۶٬۳۸۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
== دستگیری دوم == | == دستگیری دوم == | ||
[[پرونده:علیرضا گلی پور؛5.jpg|جایگزین=علیرضا گلیپور|بندانگشتی|300x300پیکسل|علیرضا گلیپور]] | |||
علیرضا گلیپور در مهرماه سال ۱۳۹۱، برای بار دوم توسط هفت مأمور وزارت اطلاعات در محوطهی دانشگاه پیام نور تهران بازداشت شد.<ref name=":1">[https://exilesactivist.wordpress.com/2015/03/30/%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%DA%AF%D9%84%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B9%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%88/ علیرضا گلی پور، زندان اوین: برای تعیین وکیل تهدید میشوم - سایت کمپین صلح فعالان در تبعید]</ref> | علیرضا گلیپور در مهرماه سال ۱۳۹۱، برای بار دوم توسط هفت مأمور وزارت اطلاعات در محوطهی دانشگاه پیام نور تهران بازداشت شد.<ref name=":1">[https://exilesactivist.wordpress.com/2015/03/30/%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%DA%AF%D9%84%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B9%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%88/ علیرضا گلی پور، زندان اوین: برای تعیین وکیل تهدید میشوم - سایت کمپین صلح فعالان در تبعید]</ref> | ||
خط ۸۵: | خط ۸۶: | ||
== سلول انفرادی و شکنجه == | == سلول انفرادی و شکنجه == | ||
[[پرونده:علیرضا گلی پور؛1.jpg|جایگزین=علیرضا گلیپور در بستر بیماری|بندانگشتی|271x271پیکسل|علیرضا گلیپور در بستر بیماری]] | |||
او بهمدت ۲ ماه در سلول انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین بود و یک سال نیز در سلول انفرادی ۲۰۹ گذراند و سپس به قرنطینه بند ۸ زندان اوین منتقل شد. | او بهمدت ۲ ماه در سلول انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین بود و یک سال نیز در سلول انفرادی ۲۰۹ گذراند و سپس به قرنطینه بند ۸ زندان اوین منتقل شد. | ||
او درباره بازجویی و وضعیت خانوادهاش در دوران انفرادی گفته بود:<blockquote>«کتک زدن، تهدید به تجاوز، تهدید به آبروریزی مادر و خواهر و همسر، بازداشت خانواده و…، تنها بخشی از شکنجههای دوران بازجویی در انفرادی بوده است. حدود یکسال و نیم پس از بازداشت، خانواده هیچ اطلاعی از وضعیت من نداشتند و هیچ تماسی با خارج از زندان و خانواده نداشتم. بعدها پس از انتقال به بند هشت، متوجه آزار و فشارهای مأموران وزارت اطلاعات به خانوادهام شدم. ارائه اطلاعات از طرف وزارت اطلاعات و شکنجههای روانی مادرم به حدی بود که طی آن دوران، مادرم که ناراحتی قلبی دارد، سه بار در بیمارستان بستری شد. در حالی که بیش از یکسال از تماس با دنیای خارج از سلول انفرادی محروم بودم، به همسرم اعلام کرده بودند که من با خانمی ارتباط داشته و همراه او از کشور فرار کردهام!.»</blockquote>در واقع هنگامی که علیرضا گلیپور در سلول انفرادی بود و با دنیای بیرون هیچ تماس و ارتباطی نداشت، همسر او که از اقوام نزدیک آخوند یوسف صانعی بود، با فریبکاری و خبرهای دروغین وزارت اطلاعات و تحتفشار قرار دادن خانواده، مجبور به طلاق شد.<ref name=":1" /> | او درباره بازجویی و وضعیت خانوادهاش در دوران انفرادی گفته بود:<blockquote>«کتک زدن، تهدید به تجاوز، تهدید به آبروریزی مادر و خواهر و همسر، بازداشت خانواده و…، تنها بخشی از شکنجههای دوران بازجویی در انفرادی بوده است. حدود یکسال و نیم پس از بازداشت، خانواده هیچ اطلاعی از وضعیت من نداشتند و هیچ تماسی با خارج از زندان و خانواده نداشتم. بعدها پس از انتقال به بند هشت، متوجه آزار و فشارهای مأموران وزارت اطلاعات به خانوادهام شدم. ارائه اطلاعات از طرف وزارت اطلاعات و شکنجههای روانی مادرم به حدی بود که طی آن دوران، مادرم که ناراحتی قلبی دارد، سه بار در بیمارستان بستری شد. در حالی که بیش از یکسال از تماس با دنیای خارج از سلول انفرادی محروم بودم، به همسرم اعلام کرده بودند که من با خانمی ارتباط داشته و همراه او از کشور فرار کردهام!.»</blockquote>در واقع هنگامی که علیرضا گلیپور در سلول انفرادی بود و با دنیای بیرون هیچ تماس و ارتباطی نداشت، همسر او که از اقوام نزدیک آخوند یوسف صانعی بود، با فریبکاری و خبرهای دروغین وزارت اطلاعات و تحتفشار قرار دادن خانواده، مجبور به طلاق شد.<ref name=":1" /> | ||
[[پرونده:علیرضا گلی پور؛4.jpg|جایگزین=علیرضا گلیپور|بندانگشتی|233x233پیکسل|علیرضا گلیپور]] | |||
=== بیماریهای شدید === | === بیماریهای شدید === | ||
خط ۹۸: | خط ۱۰۱: | ||
== درگذشت و خاکسپاری == | == درگذشت و خاکسپاری == | ||
[[پرونده:علیرضا گلیپور؛6.JPG|جایگزین=مراسم خاکسپاری علیرضا گلیپور|بندانگشتی|320x320پیکسل|مراسم خاکسپاری علیرضا گلیپور]] | |||
علیرضا گلیپور زندانی سیاسی هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران، سرانجام در روز شنبه ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۳، در تهران بر اثر بیماری قلبی درگذشت.<ref name=":5" /> | علیرضا گلیپور زندانی سیاسی هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران، سرانجام در روز شنبه ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۳، در تهران بر اثر بیماری قلبی درگذشت.<ref name=":5" /> | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۱۲: | ||
== پیامهای علیرضا گلیپور از زندان == | == پیامهای علیرضا گلیپور از زندان == | ||
[[پرونده:علیرضا گلی پور؛10.jpg|جایگزین=پیامهای علیرضا گلیپور از زندان|بندانگشتی|266x266پیکسل|پیامهای علیرضا گلیپور از زندان]] | |||
علیرضا گلیپور در تاریخ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، با انتشار پیامی از بند هفت زندان اوین خطاب به مردم نسبت به ایستادن بر مواضع خود در برابر نظام جمهوری اسلامی دفاع و تأکید کرده و نوشته بود:<blockquote>«با وجود اعتراف هاشمی رفسنجانی که ایران در زمان ریاستجمهوری ایشان بهدنبال سلاح اتمی بوده این سؤال پیش میآید چرا مسئولان ارشد کشور پا فشاری بر آن دارند که هیچگاه دنبال قدرت اتمی نبودهاند؛ و سؤال مهمتر آن که چرا افرادی که ثابت کردهاند بهدنیا، که سخنان اینان دروغ است، باید بازداشت شوند و تحت بدترین نوع شکنجه قرار بگیرند و فقط تنها جرمشان بیان حقیقت باشد و افشای اعمال بد و فساد اخلاقی این روباهصفتان است. من که بهعنوان یک شهروند ایرانی در مقامی بودم که میتوانستم بهجای بیان حقیقت مانند خیلی از فعالان بهاصطلاح سیاسی که خودشان را اصلاحطلب میدانند بهدنبال مصلحت باشم و با چاپلوسی و چپاول بیتالمال بهجای مردم، بهفکر نگهداشتن میز و پر کردن جیب خود باشم و بهجای زندگی با عزت و ایستاده، زندگی روی زانو و با خفت را انتخاب کنم. اما خداوند را شاکرم که چنین نشد و هنوز بعد از گذشت سه سال شکنجه بلند فریاد میزنم که این حکومت دیکتاتور است و بزرگترین ظلم را در تاریخ به مردم کشورش کرده است و حاکمان با پا گذاشتن بروی خون جوانان و نخبگان، حکومت میکنند و به مردم عزیز ایران با افتخار میگویم که بر سر مواضعام ایستادهام و از جوامع جهانی خواستار رسیدگی به حقوق از دسترفته مردمم از این دیکتاتوران هستم.»<ref>[https://bazdashtshodegan.com/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%DA%AF%D9%84%DB%8C%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2/ زندانی سیاسی سابق علیرضا گلیپور بعد از سالها شکنجه در گذشت - سایت صدای بازداشتشدگان]</ref> </blockquote>علیرضا گلیپور در سال ۱۳۹۵، طی پیامی از زندان اوین به گردهمایی سالانه مقاومت ایران، خطاب به مجاهدین خلق نوشته بود:<blockquote>«با دلی سرشار از دلتنگی برایتان و قلبی بشاش از همراهیتان و قامتی استوار بهخاطر راهتان با صدایی بلند فریاد میزنم: بهعنوان یک برادر کوچک تا پای جان بر سر مواضع خود ایستادهام و به تفکر و ایدئولوژی خود میبالم. به امید ایرانی آزاد»<ref name=":6" /></blockquote>علیرضا گلیپور در روز سشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، دلنوشتهای از وضعیت خود و سایر زندانیان منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است:<blockquote>«آنگاه که از درد به خود میپیچی و پس از مورد ضرب و شتم قرار گرفتن و تحمل شکنجه کنترل ادرار خود را از دست دادهای، اگر کنار هماندیش و همراه خود باشی میتواند حتی با چند جمله چنان تسکین دردهایت باشد که فراموش کنی در مخوفترین شکنجهگاه محبوس و محروم از تمام معشوقها و محبوبانت ماندهای… دوشنبه شب ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه بود، من و سهیل عربی خیلی درد میکشیدیم، از بیماری، از دلتنگی، از تنهایی، از ددمنشیهایی که به ما شد، از اجحاف و بیعدالتی، از رنجی که تبدیل به اشک شده بود و از گوشه چشممان بیرون میآمد. از حالت غمانگیزی با دیدنش در چشمانمان خندهای سخت و تلخ زدیم و از هم سؤال کردیم حال آرش الان چگونه است و واقعاً ستمگری تا به کی؟... صرفاً به این دلیل که حاضر به انجام اعمالی جنایتکارانه نشدهاید، همدست با سرکوبگران و ویرانگران نشدهاید، حکومت شما را بهعنوان معاند شناخته و محکوم به تحمل حبش شدهاید. نه هفت روز، نه هفت ماه، نه در منزل خود با تمام امکانات، که هفت سال در مخوفترین شکنجهگاه و محروم از حقوق بدیهی خود محبوس بودن را با واژهها نمیتوان شرح داد. زندانی سیاسی، شخصی که ندای وجدان خویش را شنید و برخاست تا ظلم و نابرابری و خفقان را براندازد و شادی، امنیت، آزادی، عدالت و برابری را برای مردم زادگاهش به ارمغان آورد، توسط نیروها و نهادهای سرکوبگر دستگیر شد تا صدایش شنیده نشود، تا آزادی و عزیزانش را بگیرند و مجبور به همدستی با جنایتکاران شود، اما نشد. مقاومت کرد و تن به ذلت نداد و دردا که تنها ماند. آری، این راهی است که خود ما با آگاهی کامل از دشواریها آن را انتخاب کردیم: راه دشوار آزادی… امروز میگوییم خوش به سعادت آنان که جان باختند و این روزها را ندیدند که هر روز به قتل رسیده و زندهبهگورانیم. آنگاه که آن سوی دیوارها بودیم طاقت محبوس بودن آزادیخواهی را نداشتیم. حال توقع زیادی نیست اگر بخواهیم آزادیخواهان به جای شعار مبارزه کنند. تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد ملتی را که در برابر ظلم واکنشی درخور نشان ندادند. امروز صدها نابغه، نخبه، اندیشمند، فلسفهدان، روزنامهنگار، اقتصاددان، فعال سیاسی و فرهیخته در زندانهای ضحاک زمان محبوس هستند و همرهان ما خاموش، افسوس! افسوس که همیشه منتظر یک منجی ماندند و ندانستند که هیچ کسانی جز خودشان منجی نخواهد بود. | علیرضا گلیپور در تاریخ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، با انتشار پیامی از بند هفت زندان اوین خطاب به مردم نسبت به ایستادن بر مواضع خود در برابر نظام جمهوری اسلامی دفاع و تأکید کرده و نوشته بود:<blockquote>«با وجود اعتراف هاشمی رفسنجانی که ایران در زمان ریاستجمهوری ایشان بهدنبال سلاح اتمی بوده این سؤال پیش میآید چرا مسئولان ارشد کشور پا فشاری بر آن دارند که هیچگاه دنبال قدرت اتمی نبودهاند؛ و سؤال مهمتر آن که چرا افرادی که ثابت کردهاند بهدنیا، که سخنان اینان دروغ است، باید بازداشت شوند و تحت بدترین نوع شکنجه قرار بگیرند و فقط تنها جرمشان بیان حقیقت باشد و افشای اعمال بد و فساد اخلاقی این روباهصفتان است. من که بهعنوان یک شهروند ایرانی در مقامی بودم که میتوانستم بهجای بیان حقیقت مانند خیلی از فعالان بهاصطلاح سیاسی که خودشان را اصلاحطلب میدانند بهدنبال مصلحت باشم و با چاپلوسی و چپاول بیتالمال بهجای مردم، بهفکر نگهداشتن میز و پر کردن جیب خود باشم و بهجای زندگی با عزت و ایستاده، زندگی روی زانو و با خفت را انتخاب کنم. اما خداوند را شاکرم که چنین نشد و هنوز بعد از گذشت سه سال شکنجه بلند فریاد میزنم که این حکومت دیکتاتور است و بزرگترین ظلم را در تاریخ به مردم کشورش کرده است و حاکمان با پا گذاشتن بروی خون جوانان و نخبگان، حکومت میکنند و به مردم عزیز ایران با افتخار میگویم که بر سر مواضعام ایستادهام و از جوامع جهانی خواستار رسیدگی به حقوق از دسترفته مردمم از این دیکتاتوران هستم.»<ref>[https://bazdashtshodegan.com/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%DA%AF%D9%84%DB%8C%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2/ زندانی سیاسی سابق علیرضا گلیپور بعد از سالها شکنجه در گذشت - سایت صدای بازداشتشدگان]</ref> </blockquote>علیرضا گلیپور در سال ۱۳۹۵، طی پیامی از زندان اوین به گردهمایی سالانه مقاومت ایران، خطاب به مجاهدین خلق نوشته بود:<blockquote>«با دلی سرشار از دلتنگی برایتان و قلبی بشاش از همراهیتان و قامتی استوار بهخاطر راهتان با صدایی بلند فریاد میزنم: بهعنوان یک برادر کوچک تا پای جان بر سر مواضع خود ایستادهام و به تفکر و ایدئولوژی خود میبالم. به امید ایرانی آزاد»<ref name=":6" /></blockquote>علیرضا گلیپور در روز سشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، دلنوشتهای از وضعیت خود و سایر زندانیان منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است:<blockquote>«آنگاه که از درد به خود میپیچی و پس از مورد ضرب و شتم قرار گرفتن و تحمل شکنجه کنترل ادرار خود را از دست دادهای، اگر کنار هماندیش و همراه خود باشی میتواند حتی با چند جمله چنان تسکین دردهایت باشد که فراموش کنی در مخوفترین شکنجهگاه محبوس و محروم از تمام معشوقها و محبوبانت ماندهای… دوشنبه شب ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه بود، من و سهیل عربی خیلی درد میکشیدیم، از بیماری، از دلتنگی، از تنهایی، از ددمنشیهایی که به ما شد، از اجحاف و بیعدالتی، از رنجی که تبدیل به اشک شده بود و از گوشه چشممان بیرون میآمد. از حالت غمانگیزی با دیدنش در چشمانمان خندهای سخت و تلخ زدیم و از هم سؤال کردیم حال آرش الان چگونه است و واقعاً ستمگری تا به کی؟... صرفاً به این دلیل که حاضر به انجام اعمالی جنایتکارانه نشدهاید، همدست با سرکوبگران و ویرانگران نشدهاید، حکومت شما را بهعنوان معاند شناخته و محکوم به تحمل حبش شدهاید. نه هفت روز، نه هفت ماه، نه در منزل خود با تمام امکانات، که هفت سال در مخوفترین شکنجهگاه و محروم از حقوق بدیهی خود محبوس بودن را با واژهها نمیتوان شرح داد. زندانی سیاسی، شخصی که ندای وجدان خویش را شنید و برخاست تا ظلم و نابرابری و خفقان را براندازد و شادی، امنیت، آزادی، عدالت و برابری را برای مردم زادگاهش به ارمغان آورد، توسط نیروها و نهادهای سرکوبگر دستگیر شد تا صدایش شنیده نشود، تا آزادی و عزیزانش را بگیرند و مجبور به همدستی با جنایتکاران شود، اما نشد. مقاومت کرد و تن به ذلت نداد و دردا که تنها ماند. آری، این راهی است که خود ما با آگاهی کامل از دشواریها آن را انتخاب کردیم: راه دشوار آزادی… امروز میگوییم خوش به سعادت آنان که جان باختند و این روزها را ندیدند که هر روز به قتل رسیده و زندهبهگورانیم. آنگاه که آن سوی دیوارها بودیم طاقت محبوس بودن آزادیخواهی را نداشتیم. حال توقع زیادی نیست اگر بخواهیم آزادیخواهان به جای شعار مبارزه کنند. تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد ملتی را که در برابر ظلم واکنشی درخور نشان ندادند. امروز صدها نابغه، نخبه، اندیشمند، فلسفهدان، روزنامهنگار، اقتصاددان، فعال سیاسی و فرهیخته در زندانهای ضحاک زمان محبوس هستند و همرهان ما خاموش، افسوس! افسوس که همیشه منتظر یک منجی ماندند و ندانستند که هیچ کسانی جز خودشان منجی نخواهد بود. | ||
ویرایش