۹٬۸۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←سرودن شعر در کوره آجرپزی: اصلاح نویسههای عربی) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=حمید مصدق|تصویر=حمید مصدق.jpg|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=|ملیت=ایرانی|تاریخ تولد=۱۰ بهمن ۱۳۱۸|محل تولد=شهرضا - اصفهان|والدین=عبدالحسین مصدق و اشرف آغا محمدی|خواهر و برادران=احمد مصدق، فخرالملوک مصدق، ابوالقاسم مصدق، بدرالملوک مصدق|تاریخ مرگ=۷ آذر ۱۳۷۷ ({{سن|۱۹۴۰|۱|۳۰|۱۹۹۸|۱۱|۲۸}})|محل مرگ=بیمارستان (تهران)|علت مرگ=سکته قلبی|محل زندگی=|مختصات محل زندگی=|مدفن=قطعه هنرمندان بهشت زهرا (قطعه:۸۸ ردیف:۱۴۴ شماره:۸)|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=استاد دانشگاه، عضو کانون وکلا، سردبیر مجلهٔ کانون وکلا|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=|پیشه=شاعر، حقوقدان، استاد دانشگاه|سالهای نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتابها=|مقالهها=|نمایشنامهها=|فیلمنامهها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=لاله خشکنابی (در قيد حيات–۱۳۵۱) برادرزاده شاعر ایرانی شهریار|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=غزل و ترانه|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=|تأثیرگذاشته بر=|تأثیرپذیرفته از=|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}} | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=حمید مصدق|تصویر=حمید مصدق.jpg|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=|ملیت=ایرانی|تاریخ تولد=۱۰ بهمن ۱۳۱۸|محل تولد=شهرضا - اصفهان|والدین=عبدالحسین مصدق و اشرف آغا محمدی|خواهر و برادران=احمد مصدق، فخرالملوک مصدق، ابوالقاسم مصدق، بدرالملوک مصدق|تاریخ مرگ=۷ آذر ۱۳۷۷ ({{سن|۱۹۴۰|۱|۳۰|۱۹۹۸|۱۱|۲۸}})|محل مرگ=بیمارستان (تهران)|علت مرگ=سکته قلبی|محل زندگی=|مختصات محل زندگی=|مدفن=قطعه هنرمندان بهشت زهرا (قطعه:۸۸ ردیف:۱۴۴ شماره:۸)|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=استاد دانشگاه، عضو کانون وکلا، سردبیر مجلهٔ کانون وکلا|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=|پیشه=شاعر، حقوقدان، استاد دانشگاه|سالهای نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتابها=|مقالهها=|نمایشنامهها=|فیلمنامهها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=لاله خشکنابی (در قيد حيات–۱۳۵۱) برادرزاده شاعر ایرانی شهریار|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=غزل و ترانه|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=|تأثیرگذاشته بر=|تأثیرپذیرفته از=|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}} | ||
'''حمید | '''حمید مصدق،''' (زادهی ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهی ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران) شاعر، وکیل و حقوقدان ایرانی، یکی از شعرای معاصر ایرانی که مجموعه آثار و اشعار زیادی را در قالب شعر نو موزون (نیمایی) ارائه کرده است. مجموعه «آبی، سیاه، خاکستری» یکی از بهنامترین آثار اوست که میتوان گفت بیشترین تاثیر را بر روی مخاطبان اشعار او گذاشته است. بسیاری از اشعار مشهور در ادبیات معاصر ایران که بر سر زبانها افتاده است نوشتهی حمید مصدق است. اشعار وی بسیار ساده و مردمی است و مضامینی چون مبارزه، عشق و روابط انسانی را دربر میگیرد.<ref name=":1">[https://anthropology.ir/dossier/685.html حمید مصدق]</ref> | ||
== نوجوانی و جوانی == | == نوجوانی و جوانی == | ||
حمید مصدق فرزند حاج عبدالحسین مصدق در ۱۰ بهمن ماه سال ۱۳۱۸ در شهرضا از توابع اصفهان به دنیا آمد. بعدها به همراه خانوادهاش به اصفهان نقل مکان کردند. او دوران تحصیلات ابتدایی و متوسط را در اصفهان گذراند. | حمید مصدق فرزند حاج عبدالحسین مصدق در ۱۰ بهمن ماه سال ۱۳۱۸ در شهرضا از توابع اصفهان به دنیا آمد. بعدها به همراه خانوادهاش به اصفهان نقل مکان کردند. او دوران تحصیلات ابتدایی و متوسط را در اصفهان گذراند. | ||
محمد حقوقی، از دوستان کهن حمید مصدق درباره وی گفته است:<blockquote>«اصفهان به هر حال مرکزیت استان را داشت و یک خانواده اگر متوسط یا بالا بود در ده که | محمد حقوقی، از دوستان کهن حمید مصدق درباره وی گفته است:<blockquote>«اصفهان به هر حال مرکزیت استان را داشت و یک خانواده اگر متوسط یا بالا بود در ده که نمیماندند به شهر مرکزی میآمدند. پدرش اگر اشتباه نکنم کسبی داشته در حد تجارت. وضع مالیشان خوب بود و هیچ وقت نگرانی مالی به آن معنا نداشتند فقط یک گرفتاری داشتند و این بود که مصدق یک برادر داشت که تقریبا یک سال با هم تفاوت سنی داشتند. این برادر یک نقص عضوی داشت و از این رو روی مصدق خیلی اثر گذاشت، اگر چه هیچ وقت راجع به این قضیه صحبت نکرد. برادرش کر و لال بود … البته گاهی هم به خانهاش میآمد. اینها (در بچگی) هر دوتاشان مرض آبله میگیرند. او گرفتار میشود و روی قوای ذهنیاش اثر میگذارد و مصدق این وسط سالم میماند همیشه میگفت: اگر من جای او بودم چه میشد؟»<ref name=":0">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/270821/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82 زندگینامه حمید مصدق]</ref></blockquote> | ||
محمد حقوقی درباره فعالیتهای دوران دبیرستانی حمید مصدق میگوید:<blockquote>«من در سال ۱۳۳۱ به دبیرستان ادب رفتم و مصدق هم از سال ۱۳۳۴ به همان دبیرستان آمد و در هر حال من تا ۱۳۳۶ فارغالتحصیل شدم و عقب افتادم و مصدق هم در سال ۱۳۳۸ فارغالتحصیل شد. در آن دبیرستان ما چند تا چهرهی شاخص داشتیم که الان همه از مشاهیرند. بهرام صادقی بود، منوچهر بدیعی بود، هوشنگ گلشیری بود. این مدرسه انجمنهای مختلفی داشت، انجمن کتاب داشت، انجمن نمایش و انجمن ادبی، و | محمد حقوقی درباره فعالیتهای دوران دبیرستانی حمید مصدق میگوید:<blockquote>«من در سال ۱۳۳۱ به دبیرستان ادب رفتم و مصدق هم از سال ۱۳۳۴ به همان دبیرستان آمد و در هر حال من تا ۱۳۳۶ فارغالتحصیل شدم و عقب افتادم و مصدق هم در سال ۱۳۳۸ فارغالتحصیل شد. در آن دبیرستان ما چند تا چهرهی شاخص داشتیم که الان همه از مشاهیرند. بهرام صادقی بود، منوچهر بدیعی بود، هوشنگ گلشیری بود. این مدرسه انجمنهای مختلفی داشت، انجمن کتاب داشت، انجمن نمایش و انجمن ادبی، و رئیس انجمن ادبی من بودم. رئیس کتابخانه هم همین مصدق بود و ما هفت تا هشت تا با هم ارتباط نزدیک داشتیم.»</blockquote>پس از پایان دورهی دبیرستان، مصدق در سال ۱۳۳۸ در رشته بازرگانی در تهران پذیرفته شد و پس از آن نیز در رشته حقوق ادامه تحصیل داد. وقتی از اصفهان برای تحصیل به تهران نقل مکان کرد، یک خانه دانشجویی در امیرآباد جنوبی داشت و آنجا زندگی کرد.<ref name=":0" /> | ||
== تحصیلات و شغل == | == تحصیلات و شغل == | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
== ویژگی اشعار حمید مصدق == | == ویژگی اشعار حمید مصدق == | ||
شعر مصدق،علاوه بر جنبه عاشقانه، | شعر مصدق،علاوه بر جنبه عاشقانه، جهتگیری سیاسی نیز دارد، هر چند كه گویا به طور مستقیم هرگز فعالیت سیاسی آشكاری نداشته است... | ||
جنبه رمانتیك شعر او،در كنار مفاهیم سیاسی،شعر وی را در میان جوانان گسترش داده بوده است.<ref name=":0" /> | جنبه رمانتیك شعر او،در كنار مفاهیم سیاسی،شعر وی را در میان جوانان گسترش داده بوده است.<ref name=":0" /> | ||
نخستين اثر وي منظومهي بلند “درفش | نخستين اثر وي منظومهي بلند “درفش كاويانی“ در سال ١٣٤٠ منتشر و در همان سال توقيف شد؛... | ||
ویژگی قابل توجه دیگر در آثار مصدق، دوگانگی موجود در مفهوم و تعابیر آن میباشد که در قالب شعر عاشقانه، به واگویی جدیترین حرفها و دغدغههای اجتماعی پرداخته است. نمونهی بارزی از این دوگانگی در منظومهی «آبی، خاکستری، سیاه» بروز یافته است. | ویژگی قابل توجه دیگر در آثار مصدق، دوگانگی موجود در مفهوم و تعابیر آن میباشد که در قالب شعر عاشقانه، به واگویی جدیترین حرفها و دغدغههای اجتماعی پرداخته است. نمونهی بارزی از این دوگانگی در منظومهی «آبی، خاکستری، سیاه» بروز یافته است. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
وی در مورد بند پایانی این منظومه گفته است:<blockquote>«زمانی که منظومهی "آبی، خاکستری، سیاه" رو به اتمام بود، یک باره به این فکر افتادم که نکند دوستان و یاران دانشکده و دوران مبارزات سیاسی، کار مرا تمام شده بدانند و تصور کنند حمید مصدق، عشق را یکسره برعقاید و مسائل سیاسی و اجتماعی ترجیح داده است؛ این بود که آخر منظومه این چنین سرودم:</blockquote><blockquote>تو مپندار که خاموشی من،</blockquote><blockquote>هست برهان فراموشی من،</blockquote><blockquote>من اگر برخیزم</blockquote><blockquote>تو اگر برخیزی</blockquote><blockquote>همه بر میخیزند ...»</blockquote>مهین خدیوی - شاعر -، مهمترین ویژگی شعر حمید مصدق را آسان ارتباط برقرار کردن آن با مردم دانست و گفت: شعر حمید مصدق، آنچنان ساده است که بخش وسیعی از مردم، به راحتی با آن ارتباط برقرار میکنند. در زمان انقلاب، شعر سادهای از حمید مصدق که یک عاشقانه بلند بود - من اگر بنشینم / تو اگر بنشینی ... - به یک شعر سیاسی تبدیل شده، شعار اصلی دانشجوها در آن زمان بود. | وی در مورد بند پایانی این منظومه گفته است:<blockquote>«زمانی که منظومهی "آبی، خاکستری، سیاه" رو به اتمام بود، یک باره به این فکر افتادم که نکند دوستان و یاران دانشکده و دوران مبارزات سیاسی، کار مرا تمام شده بدانند و تصور کنند حمید مصدق، عشق را یکسره برعقاید و مسائل سیاسی و اجتماعی ترجیح داده است؛ این بود که آخر منظومه این چنین سرودم:</blockquote><blockquote>تو مپندار که خاموشی من،</blockquote><blockquote>هست برهان فراموشی من،</blockquote><blockquote>من اگر برخیزم</blockquote><blockquote>تو اگر برخیزی</blockquote><blockquote>همه بر میخیزند ...»</blockquote>مهین خدیوی - شاعر -، مهمترین ویژگی شعر حمید مصدق را آسان ارتباط برقرار کردن آن با مردم دانست و گفت: شعر حمید مصدق، آنچنان ساده است که بخش وسیعی از مردم، به راحتی با آن ارتباط برقرار میکنند. در زمان انقلاب، شعر سادهای از حمید مصدق که یک عاشقانه بلند بود - من اگر بنشینم / تو اگر بنشینی ... - به یک شعر سیاسی تبدیل شده، شعار اصلی دانشجوها در آن زمان بود. | ||
== سرودن شعر در | == سرودن شعر در کوره آجرپزی == | ||
مصدق در | مصدق در گفتاری دیگر، آنجا که به چگونگی سرایش منظومهی جاودانهی “درفش کاویانی“ اشاره میکند، این مطلب را روشنتر بیان کرده است. | ||
وی انگیزه خلق این اثر هنرمندانه را اینگونه تعریف میکند: «در سال ٣٩ من جوان دانشجویی بودم که در دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران درس میخواندم. در آن دوران، بسیاری از دانشجویان پنهان و آشکار مبارزاتی را علیه رژیم انجام میدادند و این خوشایند مسؤولان دانشگاه نبود. | |||
یک روز یکی از استادان در کلاس درس با اشاره به نارضایتیهای دانشجویان گفت: برخی از دانشجویان شکایت میکنند که در جامعه برای بیکاران جوان کار پیدا نمیشود. این فقط یک بهانه است، از شما دانشجویان برای هر یک که داوطلب هستید، حاضرم فورا کار پیدا کنم. اما فکر نمیکنم شما اهل کار و تلاش باشید. حالا چه کسی میخواهد کار کند؟ فورا از جا برخاستم و گفتم: من استاد، من حاضرم کار کنم. | |||
من در | من در حقیقت نیازی به کار کردن نداشتم؛ اما برای این که حرف دوستان دانشجویم را به کرسی بنشانم، داوطلب کار شدم، استاد فکری کرد و گفت: فردا صبح به دیدنم بیا تا تو را سرکار بفرستم. | ||
روز بعد به | روز بعد به دیدنش رفتم؛ استاد، نشانی یکی از کورههای آجرپزی را که در جنوب شهر تهران بود به من داد و گفت: با صاحب کوره صحبت کردهام، قرار شده است از فردا در آن جا مشغول کار بشوی. | ||
صبح با | صبح با عزمی جزم لباس کار پوشیدم و روانه شدم؛ در آجرپزی مرا مامور کردند کاری طاقتفرسا انجام دهمم. در اوج گرمای تابستان، مدت هشت ساعت کنار جهنم کوره میایستادم و حرارت آن را زیر نظر میگرفتم. | ||
هنگام شب در جمع | هنگام شب در جمع کارگران مینشستم و با درد و رنج زندگی آنان آشنا میشدم. دیدن زندگی فلاکت بار این گروه ستمدیده که حاصل دسترنجشان به جیب عدهای سرمایهدار میرفت، دلم را سخت به درد میآورد. بعضی شبها تا سحر مینشستم و به حال و روز این دردمندان فکر میکردم؛ در همین شبها بود که نطفهی منظومهی “درفش کاویانی” در ذهنم بسته شد، شروع به سرودن کردم، هر شب قسمتی از منظومه را مینوشتم و شب بعد در جمع کارگران میخواندم. میخواستم شعرم را برای آنان قابل درک باشد. | ||
میبایست شعر من برای آنان “تصویرگر” و “احساسبرانگیز” باشد؛ در غیر این صورت، خود، راضی نمیشدم. | |||
به طور | به طور کلی شعر جز این نیست، اگر شاعر نتواند در قالب واژهها به مخاطبانش تصویر و احساسش را منتقل کند، سرودهاش شعر نیست. | ||
هر قسمت از شعرم را | هر قسمت از شعرم را که برایشان میخواندم، نظرهایشان را میپرسیدم و به خلوتم که برمیگشتم، در سرودههایم تجدید نظر میکردم، سرانجام شعرم به پایان آمد و آنچه را که به نام منظومهی درفش کاویانی میخوانید حاصل آن روزها و شبهای همنشینی با دردمندان کورههای آجرپزی است».<ref name=":2" /> | ||
== درگذشت == | == درگذشت == |
ویرایش