قائممقام فراهانی
میرزا ابوالقاسم فراهانی مشهور به قائممقام فراهانی، در سال ۱۱۵۸ خورشیدی در هزاره فراهان، از توابع اراک به دنیا آمد. پدرش میرزا عیسی «قائممقام اول» فرزند میرزا حسن و مادرش دختر میرزا محمدحسین فراهانی بود. قائممقام فراهانی صدراعظم ایران، سیاستمدار، ادیب، شخصیت برجسته و تأثیرگذار ایران زمین در عرصه حکومت و سیاست و نیز ادب و هنر نیمهی اول قرن سیزدهم هجری بود.
وی به واسطه پدرش میرزا عیسی (میرزابزرگ قائممقام) در دستگاه حاجی ابراهیمخان كلانتر راه یافت. در ابتدا منشأت دولتی را مینگاشت و به حمایت حاجی ابراهیمخان در سلك خدمتگزاران دیوان درآمد. قائممقام با دخالت بیگانگان به مبارزه پرداخت و در اداره و تدبیر امور مملكت تا آنجا پیش رفت كه بدون اعتنا به شاه به اداره امور میپرداخت و حتی گزارشهای روزانه خود را به شاه ارائه نمیكرد. مخالفان وی كه عبارت بودند از درباریان، سفارتهای خارجی و شاهزادگان كه هر یك از وی كینه داشتند این امر را بهانه قرار داده و به محمدشاه این مطلب را القاء كردند كه قائممقام قصد تغییر تاج و تخت را دارد.
سرانجام محمدشاه مخفیانه در ۵ تیر ۱۲۱۴ دستور قتل قائم مقام را داد و مأموران وی را شبانه (۶ تیر) خفه كردند. وی را در حرم عبدالعظیم دفن كردند.
گاهشمار زندگی قائممقام فراهانی
میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی معروف به «سید الوزرا» در هزاوه فراهان از توابع اراک به دنیا آمد. پدرش میرزا عیسی «قائم مقام اول» فرزند میرزا حسن و مادرش دختر میرزا محمدحسین فراهانی بود. او دوران کودکی را نزد پدر و مادر سپری کرد و خواندن و نوشتن را فراگرفت. اصل و نسب قائم مقام به حاج میرزا محمدحسین فراهانی مرتبط است. حاج میرزا محمدحسین فراهانی پس از ورود کریمخان زند به شیراز و تصرف شهر و انتخاب آن برای پایتخت حکومت زندیه به عنوان وزیر در دستگاه پادشاهی کریمخان مشغول کار شد و به زودی با کارهای دیوانی و روال کار زندیان آشنا شد و از تبحر و استادی خوبی برخوردار گردید.
زندگی سیاسی
با مرگ میرزاحسن، پیشکاری یا وزارت ولیعهد و دیگر وظایف میرزاحسن به ابوالقاسم محول گردید. بنابراین وی با دستور پدر از تهران به تبریز فراخوانده شد و با فرمان دولتی به شغل برادر منصوب گشت. نظم و نظامی را که پدرش میرزابزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگهای ایران و روس شرکت داشت.
در سال ۱۲۰۰ خورشیدی پدرش میرزابزرگ قائم مقام درگذشت و بین دو پسرش، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدر نزاع افتاد و حاجی میرزا آقاسی به حمایت میرزا موسی برخاست، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید و سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه به جانشینی پدر با تمام امتیازات او نائل آمد و لقب «سیدالوزراء» و «قائممقام» یافت و به وزارت نایبالسلطنه ولیعهد ایران رسید و از همین تاریخ بود که اختلاف حاجی میرزا آقاسی و قائممقام و همچنین اختلاف «بزیمکی (خودی)» و «اوزگه (غیر خودی)» به وجود آمد. قائممقام که ذاتاً مردی بینا و مغرور بود با بعضی از کارهای ولیعهد مخالفت میکرد، پس از یک سال وزارت در اثر تلقین بدخواهان به اتهام دوستی با روسها از کار برکنار شد و سه سال در تبریز به بیکاری گذراند.
اما پس از سه سال معزولی و خانهنشینی، در سال ۱۲۰۴ خورشیدی دوباره به پیشکاری آذربایجان و وزارت نایبالسلطنه منصوب شد. در سال ۱۲۰۵ خورشیدی فتحعلی شاه به آذربایجان رفت و مجلسی از رجال و اعیان و روحانیون و سرداران و سران ایلات و عشایر ترتیب داد تا درباره صلح یا ادامه جنگ با روسها، به مشورت پردازند. در این مجلس تقریباً عقیده عموم به ادامه جنگ بود. اما قائممقام بر خلاف عقیده همه با مقایسه نیروی مالی و نظامی طرفین، اظهار داشت که ناچار باید با روسها از در صلح درآمد. این نظر، که صحت آن بعدها بر همه ثابت شد، در آن روز همهمهای در مجلس انداخت و جمعی بر وی تاختند و او را به داشتن روابط نهانی با روسها متهم کردند.
پس دوباره از کار برکنار و به خراسان اعزام شد. جنگ با روسها ادامه یافت و به شکست ایران انجامید؛ تا در ماه آبان سال ۱۲۰۶ خورشیدی برابر با نوامبر ۱۸۲۷ میلادی قوای روس به فرماندهی گراف پاسکوویچ تا تبریز راند. شاه قائممقام را از خراسان خواست و دلجویی کرد و با دستورهای لازم و اختیارنامه عقد صلح به نام ولیعهد، به تبریز روانه نمود.
میرزا ابوالقاسم در کار صلح و بستن پیمان با روس، تلاش فراوان کرد و در ضمن معاهده، تزار را حامی خانواده عباسمیرزا ساخت و پادشاهی را با وجود برادران بزرگ و مقتدر دیگر در فرزندان او مستقر کرد.
عهدنامهی ترکمانچای
عهدنامه ترکمانچای در یکم اسفند ۱۲۰۶ برابر با ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی به خط قائممقام تنظیم و امضا شد و قائممقام، که خود حامل نسخه عهدنامه بود، به تهران آمد، و دربارهی آن توضیحات لازم داد و شش کرور تومان غرامت را که مطابق عهدنامه بایستی به دولت روس پرداخت شود، گرفت و بار دیگر در اوایل سال ۱۲۱۲ خورشیدی نایبالسلطنه برای دفع فتنه یاغیان افغانی عازم هرات شد و قائممقام را نیز همراه برد. عباسمیرزا که بیماری سل داشت، در مشهد بستری شد و فرزند خود، محمدمیرزا، را مأمور فتح هرات کرد. هرات در محاصره بود که عباسمیرزا درگذشت و قائممقام، که جنگ را صلاح نمیدانست، با یارمحمدخان افغانی عهدنامه صلح بست و به تهران بازگشت. محمدمیرزا در خرداد ماه ۱۲۱۳ به تهران وارد شد و در همان ماه جشن ولیعهدی او به جای پدر برپا شد و ولیعهد ایران به فرمانروایی آذربایجان و قائممقام به وزارت او عازم تبریز شدند.
به تخت نشانیدن و صدارت اعظمی محمدشاه
زمانی که فتحعلی شاه در آبان ۱۲۱۳ در اصفهان درگذشت، خبرش به آذربایجان رسید و محمد شاه قصد عزیمت به پایتخت را کرد. قائممقام، جهانگیرمیرزا و خسرومیرزا، دو برادر شاه، را که در قلعه اردبیل زندانی بودند را نابینا کرد تا وسایل جلوس او را فراهم آورد. در ماه رجب، در تبریز، خطبه به نام او خوانده شد و شاه به زودی به همراهی قائممقام به تهران حرکت کرد و روز ۲۵ آذر ۱۲۱۳ به تهران وارد شد و از نو تاجگذاری برگزار و قائممقام را به منصب صدارت اعظم مشغول کشورداری شد و ظلالسلطان، فرمانفرما، ملکآرا، رکنالدوله و سایر اعمام شاه و گردنکشان دیگر را به جای خود نشاند.
توطئه و قتل
با این همه خدمت، به صدارت محمد شاه دیری نپایید. سختگیریهای وی در رابطه با انگلستان که به دنبال ایجاد تجارتخانه و گرفتن امتیاز از دولت ایران بود، باعث دشمنی آنها با وی گردید. سِر جان کمبل، نماینده بریتانیا، با اخذ بودجه و خرج آن در جهت بدنام کردن میرزا، موفق شد موجب بدبینی مردم و حکومت به وی شود.
از سوی دیگر میرزا ابوالحسن خان ایلچی که حقوقبگیر انگلیس بود و ماهانه ۱۰۰۰ روپیه از آنها دریافت میکرد، اقدام به بدبین کردن شاه و القای این که قائممقام با روسها سر و سر دارد و به دنبال سرنگونی شاه است کرد و در حضرت عبدالعظیم بست نشست تا وقتی که شاه قایممقام را خلع کند.
شاه در سال دوم سلطنت خود (۱۸۳۵ میلادی) دستور داد قائممقام را در باغ نگارستان، محل ییلاقی خانواده سلطنتی، زندانی و پس از چند روز خفه کردند و بدین قرار به زندگانی مردی که از بزرگان ایران در آن زمان بود، در سال ۱۲۱۴ هجری خورشیدی پایان داده شد.
ﺳﻔﯿر ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ، ﻗﺘﻞ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓرﺍﻫﺎﻧﯽ رﺍ ﺩر ﮐﺘﺎﺏ "ﺣﻘﻮﻕﺑﮕﯿرﺍﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺩر ﺍﯾرﺍﻥ" ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻌرﯾﻒ میکند:
«ﻗﺎﺋﻢﻣﻘﺎﻡ ﻓرﺍﻫﺎﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾرﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦﭘرﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ رﺍ ﺑﺨرﯾﻢ. ﻫر رﺷﻮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻭ میدﺍﺩﯾﻢ، میگرﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁنرا ﺑﻪ ﺷﺎﻩ میدﺍد ...! ﺳرﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺎمهﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑرﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩرﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ﮐرﺩﻡ ...! ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﻓرﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬرﺍﻥ رﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍرﯼ رﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍرﯼ رﺍ ﻫﻢ ﺟﻬﺖ ﻋﻮﺍﻣﻠﺶ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻭﯼ رﺍ ﺗﮑﻔﯿر ﮐﻨﻨﺪ ...!؟ ﻓرﺩﺍ ﺩر ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﻬرﺍﻥ رﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑر ﻣﻨﺒر رﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻧﮓ ﺑر ﺁﻭرﺩﻧﺪ: ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓر ﻓرﯾﺎﺩ ﻓرﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﻼﻡ رﺍ ﺑر ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ... ﺳر ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﮔرﻓﺖ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻭ رﺍ ﻋﺰﻝ ﮐرﺩﻩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﻓرﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾرﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦﭘرﺳﺖ رﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐرﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺑﺰرگﻣرﺩ، ﺳﻮﺍر ﺑر ﺍﺳﺐ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣرﺩﻡ رﺍ ﺩر ﺷﻬر ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻣرﺩﻡ ﺍﺑﻠﻪ ﻓرﻭﻣﺎﯾﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕر رﺍ ﺩر ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓر ﻣﻠﺤﺪ رﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒرﯾﮏ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ.»
ویژگیهای فردی
دانش و مقام علمی
به گواهی اسناد معتبر تاریخی، دانش و مقام علمی و ادبی میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی یکی از مهمترین خصوصیات وی میباشد. برخورداری ایشان از خاندانی که اهل علم و ادب بودند، باعث شد تا او نیز از ابتدای کودکی با دارا بودن هوش سرشار و استعداد فوقالعاده مراحل علمی را یکی پس از دیگری سپری کند.
او در دامان خانوادهی خود رشد و نمو کرد و با توجه به حضور پدرش در دستگاه حکومت و آگاهی او از امور گوناگون، از همان ابتدا در حوزههای مختلف علمی، ادبی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آگاهیهای فراوان و پرارزش کسب نمود و امروز کتاب «منشآت» او بهترین و معتبرترین سندی است که میتوان از متن آن به اطلاعات متنوعی دست یافت.
امروز نثر ادبی و ممتاز او زبان زد خاص و عام است. او تاریخ را خوب میدانست و از نظر سیاسی بر اوضاع جهان آگاهی کافی داشت. از نظر اجتماعی، مشکلات مردم ایران و دیگر کشورهای جهان را میشناخت و ضمن تسلط بر زبان عربی، در نشر آیین اسلام تلاش گستردهای آغاز نمود. مجموع این دانشها و نیز اعتقادش به اصلاح وضعیت موجود آن دوره سبب گردید تا در دوران نوجوانی و جوانی با ورود به دستگاه حکومت و طرح عقاید و پیاده کردن اندیشهها و نظرات خود در روند ادارهی بعضی از امور ایران تغییرات اصولی ایجاد کند.
عشق و علاقه به وطن
وطنپرستی یکی از صفتهای بارز قائممقام می باشد. میرزا ابوالقاسم هیچگاه در مقابل زدوبندهای استعمارگران خارجی و نقشههای خائنان داخلی سکوت نکرد. به ایران عشق میورزید و برای پاسداری از سرحدات، استقلال، خودکفایی و سربلندی وطن کوشید و عاقبت جان خود را در همین راه از دست داد. او از بذل و بخششهای پادشاهان قاجار رنج میبرد و کار آنان را مایهی خفت و خواری مردم و مملکت میدانست. جیمز فریزر در این باره مینویسد:
«قائم مقام شخصیتی بسیار قوی داشت و در استدلال سیاسی و نکتهسنجی و حاضر جوابی فوقالعاده توانا بود. دفاع او از منافع و حقوق ملّت ایران سیمای مرد وطنپرستی را نشان میدهد که در برابر زدوبندهای سیاسی همسایگان، سخت ایستادگی و مبارزه می کرد».
منابع
- قائم مقام فراهانی، پناهی سمنانی
- حقوقبگیران انگلیس در ایران، اسماعیل رائین
- خطابهی حاجی میرزا یحیی دولتآبادی
- انگلستان و قراردادهای استعماری، سجاد راعی گلوجه
- آشنایی با قائم مقام فراهانی، ابراهیم فائقی