۹٬۹۴۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
'''-حیدر صادقی تیرآبادی-''' | '''-حیدر صادقی تیرآبادی-''' | ||
حيدر در تابستان سال ۶۰ در حالي كه ۱۷ – ۱۸ سال بيشتر نداشت دستگير شد. پس از تحمل دوران بازجويی و انواع فشارها و شكنجهها در اوين به ۱۵ سال زندان محكوم و سپس به زندان قزلحصار منتقل شد. حاج داوود رحمانی، رييس جلاد زندان قزلحصار بسيار تلاش كرد كه او را به سازش و تسليم وادار نمايد. اما به رغم اين كه سن كمی داشت با اراده و استقامتی سترگ به شيوههای حاج داوود میخنديد.<ref>نشریه مجاهد شماره ۵۴۷ تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۰</ref> | |||
حيدر در تابستان سال ۶۰ در حالي كه ۱۷ – ۱۸ سال بيشتر نداشت دستگير شد. پس از تحمل دوران بازجويی و انواع فشارها و شكنجهها در اوين به ۱۵ سال زندان محكوم و سپس به زندان قزلحصار منتقل شد. حاج داوود رحمانی، رييس جلاد زندان قزلحصار بسيار تلاش كرد كه او را به سازش و تسليم وادار نمايد. اما به رغم اين كه سن كمی داشت با اراده و استقامتی سترگ به شيوههای حاج داوود میخنديد. | |||
'''-زهرا بیژن یار''' | '''-زهرا بیژن یار''' | ||
خط ۲۹: | خط ۲۷: | ||
-'''مسعود ناصری رازلیفی:''' | -'''مسعود ناصری رازلیفی:''' | ||
شاهد: اصغر مهدی | شاهد: اصغر مهدی زاده - همبندی وهم زندانی. | ||
شهید مسعود ناصری اواسط ۶۱ از زندان قزلحصار به زندان گوهردشت منتقل شد. حاج داوود به آنها گفته بود شما را به جایی میفرستیم تا مقاومتتان را بشكنم وسرانجام خودتان درخواست مصاحبه كنید. اما مسعود حدود ۲ سال ونیم در سلولهای انفرادیهای گوهردشت بود. عشق به ” مسعود” ” شهدا” در او موج میزد. همیشه در جهت وحدت ویگانگی هواداران كوشا بود. ... | |||
سال | |||
-'''حسین(محمدحسین) نامدار ملایری''' | -'''حسین(محمدحسین) نامدار ملایری''' | ||
خط ۴۵: | خط ۳۷: | ||
'''-فرزین نصرتی''' | '''-فرزین نصرتی''' | ||
پزشك متخصص ارتوپد | پزشك متخصص ارتوپد ۲۷ ساله كه تنها به دلیل هواداری از مجاهدین به ۱۵ سال زندان محكوم شده بود و فقط با پرسیدن نامش توسط هیات مرگ به اعدام محكوم شد | ||
شاهد-نامعلوم- نخستینباری كه او را دیدم زمانی بود كه او را از بند 4 به زیر هشت واحد یك قزلحصار آورده بودند، در حالیكه سروصورتش دراثر مشت و لگد پاسداران وحشی و حاج داود رحمانی متورم شده بود. بسختی میشد چشمانش را كه در اثر ضربات متورم شده بود دید | شاهد-نامعلوم- نخستینباری كه او را دیدم زمانی بود كه او را از بند 4 به زیر هشت واحد یك قزلحصار آورده بودند، در حالیكه سروصورتش دراثر مشت و لگد پاسداران وحشی و حاج داود رحمانی متورم شده بود. بسختی میشد چشمانش را كه در اثر ضربات متورم شده بود دید | ||
دكتر فرزین رو همة بچه ها میشناسن، اون دفعه بخاطر اینكه تو سلول به مریضها خیلی رسیدگی میكرد، حسابی لت وپارش كردن. وقتی دوباره برگشت تو بند، براش گزارش كردن كه خودش از درد داره میمیره ولی دست از معالجه و رسیدگی به بقیه برنمیداره. این دفعه ۱۵-۱۰ روز بود كه برده بودنش كه دیشب سوری آوردش تو بند.... چون بچه ها رو خیلی دوست داره، حاج داود از او خیلی بدش میاد<ref>محمود رویایی کتاب آفتابکاران</ref> | |||
فرزین در اولین | فرزین در اولین هفتههای پس از ۳۰خرداد ۶۰ دستگیر شد. در زندان به خاطر روحیهٌ شاد و سرزنده و شادابی که داشت، پیوسته مورد اذیت و آزار مسئولان بند قرار میگرفت. جلاد جنایتکار حاج داوود رحمانی برایش جیرهٌ روزانهٌ کابل تعیین کرده بود تا در یک دوران طولانی شکنجه و آزار او را در هم بشکند. اما فرزین هر روز استوارتر و بیش از گذشته پر صلابت می شد و محبوبیتش دربین بچه ها اوج می گرفت. تا این که جلاد به زبان آمد و چند بار حتی در حضور چند زندانی دیگر به او گفته بود: «حواست باشد، که مسعود رجوی بند شده ای». | ||
شاهد-نامشخص | شاهد-نامشخص | ||
وی همچنین قهرمان كشتی 90 كیلوگرم | وی همچنین قهرمان كشتی 90 كیلوگرم دانشگاههای كشور بود. در زندان قزلحصار هر وقت حاج داوود رحمانی وارد بند 6 (بند مجرد برای زندانیان مقاوم) می شد وی را صدا می زد ومی گفت دكتر مزدور آیا حاضر به كار هستی .. و او جواب رد می داد و او با كتك او را به سلول می فرستاد. | ||
شاهد-محسن ترکمن | شاهد-محسن ترکمن | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۳۳: | ||
'''-حسین میرزایی''' | '''-حسین میرزایی''' | ||
شاهد- | شاهد- خسرو امیری | ||
این خاطره ”شیرقفس ” كه یادی ا زآن شهیدحماسه سازی كه پوزه دژخیمان را درسیاهچال های رژیم پلید بخاك مالید را تقدیم آنها وخلق قهرمانی كه سازمان ما برایشان شان می باشد می كنم : | این خاطره ”شیرقفس ” كه یادی ا زآن شهیدحماسه سازی كه پوزه دژخیمان را درسیاهچال های رژیم پلید بخاك مالید را تقدیم آنها وخلق قهرمانی كه سازمان ما برایشان شان می باشد می كنم : | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۴۳: | ||
'''-رضامحمدی بهمن آبادی''' | '''-رضامحمدی بهمن آبادی''' | ||
شاهد-اصغر مهدی زاده | شاهد-اصغر مهدی زاده | ||
در سال 1362 در بند 3 گوهردشت با یكدیگر هم بند بودیم, رضا را كه از زندان قزلحصار به گوهردشت آورده بودند توسط داوود رحمانی, رییس زندان قزلحصار خیلی شكنجه شده بود. | در سال 1362 در بند 3 گوهردشت با یكدیگر هم بند بودیم, رضا را كه از زندان قزلحصار به گوهردشت آورده بودند توسط داوود رحمانی, رییس زندان قزلحصار خیلی شكنجه شده بود. |
ویرایش