‌شود. در خانه نيز بايد برده‌يي در خدمت خواستهاي نفساني مرد باشد. چون اگر اين وظيفه را انجام ندهد، مرد در خارج از خانه وادار به ‌گناه مي‌شود.  تبعيض جنسي جانمايةايدئولوژيكي آنان و به طوربارز دراندیشه و عملکرد رژیم بنیادگرای ولایت فقیه و فاشیزم دینی حاکم برایران  است و نيروهاي حافظ نظام ولایت فقیه از اين تبعيض و زن‌ستيزي انگيزه مي‌گيرند. 
4..سطح نازل فرهنگي
قشرییون اسلامی به دليل همان دستگاه فكري كه اشاره شد، هم‌چنين در اغلب موارد به دليل خاستگاه طبقاتي شان از بینش و فرهنگ ساده و نازلی برخوردارند و به همین دليل به سادگی آلت دست قدرتها و يا جريانات فرصت طلب قرار مي‌گيرند. به عنوان مثال اندیشه و عملكرد قشری خوارج بود كه به سادگی در خدمت اهداف شوم معاويه قرار گرفتند. نمونه معاصرآن جریان فدائيان اسلام است كه يک زمان در یک سوی طيف سپهبد رزم آرا نخست وزیر شاه را ترور مي‌کنند و زمانی دیگر در آن سوی طیف، دكتر فاطمي وزیرخارجه دولت ملی و یار صدیق دکتر مصدق را ترور مي‌کنند، كما اين‌كه امروز بسياري از جريانات قشري مذهبي در منطقه، آلت دست رژيم آخوندي و مجري اهداف تروريستي او هستند و از طريق اين رژيم تغذيه و پشتيباني مي‌شوند.
سابقه و نمونه‌هاي تاريخي
قشري گري مذهبي سابقه تاریخی دارد و از ديرباز در هريك از اديان افراد و يا جرياناتي بوده‌اند كه برداشتها و تصورات خشك و دگم و در عين حال سطحي از مذهب داشته‌اند چه دریهودیت، چه درمسيحيت و چه در اسلام که در مذاهب و گرايشات مختلف آن وجود داشته است. قرون وسطا در اروپا روي يك پايه قشريگري مذهبي كه با هر نوع داده های علمی مخالف بوده شكل مي‌گرفت.
در تاريخ اسلام، بارزترين نمونه قشري گري، خوارج در زمان حضرت علي هستند، كه به آن‌ها اشاره شد. اين افراد ضمن اين‌كه پيشاني آن‌ها از سجده‌هاي طولاني پينه بسته بود، اما در جنايت بي نظير بودند. بعد از جنگ نهروان از حضرت علي در مورد خوارج سؤال کردندكه آن‌ها تمام شدند؟ مضمون پاسخ حضرت علی این بود كه اين پديده با كشته شدن اين نفرات تمام نمي‌‌شود و در آينده نيز ادامه خواهد داشت.
برداشتهای دگماتیک و واپس گرایانه از مذهب در يك رابطة تنگاتنگ با خاستگاه و منافع طبقاتي صاحبان این اندیشه قرار دارد.  به عنوان مثال مخالفت خمینی درسال 1342 با اصلاحات ارضی شاه و با شرکت زنان در انتخابات انجمنهای ایالتی وولایتی،  مطلقا دفاع از پايگاه فئودالي و واپس گرای خودش بود.
در انقلاب مشروطه نيز مشابه چنين وضعيتي را شاهدهستيم، آخوندهایی چون شیخ فضل الله نوری از مواضع طبقاتی فئودالی، با مشروطيت و حاكميت مردم مخالفت کرده و اين را به حساب دين و مذهب مي‌گذارند.
در دوران اخير موضوع بنيادگرایی اسلامی از آن‌جا برجسته و جدي شده كه درایران به حاكميت رسیده و حکومت دینی را که به گفتة آیت الله طالقانی بدترین نوع استبداد است، برقرار کرده است. و به مثابه یک تهدید جدی منطقه‌اي و بين‌المللي سربرآورده است.
پايه‌ فكري بنيادگرايي اسلامی
بنیادگرایی اسلامی که از۱۳۵۷(۱۹۷۹) به طور عمده در نظام جمهوری اسلامی مبتلور و نهادینه شده ویا تحت هدایت آن شکل گرفته،  بر نظريه‌اي به نام«ولايت فقيه» استوار است كه به صورت كنوني آن اولين بار توسط خميني ارائه شد. 
خمینی  در كتابش به نام حكومت اسلامي يا ولايت فقيه، كه برای اولین بار در ۱۳۴۹(۱۹۷۰ م) به چاپ رسیده، اين نظريه را تشريح مي‌كند. وی درهمانجاتصريح مي‌كند كه «ولايت فقيه مثل جعل قيم براي اطفال است. قيم ملت با قيم صغار، از لحاظ وظيفه وموقعيت، هيچ فرقي ندارد».
خمینی در اين زمينه تا آنجا پيش مي‌رودكه- درهمين كتاب – مي‌نويسد «اين توهم كه اختيارات حكومتي پيغمبر ازحضرت علي و اختيارات حضرت علي از فقيه بيشتر است، باطل مي‌باشد». اوتا اينجا خودش را به عنوان ولی فقیه، تا سطح پيغمبر بالا مي‌برد. ولي در اين نقطه نيز متوقف نمي‌‌‌شود وبيست وچند سال بعد، در سال۱۹۸۸، طي نامه‌اي كه همان زمان در روزنامه‌ها منتشر شد، نوشت: «ولايت مقدم برهمة احكام فرعي، حتي نماز وروزه وحج است... حكومت مي‌تواند قراردادهاي شرعي كه خود با مردم بسته است را يكجانبه لغو كند... آن چه گفته مي‌شود، ناشي از عدم شناخت ولايت مطلقة الهي است...».
شعار اصلی بنیادگرایان اسلامی 
تشكيل خلافت اسلامی (دولت اسلامي واحد) شعار اصلی بنیادگرایان اسلامی است.  به همین جهت تمامي گروهها وجریانهای بنیادگرا اعم از نوع عربي يا غيرعربي، شیعه یا سنی، رژیم ولایت فقیه یا طالبان و داعش و غیره همگی بر اين دعوي پافشاري دارند که: «اسلام مرز ندارد» و از اين شعار نتيجه مي‌گيرند که مرزهاي رسمي موجود ميان کشورهاي مسلمان، بي اعتبار است و بايد در راستاي برقراري «دولت اسلامي واحد» از ميان برداشته شوند.
بنیادگرایی اسلامی


..........................................................................................................................
..........................................................................................................................
۷۳۵

ویرایش

منوی ناوبری