فرانسیسکو فرانکو

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۵۹ توسط Alireza k h (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد صفحه جدید و انتشار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
فرانسیسکو فرانکو

دیکتاتور اسپانیا
فرانسیسکو فرانکو.jpg
فرانسیسکو فرانکو در سال ۱۹۶۹، دوران دیکتاتوری.
زادروز۴ دسامبر ۱۸۹۲
فروول، گالیسیا، پادشاهی اسپانیا
درگذشت۲۰ نوامبر ۱۹۷۵ (۸۲ سال)
مادرید، اسپانیا
علت مرگبیماری قلبی و عروقی، پس از عمل‌های متعدد
آرامگاهابتدا والله ده لوس کایدوس (تا ۲۰۱۹)، سپس قبرستان مینگوروبیو
محل زندگیفروول • مادرید • مراکش اسپانیایی • جزایر قناری • بورگوس • مادرید
ملیتاسپانیایی
تبارگالیسیایی
تابعیتاسپانیایی
تحصیلاتآکادمی پیاده‌نظام تولدو
از دانشگاهآکادمی نظامی تولدو (۱۹۰۷–۱۹۱۰)
پیشهافسر نظامی، سیاستمدار، دیکتاتور
سال‌های فعالیت۱۹۱۰–۱۹۷۵
نهادارتش اسپانیا • فالانژ • دولت ملی‌گرا • رژیم فرانکو
شناخته‌شده برایرهبری کودتای ۱۹۳۶، پیروزی در جنگ داخلی اسپانیا، دیکتاتوری ۳۹ ساله، سرکوب مخالفان، توسعه اقتصادی دهه ۱۹۶۰
نقش‌های برجستهکودییو (رهبر)، رئیس دولت (۱۹۳۸–۱۹۷۳)، رئیس حکومت (تا ۱۹۷۵)
اتهام‌هاجنایات جنگی، سرکوب سیاسی (در دادگاه‌های پس از مرگ)
مجازات‌هابدون محاکمه رسمی در زمان حیات

فرانسیسکو فرانکو یا ال کودییو (رهبر)، با نام کامل فرانسیسکو پائولینو هرمنیگیدو تئودولو فرانکو ی باهامونده (۴ دسامبر ۱۸۹۲ – ۲۰ نوامبر ۱۹۷۵)، ژنرال اسپانیایی و دیکتاتور اسپانیا از ۱۹۳۹ تا مرگش در ۱۹۷۵ بود. او رهبری کودتای نظامی ژوئیه ۱۹۳۶ علیه جمهوری دوم اسپانیا را بر عهده داشت که به جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶–۱۹۳۹) منجر شد. با پیروزی ملی‌گرایان (با حمایت هیتلر و موسولینی)، فرانکو دیکتاتوری فالانژیستی-محافظه‌کار برقرار کرد که تا مرگش ادامه یافت. رژیم فرانکو با سرکوب شدید مخالفان (جمهوری‌خواهان، کمونیست‌ها، آنارشیست‌ها، کاتالان‌ها و باسک‌ها)، سانسور، کلیسای کاتولیک به عنوان پایه ایدئولوژیک و انزوای بین‌المللی اولیه همراه بود. از دهه ۱۹۵۰، با "معجزه اقتصادی اسپانیا"، کشور به توسعه رسید، اما آزادی‌های سیاسی محدود ماند. فرانکو در ۱۹۷۵ درگذشت و خوان کارلوس را جانشین کرد که انتقال به دموکراسی را آغاز کرد. او دیکتاتور سرکوبگر و مسئول صدها هزار مرگ بود.[۱][۲]

زندگی اولیه و حرفه نظامی اولیه

فرانسیسکو فرانکو در ۴ دسامبر ۱۸۹۲ در فروول، گالیسیا (شمال غربی اسپانیا) در خانواده‌ای نظامی-دریایی متولد شد. پدرش نیکولاس فرانکو افسر نیروی دریایی بود و مادرش ماریا دل پیلار باهامونده از خانواده‌ای محافظه‌کار کاتولیک. فرانکو فرزند دوم بود و برادر بزرگ‌ترش نیکولاس و خواهرش پیلار داشت. در کودکی، فرانکو کوتاه‌قد و لاغر بود و لقب "فرانکیتو" گرفت. او ابتدا به نیروی دریایی علاقه داشت، اما پس از کاهش پذیرش، در ۱۹۰۷ به آکادمی پیاده‌نظام تولدو وارد شد و در ۱۹۱۰ فارغ‌التحصیل گردید. فرانکو جوان افسر جاه‌طلب بود و به مراکش اسپانیایی (۱۹۱۲) اعزام شد، جایی که در جنگ‌های استعماری علیه قبایل ریف شرکت کرد. در مراکش، فرانکو شجاعت نشان داد و سریع ترفیع گرفت: در ۲۳ سالگی سروان، در ۲۸ سالگی سرهنگ – جوان‌ترین سرهنگ اروپا. او در ۱۹۲۰ به لژیون خارجی اسپانیا پیوست و در ۱۹۲۳ فرمانده آن شد. در ۱۹۲۶، در ۳۳ سالگی ژنرال شد – جوان‌ترین ژنرال اروپا. فرانکو کاتولیک متعصب، محافظه‌کار و ضدجمهوری‌خواه بود، اما در ابتدا از سیاست دوری می‌کرد.[۱][۲]

جمهوری دوم اسپانیا و نقش فرانکو (۱۹۳۱–۱۹۳۶)

با سقوط پادشاهی آلفونسو سیزدهم در ۱۹۳۱ و تأسیس جمهوری دوم اسپانیا، فرانکو ابتدا حاشیه‌نشین شد. جمهوری اصلاحات ضدکلیسایی، زمین‌داری و نظامی انجام داد که محافظه‌کاران را خشمگین کرد. فرانکو آکادمی نظامی ساراگوسا را اداره می‌کرد، اما در ۱۹۳۱ بسته شد.

در دولت راست‌گرای ۱۹۳۳–۱۹۳۵، فرانکو به عنوان مشاور نظامی و سپس رئیس ستاد کل ارتش بازگشت. او سرکوب قیام معدنچیان آستوریاس (۱۹۳۴) را هدایت کرد – عملیاتی خونین که هزاران کشته داد و شهرتش به عنوان "قصاب آستوریاس" را در چپ تثبیت کرد.

با پیروزی جبهه خلق (چپ‌گرا) در انتخابات فوریه ۱۹۳۶، فرانکو به جزایر قناری تبعید شد تا از کودتا جلوگیری شود. اما او با ژنرال‌های محافظه‌کار مانند امیلیو مولا، خوزه سانخورخو و گونزالو کئیپو د لیانو ارتباط مخفی داشت و کودتای ژوئیه ۱۹۳۶ را برنامه‌ریزی کرد.[۲][۱]

کودتای ژوئیه ۱۹۳۶ و آغاز جنگ داخلی

در ۱۷–۱۸ ژوئیه ۱۹۳۶، کودتا آغاز شد: ارتش در مراکش، جزایر قناری و بخش‌هایی از اسپانیا قیام کرد. فرانکو از قناری به مراکش پرواز کرد و لژیون خارجی و نیروهای مراکشی را رهبری کرد. کودتا نیمه‌کاره ماند و اسپانیا به دو بخش تقسیم شد: جمهوری‌خواهان (مادرید، بارسلون، باسک) و ملی‌گرایان (سویا، گالیسیا، ناوارا).

جنگ داخلی (۱۹۳۶–۱۹۳۹) یکی از خونین‌ترین درگیری‌های قرن بود: بیش از ۵۰۰ هزار کشته، بمباران شهرها و دخالت خارجی. ملی‌گرایان از هیتلر (لژیون کوندور، بمباران گرنیکا) و موسولینی (۹۰ هزار سرباز) حمایت دریافت کردند؛ جمهوری‌خواهان از شوروی (سلاح و مشاوران) و داوطلبان بین‌المللی (بریگادهای بین‌المللی).

فرانکو در سپتامبر ۱۹۳۶ در بورگوس به عنوان "ژنرالیسیمو" و رهبر ملی‌گرایان انتخاب شد. او فالانژ (فاشیستی)، کارلیست‌ها (مونارشیست سنتی) و محافظه‌کاران را متحد کرد و ایدئولوژی "صلح ملی‌کاتولیک" را پیش برد.[۲][۳]

پیروزی در جنگ داخلی و سرکوب گسترده

جنگ با حملات ملی‌گرایان به مادرید (محاصره ناموفق)، شمال (سقوط بیلبائو ۱۹۳۷) و کاتالونیا پیش رفت. بمباران گرنیکا (آوریل ۱۹۳۷) توسط آلمان، جهان را شوکه کرد و Picasso نقاشی مشهورش را کشید.

در ۱۹۳۹، مادرید سقوط کرد و جنگ در ۱ آوریل پایان یافت. فرانکو "روز پیروزی" را اعلام کرد. سرکوب پس از جنگ شدید بود: صدها هزار اعدام، زندان و تبعید (نیم میلیون به فرانسه گریختند). "قانون مسئولیت سیاسی" مخالفان را مجازات کرد و اردوگاه‌های کار اجباری تأسیس شد. فرانکو اسپانیا را "پاکسازی" کرد و کاتالان و باسک را سرکوب نمود.[۳][۲]

دیکتاتوری اولیه و "سال‌های گرسنگی" (۱۹۳۹–۱۹۵۰)

پس از پیروزی در جنگ داخلی، فرانکو در ۱ اکتبر ۱۹۳۶ خود را "کودییو" (رهبر) و رئیس دولت اعلام کرد و در ۱۹۳۸ عنوان رسمی "رئیس حکومت اسپانیا به لطف خدا" گرفت. رژیم او ترکیبی از فالانژ (فاشیسم اسپانیایی)، کلیسای کاتولیک، مونارشیست‌ها و ارتش بود. اسپانیا به "دولت ملی‌کاتولیک" تبدیل شد: کلیسا قدرت گسترده‌ای داشت، آموزش مذهبی اجباری بود و فالانژ حزب واحد شد. سرکوب مخالفان ادامه یافت: دادگاه‌های نظامی، اعدام‌ها و زندان‌ها پر بودند. تخمین‌ها از ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار اعدام سیاسی در سال‌های پس از جنگ سخن می‌گویند. "قانون سرکوب ماسونی-کمونیستی" مخالفان را هدف قرار داد. فرانکو "پاکسازی" فرهنگی انجام داد: زبان‌های کاتالان، باسک و گالیسی ممنوع شد و فرهنگ مرکزی کاستیلی تحمیل گردید. اقتصاد ویران‌شده جنگ، خشکسالی و انزوا، "سال‌های گرسنگی" را ایجاد کرد: قحطی، بازار سیاه و مرگ هزاران نفر از سوءتغذیه. اسپانیا از سازمان ملل و بسیاری نهادهای بین‌المللی محروم بود.[۲][۱]

جنگ جهانی دوم و سیاست بی‌طرفی (۱۹۳۹–۱۹۴۵)

با آغاز جنگ جهانی دوم، فرانکو ابتدا "بی‌طرفی" اعلام کرد، اما به محور نزدیک بود. او "لشکر آبی" (۵۰ هزار داوطلب) را به جبهه شرقی علیه شوروی فرستاد. در ۱۹۴۰ با هیتلر در هندایه دیدار کرد و ورود به جنگ را مشروط به دریافت گیبرالتار و مراکش فرانسه کرد – شرطی که هیتلر نپذیرفت. فرانکو به محور کمک لجستیکی داد (پناهگاه زیردریایی‌ها، تنگستن برای آلمان) اما وارد جنگ نشد – تصمیمی که اسپانیا را از ویرانی بیشتر نجات داد. پس از شکست محور، فرانکو رژیم را "نرم" کرد: فالانژ را حاشیه‌ای کرد و خود را "مونارشیست کاتولیک" معرفی نمود تا با متفقین آشتی کند.[۲]

معجزه اقتصادی و گشایش محدود (۱۹۵۰–۱۹۷۵)

از ۱۹۵۳، با پیمان مادرید با آمریکا (پایگاه‌های نظامی در برابر کمک اقتصادی)، انزوا پایان یافت. اسپانیا به سازمان ملل (۱۹۵۵) پیوست و کمک‌های آمریکایی جریان یافت. در ۱۹۵۹، "طرح تثبیت" (با تکنوکرات‌های اوپوس دئی مانند لوپز رودو) اجرا شد: آزادسازی اقتصاد، جذب سرمایه خارجی و گردشگری. "معجزه اقتصادی اسپانیایی" (۱۹۶۰–۱۹۷۳) رشد سالانه ۷% ایجاد کرد، میلیون‌ها گردشگر آمدند و اسپانیا به اقتصاد صنعتی تبدیل شد. اما آزادی‌های سیاسی محدود ماند: سانسور، ممنوعیت احزاب و سرکوب باسک (ETA در ۱۹۵۹ تأسیس شد). فرانکو در ۱۹۶۹ خوان کارلوس د بوربون را جانشین اعلام کرد تا مونارشی را پس از مرگش احیا کند.[۱][۲]

آخرین سال‌ها و بحران‌های پایانی رژیم (۱۹۷۰–۱۹۷۵)

در دهه ۱۹۷۰، فرانکو پیر و بیمار شد (پارکینسون و مشکلات قلبی). او قدرت را به تدریج به خوان کارلوس و نخست‌وزیر کارلوس آریاس ناوارو واگذار کرد، اما همچنان تصمیم‌گیرنده نهایی بود. رژیم با چالش‌های جدید روبرو شد: رشد جنبش‌های کارگری، تروریسم ETA (که در ۱۹۷۳ نخست‌وزیر لوئیس کاررو بلانکو را ترور کرد) و فشارهای بین‌المللی برای دموکراسی. اعدام پنج مخالف سیاسی در سپتامبر ۱۹۷۵ (آخرین اعدام‌های رژیم) اعتراضات جهانی برانگیخت و اسپانیا را منزوی کرد. فرانکو در اکتبر ۱۹۷۵ چندین حمله قلبی داشت و به کما رفت. پزشکان با عمل‌های متعدد او را زنده نگه داشتند، اما در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۵ درگذشت. آخرین کلماتش "اسپانیا یکی، بزرگ، آزاد" بود. مرگ او با شعار معروف "فرانکو مرده!" در خیابان‌ها جشن گرفته شد.[۲][۱]

انتقال به دموکراسی و پایان رژیم فرانکو

فرانکو خوان کارلوس را جانشین کرد و انتظار داشت مونارشی محافظه‌کار ادامه یابد. اما خوان کارلوس با همکاری آدولفو سوآرز (نخست‌وزیر ۱۹۷۶)، اصلاحات دموکراتیک را آغاز کرد: قانونی کردن احزاب (از جمله کمونیست‌ها)، انتخابات آزاد ۱۹۷۷ و قانون اساسی ۱۹۷۸. انتقال مسالمت‌آمیز بود، اما چالش‌هایی مانند کودتای ۲۳-F (۱۹۸۱) داشت که خوان کارلوس آن را سرکوب کرد. در ۲۰۱۹، جسد فرانکو از والله ده لوس کایدوس (بنای یادبود دیکتاتور) به قبرستان معمولی منتقل شد و به این ترتیب رژیم او به‌طور رسمی پایان یافت.[۱]

میراث بحث‌برانگیز فرانکو

فرانسیسکو فرانکو در تابوت مرگ
فرانسیسکو فرانکو در تابوت مرگ

میراث فرانکو دوگانه است: برای راست‌گرایان، او اسپانیا را از کمونیسم نجات داد، وحدت ملی آورد و پایه توسعه اقتصادی گذاشت. برای چپ و قربانیان، نماد دیکتاتوری، سرکوب و جنایات جنگی است؛ مسئول مرگ صدها هزار نفر و تبعید میلیون‌ها. قانون حافظه تاریخی (۲۰۰۷) و قانون حافظه دموکراتیک (۲۰۲۲) بناهای فرانکو را حذف و قربانیان را جبران کرد. اسپانیا امروز دموکراسی پایدار است، اما بحث بر سر فرانکو ادامه دارد: برخی خیابان‌ها هنوز به نام اوست و والله ده لوس کایدوس نماد تقسیم باقی مانده. فرانکو آخرین دیکتاتور فاشیستی اروپا بود و مرگش پایان عصر دیکتاتوری‌های قرن بیستم در غرب اروپا را رقم زد.[۲][۱]

منابع

بیوگرافی‌ها

Preston, Paul. Franco: A Biography. HarperCollins, ۱۹۹۳ (ویرایش جدید ۲۰۱۲). Beevor, Antony. The Battle for Spain: The Spanish Civil War 1936-1939. Penguin, ۲۰۰۶.

دانشنامه‌ها

"Francisco Franco." Encyclopædia Britannica. https://www.britannica.com/biography/Francisco-Franco

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ «Francisco Franco». بازبینی‌شده در ۱۳ دسامبر ۲۰۲۵. 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ ۲٫۷ ۲٫۸ ۲٫۹ Preston، Paul. Franco: A Biography. HarperCollins، ۱۹۹۳. 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ Beevor، Antony. The Battle for Spain: The Spanish Civil War 1936-1939. Penguin، ۲۰۰۶.