۲٬۳۷۳
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «'''سیاوش کسرایی''' ، (زادهی ۵ اسفندماه ۱۳۰۵، هشتبهشت اصفهان - درگذشته ۱۹ بهم...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سیاوش کسرایی''' ، (زادهی ۵ اسفندماه ۱۳۰۵، هشتبهشت اصفهان - درگذشته ۱۹ بهمنماه ۱۳۷۴، وین) شاعر، نقاش و عضو کانون نویسندگان ایران و همچنین از فعالان سیاسی چپگرای تاریخ معاصر ایران بود. سیاوش کسرایی یکی از برجستهترین و | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام =سیاوش کسرایی | |||
| تصویر =سیاوجعبه.JPG | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت =شعر و ادبیات و فعال سیاسی | |||
| ملیت =ایرانی | |||
| تاریخ تولد =۵ اسفند ۱۳۰۵ | |||
| محل تولد =اصفهان | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ =۱۹ بهمن ۱۳۷۴ | |||
| محل مرگ =وین | |||
| علت مرگ =بیماری ذاتالریه و جراحی قلب | |||
| محل زندگی =تهران، کابل، مسکو، وین | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن =وین | |||
|مذهب = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری =شعر نو | |||
|کتابها =مجموعه اشعار: آوا، آرش کمانگیر، از خون سیاوش، مهره سرخ و… | |||
|مقالهها =در هوای مرغ آمین | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
'''سیاوش کسرایی'''، (زادهی ۵ اسفندماه ۱۳۰۵، هشتبهشت اصفهان - درگذشته ۱۹ بهمنماه ۱۳۷۴، وین) شاعر، نقاش و عضو کانون نویسندگان ایران و همچنین از فعالان سیاسی چپگرای تاریخ معاصر ایران بود. سیاوش کسرایی یکی از برجستهترین و تأثیر گذارترین شعرای معاصر ایران است. او دانشآموخته دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و از بنیانگذاران انجمن ادبی شمع سوخته بود. سیاوش کسرائی، سَراینده منظومهی معروف ''آرش کمانگیر''، نخستین منظومه حماسی [[نیما یوشیج|نیما]]<nowiki/>یی است. وی یکی از شاگردان [[نیما یوشیج]] بود که به سبک شعر او تا آخر وفادار ماند. سیاوش کسرایی در فاصلهی بین [[کودتای ۲۸ مرداد|کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]، تا [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] ممنوعالقلم و ممنوع الفعالیت بود. وی بیشتر از همه با شخصیتهایی نظیر: [[نیما یوشیج]]، هوشنگ ابتهاج، محمود اعتمادزاده (م.ا. به آذین)، احمدرضا احمدی، [[فروغ فرخزاد]]، [[فریدون مشیری]]، نادر نادرپور، ایرج افشار، مرتضی کیوان، ابراهیم یونسی و شاهرخ مسکوب ارتباط داشت. سیاوش کسرایی در سال ۱۳۵۸، بههمراه محمود اعتمادزاده مشهور به م. الف. بهآذین، هوشنگ ابتهاج، فریدون تنکابنی و محمدتقی برومند، و تمامی عناصر [[حزب توده ایران|حزب توده]] از کانون نویسندگان اخراج شدند. سیاوش کسرایی در سال ۱۳۶۲، پس از انحلال حزب توده، به همراه خانوادهاش از ایران خارج شد. او نخست در شهر کابل افغانستان و سپس در مسکو ساکن شد؛ و پس از فروپاشی بلوک شرق، به وین پایتخت اتریش مهاجرت کرد. از سیاوش کسرایی ۱۸ مجموعه شعر به جا مانده است. از آثار وی میتوان به مجموعه آوا، آرش کمانگیر، خون سیاوش، مهره سرخ، اشاره کرد. مجموعهی شعر آرش کمانگیر، حماسیترین و مشهورترین اثر سیاوش کسرایی است. سرانجام سیاوش کسرایی در ۱۹ بهمنماه سال ۱۳۷۴، در سن ۶۹ سالگی در شهر وین پایتخت اتریش درگذشت؛ و در آرامستان مرکزی شهر وین در بخش هنرمندان به خاک سپرده شد. | |||
== کودکی و تحصیلات == | |||
سیاوش کسرایی درهمان کودکی همراه با خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد؛ و در دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران مشغول تحصیل شد. وی علاوه بر سرودن شعر و فعالیتهای ادبی، عمری را به فعالیتهای سیاسی در [[حزب توده ایران]] گذراند. سیاوش کسرایی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسهی ادب، و دوران دبیرستان را نخست در مدرسهی نظام و سپس در مدرسهی دارالفنون تهران گذراند.<ref name=":0">[http://azadamirkhizi.blogfa.com/post/766 بیوگرافی سیاوش کسرایی]</ref> | |||
سیاوش کسرایی | سیاوش کسرایی خودش میگوید: | ||
[[پرونده:سیاو15.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|جوانی سیاوش کسرایی]] | |||
<blockquote>«نام من حسینسیاوش کسرایی است، در تهران زاییده شدم؛ ولی در خراسان بزرگ شدم تا ۱۸ سالگی. ۱۴ ساله بودم که در منزل نقاشی می کردم، هرچیزی را که می شد کشید، می کشیدم. بعد از ۱۸ سالگی به کرمانشاه رفتم و در آنجا اتفاق مهم زندگیام رخ داد؛ یک خانم به نام خانم ترنر که با گروه آمریکاییها آمده بود کلاسی در کرمانشاه ایجاد کرد و من دو سال در کلاس این خانم، مبانی طراحی و هنرهای تجسمی را گذراندم.»<ref name=":1">[https://www.cloob.com/c/kasraee/157193/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B4_%DA%A9%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1_%D9%86%D9%88_%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 بیوگرافی سیاوش کسرایی، شاعر نو پرداز ایرانی - سایت کلوب]</ref> </blockquote>وی پس از پایان دوران متوسطه در رشتهی حقوق و علوم سایسی وارد دانشکده حقوق در دانشگاه تهران شد؛ و لیسانس خود را از همان دانشگاه اخذ کرد. وی پس از اتمام تحصیل به خدمت سربازی رفت. در همین دوران بود که بیشتر با آثار [[نیما یوشیج]] آشنا شد؛ و سپس به آشنایی این دو منجر شد. او سرودن شعر را از سنین جوانی آغاز کرد.<ref name=":2">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/835601/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D9%84%D8%A8-%DA%86%D9%BE سیاوش کسرایی؛ گردش به راست از قلب چپ - سایت برترینها]</ref> | |||
== خانواده سیاوش کسرایی == | |||
[[پرونده:سیامهری.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|سیاوش کسرایی و همسرش مهری]] | |||
همسر سیاوش کسرایی به نام مهری نوذری، خیاط و طراح معروفی در شهر تهران بود. سیاوش کسرایی دارای سه فرزند است. یکی از فرزندان او مانلی نام دارد که اکنون در روسیه زندگی میکند؛ و در حال حاضر در این کشور مدیر یک آکادمی ورزشی است. دختر سیاوش کسرایی به نام اشرف، به روانشناسی اشتغال دارد که در حال حاضر ساکن شهر مونترال کانادا است. بیبی کسرایی، دختر بزرگ سیاوش کسرایی نیز اکنون در شهر ''سن دیگو ''واقع در کالیفرنیا زندگی میکند. وی سعی دارد با مدیریت وبسایت و صفحهی فیس بوک سیاوش کسرایی، به نشر آثار پدرش کمک کند؛ و با اشتیاق پاسخگوی علاقهمندان و دوستداران وی از سراسر دنیا است. خانم بیبی کسرایی همچنین در سالهای اخیر با تلاش فراوان موفق به اجرای صحنهای از منظومه ''مهره سرخ''، در آمریکا شد.<ref name=":0" /> | |||
سیاوش کسرایی | == سیاوش کسرایی پیش از انقلاب ضدسلطنتی == | ||
[[پرونده:سیاو16.JPG|بندانگشتی|210x210پیکسل]] | |||
به نقل از بیبی خانم دختر ارشد سیاوش کسرایی، سیاوش در فاصلهی بین [[کودتای ۲۸ مرداد|کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]، تا [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] ممنوعالقلم و ممنوع الفعالیت بود؛ یعنی از روزی که شعر ''یونانی''، در روزنامهی کیهان انتشار یافت، مشکلات سیاوش کسرایی آغاز شد. او در انتهای این شعر گفته بود: "وطنم قلب من است… قلب من زندانی است " و همین شعر باعث ممنوع القلم و ممنوعالخروج شدن او تا زمان [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب سال ۱۳۵۷]] شد. سیاوش کسرایی مدتی رئیس دفتر مدیرعامل بانک ساختمانی شد که بعدها به وزارت آبادانی و مسکن تغییر نام یافت؛ و سپس کارمند عالیرتبه و متولی یک شغل اداری در این وزارتخانه بود. وی همچنین دو سال با گروه صنعتی بهشهر همکاری داشت.<ref name=":0" /> | |||
سیاوش کسرایی | سیاوش کسرایی پس از کودتای ۲۸ مردادماه که ممنوعالقلم شده بود، شعرهای خود را با نامهای مستعار کولی، شبان بزرگ امید، فرهاد رهاورد و رشید خلقی به چاپ میرساند.<ref name=":1" /> | ||
سیاوش کسرایی بیشتر از همه با شخصیتهایی نظیر: [[نیما یوشیج]]، هوشنگ ابتهاج، محمود اعتمادزاده (م.ا. به آذین)، احمدرضا احمدی، [[فروغ فرخزاد]]، [[فریدون مشیری]]، نادر نادرپور، ایرج افشار، مرتضی کیوان، ابراهیم یونسی و شاهرخ مسکوب ارتباط داشت.<ref name=":2" /> | |||
== اخراج از کانون نویسندگان ایران == | |||
[[پرونده:سیاو2.JPG|بندانگشتی|251x251پیکسل|از راست به چپ: هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، نیما یوشیج، احمد شاملو و مرتضی کیوان.]] | |||
در سال ۱۳۵۸، هیئت دبیران کانون نویسندگان شامل: باقر پرهام، [[احمد شاملو]]، محسن یلفانی، [[غلامحسین ساعدی]] و اسماعیل خوئی بودند. این هیلت تصمیم به اخراج کل عناصر تودهای گرفت؛ که ۵ تن از معروفترین آنها عبارت بودند از: سیاوش کسرائی، محمود اعتمادزاده مشهوربه ''م. الف. بهآذین''، هوشنگ ابتهاج، فریدون تنکابنی و محمدتقی برومند. این تصمیم سرانجام به تأیید مجمع عمومی [[کانون نویسندگان ایران]] رسید؛ و این پنج تن با تمامی عناصر تودهای، از [[کانون نویسندگان ایران]] اخراج شدند.<ref name=":0" /> | |||
== پیوستن به حزب توده ایران == | |||
سیاوش کسرایی در جوانی به [[حزب توده ایران]] پیوست؛ و بسیاری از آثار او متأثر از دیدگاه ایدئولوژیک وی هستند؛ و شاید به همین خاطر است که کسرایی را از آرمانگراترین شعرای معاصر ایران میدانند.<ref name=":2" /> | |||
=== وضعیت در [[حزب توده ایران|حزب توده]] و مهاجرت === | |||
[[پرونده:سیاوبیبی.JPG|بندانگشتی|201x201پیکسل|سیاوش کسرایی و دختشرش بیبی در مسکو]] | |||
سیاوش کسرایی پس از انقلاب ضد سلطنتی نیز در [[حزب توده ایران|حزب توده]] فعالیت میکرد؛ و اشعارش در نشریات این حزب منتشر میشد؛ آنها با تبلیغات رسمی حکومت همسو بودند و انتظار برخورد با خودشان را نداشتند. وقتی در اوایل دهه ۱۳۶۰، حکومت سراغ [[حزب توده ایران|حزب توده]] رفت، سیاوش کسرایی نمیدانست که چهکار کند. اگر اعلام برائت و جدایی از حزب توده میکرد، باید مانند [[نورالدین کیانوری]] دبیر کل [[حزب توده ایران|حزب توده]] و [[احسان طبری]] که تئوریسین این حزب بود، تن به اعتراف تلویزیونی میداد که در این صورت به اعتبار ادبی و سیاسی او آسیب میرسید. اگر هم کاری نمیکرد، با آن همه پیشینه و فعالیت برای برانداختن حکومت سلطنتی و حمایت از جمهوری اسلامی در سال های نخست چه می کرد؟ به همین دلیل بود که سیاوش کسرایی در سال ۱۳۶۲، چاره ای جز هجرت از ایران ندید.<ref name=":3">[https://persianv.com/maharat/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A2%D8%B1%D8%B4.html زندگینامه سیاوش کسرایی؛ سراینده آرش کمانگیر - سایت پرشین وی]</ref> | |||
سیاوش کسرایی | سیاوش کسرایی در سال ۱۳۶۲، پس از انحلال [[حزب توده ایران|حزب توده]]، به همراه خانوادهاش از ایران خارج شد. او نخست در شهر کابل افغانستان و سپس در مسکو ساکن شد؛ و پس از فروپاشی بلوک شرق، به وین پایتخت اتریش مهاجرت کرد. | ||
[[پرونده:سیاو19.JPG|بندانگشتی|226x226پیکسل|سیاوش کسرایی و فرزندش مانلی، به همراه محمدرضا شجریان در مسکو]] | |||
سیاوش کسرایی در طول اقامتش در افغانستان، در رادیو زحمتکشان که از شهر کابل پخش میشد، مشغول به کار شد.<ref name=":0" /> | |||
وی در کابل، با افراد زیادی دوست شد که یکی از آنها شیرین فامیلی است. او دربارهی سیاوش کسرایی میگوید: <blockquote>«زمانی سیاوش را بیشتر شناختم که او به اتفاق همسرش مهری، قبل از مهاجرت به مسکو، به مدت دو ماه در منزل من در کابل زندگی کردند. البته این باعث افتخار من بود که از بین آن همه دوست و رفیق مرا انتخاب کرده بودند. من در آن برهه سیاوش را خیلی تنها و مهجور میدیدم. سیاوش تودهای بود، خلقی بود، همیشه با مردم و در بین مردم بود. با این وجود که دوستان عزیزی از مردم افغانستان و ایرانیها همیشه به دیدار او میآمدند، اما به شدت احساس تنهایی میکرد. به همین خاطر برای مهاجرت به مسکو لحظه شماری میکرد. فکر میکرد در مسکو ارتباطش با مردم بیشتر میشود. البته فرزندانشان نیز پیشتر به مسکو رفته بودند و سیاوش دلتنگ آنها هم بود. اما نکتهای که سیاوش را بیش از همه رنج میداد دوری از وطن بود. سیاوش عاشق وطنش بود و روزی نبود که حرفی از بازگشت به ایران نزند.»<ref name=":4">[https://iranwire.com/fa/authors/477 به مناسبت ۹۰ سالگی سیاوش کسرایی - سایت ایران وایر]</ref> </blockquote>سیاوش کسرایی از آخرین نسل مهاجران ایرانی به اتحاد جماهیر شوروی بود. او از زندگی در این کشور رنج میبرد و تجربه و رنج روحی خود را در سرودهی ''دلم هوای آفتاب میکند''، وصف کرده است.<ref name=":0" /> | |||
سیاوش کسرایی پس از | == درگذشت سیاوش کسرایی == | ||
سیاوش کسرایی در ۱۹ بهمنماه سال ۱۳۷۴ در سن ۶۹ سالگی، که به بیماری ذاتالریه مبتلا بود، پس از عمل جراحی قلب در شهر وین، پایتخت اتریش درگذشت. پیکر او در آرامستان مرکزی شهر وین در بخش هنرمندان به خاک سپرده شد.<ref name=":5">[http://persian-man.ir/senior/poets/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C/ زندگینامه سیاوش کسرایی - سایت مردان پارس]</ref> | |||
سیاوش کسرایی به خاطر رابطهی نزدیکی که با شاعر مشهور، هوشنگ ابتهاج متخلص به ''سایه'' داشت، وصیت کرد که پس از مرگش وی متولی و مسئول آثار او باشد.<ref name=":2" /> | |||
سیاوش کسرایی به خاطر رابطهی نزدیکی که با شاعر مشهور، هوشنگ ابتهاج متخلص به ''سایه'' داشت، وصیت کرد که پس از مرگش وی متولی و مسئول آثار او باشد. | |||
== آثار سیاوش کسرایی == | |||
[[پرونده:سیاو6.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|مجموعه شعر خون سیاوش]] | |||
فهرست آثار سیاوش کسرایی با ذکر شهر و سال انتشار به شرح زیر است: | فهرست آثار سیاوش کسرایی با ذکر شهر و سال انتشار به شرح زیر است: | ||
* آوا (۱۳۳۶- تهران) | |||
* آرش کمانگیر؛ با مقدمه م.ا. به آذین (۱۳۳۸- تهران) | |||
* خون سیاوش، به همراه آرش کمانگیر؛ با مقدمه هوشنگ ابتهاج (۱۳۴۱- تهران) | |||
* سنگ و شبنم؛ دوبیتی و رباعی و ترانه (۱۳۴۵– تهران) | |||
* با دماوند خاموش (۱۳۴۵– تهران) | |||
* خانگی (۱۳۴۶- تهران) | |||
* به سرخی آتش، به طعم دود؛ با امضای شبان بزرگ امید (۱۳۵۵- سوئد) | |||
* از قرق تا خروسخوان (۱۳۵۷- تهران) | |||
* آمریکا! آمریکا! (۱۳۵۸- تهران) | |||
* چهلکلید؛ منتخب اشعار (۱۳۶۰- تهران) | |||
* تراشههای تبر؛ با انتخاب و مقدمه عبدالله سپندگر (۱۳۶۲- کابل) | |||
* پیوند (۱۳۶۳- کابل) | |||
* هدیه برای خاک (۱۳۶۳ – لندن) | |||
* ستارگان سپیده دم (۱۳۶۸ – لندن) | |||
* مهره سرخ (۱۳۷۴ – وین) | |||
* از خون سیاوش؛ منتخب سیزده دفتر شعر (۱۳۷۸ – تهران) | |||
* هوای آفتاب؛ آخرین سرودها (۱۳۸۱- تهران) | |||
* در هوای مرغ آمین؛ نقدها و مقالهها و داستانها (۱۳۸۱- تهران)<ref>[http://mashaahir.blogfa.com/post/61/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D سیاوش کسرایی - سایت مشاهیر ایران]</ref> | |||
=== گذری در آثار سیاوش کسرایی === | |||
[[پرونده:سیاو1.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|جوانی سیاوش کسرایی]] | |||
گذری در آثار سیاوش کسرایی | |||
''مجمعوعه آوا'' تا ''هوای آفتاب،'' مجموعه اشعار سیاوش کسرایی است که شرحی بر چند مجموعه آن در اینجا آورده شده است. | ''مجمعوعه آوا'' تا ''هوای آفتاب،'' مجموعه اشعار سیاوش کسرایی است که شرحی بر چند مجموعه آن در اینجا آورده شده است. | ||
==== نخستین اثر؛ آوا ==== | |||
نخستین اثر شعری سیاوش کسرایی با نام آوا در اسفندماه ۱۳۶۶، به چاپ رسید؛ که لطافت و ظرافت این شعر او را از سایر شعرها متمایز میسازد: | نخستین اثر شعری سیاوش کسرایی با نام آوا در اسفندماه ۱۳۶۶، به چاپ رسید؛ که لطافت و ظرافت این شعر او را از سایر شعرها متمایز میسازد: | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۳۲: | ||
سر به سر موج است و گرداب است یا غرقاب | سر به سر موج است و گرداب است یا غرقاب | ||
سکهی سیمین فروتر میرود در آب | سکهی سیمین فروتر میرود در آب<ref name=":1" /> | ||
==== منظومه آرش کمانگیر ==== | |||
[[پرونده:آرش کمان.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|منظومه آرش کمانگیر]] | |||
منظومهی آرش کمانگیر در میان آثار سیاوش کسرایی که در سال ۱۳۳۸، منتشر شد، به سبک حماسهسرایی است و از لحاظ اجتماعی درخشش چشمگیری داشته است. | منظومهی آرش کمانگیر در میان آثار سیاوش کسرایی که در سال ۱۳۳۸، منتشر شد، به سبک حماسهسرایی است و از لحاظ اجتماعی درخشش چشمگیری داشته است. | ||
منظومهی آرش کمانگیر در یک موقعیت تاریخی تلخ خلق شد. مقطعی که خسرو روزبه تازه اعدام شده بود؛ و مردم ایران دوران تلخی را پس از کودتای ۲۸ مردادماه | منظومهی آرش کمانگیر در یک موقعیت تاریخی تلخ خلق شد. مقطعی که [[خسرو روزبه]] تازه اعدام شده بود؛ و مردم ایران دوران تلخی را پس از [[کودتای ۲۸ مرداد|کودتای ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲]]، تجربه میکردند. سیاوش کسرایی پس از این کودتا مدت کوتاهی بازداشت و سپس آزاد شد.<ref name=":0" /> | ||
مجموعهی شعر آرش کمانگیر، حماسیترین و مشهورترین اثر سیاوش کسرایی است. این منظومه هرچند که نیمایی سروده شده، اما روح آن تماماً حماسی و الهامگرفته شده از شعر کهن پارسی است. شعر آرش کمانگیر به خاطر این که از تیغ سانسور در امان بماند، به صورت سمبل و تمثیل و داستانسرایی و حماسی سروده شده است. اشعار حماسی که بیان قهرمانیهای افتخارآمیز یک شخص یا یک گروهی است؛ متناسب با شرایط تاریخی خود با بیانی نو روایت میشود؛ و به همین خاطر اشعار حماسی معاصر هرگز کهنه نیست و دقیقاً متناسب با زمانهی خود تغییر یافته و دگرگون میشود. سیاوش کسرایی | مجموعهی شعر آرش کمانگیر، حماسیترین و مشهورترین اثر سیاوش کسرایی است. این منظومه هرچند که نیمایی سروده شده، اما روح آن تماماً حماسی و الهامگرفته شده از شعر کهن پارسی است. شعر آرش کمانگیر به خاطر این که از تیغ سانسور در امان بماند، به صورت سمبل و تمثیل و داستانسرایی و حماسی سروده شده است. اشعار حماسی که بیان قهرمانیهای افتخارآمیز یک شخص یا یک گروهی است؛ متناسب با شرایط تاریخی خود با بیانی نو روایت میشود؛ و به همین خاطر اشعار حماسی معاصر هرگز کهنه نیست و دقیقاً متناسب با زمانهی خود تغییر یافته و دگرگون میشود. سیاوش کسرایی این دگرگونی را تا جایی ارتقا داده است که این حماسه نه از زبان قهرمانان و پهلوانان، بلکه توسط تودههای مردم عادی روایت میشود. کسرایی مانند آثار دیگرش در مجموعه شعر آرش کمانگیر توجه زیادی به مردم زمانه خود و شرایط اجتماعی آن دوران داشته و به ارزشهای انسانی تأکید دارد؛ و در برابر یأس و سرخوردگی و که پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] بر جامعه حاکم شده بود، نور امید را در میان مردم میتاباند.<ref name=":2" /> | ||
شعر آرش کمانگیر چنان مشهور شد که به کتابهای درسی نیز راه یافت و هنوز بسیاری از ایرانیان بخشهایی از آن را حفظ هستند؛ و همچنین برخی از مصرعهای آن هم تبدیل به ضربالمثل شده است: | شعر آرش کمانگیر چنان مشهور شد که به کتابهای درسی نیز راه یافت و هنوز بسیاری از ایرانیان بخشهایی از آن را حفظ هستند؛ و همچنین برخی از مصرعهای آن هم تبدیل به ضربالمثل شده است: | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۵۲: | ||
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست | ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست | ||
سیاوش کسرایی پس از واقعهی ۱۷ شهریورماه | سیاوش کسرایی پس از [[تظاهرات ۱۷ شهریور|واقعهی ۱۷ شهریورماه ۱۳۵۷]]، سرودهی خاطرهانگیز ''ژاله خون شد''، را خلق کرد: | ||
ژاله بر سنگ افتاد چون | ژاله بر سنگ افتاد چون شد؟ | ||
ژاله خون شد | ژاله خون شد | ||
خون چه | خون چه شد؟ خون چه شد؟ | ||
خون جنون شد | خون جنون شد | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۶۴: | ||
ژاله خون کن، خون جنون کن | ژاله خون کن، خون جنون کن | ||
سلطنت زین جنون واژگون | سلطنت زین جنون واژگون کن… | ||
سیاوش کسرایی سپس سرود وحدت، معروف به والا پیامدار محمد، را سرود که توسط [[فرهاد مهراد]] خواننده شهیر ایرانی اجرا شد.<ref name=":3" /> | |||
==== آخرین اثر؛ منظومه مهره سرخ ==== | |||
[[پرونده:مهره اصلی.JPG|بندانگشتی|210x210پیکسل|مجموعه شعر مهره سرخ]] | |||
''منظومه مهره سرخ''، آخرین منظومهی سیاوش کسرایی است که در سال ۱۳۷۰، منتشر شد. در این منظومه تغییر در دیدگاه وی مشاهده میشود؛ و دیگر خبری از آن آرمانگرایی مطلق نیست؛ و آرمانگرایی به نوعی متعادل شده و بیشتر به پختگی رسیدهاست. این اثر الهام گرفته شده از تجربههای زندگی پُرفراز و نشیب شاعر است که به صورت تراژیک آن را سروده است. | |||
''' | منظومهی مهره سرخ در واقع آخرین ساعات زندگی سهراب پسر رستم بوده که شامل امیدهای برباد رفته، فداکاریها و جانهایی که نثار آرمانهای خود شدهاند، است. سیاوش کسرایی خود دربارهی این منظومه میگوید: <blockquote>'''«'''آرش و سهراب گردانندگان این دو منظومه اگر از یک خون بوده باشند، اما هر یک را وظیفهای دیگر است.'''»'''</blockquote>در زندگی قهرمان منظومهی مهره سرخ، ایدئولوژی و دیدگاهها همگام با تغییر جهان تغییر میکنند، ولی آرمانهای انسانی تا زندگی هست باقی میمانند. | ||
در زندگی قهرمان منظومهی مهره سرخ، ایدئولوژی و دیدگاهها همگام با تغییر جهان تغییر میکنند، ولی آرمانهای انسانی تا زندگی هست باقی میمانند. | |||
این منظومه به طور کلی روایت آخرین ساعات زندگی سهراب پسر رستم است. | این منظومه به طور کلی روایت آخرین ساعات زندگی سهراب پسر رستم است. | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۷۸: | ||
این ابیات نمونهای از منظومه مهره سرخ است: | این ابیات نمونهای از منظومه مهره سرخ است: | ||
بسیار قصهها | بسیار قصهها که به پایان رسید وباز | ||
غمگین کلاغ پیر ره آشیان نجُست | غمگین کلاغ پیر ره آشیان نجُست | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۸۹: | ||
در ابر میچکید | در ابر میچکید | ||
[[پرونده:سیاو6.JPG|بندانگشتی|200x200پیکسل|مجموعه شعر خون سیاوش]] | |||
سیمرغ ابرها | سیمرغ ابرها | ||
خط ۱۹۳: | خط ۲۰۴: | ||
در شعلههای تب | در شعلههای تب | ||
آوا اگر که بود تک شیهه بود | آوا اگر که بود تک شیهه بود.<ref name=":2" /> | ||
دختر سیاوش کسرایی میگوید: <blockquote>«خیلی سخت است که بگویم پدرم را در کدام شعر مییابم. دیگران پدرم را در شعر ''آرش کمانگیر'' پیدا میکنند؛ ولی من فکر میکنم در مهره سرخ و مخصوصاً در شعر «پس از من شاعری می آید». این درست خود کسرایی است. شاعری امیدوار به آینده و نسل جوان…»:</blockquote> | |||
[[پرونده:سیاو12.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]] | |||
پس از من شاعری آید | پس از من شاعری آید | ||
خط ۲۳۵: | خط ۲۴۴: | ||
زند بر نقش خونین ستم | زند بر نقش خونین ستم | ||
رنگ | رنگ فراموشی…<ref name=":4" /> | ||
== گزیدهی اشعار == | |||
با آنکه در میکده را باز ببستند | با آنکه در میکده را باز ببستند | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۵۵: | ||
با محتسب شهر بگویید که هشدار | با محتسب شهر بگویید که هشدار | ||
هشدار که من مست می هر شبه هستم | هشدار که من مست می هر شبه هستم | ||
<nowiki>***</nowiki> | |||
میریزد عاقبت | میریزد عاقبت | ||
خط ۲۵۵: | خط ۲۶۵: | ||
یک روز چشم من هم در خواب میشود | یک روز چشم من هم در خواب میشود | ||
زین خواب چشم | زین خواب چشم هیچکسی را گریز نیست | ||
اما درون باغ | اما درون باغ | ||
همواره عطر باور من در هوا پر است''' | همواره عطر باور من در هوا پر است'''.''' | ||
آرش | <nowiki>***</nowiki> | ||
[[پرونده:سیاو10.JPG|بندانگشتی|200x200پیکسل|آرش کانگیر اثر معروف سیاوش کسرایی]] | |||
=== آرش کمانگیر === | |||
برف می بارد | برف می بارد | ||
خط ۲۷۹: | خط ۲۹۱: | ||
رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده های لغزان | رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده های لغزان | ||
ما چه می کردیم در کولک دل آشفته | ما چه می کردیم در کولک دل آشفته دمسرد؟ | ||
آنک آنک | آنک آنک کلبهای روشن | ||
روی تپه روبروی من | روی تپه روبروی من | ||
خط ۳۲۷: | خط ۳۳۹: | ||
آرمیدن | آرمیدن | ||
چشمانداز بیابانهای خشک و تشنه را دیدن | |||
جرعه هایی از سبوی تازه آب پک نوشیدن | جرعه هایی از سبوی تازه آب پک نوشیدن | ||
خط ۳۷۹: | خط ۳۹۱: | ||
جنگل ای روییده آزاده | جنگل ای روییده آزاده | ||
بیدریغ افکنده روی کوهها دامن | |||
آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید | آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید | ||
خط ۴۵۱: | خط ۴۶۳: | ||
هیچ دل مهری نمی ورزید | هیچ دل مهری نمی ورزید | ||
هیچکس دستی به سوی کس نمی آورد | |||
هیچکس در روی دیگر کس نمی خندید | |||
باغهای آرزو بی برگ | باغهای آرزو بی برگ | ||
آسمان اشک ها | آسمان اشک ها پربار | ||
گر مرو آزادگان دربند | گر مرو آزادگان دربند | ||
خط ۴۹۳: | خط ۵۰۵: | ||
ور بپرد دور | ور بپرد دور | ||
تا | تا کجا؟ تا چند؟ | ||
آه کو بازوی پولادین و کو سر پنجه | آه کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان؟ | ||
هر دهانی این خبر را بازگو می کرد | هر دهانی این خبر را بازگو می کرد | ||
خط ۵۱۹: | خط ۵۳۱: | ||
باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز | باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز | ||
لشکر ایرانیان در اضطرابی سخت | لشکر ایرانیان در اضطرابی سخت دردآور | ||
دو دو و سه سه به پچ پچ گرد یکدیگر | دو دو و سه سه به پچ پچ گرد یکدیگر | ||
خط ۵۳۱: | خط ۵۴۳: | ||
کم کمک در اوج آمد پچ پچ خفته | کم کمک در اوج آمد پچ پچ خفته | ||
خلق چون بحری | خلق چون بحری برآشفته | ||
به جوش آمد | به جوش آمد | ||
خط ۶۴۷: | خط ۶۵۹: | ||
ز پیشم مرگ | ز پیشم مرگ | ||
نقابی سهمگین بر چهره می | نقابی سهمگین بر چهره می آید | ||
به هر گام هراس افکن | به هر گام هراس افکن | ||
خط ۷۰۳: | خط ۷۱۵: | ||
برآ سر ریز کن تا جان شود سیراب | برآ سر ریز کن تا جان شود سیراب | ||
چو پا در کام مرگی | چو پا در کام مرگی تندخو دارم | ||
چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم | چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم | ||
خط ۷۱۵: | خط ۷۲۷: | ||
که پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید | که پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید | ||
که بر ایوان شب دارید | که بر ایوان شب دارید چشمانداز رؤیایی | ||
که سیمین پایه های روز زرین را به روی شانه می کوبید | که سیمین پایه های روز زرین را به روی شانه می کوبید | ||
که ابر | که ابر آتشین را در پناه خویش می گیرید | ||
غرور و سربلندی هم شما را باد | غرور و سربلندی هم شما را باد | ||
آمدیم را برافرازید | |||
چو پرچم ها که از باد سحرگاهان به سر دارید | چو پرچم ها که از باد سحرگاهان به سر دارید | ||
خط ۷۳۵: | خط ۷۴۷: | ||
تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش گوش | تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش گوش | ||
به یال کوه ها لغزید | به یال کوه ها لغزید کمکم پنجه خورشید | ||
هزاران نیزه زرین به چشم آسمان پاشید | هزاران نیزه زرین به چشم آسمان پاشید | ||
خط ۷۵۷: | خط ۷۶۹: | ||
کدام آهنگ ایا می تواند ساخت | کدام آهنگ ایا می تواند ساخت | ||
طنین گام های استواری را که سوی نیستی مردانه می | طنین گام های استواری را که سوی نیستی مردانه می رفتند؟ | ||
طنین گامهایی را که آگاهانه می | طنین گامهایی را که آگاهانه می رفتند؟ | ||
دشمنانش در سکوتی ریشخند آمیز | دشمنانش در سکوتی ریشخند آمیز | ||
خط ۷۸۵: | خط ۷۹۷: | ||
بست یک دم چشم هایش را عمو نوروز | بست یک دم چشم هایش را عمو نوروز | ||
خنده بر لب غرقه در | خنده بر لب غرقه در رؤیا | ||
کودکان با دیدگان خسته وپی جو | کودکان با دیدگان خسته وپی جو | ||
خط ۸۷۵: | خط ۸۸۷: | ||
می گذارم کنده ای هیزم در آتشدان | می گذارم کنده ای هیزم در آتشدان | ||
شعله بالا می رود پر سوز | شعله بالا می رود پر سوز<ref name=":5" /> | ||
== منابع == | |||
<references /> |
ویرایش