۶٬۴۱۰
ویرایش
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
جلال دربارهی تولدش میگوید:<blockquote>«نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال ۱۳۰۲، بیاغراق سر هفت تا دختر آمدهام… کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت.»<ref name=":1">[http://za.iau-arak.ac.ir/article_517342.html جلال آل احمد نویسنده پرشور و مبارز - نشریه زیبایی شناسی ادبی]</ref> </blockquote>جلال آل احمد تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای کمالیه و ثریا به تمام کرد. داستان ''گلدستهها'' و ''فلک'' از مجموعه داستانهای کتاب پنج داستان، به بیان اوضاع و احوال و رفتار دوران تحصیل او در دبستان ثریا می پردازد. جلال آل احمد در دبیرستانهای دانش و تدین تهران مشغول تحصیل شد و پس از آن در دوره شبانه مدرسه دارالفنون ثبت نام کرد. او در سال ۱۳۲۲، دیپلم ادبی خود را گرفت؛ و همزمان دروس حوزوی نیز میخواند.<ref name=":2">[https://www.eneshat.com/iranian/famous/jalal-al-e-ahmad همه چیز درباره جلال آل احمد - سایت نشاطآوران]</ref> | جلال دربارهی تولدش میگوید:<blockquote>«نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال ۱۳۰۲، بیاغراق سر هفت تا دختر آمدهام… کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت.»<ref name=":1">[http://za.iau-arak.ac.ir/article_517342.html جلال آل احمد نویسنده پرشور و مبارز - نشریه زیبایی شناسی ادبی]</ref> </blockquote>جلال آل احمد تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای کمالیه و ثریا به تمام کرد. داستان ''گلدستهها'' و ''فلک'' از مجموعه داستانهای کتاب پنج داستان، به بیان اوضاع و احوال و رفتار دوران تحصیل او در دبستان ثریا می پردازد. جلال آل احمد در دبیرستانهای دانش و تدین تهران مشغول تحصیل شد و پس از آن در دوره شبانه مدرسه دارالفنون ثبت نام کرد. او در سال ۱۳۲۲، دیپلم ادبی خود را گرفت؛ و همزمان دروس حوزوی نیز میخواند.<ref name=":2">[https://www.eneshat.com/iranian/famous/jalal-al-e-ahmad همه چیز درباره جلال آل احمد - سایت نشاطآوران]</ref> | ||
سید احمد حسینی طالقانی پدر جلال آل احمد پس از پایان یافتن دوره دبستان به جلال اجازهی تحصیلات دبیرستانی را نداد و او را روانه بازار کار کرد تا حداقل حرفهای برای گذران زندگی خود بیاموزد؛ اما جلال تسلیم پرش نشد و پنهان از چشم پدر در مدرسهی دارالفنون ثبت نام کرد.<ref name=":0" /> | سید احمد حسینی طالقانی پدر جلال آل احمد پس از پایان یافتن دوره دبستان به جلال اجازهی تحصیلات دبیرستانی را نداد و او را روانه بازار کار کرد تا حداقل حرفهای برای گذران زندگی خود بیاموزد؛ اما جلال تسلیم پرش نشد و پنهان از چشم پدر در مدرسهی دارالفنون ثبت نام کرد.<ref name=":0" /> | ||
[[پرونده:نوجوانی جلال.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل]] | |||
پدر آل احمد تحصیل جلال را در مدارس دولتی نمی پسندید و براین باور بود که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف می کند، و بههمین خاطر با جلال مخالفت کرد. جلال آل احمد در این رابطه میگوید: <blockquote>«دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم و میگفت برو بازار کار کن تا بعد ازمن جانشینی بسازد؛ و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم…»<ref name=":3">[http://biographyha.com/13136/biography-and-photos-of-jalal-ahmad.html زندگینامه جلال آل احمد - سایت بیوگرافی]</ref> </blockquote>جلال روزها به کارهایی چون ساعتسازی، سیمکشی برق، چرم فروشی و… میپرداخت؛ و شبها به دور از چشم پدرش در کلاسهای شبانه مدرسهی دارالفنون به تحصیل خود ادامه میداد. او خود میگوید:<blockquote>«دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار، ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه بردست جواد، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همینجوریها دبیرستان تمام شد و توشیح دیپلمه آمد زیر برگه وجودم…»<ref name=":0" /></blockquote><blockquote>جلال آل احمد اشارهای به علت تصمیم به تحصیل در مدرسهی دارالفنون نکرده است؛ اما آنچه که به نظر میرسد، تصمیم او به خاطر دلزدگی از رفتار و اخلاق پدر و سختگیریهای بیمورد مذهبیش بوده، که باعث شده است جلال از روحانیت و مذهب فاصله بگیرد.<ref name=":1" /> </blockquote> | پدر آل احمد تحصیل جلال را در مدارس دولتی نمی پسندید و براین باور بود که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف می کند، و بههمین خاطر با جلال مخالفت کرد. جلال آل احمد در این رابطه میگوید: <blockquote>«دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم و میگفت برو بازار کار کن تا بعد ازمن جانشینی بسازد؛ و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم…»<ref name=":3">[http://biographyha.com/13136/biography-and-photos-of-jalal-ahmad.html زندگینامه جلال آل احمد - سایت بیوگرافی]</ref> </blockquote>جلال روزها به کارهایی چون ساعتسازی، سیمکشی برق، چرم فروشی و… میپرداخت؛ و شبها به دور از چشم پدرش در کلاسهای شبانه مدرسهی دارالفنون به تحصیل خود ادامه میداد. او خود میگوید:<blockquote>«دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار، ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه بردست جواد، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همینجوریها دبیرستان تمام شد و توشیح دیپلمه آمد زیر برگه وجودم…»<ref name=":0" /></blockquote><blockquote>جلال آل احمد اشارهای به علت تصمیم به تحصیل در مدرسهی دارالفنون نکرده است؛ اما آنچه که به نظر میرسد، تصمیم او به خاطر دلزدگی از رفتار و اخلاق پدر و سختگیریهای بیمورد مذهبیش بوده، که باعث شده است جلال از روحانیت و مذهب فاصله بگیرد.<ref name=":1" /> </blockquote> | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
== جلال آل احمد در زمان [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] == | == جلال آل احمد در زمان [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] == | ||
[[پرونده:جلال16.JPG|بندانگشتی|310x310پیکسل|جوانی جلال آل احمد]] | |||
همزمان با کودکی جلال آل احمد، سلسله قاجاریه به تاریخ پیوست و با به قدرت رسیدن [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] فصل نوینی در تاریخ ایران آغاز شد. انگلیسیها بسیاری از مردان سیاسی وطن را با ترفندهای مختلف به خود وابسته کردند؛ و برای نخستین بار در تاریخ ایران حکومتی به قدرت رسید که هم متکی به نیروهای داخلی نبود؛ و هماینکه با کمک نیروهای خارجی سرکار آمده بود. رضا خان دیکتاتوری محض را بر کشور گسترد و هر مخالفی را سرکوب و نابود؛ و کشور را در فضایی از خفقان و سرکوب برای حکومتش فرو بُرد. رضاخان در آغاز با استفاده از اعتقادات دینی مردم و ابراز پایبندی به مذهب، بر کشور حاکم شد. رضاخان فروش مشروبات الکلی را ممنوع و نان را ارزان کرد؛ و از زنان خواست ححاب را رعایت کنند. اما چیزی نگذشت که برآن شد که با سیاستهای سطحی و تقلید از غرب، ایران را به اصطلاح به سوی پیشرفت و ترقی هدایت کند. وی زنجیرزنی در محرم را ممنوع اعلام کرد؛ و تمام املاک وقفی را در انحصار دولت درآورد. در سال ۱۳۰۶، کلاه پهلوی به جای کلاههای سنتی به اجبار جایگزین شد؛ و سال بعد نیز پوشیدن کت و شلوار اجباری گردید. جلال آل احمد نخستین دردسرهای حکومت وابسته رضاخانی را در کودکی احساس کرد. او بدون نگرانی مالی، دوران دبستان را میگذراند، ولی پدرش سید احمد طالقانی که امام جماعت مسجد پاچنار و لباسچی بود، در سال ۱۳۱۰، حاضر نشد تسلیم سیاستهای رضاخان شود؛ و کارهای محضری و دفترداری خود را دولتی کند. به همین دلیل کار محضر را کنار گذاشت و به امام جماعت و آقای محل بودن قناعت کرد. جلال نیز تحت آزار و اذیت پدرش قرار میگرفت. | همزمان با کودکی جلال آل احمد، سلسله قاجاریه به تاریخ پیوست و با به قدرت رسیدن [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] فصل نوینی در تاریخ ایران آغاز شد. انگلیسیها بسیاری از مردان سیاسی وطن را با ترفندهای مختلف به خود وابسته کردند؛ و برای نخستین بار در تاریخ ایران حکومتی به قدرت رسید که هم متکی به نیروهای داخلی نبود؛ و هماینکه با کمک نیروهای خارجی سرکار آمده بود. رضا خان دیکتاتوری محض را بر کشور گسترد و هر مخالفی را سرکوب و نابود؛ و کشور را در فضایی از خفقان و سرکوب برای حکومتش فرو بُرد. رضاخان در آغاز با استفاده از اعتقادات دینی مردم و ابراز پایبندی به مذهب، بر کشور حاکم شد. رضاخان فروش مشروبات الکلی را ممنوع و نان را ارزان کرد؛ و از زنان خواست ححاب را رعایت کنند. اما چیزی نگذشت که برآن شد که با سیاستهای سطحی و تقلید از غرب، ایران را به اصطلاح به سوی پیشرفت و ترقی هدایت کند. وی زنجیرزنی در محرم را ممنوع اعلام کرد؛ و تمام املاک وقفی را در انحصار دولت درآورد. در سال ۱۳۰۶، کلاه پهلوی به جای کلاههای سنتی به اجبار جایگزین شد؛ و سال بعد نیز پوشیدن کت و شلوار اجباری گردید. جلال آل احمد نخستین دردسرهای حکومت وابسته رضاخانی را در کودکی احساس کرد. او بدون نگرانی مالی، دوران دبستان را میگذراند، ولی پدرش سید احمد طالقانی که امام جماعت مسجد پاچنار و لباسچی بود، در سال ۱۳۱۰، حاضر نشد تسلیم سیاستهای رضاخان شود؛ و کارهای محضری و دفترداری خود را دولتی کند. به همین دلیل کار محضر را کنار گذاشت و به امام جماعت و آقای محل بودن قناعت کرد. جلال نیز تحت آزار و اذیت پدرش قرار میگرفت. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۸: | ||
== جلال آل احمد در عرصهی سیاسی، اجتماعی == | == جلال آل احمد در عرصهی سیاسی، اجتماعی == | ||
[[پرونده:جلال12.JPG|بندانگشتی|209x209پیکسل|جلال آل احمد در خانهٔ خودش]] | |||
در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، جلال آل احمد همچون بسیاری از روشنفکران دیگر ایرانی دچار نوعی آشفتگی فکری و سردرگمی است. با این وجود او اغلب آثار خود را در همین دوران سردرگمی و یأس و سرخودرگی به رشتهی تحریر درآورد؛ و همین بدبینی و یأس و سرخودرگی را نیز به خوانندگانش منتقل میسازد. جلال آلاحمد را میتوان پیشگام طرح '' اجتماعیات در ادبیات'' که مقولاتی مانند حکومت، غربزدگی و… را در قالب بیان گنجانده است. جلال اندیشمندی است که در تمام آثارش به بررسی مسائل اجتماعی ایران پرداخته و راه حلهایی برای این مسئله ارائه مینماید. بینش اجتماعی او در همهی آثارش بهویژه آثار نگارش یافته در دههی آخر زندگیش، کاملاً مشهود است.<ref name=":3" /> | در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، جلال آل احمد همچون بسیاری از روشنفکران دیگر ایرانی دچار نوعی آشفتگی فکری و سردرگمی است. با این وجود او اغلب آثار خود را در همین دوران سردرگمی و یأس و سرخودرگی به رشتهی تحریر درآورد؛ و همین بدبینی و یأس و سرخودرگی را نیز به خوانندگانش منتقل میسازد. جلال آلاحمد را میتوان پیشگام طرح '' اجتماعیات در ادبیات'' که مقولاتی مانند حکومت، غربزدگی و… را در قالب بیان گنجانده است. جلال اندیشمندی است که در تمام آثارش به بررسی مسائل اجتماعی ایران پرداخته و راه حلهایی برای این مسئله ارائه مینماید. بینش اجتماعی او در همهی آثارش بهویژه آثار نگارش یافته در دههی آخر زندگیش، کاملاً مشهود است.<ref name=":3" /> | ||
رویکرد سیاسی و اجتماعی جلال آل احمد در سالهای آخر دبیرستان برجسته شد. در شهریورماه ۱۳۲۰، ایران به اشغال متفقین درآمد و قشون رضاخانی نتوانست در برابر این تجاوز بیگانگان عکسالعملی نشان دهد. در ۲۵ شهریور رضاشاه استعفا داد و با ثروت هنگفتی از ایران تبعید شد؛ و فرزندش '''[[محمدرضا پهلوی]]''' در ۲۶ شهریور ۱۳۲۰، جای پدر برتخت سلطنت نشست. از طرف دیگر در سالهایی که کشور عرصهی تاختوتاز نیروهای متفقین شد؛ فرصت مناسبی بود که درخلع دیکتاتوری، احزاب و تشکلهای سیاسی رشد کنند و هر کدام با شعارهای حق و ناحق و یا مردم فریبانهی خود، گروهی از مردم را به خود جذب کنند. در عرض یکی دو سال پس از شهریور ۱۳۲۰، حدود ۲۰ حزب در ایران تشکیل شد. در این سالها مطبوعاتی که در فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، رشد زیادی کرد و نشریههای مختلف و متفاوت و با عقاید و افکار گوناگون وارد بازار شد. ''پیترآوری'' استاد تاریخ دانشگاه کمبیریج در این باره نوشته است:<blockquote>«سال شهریور ۱۳۲۰، شاهد گشایش حق آزادی بیانی بود که در دوران سلطنت رضاشاه کاملاً سلب شده بود. در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴، این حق به خوبی مورد استفاده قرار گرفت و نویسندگان برجستهای چون صادق هدایت، محمدمسعود، صادق چوبک، جلال آل احمد و بزرگ علوی درخشیدند.»</blockquote>در همین سالها و تا سال ۱۳۲۶، حدود ۵۰۰ روزنامه و مجله گوناگون به چاپ میرسید. جلال آل احمد خودش میگوید: <blockquote>«با سال ۱۳۲۰، که بندها میگسلد مردمی که از فشار سکوت نزدیک بوده است لال بشوند با عجله هرچه گفتنی است بیرون میریزند. استقبال عمومی از هر مطبوعهای که هرزتر فحش میدهد تا سال ۲۴ نمونه بارز این شتاب در گفتن و هر چه بدتر گفتن است.» </blockquote>جلال آل احمد در اوج جوانی با مطالعهی نشریههای ''پیمان''، ''مرد امروز''، ''تفریحات شب''، ''دنیا'' و مطبوعات حزب توده با آثار احمد کسروی و شریعت سنگلجی آشنا شد. او و دوستانش انجمنی به نام انجمن تبلیغات اسلامی (انجمن اصلاح) را تشکیل دادند. شاید این انجمن نخستین محمل فعالیتهای گروهی و حزبی جلال آل احمد بوده است. همچنانکه خودش میگوید:<blockquote>«شبها در کلاسهایش (انجمن اصلاح) مجانی فنارسه (فرانسه) درس میدادیم و عربی و آداب سخنرانی و روزنامه دیواری داشتیم و به قصد وارسی کار احزابی که همچو قارچ روییده بودند هر کدام مأمور یکیشان بودیم و سرکشی میکردیم به حوزهها و میتینگهاشان… و من مأمور حزب توده بودم'''.»'''<ref name=":1" /></blockquote> | رویکرد سیاسی و اجتماعی جلال آل احمد در سالهای آخر دبیرستان برجسته شد. در شهریورماه ۱۳۲۰، ایران به اشغال متفقین درآمد و قشون رضاخانی نتوانست در برابر این تجاوز بیگانگان عکسالعملی نشان دهد. در ۲۵ شهریور رضاشاه استعفا داد و با ثروت هنگفتی از ایران تبعید شد؛ و فرزندش '''[[محمدرضا پهلوی]]''' در ۲۶ شهریور ۱۳۲۰، جای پدر برتخت سلطنت نشست. از طرف دیگر در سالهایی که کشور عرصهی تاختوتاز نیروهای متفقین شد؛ فرصت مناسبی بود که درخلع دیکتاتوری، احزاب و تشکلهای سیاسی رشد کنند و هر کدام با شعارهای حق و ناحق و یا مردم فریبانهی خود، گروهی از مردم را به خود جذب کنند. در عرض یکی دو سال پس از شهریور ۱۳۲۰، حدود ۲۰ حزب در ایران تشکیل شد. در این سالها مطبوعاتی که در فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، رشد زیادی کرد و نشریههای مختلف و متفاوت و با عقاید و افکار گوناگون وارد بازار شد. ''پیترآوری'' استاد تاریخ دانشگاه کمبیریج در این باره نوشته است: | ||
[[پرونده:تیمیت.JPG|بندانگشتی|جلال آل احمد]] | |||
<blockquote>«سال شهریور ۱۳۲۰، شاهد گشایش حق آزادی بیانی بود که در دوران سلطنت رضاشاه کاملاً سلب شده بود. در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴، این حق به خوبی مورد استفاده قرار گرفت و نویسندگان برجستهای چون صادق هدایت، محمدمسعود، صادق چوبک، جلال آل احمد و بزرگ علوی درخشیدند.»</blockquote>در همین سالها و تا سال ۱۳۲۶، حدود ۵۰۰ روزنامه و مجله گوناگون به چاپ میرسید. جلال آل احمد خودش میگوید: <blockquote>«با سال ۱۳۲۰، که بندها میگسلد مردمی که از فشار سکوت نزدیک بوده است لال بشوند با عجله هرچه گفتنی است بیرون میریزند. استقبال عمومی از هر مطبوعهای که هرزتر فحش میدهد تا سال ۲۴ نمونه بارز این شتاب در گفتن و هر چه بدتر گفتن است.» </blockquote>جلال آل احمد در اوج جوانی با مطالعهی نشریههای ''پیمان''، ''مرد امروز''، ''تفریحات شب''، ''دنیا'' و مطبوعات حزب توده با آثار احمد کسروی و شریعت سنگلجی آشنا شد. او و دوستانش انجمنی به نام انجمن تبلیغات اسلامی (انجمن اصلاح) را تشکیل دادند. شاید این انجمن نخستین محمل فعالیتهای گروهی و حزبی جلال آل احمد بوده است. همچنانکه خودش میگوید:<blockquote>«شبها در کلاسهایش (انجمن اصلاح) مجانی فنارسه (فرانسه) درس میدادیم و عربی و آداب سخنرانی و روزنامه دیواری داشتیم و به قصد وارسی کار احزابی که همچو قارچ روییده بودند هر کدام مأمور یکیشان بودیم و سرکشی میکردیم به حوزهها و میتینگهاشان… و من مأمور حزب توده بودم'''.»'''<ref name=":1" /></blockquote> | |||
== پیوستن به [[حزب توده ایران|'''حزب توده''']] == | == پیوستن به [[حزب توده ایران|'''حزب توده''']] == | ||
[[پرونده:جلال و پدرش.JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل|جلال آل احمد و پدرش]] | |||
جلال آل احمد پس از بازگشت ازنجف، دچار شک و تردید و بی اعتقادی به دین و مذهب شد که بازتابهای منفی خانواده را به دنبال داشت. جلال خود در این رابطه گفته است:<blockquote>«شخص من که نویسنده این کلمات است، در خانواده روحانی خود همان وقت لامذهب اعلام شده دیگر مهر نماز زیرپیشانی نمیگذاشتم. در نظر خود من که چنین میکردم، بر مهر گلی نماز خواندن نوعی بتپرستی بود که اسلام هر نوعش را نهی کرده، ولی در نظر پدرم آغاز لامذهبی بود؛ و تصدیق میکنید که وقتی لامذهبی به این آسانی به چنگ آمد، به خاطر آزمایش هم شده، آدمیزاد به خود حق میدهد که تا به آخر براندش…»</blockquote>جلال آل احمد در سال ۱۳۲۳، به حزب توده ایران پیوست و عملاً تفکرات مذهبی را کنار گذاشت. دوران داغ بلوغ که شک و تردید لازمهی آن دوره از زندگی بود، اوجگیری حرکتهای چپ گرایانه حزب توده ایران و توجه جوانان آزادیخواه و پرشور آن زمان به شعارهای تند وانقلابی حزب توده و درگیری جنگ جهانی دوم از عواملی بودند که باعث تغییر مسیر فکر و اندیشهی جلال آل احمد شدند. | جلال آل احمد پس از بازگشت ازنجف، دچار شک و تردید و بی اعتقادی به دین و مذهب شد که بازتابهای منفی خانواده را به دنبال داشت. جلال خود در این رابطه گفته است:<blockquote>«شخص من که نویسنده این کلمات است، در خانواده روحانی خود همان وقت لامذهب اعلام شده دیگر مهر نماز زیرپیشانی نمیگذاشتم. در نظر خود من که چنین میکردم، بر مهر گلی نماز خواندن نوعی بتپرستی بود که اسلام هر نوعش را نهی کرده، ولی در نظر پدرم آغاز لامذهبی بود؛ و تصدیق میکنید که وقتی لامذهبی به این آسانی به چنگ آمد، به خاطر آزمایش هم شده، آدمیزاد به خود حق میدهد که تا به آخر براندش…»</blockquote>جلال آل احمد در سال ۱۳۲۳، به حزب توده ایران پیوست و عملاً تفکرات مذهبی را کنار گذاشت. دوران داغ بلوغ که شک و تردید لازمهی آن دوره از زندگی بود، اوجگیری حرکتهای چپ گرایانه حزب توده ایران و توجه جوانان آزادیخواه و پرشور آن زمان به شعارهای تند وانقلابی حزب توده و درگیری جنگ جهانی دوم از عواملی بودند که باعث تغییر مسیر فکر و اندیشهی جلال آل احمد شدند. | ||
خط ۷۷: | خط ۸۲: | ||
=== استعفاء از حزب توده === | === استعفاء از حزب توده === | ||
[[پرونده:جلال7.JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل|جلال آل احمد]] | |||
در سال ۱۳۲۵، قوامالسلطنه موفق به سرکوب حکومت خودمختار آذربایجان شد. پیشهوری هم به قفقاز فرار کرد. این شکست و شکستهای دیگرحزب توده و وابستگی این حزب به شوروی که علنی هم بود، منجربه انشعاب جلال آل احمد و دوستانش از این حزب شد. در این سال جلال با دکتر ''اپریم'' کتاب حزب توده سر دو راه، را منتشر کرد. این کتاب به تحلیل مبارزات حزب توده و شکستهای آنها پرداخته است. | در سال ۱۳۲۵، قوامالسلطنه موفق به سرکوب حکومت خودمختار آذربایجان شد. پیشهوری هم به قفقاز فرار کرد. این شکست و شکستهای دیگرحزب توده و وابستگی این حزب به شوروی که علنی هم بود، منجربه انشعاب جلال آل احمد و دوستانش از این حزب شد. در این سال جلال با دکتر ''اپریم'' کتاب حزب توده سر دو راه، را منتشر کرد. این کتاب به تحلیل مبارزات حزب توده و شکستهای آنها پرداخته است. | ||
خط ۸۴: | خط ۹۰: | ||
== آموزگاری و آشنایی با سیمین دانشور == | == آموزگاری و آشنایی با سیمین دانشور == | ||
[[پرونده:جلال14.JPG|بندانگشتی|265x265پیکسل|جلال آل احمد و همسرش سیمین دانشور]] | |||
جلال آل احمد در سال ۱۳۲۵، دورهی لیسانس خود را با ارائه پایاننامهای با موضوعی تحت عنوان داستان حضرت یوسف در قرآن، به پایان برد؛ و پس از یک سال معطلی به عنوان دبیر دبیرستانهای تهران مشغول به کارگردید.<ref name=":1" /> | جلال آل احمد در سال ۱۳۲۵، دورهی لیسانس خود را با ارائه پایاننامهای با موضوعی تحت عنوان داستان حضرت یوسف در قرآن، به پایان برد؛ و پس از یک سال معطلی به عنوان دبیر دبیرستانهای تهران مشغول به کارگردید.<ref name=":1" /> | ||
خط ۹۸: | خط ۱۰۵: | ||
«ادبیات روزگار ما با یک جهش از دورهی صادق هدایت به دورهی آلاحمد جهید، ادبیات سرخورده، غمگین و رنگ پریدهی بوف کوری ناگهان جای خود را به ادبیاتی ستیزنده و شتابنده و جهنده و پُرغوغا داد. آلاحمد بحث کهنهی ''لوس هنر برای هنر'' یا ''هنر برای اجتماع'' را رها کرد و مفهوم ''مسئولیت نویسنده'' را از سارتر الهام گرفت، نظریهای که مسئولیت را جزو ذاتی کار نویسنده میداند، نه چیزی افزون بر آن. آلاحمد با پیش کشیدن این نظر درباره ادبیات حرکت و تکانی تازه را سبب شد و خودش همیشه پرچمدار این حرکت ماند. او سنگینترین وزنه قلم در دوره خود بود که کم وبیش همهی نسل جوانتر را به شکلهای مختلف زیر نفوذ خود داشت. نثر آلاحمد هر چند در دست او بهترین سلاح کارش بود اما در دست مقلدانش لوس و بیروح میشد؛ زیرا این نثر و شیوه، تنها یک شیوه و سبک نبود، یک شخص بود، جلال آلاحمد بود.» | «ادبیات روزگار ما با یک جهش از دورهی صادق هدایت به دورهی آلاحمد جهید، ادبیات سرخورده، غمگین و رنگ پریدهی بوف کوری ناگهان جای خود را به ادبیاتی ستیزنده و شتابنده و جهنده و پُرغوغا داد. آلاحمد بحث کهنهی ''لوس هنر برای هنر'' یا ''هنر برای اجتماع'' را رها کرد و مفهوم ''مسئولیت نویسنده'' را از سارتر الهام گرفت، نظریهای که مسئولیت را جزو ذاتی کار نویسنده میداند، نه چیزی افزون بر آن. آلاحمد با پیش کشیدن این نظر درباره ادبیات حرکت و تکانی تازه را سبب شد و خودش همیشه پرچمدار این حرکت ماند. او سنگینترین وزنه قلم در دوره خود بود که کم وبیش همهی نسل جوانتر را به شکلهای مختلف زیر نفوذ خود داشت. نثر آلاحمد هر چند در دست او بهترین سلاح کارش بود اما در دست مقلدانش لوس و بیروح میشد؛ زیرا این نثر و شیوه، تنها یک شیوه و سبک نبود، یک شخص بود، جلال آلاحمد بود.» | ||
[[پرونده:جلال و حسین ملک.JPG|بندانگشتی|270x270پیکسل|جلال آل احمد و حسین ملک]] | |||
جلال آل احمد از سالهای ۱۳۲۶، به معرفی آثار و نویسندگان بزرگ معاصر غربی پرداخت. از جمله اینکه برای نخستین بار، با ترجمهی رمان ''بیگانه'' اثری از آلبر کامو، او را به جامعهی ادبی ایران معرفی کرد؛ و همچنین چند سال بعد با ترجمههایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی، نقش بسیار مؤثری در پیشبرد ادبیات معاصر ایران ایفا کرد.<ref name=":3" /> | جلال آل احمد از سالهای ۱۳۲۶، به معرفی آثار و نویسندگان بزرگ معاصر غربی پرداخت. از جمله اینکه برای نخستین بار، با ترجمهی رمان ''بیگانه'' اثری از آلبر کامو، او را به جامعهی ادبی ایران معرفی کرد؛ و همچنین چند سال بعد با ترجمههایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی، نقش بسیار مؤثری در پیشبرد ادبیات معاصر ایران ایفا کرد.<ref name=":3" /> | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۳۴: | ||
== زن از نگاه جلال آل احمد == | == زن از نگاه جلال آل احمد == | ||
[[پرونده:جلال8.JPG|بندانگشتی|262x262پیکسل|جلال و سیمین دانشور]] | |||
یکی از موضوعات اجتماعی در داستانهای جلال آل احمد زن است. زن به عنوان پدیدهای اجتماعی، حدوداً همزمان با انقلاب مشروطه وارد ادبیات شده است. در دوران مشروطه از بیچارگیها، محرومیتها و نداشتن آزادی زن در خانواده و جامعه سخن گفته میشود. زن به عنوان فردی از جامعه، تحت تأثیر تبعیض و ستمها، خرافهپرستیها و نادانیهای اجتماعی است که در آن زندگی میکند. همچنانکه جلال آل احمد میگوید:<blockquote>«وضع زن در خانواده و اجتماع، بهترین نمودار گسیختگی اجتماع و تنش و کشاکش درونی فرهنگی است که از همان دوران مشروطیت تناقضهای دردناک و بحرانی آن آشکار شده بود. در این جامعه، تمام نابسامانیها در وجود زن تبلور یافت.»</blockquote>زن در جامعهی آن دوران، فردی بود که اگرچه در جامعه زندگی میکرد، ولی هیچ سهمی از آن نداشت. موجودی کتکخور و اسیر بود. زنان در داستانهای جلال آل احمد نه مانند زنان صادق چوبک در فکر همآغوشیاند و نه مثل زنان مرفه و زیبای بزرگ علوی، به عشقهای رمانتیک فکر میکنند. زنان داستانهای جلال آل احمد خود را حقیر درمییابند. آنان در فضا و محیطی مردسالار توصیف میشوند. نه هویتی دارند و نه هیچ حقی برای اعتراض. آنان در اجتماعی زندگی میکنند که آزادی و تساوی برای زن در عمل و نظر وجود ندارد. مثلاً در کتاب '' بچه مردم،'' داستان زندگی زنی است که بهخاطر ازدواج مجدد مجبور است بچهی شوهر اولش را سر راه بگذارد تا بتواند به زندگی خود ادامه دهد. این داستان زندگی زنی را به تصویر میکشد که به خاطر نان و ادامه زندگی، از ابتداییترین احساسات خود میگذرد. چرا که او در جامعهای زندگی میکند که زن، مثل یک بچه به حمایت مرد نیازمند است. | یکی از موضوعات اجتماعی در داستانهای جلال آل احمد زن است. زن به عنوان پدیدهای اجتماعی، حدوداً همزمان با انقلاب مشروطه وارد ادبیات شده است. در دوران مشروطه از بیچارگیها، محرومیتها و نداشتن آزادی زن در خانواده و جامعه سخن گفته میشود. زن به عنوان فردی از جامعه، تحت تأثیر تبعیض و ستمها، خرافهپرستیها و نادانیهای اجتماعی است که در آن زندگی میکند. همچنانکه جلال آل احمد میگوید:<blockquote>«وضع زن در خانواده و اجتماع، بهترین نمودار گسیختگی اجتماع و تنش و کشاکش درونی فرهنگی است که از همان دوران مشروطیت تناقضهای دردناک و بحرانی آن آشکار شده بود. در این جامعه، تمام نابسامانیها در وجود زن تبلور یافت.»</blockquote>زن در جامعهی آن دوران، فردی بود که اگرچه در جامعه زندگی میکرد، ولی هیچ سهمی از آن نداشت. موجودی کتکخور و اسیر بود. زنان در داستانهای جلال آل احمد نه مانند زنان صادق چوبک در فکر همآغوشیاند و نه مثل زنان مرفه و زیبای بزرگ علوی، به عشقهای رمانتیک فکر میکنند. زنان داستانهای جلال آل احمد خود را حقیر درمییابند. آنان در فضا و محیطی مردسالار توصیف میشوند. نه هویتی دارند و نه هیچ حقی برای اعتراض. آنان در اجتماعی زندگی میکنند که آزادی و تساوی برای زن در عمل و نظر وجود ندارد. مثلاً در کتاب '' بچه مردم،'' داستان زندگی زنی است که بهخاطر ازدواج مجدد مجبور است بچهی شوهر اولش را سر راه بگذارد تا بتواند به زندگی خود ادامه دهد. این داستان زندگی زنی را به تصویر میکشد که به خاطر نان و ادامه زندگی، از ابتداییترین احساسات خود میگذرد. چرا که او در جامعهای زندگی میکند که زن، مثل یک بچه به حمایت مرد نیازمند است. | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۴۴: | ||
جلال آل احمد در فصلی از کتاب غربزدگی مینویسد:<blockquote>«... از واجبات غربزدگی یا مستلزمات آن، آزادی دادن به زنان است. ظاهراً احساس کرده بودیم که به قدرت کار این ۵۰ درصد نیروی انسانی مملکت نیازمندیم که گفتیم آب و جارو کنند و راهبندها را بردارند تا قافلهی نسوان برسد! اما چهجور این کار را کردیم؟ آیا در تمام مسائل، حق زن و مرد یکسان است؟ ما فقط به این قناعت کردیم که به ضرب دگنک حجاب را از سرشان برداریم؛ و درِ عدهای از مدارس را به رویشان باز کنیم. اما بعد؟ دیگر هیچ؛ همین بسشان است. قضاوت که از زن برنمیآید، شهادت هم که نمیتواند بدهد، رأی و نمایندگی مجلس هم که مدتهاست مفتضح شدهاست و حتی مردها را در آن حقی نیست و اصلاً رأیی نیست. طلاق هم که بسته به رأی مرد است. (الرّجال قوّامون علی النساء) را هم که چه خوب تفسیر میکنیم! پس در حقیقت چه کردهایم؟ تنها به زن اجازهی تظاهر در اجتماع را دادهایم؛ فقط تظاهر، یعنی خودنمایی، یعنی زن را که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون است، به ولنگاری کشیدهایم؛ به کوچه آوردهایم؛ به خودنمایی و بیبند و باری واداشتهایم که سر و رو را صفا بدهد و هرروز ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد. آخر کاری، وظیفهای، مسئولیتی در اجتماع، شخصیتی؟! ابداً! یعنی هنوز بسیار کمند زنانی از این نوع. تا ارزش خدمات اجتماعی زن و مرد و ارزش کارشان یعنی مزدشان یکسان نشود؛ و تا زن همدوش مرد مسئولیت ادارهی گوشهای از اجتماع (غیر از خانه که امری داخلی و مشترک میان زن و مرد است) را به عهده نگیرد و تا مساوات به معنی مادی و معنوی بین این دو مستقر نگردد، ما در کار آزادی صوری زنان، سالهای سال پس از این، هیچ هدفی و غرضی جز افزودن به خیلِ مصرفکنندگان پودر و ماتیک - محصول صنایع غرب – نداریم… زن را در رهبری مملکت راهی نیست؛ اما زنان ایل و دِه و بار اصلی زندگی را به دوش میکشند…»<ref name=":3" /> </blockquote> | جلال آل احمد در فصلی از کتاب غربزدگی مینویسد:<blockquote>«... از واجبات غربزدگی یا مستلزمات آن، آزادی دادن به زنان است. ظاهراً احساس کرده بودیم که به قدرت کار این ۵۰ درصد نیروی انسانی مملکت نیازمندیم که گفتیم آب و جارو کنند و راهبندها را بردارند تا قافلهی نسوان برسد! اما چهجور این کار را کردیم؟ آیا در تمام مسائل، حق زن و مرد یکسان است؟ ما فقط به این قناعت کردیم که به ضرب دگنک حجاب را از سرشان برداریم؛ و درِ عدهای از مدارس را به رویشان باز کنیم. اما بعد؟ دیگر هیچ؛ همین بسشان است. قضاوت که از زن برنمیآید، شهادت هم که نمیتواند بدهد، رأی و نمایندگی مجلس هم که مدتهاست مفتضح شدهاست و حتی مردها را در آن حقی نیست و اصلاً رأیی نیست. طلاق هم که بسته به رأی مرد است. (الرّجال قوّامون علی النساء) را هم که چه خوب تفسیر میکنیم! پس در حقیقت چه کردهایم؟ تنها به زن اجازهی تظاهر در اجتماع را دادهایم؛ فقط تظاهر، یعنی خودنمایی، یعنی زن را که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون است، به ولنگاری کشیدهایم؛ به کوچه آوردهایم؛ به خودنمایی و بیبند و باری واداشتهایم که سر و رو را صفا بدهد و هرروز ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد. آخر کاری، وظیفهای، مسئولیتی در اجتماع، شخصیتی؟! ابداً! یعنی هنوز بسیار کمند زنانی از این نوع. تا ارزش خدمات اجتماعی زن و مرد و ارزش کارشان یعنی مزدشان یکسان نشود؛ و تا زن همدوش مرد مسئولیت ادارهی گوشهای از اجتماع (غیر از خانه که امری داخلی و مشترک میان زن و مرد است) را به عهده نگیرد و تا مساوات به معنی مادی و معنوی بین این دو مستقر نگردد، ما در کار آزادی صوری زنان، سالهای سال پس از این، هیچ هدفی و غرضی جز افزودن به خیلِ مصرفکنندگان پودر و ماتیک - محصول صنایع غرب – نداریم… زن را در رهبری مملکت راهی نیست؛ اما زنان ایل و دِه و بار اصلی زندگی را به دوش میکشند…»<ref name=":3" /> </blockquote> | ||
[[پرونده:جلال9.JPG|بندانگشتی|270x270پیکسل|مزار جلال آل احمد]] | |||
== درگذشت جلال آل احمد == | == درگذشت جلال آل احمد == | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۵۲: | ||
== خانه جلال آل احمد == | == خانه جلال آل احمد == | ||
[[پرونده:جلال11.JPG|بندانگشتی|264x264پیکسل|خانهٔ جلال آل احمد و سیمین دانشور]] | |||
خانه جلال آل احمد و سیمین دانشور، با مساحت ۴۲۰ متر مربع و زیربنایی در حدود ۲۵۰ مترمربع و ۲ طبقه، در کوچهی بنبست ''ارض'' در منطقه دزاشیب تهران واقع شده است. تقریباً همزمان با ثبت ملی خانهی پدر جلال آل احمد واقع در خیابان خیام تهران که در زمان احمدشاه قاجار ساخته شد؛ از طرف سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، خانهی آل احمد و سیمین نیز در فهرست بناهای تاریخی و میراث فرهنگی ایران قرار گرفت. | خانه جلال آل احمد و سیمین دانشور، با مساحت ۴۲۰ متر مربع و زیربنایی در حدود ۲۵۰ مترمربع و ۲ طبقه، در کوچهی بنبست ''ارض'' در منطقه دزاشیب تهران واقع شده است. تقریباً همزمان با ثبت ملی خانهی پدر جلال آل احمد واقع در خیابان خیام تهران که در زمان احمدشاه قاجار ساخته شد؛ از طرف سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، خانهی آل احمد و سیمین نیز در فهرست بناهای تاریخی و میراث فرهنگی ایران قرار گرفت. | ||
ویرایش