۶٬۳۹۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات == | ||
[[پرونده:بختیار، جوانی.JPG|جایگزین=جوانیهای بختیار|بندانگشتی|250x250پیکسل|جوانیهای بختیار]] | |||
شاپور بختیار تحصیلات دوران ابتدایی را در شهرکرد گذارند. وی تحصیلات متوسطهی خود را ابتدا در اصفهان و سپس در مدرسه فرانسوی بیروت در لبنان به پایان رساند؛ و مدرک دیپلم خود را در همین مدرسه دریافت کرد. بختیار پس از اتمام دبیرستان قصد رفتن به پاریس را داشت. اما در سال ۱۳۱۳، بهخاطر اعدام پدر و ۴ تن از خویشاوندانش توسط رضا شاه بهجرم شورش مسلحانه، مجبور شد به ایران بازگردد. | شاپور بختیار تحصیلات دوران ابتدایی را در شهرکرد گذارند. وی تحصیلات متوسطهی خود را ابتدا در اصفهان و سپس در مدرسه فرانسوی بیروت در لبنان به پایان رساند؛ و مدرک دیپلم خود را در همین مدرسه دریافت کرد. بختیار پس از اتمام دبیرستان قصد رفتن به پاریس را داشت. اما در سال ۱۳۱۳، بهخاطر اعدام پدر و ۴ تن از خویشاوندانش توسط رضا شاه بهجرم شورش مسلحانه، مجبور شد به ایران بازگردد. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۵: | ||
== فعالیتهای سیاسی == | == فعالیتهای سیاسی == | ||
[[پرونده:بختیار شاپور1.JPG|جایگزین=شاپور بختیار|بندانگشتی|250x250پیکسل|شاپور بختیار]] | |||
شاپور بختیار پس از ورود به ایران، مشغول خدمت دولتی شد؛ و در وزارتخانه کار که تازه تأسیس شده بود، تا منصب معاونت وزیر پیش رفت.<ref name=":0" /> | شاپور بختیار پس از ورود به ایران، مشغول خدمت دولتی شد؛ و در وزارتخانه کار که تازه تأسیس شده بود، تا منصب معاونت وزیر پیش رفت.<ref name=":0" /> | ||
خط ۶۸: | خط ۷۰: | ||
== پذیرشنخستوزیری == | == پذیرشنخستوزیری == | ||
[[پرونده:شاپور و شاه....JPG|جایگزین=شاپور بختیار و محمدرضا شاه|بندانگشتی|شاپور بختیار و محمدرضا شاه]] | |||
در اواخر سال ۱۳۵۷، و بحبوحه '''[[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]]'''، به دستور شاه، شاپور بختیار از زندان آزاد شد. شاه در یک دیدار خصوصی با بختیار در کاخ نیاوران تهران، از وی خواست که مقام نخستوزیری ایران را بپذیرد. بختیار شروطی برای قبول نخستوزیر گذاشت که عبارت بودند از: گرفتن رأی برای کابینهاش از مجلس سنا، خروج [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]] از کشور، انحلال [[ساواک]]، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و مصادره اموال بنیاد پهلوی به سود دولت، | در اواخر سال ۱۳۵۷، و بحبوحه '''[[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]]'''، به دستور شاه، شاپور بختیار از زندان آزاد شد. شاه در یک دیدار خصوصی با بختیار در کاخ نیاوران تهران، از وی خواست که مقام نخستوزیری ایران را بپذیرد. بختیار شروطی برای قبول نخستوزیر گذاشت که عبارت بودند از: گرفتن رأی برای کابینهاش از مجلس سنا، خروج [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]] از کشور، انحلال [[ساواک]]، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و مصادره اموال بنیاد پهلوی به سود دولت، | ||
خط ۷۳: | خط ۷۶: | ||
محمدرضا شاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ، دربارهی ماجرای نخست وزیری شاپور بختیار نوشته است: <blockquote>«با بیمیلی و اکراه و به خاطر فشار خارجی، با انتصاب بختیار به سمت نخست وزیری موافقت کردم. همیشه او را فردی دوستدار انگلیس و جاسوس پترولیوم انگلیس میدانستم، اما بالاخره بعد از دیدار با لرد جرج براون وزیر امور خارجه وقت انگلیس تصمیم گرفتم نام بختیار را به عنوان نخست وزیر اعلام کنم…»<ref name=":3" /> </blockquote> | محمدرضا شاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ، دربارهی ماجرای نخست وزیری شاپور بختیار نوشته است: <blockquote>«با بیمیلی و اکراه و به خاطر فشار خارجی، با انتصاب بختیار به سمت نخست وزیری موافقت کردم. همیشه او را فردی دوستدار انگلیس و جاسوس پترولیوم انگلیس میدانستم، اما بالاخره بعد از دیدار با لرد جرج براون وزیر امور خارجه وقت انگلیس تصمیم گرفتم نام بختیار را به عنوان نخست وزیر اعلام کنم…»<ref name=":3" /> </blockquote> | ||
[[پرونده:ش. بختیار3.JPG|جایگزین=شاپور بختیار|بندانگشتی|240x240پیکسل|شاپور بختیار]] | |||
=== برنامههای بختیار === | === برنامههای بختیار === | ||
خط ۹۲: | خط ۹۶: | ||
=== تلاش برای موافقت خمینی === | === تلاش برای موافقت خمینی === | ||
بختیار تلاش کرد که با '''خمینی''' ملاقات و موافقت او را با نگهداشتن دولت خود تا انجام رفراندوم در باره نظام سیاسی آینده کشور جلب کند، اما نتیجهای نداد. شرط خمینی برای پذیرفتن بختیار، استعفای او بود. شاپور بختیار در یک مصاحبه مطبوعاتی ضمن دعوت از خمینی برای آمدن به ایران، برنامه دولت خود را اعلام کرد. خمینی طی پیامی دولت شاپور بختیار و مجلس را غیرقانونی اعلام کرد. این پیام خمینی بازتاب خیلی گستردهای داشت؛ و به دنبال آن حرکت انقلاب شدت بیشتری به خود گرفت. ارتش و نیروهای مسلح متزلزل شدند؛ و نظم و انضباط نظامی از بین رفت. بغرنجترین موضوعی که بختیار پس از خروج محمدرضا شاه با آن مواجه شد، راهپیمایی روز اربعین ۲۹ دیماه ۱۳۵۷، بود که مردم با تظاهرات عظیم میلیونی، با دولت بختیار مخالفت کردند؛ و خواهان تشکیل جمهوری اسلامی به رهبری خمینی شدند.<ref name=":2" /> | بختیار تلاش کرد که با '''[[روحالله خمینی|خمینی]]''' ملاقات و موافقت او را با نگهداشتن دولت خود تا انجام رفراندوم در باره نظام سیاسی آینده کشور جلب کند، اما نتیجهای نداد. شرط خمینی برای پذیرفتن بختیار، استعفای او بود. شاپور بختیار در یک مصاحبه مطبوعاتی ضمن دعوت از خمینی برای آمدن به ایران، برنامه دولت خود را اعلام کرد. خمینی طی پیامی دولت شاپور بختیار و مجلس را غیرقانونی اعلام کرد. این پیام خمینی بازتاب خیلی گستردهای داشت؛ و به دنبال آن حرکت انقلاب شدت بیشتری به خود گرفت. ارتش و نیروهای مسلح متزلزل شدند؛ و نظم و انضباط نظامی از بین رفت. بغرنجترین موضوعی که بختیار پس از خروج محمدرضا شاه با آن مواجه شد، راهپیمایی روز اربعین ۲۹ دیماه ۱۳۵۷، بود که مردم با تظاهرات عظیم میلیونی، با دولت بختیار مخالفت کردند؛ و خواهان تشکیل جمهوری اسلامی به رهبری خمینی شدند.<ref name=":2" /> | ||
=== حمایت دولت آمریکا از بختیار === | === حمایت دولت آمریکا از بختیار === | ||
خط ۹۸: | خط ۱۰۲: | ||
== زندگی مخفی == | == زندگی مخفی == | ||
[[پرونده:بختیار شاپور2.JPG|جایگزین=شاپور بختیار|بندانگشتی|220x220پیکسل|شاپور بختیار]] | |||
پس از نامشروع اعلام کردن دولت بختیار از سوی خمینی، وزارتخانهها و ارگانهای دولتی توسط مردم تسخیر شد. یک ساعت پیش از تسخیر دفتر نخست وزیری، شاپور بختیار به دانشکده افسری گریخت و از آنجا با هلیکوپتر به مخفیگاه خود رفت. در همین گیرودار مزل او غارت شد؛ و بختیار مجبور بود که چندبار مخفیگاه و محل زندگی خود را تغییر دهد. بختیار در کتاب خاطراتش در این باره نوشته است:<blockquote>«... چند دقیقه پس از خروج از نخست وزیری، زندگی مخفی من آغاز شد. تنها رابط من با دنیای خارج یک رادیو ترانزیستوری بود.»</blockquote>زندگی مخفی بختیار در تهران ۶ ماه طول کشید و اصلاً از خفیگاه خود بیرون نرفت. در همین دوران زندگی مخفی، دو بار نوارهایی هم برای خبرگزاری رویترز و فرانسه ارسال کرد که در این نوارها نسبت به آیندهی ایران، ضمن هشدار اعلام کرده بود که به رفراندوم جمهوری اسلامی رأی نخواهد داد.<ref name=":0" /> | پس از نامشروع اعلام کردن دولت بختیار از سوی خمینی، وزارتخانهها و ارگانهای دولتی توسط مردم تسخیر شد. یک ساعت پیش از تسخیر دفتر نخست وزیری، شاپور بختیار به دانشکده افسری گریخت و از آنجا با هلیکوپتر به مخفیگاه خود رفت. در همین گیرودار مزل او غارت شد؛ و بختیار مجبور بود که چندبار مخفیگاه و محل زندگی خود را تغییر دهد. بختیار در کتاب خاطراتش در این باره نوشته است:<blockquote>«... چند دقیقه پس از خروج از نخست وزیری، زندگی مخفی من آغاز شد. تنها رابط من با دنیای خارج یک رادیو ترانزیستوری بود.»</blockquote>زندگی مخفی بختیار در تهران ۶ ماه طول کشید و اصلاً از خفیگاه خود بیرون نرفت. در همین دوران زندگی مخفی، دو بار نوارهایی هم برای خبرگزاری رویترز و فرانسه ارسال کرد که در این نوارها نسبت به آیندهی ایران، ضمن هشدار اعلام کرده بود که به رفراندوم جمهوری اسلامی رأی نخواهد داد.<ref name=":0" /> | ||
== خروج از ایران == | == خروج از ایران == | ||
روایتهای مختلفی درباره نحوه خروج شاپور بختیار از ایران وجود دارد؛ اما خودش در کتاب یکرنگی این طور شرح داده است: | [[پرونده:یکرنگی، ش.JPG|جایگزین=کتاب یکرنگی، نوشته بختیار|بندانگشتی|180x180پیکسل|کتاب یکرنگی، نوشته بختیار]] | ||
روایتهای مختلفی درباره نحوه خروج شاپور بختیار از ایران وجود دارد؛ اما خودش در کتاب یکرنگی این طور شرح داده است:<blockquote>«... نمیتوانستم تا آخر عمر مخفی به سر برم. وقت گرانبها را داشتم از دست میدادم. باید خود را به کشوری میرساندم که به من اجازه دهد حرفهایم را بزنم؛ و به مبارزه ادامه دهم. از طریق دوستان و آشنایان خود در سفارت فرانسه یک گذرنامه خارجی با نامی جعلی تهیه کردم… یک روز صبح با اتوموبیل به فرودگاه رفتم. قیافهام به برکت یک ریش بزی و یک جفت عینک سیاه، مختصری عوض شده بود. کسی که همراه من بود با یک بلیط درجه یک و چمدان من وارد محوطه فرودگاه شد و چمدان را رد کرد. در اتومبیل منتظر ماندم تا پرواز هواپیما برای یک ساعت بعد اعلام شود. آن موقع با شتاب کت را بر روی شانهها انداختم و مثل بازرگانی شتابزده وارد شدم. صف مسافران ایرانی طولانی بود، ولی در صف مسافرهای خارجی فقط هفت یا هشت نفر ایستاده بودند… وقتی به پاریس رسیدم فرزندانم را خبر کردم که به دنبالم بیایند…»<ref name=":3" /></blockquote> | |||
«... نمیتوانستم تا آخر عمر مخفی به سر برم. وقت گرانبها را داشتم از دست میدادم. باید خود را به کشوری میرساندم که به من اجازه دهد حرفهایم را بزنم؛ و به مبارزه ادامه دهم. از طریق دوستان و آشنایان خود در سفارت فرانسه یک گذرنامه خارجی با نامی جعلی تهیه کردم… یک روز صبح با اتوموبیل به فرودگاه رفتم. قیافهام به برکت یک ریش بزی و یک جفت عینک سیاه، مختصری عوض شده بود. کسی که همراه من بود با یک بلیط درجه یک و چمدان من وارد محوطه فرودگاه شد و چمدان را رد کرد. در اتومبیل منتظر ماندم تا پرواز هواپیما برای یک ساعت بعد اعلام شود. آن موقع با شتاب کت را بر روی شانهها انداختم و مثل بازرگانی شتابزده وارد شدم. صف مسافران ایرانی طولانی بود، ولی در صف مسافرهای خارجی فقط هفت یا هشت نفر ایستاده بودند… وقتی به پاریس رسیدم فرزندانم را خبر کردم که به دنبالم بیایند…»<ref name=":3" /> | |||
=== تأسیس نهضت مقاومت ملی ایران === | === تأسیس نهضت مقاومت ملی ایران === | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۲۱: | ||
== ترور اول بختیار == | == ترور اول بختیار == | ||
[[پرونده:ش. بختیار.JPG|جایگزین=شاپور بختیار|بندانگشتی|260x260پیکسل|شاپور بختیار]] | |||
شاپور بختیار پس از خروج از ایران در سال ۱۳۵۸، تا زمان قتل او در سال ۱۳۷۰، دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت. نخستین بار در تابستان سال ۱۳۵۹، توسط یک تبعه لبنانی به نام انیس نقاش در منزل خودش در حومه پاریس مورد حمله تروریستی قرار گرفت که این ترور ناموفق بود؛ و بختیار جان سالم به در برد، اما | شاپور بختیار پس از خروج از ایران در سال ۱۳۵۸، تا زمان قتل او در سال ۱۳۷۰، دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت. نخستین بار در تابستان سال ۱۳۵۹، توسط یک تبعه لبنانی به نام انیس نقاش در منزل خودش در حومه پاریس مورد حمله تروریستی قرار گرفت که این ترور ناموفق بود؛ و بختیار جان سالم به در برد، اما | ||
یکی از همسایگان بختیار توسط انیس نقاش کشته و یک پلیس هم فلج شد. انیس نقاش دستگیر و در دادگاه به حبس ابد محکوم شد. وی پس از ۱۰ سال زندان، در جریان معامله دولت فرانسه با جمهوری اسلامی ایران بر سر آزادی یک گروگان فرانسوی در لبنان، آزاد شد؛ و به تهران رفت؛ و سپس به ریاست مرکز پژوهشی امان در تهران منصوب شد. او طی مصاحبهای با خبرگزاری فارس، ترور شاپور بختیار را از افتخارات خود دانست. به گفتهی انیس نقاش دلیل ترور بختیار، تدارک کودتای نوژه علیه ایران بوده است. وی گفته است:<blockquote>'''«'''حکم اعدام بختیار در دادگاه انقلاب صادر شد که امام (خمینی) هم آن را تأیید کرد. من به بچههای سپاه گفتم که باید هرچه زودتر عمل کنید چون این آدم خطرناکی است، ولی آنها هیچ اطلاعات و کانالی نداشتند. بهشان گفتم که من تجربه کار عملیاتی دارم و این کار را بر عهده میگیرم…»</blockquote>انیس نقاش میگوید که علت ناکامی ترور بختیار سخنان صادق خلخالی حاکم شرع وقت دادگاههای انقلاب بود که اعلام کرده بود: برای اجرای حکم اعدام شاپور بختیار، کماندو به پاریس فرستادهام. همین باعث لغو ملاقات انیس نقاش با بختیار و افزایش محافظان او شده بود. | یکی از همسایگان بختیار توسط انیس نقاش کشته و یک پلیس هم فلج شد. انیس نقاش دستگیر و در دادگاه به حبس ابد محکوم شد. وی پس از ۱۰ سال زندان، در جریان معامله دولت فرانسه با جمهوری اسلامی ایران بر سر آزادی یک گروگان فرانسوی در لبنان، آزاد شد؛ و به تهران رفت؛ و سپس به ریاست مرکز پژوهشی امان در تهران منصوب شد. او طی مصاحبهای با خبرگزاری فارس، ترور شاپور بختیار را از افتخارات خود دانست. به گفتهی انیس نقاش دلیل ترور بختیار، تدارک کودتای نوژه علیه ایران بوده است. وی گفته است: | ||
[[پرونده:مأمور ترور بختیار.JPG|جایگزین=انیس نقاش، مأمور ترور بختیار|بندانگشتی|203x203پیکسل|انیس نقاش، مأمور ترور بختیار]] | |||
<blockquote>'''«'''حکم اعدام بختیار در دادگاه انقلاب صادر شد که امام (خمینی) هم آن را تأیید کرد. من به بچههای سپاه گفتم که باید هرچه زودتر عمل کنید چون این آدم خطرناکی است، ولی آنها هیچ اطلاعات و کانالی نداشتند. بهشان گفتم که من تجربه کار عملیاتی دارم و این کار را بر عهده میگیرم…»</blockquote>انیس نقاش میگوید که علت ناکامی ترور بختیار سخنان صادق خلخالی حاکم شرع وقت دادگاههای انقلاب بود که اعلام کرده بود: برای اجرای حکم اعدام شاپور بختیار، کماندو به پاریس فرستادهام. همین باعث لغو ملاقات انیس نقاش با بختیار و افزایش محافظان او شده بود. | |||
با این وجود انیس نقاش تصمیم میگیرد که هرطور شده شاپور بختیار را ترور کند. او با یک سلاح صدا خفهکن به محل بختیار میرود. انیس نقاش میگوید:<blockquote>«... اما اینها شک کردند؛ و در ساختمان را به رویم باز نکردند. من هم بلافاصله تصمیم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. اما چون در دفتر بختیار ضد گلوله بود، هیچ کاری نتوانستم بکنم. یکی از دو گلولهای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد؛ و برگشت سمت خودم. بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم…»<ref name=":3" /> </blockquote> | با این وجود انیس نقاش تصمیم میگیرد که هرطور شده شاپور بختیار را ترور کند. او با یک سلاح صدا خفهکن به محل بختیار میرود. انیس نقاش میگوید:<blockquote>«... اما اینها شک کردند؛ و در ساختمان را به رویم باز نکردند. من هم بلافاصله تصمیم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. اما چون در دفتر بختیار ضد گلوله بود، هیچ کاری نتوانستم بکنم. یکی از دو گلولهای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد؛ و برگشت سمت خودم. بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم…»<ref name=":3" /> </blockquote> | ||
[[پرونده:سه ت. بختیار.JPG|جایگزین=عاملان ترور بختیار|بندانگشتی|238x238پیکسل|عاملان ترور بختیار]] | |||
[[پرونده:علی وکیلی راد....JPG|جایگزین=علی وکیلیراد پس از آزادی از زندان و ورود به ایران|بندانگشتی|178x178پیکسل|علی وکیلیراد پس از آزادی از زندان و ورود به ایران]] | |||
== ترور دوم و قتل بختیار == | == ترور دوم و قتل بختیار == | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۳۶: | ||
افرادی که این ترور را انجام دادند، سه نفر به نامهای علی وکیلیراد، فریدون بویراحمدی و محمد آزادی بودند. این سه نفر با چاقوی آشپزخانه منزل خود بختیار، گلوی او را بریدند؛ و سروش کتیبه نیز با چندین ضربه چاقو به قتل رسید. ترور شاپور بختیار درحالی صورت گرفت که دستکم ۶ پلیس بهطور شبانهروزی از منزل او محافظت میکردند. به نقل از برخی گزارشات حتی تا ۳۶ ساعت پس از قتل شاپور بختیار، محافظان منزل وی متوجه این موضوع نشدند!. | افرادی که این ترور را انجام دادند، سه نفر به نامهای علی وکیلیراد، فریدون بویراحمدی و محمد آزادی بودند. این سه نفر با چاقوی آشپزخانه منزل خود بختیار، گلوی او را بریدند؛ و سروش کتیبه نیز با چندین ضربه چاقو به قتل رسید. ترور شاپور بختیار درحالی صورت گرفت که دستکم ۶ پلیس بهطور شبانهروزی از منزل او محافظت میکردند. به نقل از برخی گزارشات حتی تا ۳۶ ساعت پس از قتل شاپور بختیار، محافظان منزل وی متوجه این موضوع نشدند!. | ||
[[پرونده:تشییع بختیار....JPG|جایگزین=تشییع جنازه بختیار|بندانگشتی|237x237پیکسل|تشییع جنازه بختیار]] | |||
دو نفر از عاملان این ترور، یعنی فریدون بویر احمدی و محمد آزادی از مهلکه گریختند و هرگز دستگیر نشدند. فریدون بویراحمدی عضو نهضت مقاومت ملی شاپور بختیار بود که توسط وزارت اطلاعات نظام جمهوری اسلامی ایران به خدمت گرفته شده بود. علی وکیلیراد نفر سوم این ترور، پس از چند روز در کشور سوئیس بههمراه زینالعابدین سرحدی توسط پلیس سوئیس دستگیر و به کشور فرانسه استرداد شدند. | دو نفر از عاملان این ترور، یعنی فریدون بویر احمدی و محمد آزادی از مهلکه گریختند و هرگز دستگیر نشدند. فریدون بویراحمدی عضو نهضت مقاومت ملی شاپور بختیار بود که توسط وزارت اطلاعات نظام جمهوری اسلامی ایران به خدمت گرفته شده بود. علی وکیلیراد نفر سوم این ترور، پس از چند روز در کشور سوئیس بههمراه زینالعابدین سرحدی توسط پلیس سوئیس دستگیر و به کشور فرانسه استرداد شدند. | ||
ویرایش