کاربر:Omid/صفحه تمرین4

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
قائم مقام فراهانی
قائم مقام فراهانی.jpg
صدراعظم ایران
مشغول به کار
رمضان ۱۲۵۰ – ۲۹ صفر ۱۲۵۱
در زمانِمحمد شاه قاجار
پس ازعبدالله خان امین‌الدوله
پیش ازحاج میرزا آقاسی
پیشکار عباس میرزا و محمد شاه
اطلاعات شخصی
زاده
میرزا ابوالقاسم

۱۱۵۸ خورشیدی
مهرآباد، اراک
درگذشت۱۲۱۴ خورشیدی
تهران
ملیتایران
فرزندانمیرزا علی قائم‌مقام
شغلسیاستمدار
مذهباسلام
لقب(ها)قائم‌مقام

قائم مقام فراهانی بیبت

کودکی و نوجوانی

میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی معروف به «سید الوزرا» در سال ۱۱۹۳ هجری قمری برابر با ۱۱۵۸ خورشیدی در هزاوه فراهان از توابع اراک به دنیا آمد. پدرش میرزا عیسی «قائم مقام اول» فرزند میرزا حسن و مادرش دختر میرزا محمدحسین فراهانی بود. او دوران کودکی را نزد پدر و مادر سپری کرد و خواندن و نوشتن را فراگرفت. اصل و نسب قائم مقام به حاج میرزا محمدحسین فراهانی مرتبط است. حاج میرزا محمدحسین فراهانی پس از ورود کریم‌خان زند به شیراز و تصرف شهر و انتخاب آن برای پایتخت حکومت زندیه به عنوان وزیر در دستگاه پادشاهی کریم‌خان مشغول کار شد و به زودی با کارهای دیوانی و روال کار زندیان آشنا شد و از تبحر و استادی خوبی برخوردار گردید.[۱]

زندگی سیاسی

با مرگ میرزاحسن، پیشکاری یا وزارت ولیعهد و دیگر وظایف میرزاحسن به ابوالقاسم محول گردید. بنابراین وی با دستور پدر از تهران به تبریز فراخوانده شد و با فرمان دولتی به شغل برادر منصوب گشت. نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگ‌های ایران و روس شرکت داشت.

در سال ۱۲۰۰ خورشیدی پدرش میرزا بزرگ قائم مقام درگذشت و بین دو پسرش، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدر نزاع افتاد و حاجی میرزا آقاسی به حمایت میرزا موسی برخاست، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید و سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه به جانشینی پدر با تمام امتیازات او نائل آمد و لقب «سیدالوزراء» و «قائم‌مقام» یافت و به وزارت نایب‌السلطنه ولیعهد ایران رسید و از همین تاریخ بود که اختلاف حاجی میرزا آقاسی و قائم مقام و همچنین اختلاف «بزیمکی (خودی)» و «اوزگه (بیگانه)» به وجود آمد. قائم مقام که ذاتاً مردی بینا و مغرور بود با بعضی از کارهای ولیعهد مخالفت می‌کرد، پس از یک سال وزارت در اثر تلقین بدخواهان به اتهام دوستی با روس‌ها از کار برکنار شد و سه سال در تبریز به بیکاری گذراند.

اما پس از سه سال معزولی و خانه نشینی، در سال ۱۲۰۴ خورشیدی دوباره به پیشکاری آذربایجان و وزارت نایب‌السلطنه منصوب شد. در سال ۱۲۰۵ خورشیدی فتحعلی شاه به آذربایجان رفت و مجلسی از رجال و اعیان و روحانیون و سرداران و سران ایلات و عشایر ترتیب داد تا درباره صلح یا ادامه جنگ با روس‌ها، به مشورت پردازند. در این مجلس تقریباً عقیده عموم به ادامه جنگ بود. اما قائم مقام بر خلاف عقیده همه با مقایسه نیروی مالی و نظامی طرفین، اظهار داشت که ناچار باید با روس‌ها از در صلح درآمد. این نظر، که صحت آن بعدها بر همه ثابت شد، در آن روز همهمه‌ای در مجلس انداخت و جمعی بر وی تاختند و او را به داشتن روابط نهانی با روس‌ها متهم کردند.

پس دوباره از کار برکنار و به خراسان اعزام شد. جنگ با روس‌ها ادامه یافت و به شکست ایران انجامید؛ تا در ماه آبان سال ۱۲۰۶ خورشیدی برابر با نوامبر ۱۸۲۷ میلادی قوای روس به فرماندهی گراف پاسکوویچ تا تبریز راند. شاه قائم مقام را از خراسان خواست و دلجویی کرد و با دستورهای لازم و اختیار نامه عقد صلح به نام ولیعهد، به تبریز روانه نمود.

میرزا ابوالقاسم در کار صلح و بستن پیمان با روس، تلاش فراوان کرد و در ضمن معاهده، تزار را حامی خانواده عباس میرزا ساخت و پادشاهی را با وجود برادران بزرگ و مقتدر دیگر در فرزندان او مستقر کرد.

عهدنامه‌ی ترکمانچای

عهدنامه ترکمانچای در یکم اسفند ۱۲۰۶ برابر با ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی به خط قائم مقام تنظیم و امضا شد و قائم مقام، که خود حامل نسخه عهدنامه بود، به تهران آمد، و درباره‌ی آن توضیحات لازم داد و شش کرور تومان غرامت را که مطابق عهدنامه بایستی به دولت روس پرداخت شود، گرفت و بار دیگر در اوایل سال ۱۲۱۲ خورشیدی نایب‌السلطنه برای دفع فتنه یاغیان افغانی عازم هرات شد و قائم مقام را نیز همراه برد. عباس میرزا که بیماری سل داشت، در مشهد بستری شد و فرزند خود، محمد میرزا، را مأمور فتح هرات کرد. هرات در محاصره بود که عباس میرزا درگذشت و قائم مقام، که جنگ را صلاح نمی‌دانست، با یارمحمدخان افغانی عهدنامه صلح بست و به تهران بازگشت. محمد میرزا در خرداد ماه ۱۲۱۳ به تهران وارد شد و در همان ماه جشن ولیعهدی او به جای پدر برپا شد و ولیعهد ایران به فرمانروایی آذربایجان و قائم‌مقام به وزارت او عازم تبریز شدند.

به تخت نشانیدن و صدارت اعظمی محمدشاه

زمانی که فتحعلی شاه در آبان ۱۲۱۳ در اصفهان درگذشت، خبرش به آذربایجان رسید و محمد شاه قصد عزیمت به پایتخت را کرد. قائم مقام، جهانگیر میرزا و خسرو میرزا، دو برادر شاه، را که در قلعه اردبیل زندانی بودند را نابینا کرد تا وسایل جلوس او را فراهم آورد. در ماه رجب، در تبریز، خطبه به نام او خوانده شد و شاه به زودی به همراهی قائم‌مقام به تهران حرکت کرد و روز ۲۵ آذر ۱۲۱۳ به تهران وارد شد و از نو تاجگذاری برگزار و قائم مقام را به منصب صدارت اعظم مشغول کشورداری شد و ظل السلطان، فرمانفرما، ملک آرا، رکن الدوله و سایر اعمام شاه و گردنکشان دیگر را به جای خود نشاند.

توطئه و قتل

با این همه خدمت، به صدارت محمد شاه دیر نپایید. سخت‌گیری‌های وی در رابطه با انگلستان که به دنبال ایجاد تجارتخانه و گرفتن امتیاز از دولت ایران بود، باعث دشمنی آن‌ها با وی گردید. سِر جان کمبل، نماینده بریتانیا، با اخذ بودجه و خرج آن در جهت بدنام کردن میرزا، موفق شد موجب بدبینی مردم و حکومت به وی شود. از سوی دیگر میرزا ابوالحسن خان ایلچی که حقوق‌بگیر انگلیس بود و ماهانه ۱۰۰۰ روپیه از آن‌ها دریافت می‌کرد، اقدام به بدبین کردن شاه و القای این که قائم مقام با روس‌ها سر و سر دارد و به دنبال سرنگونی شاه است کرد و در حضرت عبدالعظیم بست نشست تا وقتی که شاه قایم مقام را خلع کند.

شاه در سال دوم سلطنت خود (۱۸۳۵ میلادی) دستور داد قائم مقام را در باغ نگارستان، محل ییلاقی خانواده سلطنتی، زندانی و پس از چند روز خفه کردند و بدین قرار به زندگانی مردی که از بزرگان ایران و ابلغ المترسلین آن زمان بود، در سال ۱۲۱۴ هجری خورشیدی پایان داده شد.

ﺳﻔﯿر ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ، ﻗﺘﻞ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓرﺍﻫﺎﻧﯽ رﺍ ﺩر ﮐﺘﺎﺏ "ﺣﻘﻮﻕ ﺑﮕﯿرﺍﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺩر ﺍﯾرﺍﻥ" ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻌرﯾﻒ می‌کند:

«ﻗﺎﺋﻢﻣﻘﺎﻡ ﻓرﺍﻫﺎﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾرﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘرﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ رﺍ ﺑﺨرﯾﻢ. ﻫر رﺷﻮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ، می‌گرﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁن‌را ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻣﯿﺪﺍﺩ ...! ﺳرﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑرﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩرﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ﮐرﺩﻡ ...! ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﻓرﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬرﺍﻥ رﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍرﯼ رﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍرﯼ رﺍ ﻫﻢ ﺟﻬﺖ ﻋﻮﺍﻣﻠﺶ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻭﯼ رﺍ ﺗﮑﻔﯿر ﮐﻨﻨﺪ ...!؟ ﻓرﺩﺍ ﺩر ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﻬرﺍﻥ رﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑر ﻣﻨﺒر رﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻧﮓ ﺑر ﺁﻭرﺩﻧﺪ: ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓر ﻓرﯾﺎﺩ ﻓرﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﻼﻡ رﺍ ﺑر ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ... ﺳر ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﮔرﻓﺖ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻭ رﺍ ﻋﺰﻝ ﮐرﺩﻩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﻓرﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾرﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘرﺳﺖ رﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐرﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺑﺰرگﻣرﺩ، ﺳﻮﺍر ﺑر ﺍﺳﺐ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣرﺩﻡ رﺍ ﺩر ﺷﻬر ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻣرﺩﻡ ﺍﺑﻠﻪ ﻓرﻭﻣﺎﯾﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕر رﺍ ﺩر ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓر ﻣﻠﺤﺪ رﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒرﯾﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ.»[۲]

ویژگی‌های فردی

دانش و مقام علمی

به گواهی اسناد معتبر تاریخی، دانش و مقام علمی و ادبی میرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانی یکی از مهم ترین خصوصیّات وی می باشد. برخورداری ایشان از خاندانی که اهل علم و ادب بودند، باعث شد تا او نیز از ابتدای کودکی با دارا بودن هوش سرشار و استعداد فوق العاده مراحل علمی را یکی پس از دیگری سپری کند.[۳]

او در دامان خانواده ی خود رشد و نمو کرد و با توجه به حضور پدرش در دستگاه حکومت و آگاهی او از امور گوناگون، از همان ابتدا در حوزه های مختلف علمی، ادبی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آگاهی های فراوان و پرارزش کسب نمود و امروز کتاب « منشآت» او بهترین و معتبرترین سندی است که می توان از متن آن به اطلاعات متنوعی دست یافت.

امروز نثر ادبی و ممتاز او زبان زد خاصّ و عام است. او تاریخ را خوب می دانست و از نظر سیاسی بر اوضاع جهان آگاهی کافی داشت. از نظر اجتماعی، مشکلات مردم ایران و دیگر کشورهای جهان را می شناخت و ضمن تسلّط بر زبان عربی در نشر آیین اسلام تلاش گسترده ای آغاز نمود. مجموع این دانش ها و نیز اعتقادش به اصلاح وضعیّت موجود آن دوره سبب گردید تا در دوران نوجوانی و جوانی با ورود به دستگاه حکومت و طرح عقاید و پیاده کردن اندیشه ها و نظرات خود در روند اداره ی بعضی از امور ایران تغییرات اصولی ایجاد کند.

عشق و علاقه به وطن

وطن پرستی یکی از صفت های بارز قائم مقام می باشد. میرزاابوالقاسم هیچ گاه در مقابل زد و بندهای استعمارگران خارجی و نقشه های خائنان داخلی سکوت نکرد. به ایران عشق می ورزید و برای پاسداری از سرحدّات، استقلال، خودکفایی و سربلندی وطن کوشید و عاقبت جان خود را در همین راه از دست داد. او از بذل و بخشش های پادشاهان قاجار رنج می برد و کار آنان را مایه ی خفّت و خواری مردم و مملکت می دانست. جیمز فریزر(۲۶)در این باره می نویسد:

« قائم مقام شخصیتی بسیار قوی داشت و در استدلال سیاسی و نکته سنجی و حاضر جوابی فوق العاده توانا بود. دفاع او از منافع و حقوق ملّت ایران سیمای مرد وطن پرستی را نشان می دهد که در برابر زد و بندهای سیاسی همسایگان، سخت ایستادگی و مبارزه می کرد(۲۷)».

منابع

  1. قائم مقام فراهانی، پناهی سمنانی، ص ۶۲ و ۶۳
  2. حقوق‌بگیران انگلیس در ایران، اسماعیل رائین، چاپ ۱۳۴۷
  3. خطابه‌ی حاجی میرزا یحیی دولت آبادی