عماد رام: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۳
خط ۸۴: خط ۸۴:
== خروج از ایران ==
== خروج از ایران ==
پس از آزادی از زندان به این فکر افتادم که در برابر چنین حکومتی نباید لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهیه و پخش نوارهایی دست زدم به نامهای حافظ، همتای آف این کارم شتاب (دربارهٌ مولوی) و قصه‌های کودکان… امّا، متأسّفانه باز هم حکومت مانع انجامد. ضمناً در این گیرودار از مزاحمتهای مأموران رژیم در امان نبودم. آنها هر وقت دلشان می‌خواست بدون اطلاع قبلی در ساعات مختلف آرامش زندگی من و خانواده ام را درهم می‌ریختند. در این روزهای سیاه می‌شنیدم که جوانان رشید ما را به جرم آزادیخواهی گروه گروه تیرباران می‌کردند یا به چوبه دار می‌سپردند. به ناچار تصمیم گرفتم تا دیرنشده و اقدام به دستگیریم نکردند، برخلاف تمایلم، ایران را ترک کنم و با همسر و فرزندانم در آلمان رَحلِ اقامت افکنم… با ورودم به آلمان سعی کردم تاحدّ ممکن در اغلب اجتماع هموطنانم برای تظاهرات ضد رژیم شرکت کنم. کما این که در اغلب تظاهرات حضور داشتم. اما دیری نپایید که همین اجتماعات از هم پاشیده شد و دیگر این‌گونه تظاهرات به ندرت برپا می‌شد و من مجبور شدم دوسالی از مباره دست برداشته کنج عُزلت اختیار کنم. در این فاصلهٌ دوسال همیشه به دنبال گمشده یی می‌گشتم که عاشق ملت و وطن باشد که من در شعاع حمایت او بتوانم به مبارزهٌ خود ادامه دهم و همین‌طور هم شد. دوستی داشتم که عضو شورای ملی مقاومت بود. او ضمن بحث و گفتگو با من، کتابها و فیلمهایی از مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را در اختیارم قرار می‌داد. رفته رفته پی بردم که گمشدهٌ خود را باز خواهم یافت لذا، به مبارزهٌ سی سالهٌ سازمان مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت پی بردم. به خصوص، در فیلمهای اوایل انقلاب ـ که حاوی سخنان آقای رجوی در امجدیه، تبریز و شمال ایران بودـ آتش حقیقت مردم خواهی و ایران دوستی را در وجود ایشان شعله‌ور دیدم و یقینم شد ایشان رهبر جنبشی است که منشاٌ مبارزه اش همان صداقت، فداکاری به خاطر مردم ایران می‌باشد.
پس از آزادی از زندان به این فکر افتادم که در برابر چنین حکومتی نباید لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهیه و پخش نوارهایی دست زدم به نامهای حافظ، همتای آف این کارم شتاب (دربارهٌ مولوی) و قصه‌های کودکان… امّا، متأسّفانه باز هم حکومت مانع انجامد. ضمناً در این گیرودار از مزاحمتهای مأموران رژیم در امان نبودم. آنها هر وقت دلشان می‌خواست بدون اطلاع قبلی در ساعات مختلف آرامش زندگی من و خانواده ام را درهم می‌ریختند. در این روزهای سیاه می‌شنیدم که جوانان رشید ما را به جرم آزادیخواهی گروه گروه تیرباران می‌کردند یا به چوبه دار می‌سپردند. به ناچار تصمیم گرفتم تا دیرنشده و اقدام به دستگیریم نکردند، برخلاف تمایلم، ایران را ترک کنم و با همسر و فرزندانم در آلمان رَحلِ اقامت افکنم… با ورودم به آلمان سعی کردم تاحدّ ممکن در اغلب اجتماع هموطنانم برای تظاهرات ضد رژیم شرکت کنم. کما این که در اغلب تظاهرات حضور داشتم. اما دیری نپایید که همین اجتماعات از هم پاشیده شد و دیگر این‌گونه تظاهرات به ندرت برپا می‌شد و من مجبور شدم دوسالی از مباره دست برداشته کنج عُزلت اختیار کنم. در این فاصلهٌ دوسال همیشه به دنبال گمشده یی می‌گشتم که عاشق ملت و وطن باشد که من در شعاع حمایت او بتوانم به مبارزهٌ خود ادامه دهم و همین‌طور هم شد. دوستی داشتم که عضو شورای ملی مقاومت بود. او ضمن بحث و گفتگو با من، کتابها و فیلمهایی از مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را در اختیارم قرار می‌داد. رفته رفته پی بردم که گمشدهٌ خود را باز خواهم یافت لذا، به مبارزهٌ سی سالهٌ سازمان مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت پی بردم. به خصوص، در فیلمهای اوایل انقلاب ـ که حاوی سخنان آقای رجوی در امجدیه، تبریز و شمال ایران بودـ آتش حقیقت مردم خواهی و ایران دوستی را در وجود ایشان شعله‌ور دیدم و یقینم شد ایشان رهبر جنبشی است که منشاٌ مبارزه اش همان صداقت، فداکاری به خاطر مردم ایران می‌باشد.
[[پرونده:عماد رام اسطوره معاصر عضو شورای ملی مقاومت ایران1.jpg|جایگزین=تندیس عماد رام -اثر استاد رضا اولیا|بندانگشتی|تندیس عماد رام -اثر استاد رضا اولیا]]
[[پرونده:مجسمه‌ی عماد رام.jpg|جایگزین=مجسمه‌ی عماد رام|بندانگشتی|مجسمه‌ی عماد رام- رضا اولیا]]


== پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران ==
== پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران ==